جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نظریه های ترجمه در عصر حاضر


نظریه های ترجمه در عصر حاضر

همه بازنویسی ها صرف نظر از منظور کسی که متن را بازنویسی می کند, حاوی نوعی ایدئولوژی و بوطیقا هستند واز این رهگذر مسیر ادبیات جامعه را به نحوی خاص دستکاری می کنند

▪ نویسنده: ادوین گنتزلی

▪ ترجمه: علی صلح‌جو

▪ نشر: هرمس

ترجمه عبارت است از بازنویسی متن اصلی. در کشور ما به خصوص توجه به فنون و ظرایف ترجمه، معادل گزینه‌های مناسب و تکنیک‌های خاص در برگردان متون کلا‌سیک، پست مدرن یا سورئالیستی امری است که به شدت نیازمند توجه است. چرا که بارها پیش آمده واژگان یکسانی از جانب مترجمان مختلف به واژگان ناهمگونی ترجمه شده‌اند; به عنوان مثال واژهtranscendental را عده‌ای استعلا‌یی، عده‌ای دیگر والا‌ و گروهی ترافرازنده ترجمه می‌کنند. این کتاب کوشیده است ابتدا تصویر و تعریفی از ترجمه ارائه دهد و در مرحله بعد راجع به مطالعات ترجمه، ساخت شکنی، علم ترجمه و کارگاه ترجمه صحبت کند.

● ترجمه بازنویسی متن اصلی است

همه بازنویسی‌ها صرف نظر از منظور کسی که متن را بازنویسی می‌کند، حاوی نوعی ایدئولوژی و بوطیقا هستند واز این رهگذر مسیر ادبیات جامعه را به نحوی خاص دستکاری می‌کنند. بازنویسی، دستکاریی است که درخدمت قدرت انجام می‌شود و جنبه مثبتش ممکن است مفاهیم نو، انواع ادبی و فنون ادبی جدیدی ایجاد کند و تاریخ ترجمه درعین حال تا تاریخ نوآوری‌های ادبی و چگونگی شکل گرفتن یک فرهنگ زیرنفوذ فرهنگ دیگر است. اما در عین حال بازنویسی ممکن است باعث شود متن به شکلی غیر از آنچه مدنظر نویسنده بوده است، به خواننده عرضه شود یا آنقدر بازنویسی تداوم یابد که جلوی نوآوری گرفته شود; در واقع هر بازنویسی حاوی مقادیر معتنابهی دستکاری است و اگر آنچنان که‌هایدگر معتقد است، باور به عدم امکان‌پذیری ترجمه باشیم، باید باور کنیم که آن زمینه، تاثیر یا انگاره‌ای کهriver در ذهن ایجاد می‌کند، هرگز از جانب رودخانه یا نهر در پس زمینه ذهن یک فارسی زبان ایجاد نمی‌شود و بالعکس.

از سوی دیگر هر قدر هم که ترجمه‌های ما خوب باشند، با برخی از انتظارات ادبی مخاطب هرگز همساز نخواهند شد، مسئله‌ای که ممکن است ربط چندانی به فرهنگ صادرکننده و دریافت کننده نداشته باشد. درواقع نویسندگان خلا‌ق از طریق زنده نگه داشتن و مد کردن برخی ارز ش‌های ادبی و جلوگیری از برآمدن برخی دیگر امرارمعاش می‌کنند، از آنجا که هر نظم ادبی سعی دارد عینی یا باز باشد، ذائقه‌ها دخیل‌اند و برخی اقتصادها غلبه پیدا می‌کنند. دراین میان نه تنها نظریه‌های ادبی حول شکل گیری دیدگاه‌های مختلف راجع به ترجمه دخیلند، بلکه باید به واقعیت‌های سیاسی پیرامون ترجمه ادبی نیز توجه کنیم و آنها را در بحث‌های مربوطه مطرح سازیم.

نظریه ترجمه حوزه ‌ای هم جدید و هم قدیمی است. اگر بخواهیم تاریخی نگاه کنیم، باید بگوئیم قدمت آن به برج بابل و ترجمه متن تورات برمی‌گردد. کسی که با یک زبان کار می‌کند، ممکن است مدعی باشد که نیازی به نظریه ترجمه ندارد اما از آنجا که هر زبان با نظام‌های دلا‌لت‌گر درارتباط است پیوندهای ذاتی با ترجمه دارد.

یاکوبسن حوزه نظریه ترجمه را به سه بخش تقسیم می‌کند:

۱) ترجمه درون زبانی که به معنای جایگزینی نشانه‌های یک زبان به جای نشانه‌های دیگری از همان زبان است;

۲) ترجمه بین زبانی که عبارت است از تعبیر نشانه‌های یک زبان با نشانه‌های زبانی دیگر

۳) ترجمه بین نشانه‌ای که در آن نشانه‌های یک زبان به نشانه‌های نظامی‌غیرزبانی منتقل می‌شود. هر یک از این بخش‌ها یکدیگر را تقویت می‌کنند و چنانچه این تعریف را بپذیریم، خیلی راحت می‌توان دید که چگونه نظریه ترجمه به سرعت شخص را در شبکه بین نشانه‌ای زبان و فرهنگ فرو می‌برد. شبکه‌ای سراسری که در تمام رشته‌ها و گفتمان‌ها دخیل است. نویسنده سعی کرده است با رویکردها برخوردهای آسیب‌شناختی دانسته باشد; گفتمان هر متن را در نظر بگیرد و بگوید که با در نظر داشتن اصل بنیادین و فلسفی هر صاحب‌نظریه چه چیز می‌توان و چه چیز نمی‌توان گفت. با در نظر گرفتن این روش‌شناسی، منابع اصیل، ارزشمندتر از نوشته‌های دست دوم شده‌اند و اغلب آنها از جایی خارج از رشته‌ای ترجمه‌مدار یا حتی تطبیقی می‌آیند; به عبارت دیگر از درون رشته‌ای خاص بیرون می‌آیند و چنین ترجمه‌هایی می‌توانند عاملی مهم در ایجاد خلا‌قیت‌ها محسوب گردند.

در واقع نظریات ترجمه به تدریج می‌روند تا از انتزاعیات فاصله گیرند و خود را به منتها با تمام شکاف‌ها، خلا‌ ها و فقدان‌های موجود در آنها نزدیک سازند. به تعبیر دیگر باید گفت ترجمه به تدریج می‌رود که شکل دیگری به خود بگیرد و رویکردی از جانب انتزاعیات به سمت امور انضمامی‌متن داشته باشد; ضمن آنکه نظریات اخیر مانند دیدگاه‌های سابق سعی می‌کند از هرگونه ذاتگرایی نسبت به متن خودداری کرده و وجهه‌ای تحلیلی به خود گیرد و آنقدر پیچیده شود که همین پیچیدگی زمینه‌ای را برای طرد نظریات قبلی و پذیرفته شدن در محیط‌های آکادمیک فراهم آورد. به تعبیر دیگر نظریات جدید از دوگانه‌های خوب/ بد، مناسب / نامناسب و ... فاصله گرفته‌اند و از این رو علا‌وه بر آنکه در زمینه نظریه ترجمه هدایتگر مناسبی به نظر می‌رسند، راجع به مطالعات اجتماعی و فرهنگی نیز زمینه‌های معتبری به دست می‌دهند.

● اما بازگردیم به خود کتاب

نویسنده پیش از هر چیز ادعا ندارد که همه نظریات ترجمه مطرح را یکسان در کتابش آورده است; اما آنچه باقی مانده مغتنم به نظر می‌رسد، اما متاسفانه با آنکه کتاب راجع به نظریه‌های ترجمه معاصر است، اما از ترجمه خوشایند و در دسترسی برخوردار نیست. مترجم در واژه گزینی‌ها عجله کرده است و حتی گاهی در به کار بردن معرفه یا نکره اسم‌ها نیز دچار اشتباهاتی شده; چنانچه باید گفت در ویراست نهایی نیز این اشکالا‌ت برطرف نشده و در مجموعه نتوانسته انتقال‌دهنده خوشایندی بین نویسنده و مخاطب باشد.

امین فیروزگر‌