دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

قهرمان خسته در آرمانشهری خاص


قهرمان خسته در آرمانشهری خاص

جستاری بر داده های فیلم”شبکه” و انطباق آن با مسیر سبک فیلمسازی ایرج قادری

سینمای ایرج قادری به مانند همه کارگردانان صاحب سبک، مبتنی برداشته‌هایی است که به عنوان اهرم‌های سبک داستانگویی درآثار اوبه مخاطب معرفی می‌شوند. بنا برهمین داشته‌ها، می‌توانیم سینمای ایرج قادری را سینمای صاحب سبکی بنامیم که درآن کلید واژه‌هایی برای برخی مفاهیم مطرح می‌شود؛ این کلید واژه‌ها در آثار قادری به مرور زمان تغییر رویه می‌دهند اما نمی‌توان آنها را ازبدنه سبک کاری وی جدا نمود. به عنوان مثال وقتی به مفهوم “قهرمان” درفیلم‌های قادری نگاه می‌کنیم و می‌بینیم که این مفهوم درطی سالیان اخیر تفات معنایی بسیاری داشته است و اگر این مفهوم دراواسط دهه هفتاد به شخصیتی احساسی در فیلم‌های قادری اطلاق می‌شد، در دهه هشتاد، به شخصیت‌هایی در فیلم‌های او اطلاق شد که کارهای فرا طبیعی انجام می‌دادند. قهرمان فیلم “می‌خواهم زنده بمانم” با قهرمان فیلم “آکواریوم” تفاوت‌های تحلیلی و شخصیتی بسیاری دارد. اما مهمترین مشخصه فیلم‌های قادری، خط سیر داستان فیلم‌های اوست که واضح و بی پیرایه روایت می‌شوند.فیلم‌های قادری اصولا پرکاراکتر هستند و اساسا این شخصیت‌ها هستند که روال داستان را رقم می‌زنند و درام، تابع اکت‌های کاراکترهاست. داستان‌ها عموما نقطه شروع مشخصی دارند و زودهم وارد پروسه داستانگویی می‌شوند به عنوان مثال اگردرداستان”شبکه” دقت کنید می‌بینید که بحث شرکت و فعالیت‌های خیانت کارانه چند کاراکتر خاکستری فیلم، خیلی زود به مخاطب نشان داده می‌شود. بنابراین همین نقطه عطف می‌تواند مستقلا شروع کننده داستانی پیچیده باشد. اما همان گونه که در قبل نیز گفته شد، نرم داستانگویی در فیلم‌های قادری غامض و پیچیده نیست. بعد از مشخص شدن خط داستانی فیلم “شبکه”، همه داستان به طور واضح برای مخاطب نشان داده می‌شود حتی صحنه ضرب و جرح زن درشرکت، درحالی که فیلم می‌توانست با نشان ندادن ضارب، گره ای دیگر برگره اصلی داستان اضافه کند. مسیر روایت، مسیرهمواری است که نه پیچیدگی‌های داستانی مطولی دارد، نه دیالوگ‌های دهان پرکنی دارد و نه شخصیت‌ها خیلی چندوجهی هستند که درجریان درام غافلگیرمان کنند،همه چیز درنهایت سادگی طرح و پرداخت می‌شود، اما این سادگی چه ویژگی‌هایی دارد که برای مخاطب سینمای ایران دوست داشتنی و قابل باوراست.

فیلم‌های قادری همواره ازابتدا، به طرح یک معما می‌پردازند که فیلم تا پایان در پی حل آن معماست. کلیدواژه‌هایی که درابتدای متن بدان اشاره شد درمقام رگه‌هایی هستند که سبب باز شدن تدریجی این معما تا پایان فیلم می‌شوند. این معما اما پیرنگی داستانی ندارد و بیشتر به عنوان علامت سوال بزرگی برای یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم مطرح است. شکل معما درفیلمی‌نظیر “پاتو زمین نذار” با فیلمی چون”محاکمه” به شدت درتغیر است. در”شبکه” نیز شکل معما به یکباره و پس از کشته شدن یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم رقم می‌خورد. اگر به نحوه گشایش معماها در فیلم‌های قادری توجه کنید درمی‌یابید که سرنخ اصلی این معماها دردستان قهرمان داستان است؛ “قهرمان”؛ مقوله ای که در سینمای قادری از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.

قهرمان فیلم‌های قادری نیز به مانند داستان‌هایش، شاکله‌ای ساده دارند. نه هیبت آنچنانی دارند و نه اهل شعار دادن هستند. مشکل بزرگ قهرمان پروری در فیلم‌های قادری، اغراق آمیز بودن وجهه قهرمانی قهرمانان است. به گونه‌ای که قهرمان”برزخی‌ها” نمی‌تواند دردیدی کلی، برای مخاطب، باورپذیر و ملموس باشد؛ مثالی دیگر: قهرمان فیلم”آکواریوم” را به یاد بیاورید؛ چه کسی می‌تواند باورکند که یک پیرمرد تنها وارد یک باشگاه می‌شود و صاحب باشگاه را با آن همه خدم وحشم، با یک سکه درمشتش، سرکارمی‌گذارد و بعدش هم خیلی راحت و بدون هیچ ترسی از باشگاه خارج می‌شود. گرچه سینمای قادری درسال‌های پس از انقلاب، رشد قابل توجهی را مخصوصا در نوع پرداخت قصه تجربه کرد اما قهرمان پروری در فیلم‌های قادری درست به مانند سال‌های پیش از انقلاب وی رقم می‌خورد و شاید عدم پرداخت صحیح به این مقوله سبب شد که برخی‌هاعنوان “فیلمفارسی” را بر آثار وی برگزینند. اگر قهرمان در فیلم‌های قادری از صلابت مفهومی بیشتری برخوردار می‌بود و اکت‌هایش تابع عقلانیت امروزی جامعه ایران بود، شکل نگاه عمومی به فیلم‌هایش بسیار جدی تر و برمسند مفهوم استوار بود. درفیلم “شبکه”، قادری، باز درمقام قهرمان ظاهر می‌شود که با ریزبینی‌های شرلوک هلمزی خود می‌تواند به شناخت قاتلی دست یابد که صبغه اطلاعاتی چندانی برای آن لحاظ نمی‌کند. فیلم، آرام آرام مسیر روایت را می‌پیماید و به ناگهان با آمدن قهرمان در بیست دقیقه پایانی، با روندی شتاب زده، جریانی برای مخاطب تعریف می‌شود که نمی‌تواند با روایت منسجم ابتدا و میانه داستان‌هارمونی داشته باشد. به عبارتی، قهرمان شبکه نمی‌تواند مستحیل در روایت باشد، گویی به عنوان تکه ای جدا از فیلم، درحکم کاتالیزوری است که تنها برای معرفی قاتل به فیلم افزوده می‌شود درحالی که تعریف قهرمان در سینما، خط و ربط مستقلی دارد که این زاویه و نگاه نمی‌تواند متناسب با آن تعریف باشد.

اما یکی ازنقاط قوت فیلم‌های قادری، شخصیت‌های فیلم‌های او هستند که حتی درشکل فرعی نیزمی‌ توانند جریان سازظاهر شوند. داستان فیلم‌های قادری،هیچگاه تنها اززبان شخصیت‌های اصلی تعریف نمی‌شوند وشخصیت‌های فرعی داستان هم به همان اندازه.گاهی بیشتر در پیشبرد مفهومی داستان نقش دارند. دربرخی از فیلم‌های قادری نظیرفیلم”شبکه”، شخصیت‌های اصلی داستان، تنها وجهه ای بصری دارند و این شخصیت‌های فرعی هستند که روال دراماتیک را پیش می‌برند و پیشقراول تعریف داستانی می‌شوند.همین شخصیت‌های فرعی در فیلم‌هایی چون”برزخی‌ها”،”می‌خواهم زنده بمانم”،”سام و نرگس”،”چشمان سیاه” نیز به عینه بیشتر از شخصیت‌های اصلی بر روال داستانگویی فیلم تاثیر می‌گذارند.

بنابراین طبیعی است که تقابل شخصیت‌های فیلم (چه‌اصلی و چه فرعی)، سبب پرکاراکتر شدن فیلم‌های قادری می‌شوند. قادری تحلیل مناسبی از اجتماعی داشت که مختص به خود او بود. درهمین جامعه است که ما نمی‌توانیم قهرمان فیلم‌هایش را با آن اعمال عجیب و خرق عادت‌هایی که می‌بینیم، بپذیریم، اما کاراکترها به قدری زیاد هستند که هریک به تنهایی می‌توانند نمادی ازشخصیت‌هایی در جامعه ما باشند. با نگاهی به فیلم”شبکه” می‌توانیم با همه شخصیت‌ها غیرازشخصیت قهرمان فیلم (قادری) ارتباط برقرارنمائیم. چون کارهای شخصیت‌های دیگر، کارهای ریز و مردم مدارانه ای هستند که درجامعه امروزی به عینه قابل مشاهده است اما ما نمی‌توانیم با قهرمان به واسطه ادبیات کارکردی او ارتباطی برقرارنمائیم.

با تمام این تفاسیر، فیلم “شبکه” درهمان سبک هنری ایرج قادری روایت شد؛ با همان میزانسن‌ها و همان لحن آشنای کارگردان در سایر اجزای فیلم، با این تفاوت که نرم تعریف داستان کمی‌پیچیده تر از فیلم‌های اخیر کارگردان می‌نمود و از ساختار جامع تری نسبت به دیگر ساخته‌های وی برخوردار بود. شخصیت‌های فیلم به مانند دیگر آثار کارگردان، بی شمار و دارای شناسنامه هستند، داستان، طبق معمول ساده و بی پیرایه به مخاطب عرضه می‌شود و میزانسن‌ها نیز با توجه به نوع برداشت‌ها و انطباق با شکل نوشتاری فیلمنامه، نمره قابل قبولی دریافت می‌کند.”شبکه” می‌تواند یک فیلم تمام عیار از سبک کاری ایرج قادری باشد؛ فیلمی‌که ما می‌توانیم بسیاری از رگه‌های آشنای کارگردانی قادری را به وضوح در آن تماشا کنیم.

نویسنده : مجتبی اردشیری