دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
عبور از پرده های نور جمال الهی
![عبور از پرده های نور جمال الهی](/web/imgs/16/152/nlxuh1.jpeg)
در مقاله عرفانی حاضر نویسنده با تشریح نخستین تجلیات نورانی که از مقام جمال الهی ناشی می شود و نیز خطرات مربوط به آن ،درباره شرایط کمال انقطاع الی الله و لزوم تجلیات جلالی سخن گفته است. همچنین با اشاره به فرازی از مناجات عارفانه شعبانیه، پیرامون مقام خشیت امامان معصوم (ع) نکاتی بیان کرده است. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.
● عبودیت، تنها راه کمال
انسان در مسیر بازگشت دایره کمالی با گردنه های خطرناک بسیاری رو به رو می شود. استعداد آدمی در این گردنه هاست که خودنمایی می کند و با عبور از هر یک به کمالی دست می یابد که هرگز از راه دیگری نمی توانست بدان دست یابد.
راه کمال تنها از راه عبودیت پیموده می شود و نمی توان راه دیگری برای آن جست. هر راهی غیر از آن پیموده شود، سرای است که آدمی را از حقیقت دور می سازد. از این رو کسانی که آغاز و انجام جهان به ایشان است و در مقام صادر نخست و منتهای راه بازگشت هستی قرار دارند، پیش از هر چیزی عبدالله و یا عبده شده اند تا مسیر برای بهره گیری از هر آن چه که کمال خوانده می شود فراهم آید.
البته همگان در مسیر بازگشت خود می بایست بسیار مواظبت کنند تا گرفتار خطرها و عقباتی نشوند که به سبب کبر و استکبار، از بلندای آن فرو افتند. در این میان انسان هایی که برتر پریده اند و در مقامات عالی قرار گرفته اند در معرض خطرهای بزرگ تری هستند؛ زیرا اگر توده مردم گرفتار سراب هستند، و در پی آب به سوی سراب می دوند، خواص از مردم نیز گرفتار انوار جمالی می شوند و در دام آن فرو می افتند.
به سخن دیگر، توده مردم گرفتار دانش هایی می شوند که خود آنها حجاب ظلمانی است و از نور و آب بی بهره است و هیچ گونه روشنایی و زندگانی بخشی در آن ها وجود ندارد؛ زیرا این علوم از مقوله دانش های کتاب و مدرسه است که علوم حصولی نامیده می شود و تنها پاره ای مفاهیم و اصطلاحات دهن پرکن است. چنین علومی، پرده های تاریکی است که هیچ نور و حیاتی ندارد.
اما بسیاری از کسانی که پرده های ظلمانی را کنار زده اند و به عنایت الهی و یا عبادتی و طهارتی، از علوم حصولی گذشته و به علم شهودی وحضوری دست یافته اند، گرفتار گردنه هایی هستند که، کبر و استکبار را می افزاید و تواضع و فروتنی را از شخص می زداید و بخاطر آنکه بر قله و چکادی فراتر از توده مردم ایستاده اند، غرور بر دل هایش پرده می افکند.
● نخستن تجلیاتی نورانی
نخستین تجلیاتی که به عنایت الهی و طهارت عبادی حاصل می شود و جان، نورانیت به خود می گیرد و علم شهودی حاصل می شود، تجلیات مقام جمال الهی است. از این رو شخص سالک در زندگی خویش همواره اگر نور و آبی را می یابد، از خاستگاه جمال خداوندی است. این گونه است که زندگی اش سرشار از عشق و محبت و رزق و خیر و مانند آن می شود و پیش از هر چیزی، جذبه الهی او را فرا می گیرد؛ زیرا از مقام ذات الهی در طول زندگانی هر انسانی، نفحاتی از مقام جمال می وزد و مردمان را به خود مجذوب می سازد.
هر چه انسان به خداوند تقرب بیش تری یابد، نفحات و نفخات الهی افزایش می یابد و انوار جمال، او را به خود مجذوب تر می کند و در مقام حب الهی گرفتارتر می شود.
خداوند برای این که بنده خویش را به سوی خویش بخواند، در صورت جمالی، ظهور و بروز می کند و انوار جمال ساطع از خداوند، او رادربرمی گیرد و عشق و جذبه، الهی او را چنان مشتاق می کند که شوق دیدار در جانش فروزان می شود.
● پرده های نورانی جمال
در این مقام و مرتبه از عبودیت است که پرده های نورانی جمال الهی، خود بدترین حجاب سیر و سلوک بنده می شود و اجازه نمی دهد تا ذات الهی را چنان که هست بشناسد و بدان تقرب جوید؛ زیرا ذات الهی تنها به جمال نیست بلکه به جلال او نیز می باشد.
شدت انوار جمال الهی به اندازه ای است که بنده را به خود مشغول می دارد و اجازه نمی دهد تا ذات، خورشید حقیقت را از پس اشعه های نورانی ببیند. از این رو در روایت از پرده ها و حجاب های نورانی سخن به میان آمده است که خاستگاه آن جمال الهی است.
دل انسان که به ایمان روشن شود همانند کودکان، خواهان عشق و محبت است و از این رو جمال خواه و جمال نگر می شود و دوست می دارد که در مقام معاشقه و مناجات حبیب قرارگیرد. این گونه است که دل مؤمن در آغاز تنها آینه بازتاب انوار جمال الهی است و ولایت و عشق، در آن موج می زند و شادی و شعف کودکانه به وی دست می دهد و به سوی مادر هستی این سوی و آن سو می پرد و شوق و اشتیاق دیدار خداوند جمالی و مهرورز را بروز و ظهور می دهد.
اما چنان که گفته شد این انوار جمالی خود بزرگ ترین و استوارترین و مهم ترین حجاب نورانی است که سالک کوی عبودیت با آن رو به رو است.
● تجلی جلال در مقام صعق
سالک مؤمن و عبد کادح تا زمانی که گرفتار انواع جمال و پرده های آن است نمی تواند از ذات، اطلاع و آگاه یابد چه رسد که در مقام فنای ذات درآید و نتایج قرب نوافل و فرایض را درک نماید. از این رو باید با عنایت الهی و طهارت عبادی، خود را به مقام عز قدس برساند و با باور به قداست ذات از هرگونه شرک و دوگانگی، در برابر انوار جلال و عظمت بایستد و خود را آینه آن مقام سازد تا بازتاب انوار جلالی بر جانش رنگ فنا زند و به جای تعلق به انوارهای جمالی و معلق در مقام ذات، چون پروانه ای بگردد تا به آتش جلال زند و فنای در مقام ذات گردد.
ارواحی که در مقام عز قدس قرار می گیرند، پروانه های حیرانی هستند که دیگر از خود گذشته اند و در مقام تجلی اسمای جلال چون عزت و قهار و جبار، هرگونه دوگانگی را برنمی تابند و علقه ای به ذات خویش ندارند. این گونه است که هنگام تجلی ذات به انوار عزت و قهار، سخن از کسی جز الله واحد قهار نیست.
انوار جمال چون بر سالک دریده شد و کنار رفت و انوار جلال بر جانش ساطع گشت، سالک عابد، حیران می شود و پروانه وار بر دور خورشید وحدت می گردد تا جذبه جلال، او را به فنای ذات بگیرد و در صعق افکند. آن گاه است که نه عبدی می ماند و نه معبودی و نه عبادتی برقرار است، و هر سه یکی شود و مقام فنای ذات و توحید محض رخ نماید و ندای «لمن الملک الیوم، لله الواحد القهار» در جان بنده فنا، نقش بندد.
● نیایش، بازتاب تجلیات
درک این مقام بسیار دشوار است و تنها برای کسانی است که در مقام عبودیت محض نشسته و توحید صرف به جان نیوشیده اند.
قرآن حاوی مطالب بسیاری از این دست است، ولی از آن جایی که مخاطب آن توده های مردم (ناس)می باشند و (ناس) شامل کم ترین و برترین می شود که از ابولهب و ابوجهل و فرعون تا رسول الله(ص) و معصومان(ع) را شامل می شود، به گونه ای بیان شده است که قابل درک همگانی باشد و هر کسی از انوار حقیقت آن به اندازه نهر وجودش بهره گیرد و به اندازه شیشه های جانش بازتاب دهد.
از این رو هر کسی از نور الهی قرآن و انوار دیگر همان اندازه بهره می گیرد که جانش را شرح و قبض کرده باشد. بسط و قبض جان، موجب می شود تا انوار خورشید حقیقت، در آینه های جان متفاوت و متلون بتابد و بازتاب یابد.
براین اساس نیایش هر کسی تابع بسط و قبض جانش است و هر وادی همان اندازه از آب حقیقت بر می گیرد که ظرفیت آن را دارد و هر آینه، آن اندازه باز می تاباند که صیقل یافته است. اگر زنگارها از دل برود و آینه جان به طهارت عبودیت جلا یابد و زنگارها زدوده گردد، آینه می تواند حقیقت انوار را چنان که هست بتاباند.
از این رو کلمات و توصیفات عبادالله درباره خداوند به گونه ای دیگر است که تنها خداوند آنان را مجاز دانسته است که خداوند را توصیف کنند؛ زیرا آنان آینه تمام نما و کمال نمای حقیقت خداوندی هستند.
نیایش ایشان که بازتاب تجلیات کمال (جلال و جمال) الهی است، نیایشی کامل و تمام است و نمی توان فراتر از آن یافت.
● نیایش امیر مؤمنان د رمناجات شعبانیه
امیر مؤمنان(ع) که باطن و ذات و نفس پیامبر(ص) است، نیایش هائی دارد که تجلیات کمال الهی است. حضرت درباره پرده های نورانی جمال و چگونگی زدودن آن و رسیدن به مقام تجلیات جلال می فرماید: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک وانر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک الهی واجعلنی ممن نادیته فاجابک و لاحظته فصعق لجلالک فنا جیته سرا و عمل لک جهرا؛ خدایا بریدن کاملی از خلق به سوی خود به من عنایت کن و دیده های دلمان را به نور توجهشان به سوی خود روشن گردان تا دیده های دل، پرده های نور را پاره کند و به مخزن اصلی بزرگی و عظمت برسد و ارواح ما آویخته به عزت مقدست گردد. خدایا از کسانی قرارم ده که او را خواندی و پاسخت داد و در معرض توجه قرارش دادی و او در برابر جلال تو مدهوش و فنا گشت و از این رو در پنهانی (در مقام ذات) با او به رازگویی پرداختی ولی آشکارا (در مقام تجلیات) برایت کار کرد. (مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.)
در این نیایش که بخش کوچکی از آن بیان شد، به خوبی حضرت(ع) بیان می کند که خواهان کمال انقطاع و بریدن از همه چیز و فنای ذاتی است. و لذا می خواهد تا نور عنایت بر دل وی بتابد و پرده های مقام جمال را بردارد تا امکان رسیدن به مقام جلال الهی و عظمت وی فراهم آید و در یک شدن کمالی، روح در مقام قدس (مقام جلال که بیرون از وصف و صفات مثبته و درک عقول است) معلق و آویزان شود و با توجه و عنایت خداوندی، از مقام جلال، صعق و فنا رخ دهد.
در حقیقت زمانی مقام کمال انقطاع تحقق می یابد که خداوند به جلال خویش بر بنده ظهور و بروز کند. این مطلب درباره توده مردم هنگام مرگ بروز و ظهور می کند و آنان حقیقت فنا را درمی یابند و برای اولیای الهی می تواند بامرگ اختیاری تحقق یابد. آنان فنای خویش را با ظهور جلال در همین دنیا تحقق می بخشند و کشف الغطا برای ایشان شدنی می شود و دیگر چیزی حتی انوار جمالی حق نیز نمی تواند حجاب جانشان شود و در مقام فنای ذاتی و نتایج قرب فرایض قرار می گیرند.
● ظهور جلال و مقام خشیت
کسانی که در مقام ظهور جلال هستند و تجلیات انوار جلال الهی، حجب انوار جمال را زدوده و کنار زده است، انسان هایی هستند که در مقام خشیت قرار می گیرند و مناجات ایشان که به اصطلاح زمزمه در گوشی باخداست، معنا و مفهوم دیگری می یابد.
آنان هنگام رفتن به سوی خداوند در هنگام نماز، رفتاری را نشان می دهند که خشیت از آن می بارد. در روایت است که زین العابدین امام سجاد(ع) در هنگام وضو می لرزید و رنگ رخسارش به زردی می گرایید و در هنگام نماز و حضور در مقام جلال الهی، هیچ چیز را نمی شنیدند و چنان که درباره امیرمومنان(ع) بیان شده است، تیرها از بدن بیرون می کشیدند بی آن که احساسی داشته باشد؛ چون در مقام فنای ذات بوده است.
روایت شده که امام سجاد(ع) که در هنگام وضو رنگ رخسار مبارکش زرد می شد، وقتی از حضرت سؤال می کردند، چرا این حالت بر شما عارض می شود؟ می فرمودند: «آیا می دانید در پیشگاه چه کسی می خواهم بایستم؟
این همان درک مفهوم جلال الهی و تجلی انوار کمال (جلال و جمال است) که حضرت موسی(ع) طاقت آن نیاورد که تجلی کمال (جلال و جمال الهی) را بر کوه بنگرد و دچار صعق شد و خداوند او را دوباره زنده و افاقه کرد. (اعراف آیه ۱۴۳)
درباره عارف کم نظیر قرن، نخودکی اصفهانی حکایت می کنند که شبی زمستانی بر پشت بام رضوی تا بامداد به رکوع می ایستد و به همان اندازه ای که برف بر پشت بام بوده بر پشت ایشان بوده است؛ زیرا در مقام فنای ذات و تجلی انوار جلال الهی و خشیت او بوده است.
آقای نظام التولیه سرکشیک آستان رضوی نقل کرد که: «شبی از شب های زمستان که هوا خیلی سرد بود و برف می بارید نوبت کشیک من بود.
اول شب، خدام آستان مبارکه به من مراجعه کردند و گفتند به علت سردی هوا و بارش برف، زائری در حرم نیست، اجازه دهید حرم را ببندیم، من نیز به آنان اجازه دادم.
مسئولین بیوتات، درها را بستند و کلیدها را آوردند. مسئول بام حرم مطهر آمد و گفت: حاج شیخ حسنعلی اصفهانی از اول شب تاکنون بالای بام و در پای گنبد مشغول نماز می باشند و مدتی است که درحال رکوع هستند و چند بار که مراجعه کردیم، ایشان را به همان حال رکوع دیدیم، اگر اجازه دهید به ایشان عرض کنیم که می خواهیم درها را ببندیم.
گفتم: خیر، ایشان را به حال خود بگذارید، و مقداری هیزم در اطاق پشت بام که مخصوص مستخدمین است بگذارید که هرگاه از نماز فارغ شدند، استفاده کنند و در بام را نیز ببندید. مسئول مربوطه مطابق دستور عمل کرد و همه به منزل رفتیم.
آن شب برف بسیاری بارید. هنگام سحر که برای باز کردن درهای حرم مطهر آمدیم، به خادم بام گفتم برو ببین حاج شیخ در چه حالند. پس از چند دقیقه خادم مزبور بازگشت و گفت: ایشان همان طور درحال رکوع هستند و پشت ایشان با سطح برف مساوی شده است.
معلوم شد که ایشان از اول شب تا سحر در حال رکوع بوده اند و سرمای شدید آن شب سخت زمستانی را هیچ احساس نکرده اند، نماز ایشان هنگام اذان صبح به پایان رسید.» (برگرفته از حکایت ۷۴ از کتاب نشان از بی نشان ها، علی مقدادی اصفهانی، ص ۸۵)
احسان شریف زاده
![](/imgs/no-img-200.png)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست