چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

صبر پیشه کنید که دنیا فانی ا ست


صبر پیشه کنید که دنیا فانی ا ست

به یاد شهید حسین خرازی

گاهی این پرسش پیش می آید که وصیت نامه شهدا به چه کار می آید شاید این سؤال در ابتدا پرسش نابجایی باشد، اما اگر عمیق به آن بنگریم و بیندیشیم خواهیم فهمید که در نفس پرسش اشکالی بر آن وارد نیست و چقدر خوب است اگر عاقلان این گونه پرسش ها را گاهی برای خود و دیگران مطرح کنند و با شور و علاقه دنبال پاسخ آن باشند. به راستی وصیت نامه شهدا چه کارکردی می تواند داشته باشد در پاسخ به این سؤال از چند دریچه می توان وارد شد. نخست این که جهان بینی شهید در زمان حیات نسبت به خدا، مقدسات، وطن و تمامی شئونات زندگی چگونه بوده است، دوم این که برای چه خود را در معرض شهادت قرار داده است سوم، این که اساساً شهید در اسلام به چه کسانی می گویند (این را می شود از توضیحات برخی وصیت نامه ها دانست) و آنان حاضرند برای دین چه کار کنند و دلایل بیشماری که می شود آنها را پشت هم آورد.

شهید حسین خرازی یکی از همان شهدایی است که نه تنها در زمان حضورش بسیار تأثیر گذار در عرصه انقلاب و مسلمانان بود بلکه از آن روزگار که به شهادت رسید، طریق او جاودان مانده است. وصیتنامه این شهید به راستی مانند چراغ هدایت است که می توان هنگام تزلزل به آن نگریست و تجدید میعادی با یگانه عالم هستی ایجاد کرد. او در وصیتنامه اش می نویسد:

بسم رب الصدیقین

خطاب به فرماندهان و رزمندگان اسلام

ما لشگر امام حسین (ع) هستیم و حسین وار هم باید بجنگیم. اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین(ع) را در آغوش بگیریم، کلامی و دعایی جز این نباید داشته باشیم «الهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد». اگر در پیروزی خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما و این شاید انکار خداست. اگر برای خدا می جنگید احتیاج ندارد به من یا دیگران گزارش کنید. گزارش را نگه دارید برای قیامت. اگر کار برای خداست گفتنش برای چیست در مشکلات است که انسان ها آزمایش می شوند، صبر پیشه کنید که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم. هر چه که می کشیم و هر چه که بر سرمان می آید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد. سهل انگاری و سستی در اعمال عبادی تأثیر نامطلوبی بر پیروزی ها دارد. همه ما موظفیم و مکلفیم با وجود همه نارسایی ها بنا به فرمان رهبری جنگ را به همین شدت و با منتهای قدرت ادامه بدهیم زیرا ما بنابر احساس وظیفه شرعی می جنگیم نه به قصد تنها پیروزی. همواره قصدمان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شهدا راه شان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند. من علاقه مندم که با بی آلایشی تمام، همیشه در میان بسیجی ها باشم و به درد دل آنها برسم.

از مردم می خواهم پشتیبان ولایت فقیه باشند. راه شهدای ما راه حق است اول می خواهم آنها مرا بخشیده و شفاعت من را در روز جزا کنند و از خدا می خواهم که ادامه دهنده راه آنها باشم. آنهایی که با بودن شان و زندگی شان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتن شان درس عشق به ما آموختند. از مسئولین عزیز و مردم حزب اللهی می خواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور از طریق دیگری دست به مبارزه از طریق اشاعه فساد و فحشا و بی حجابی زده اند در مقابل آنها ایستادگی کنند و با جدیت کامل جلو این فسادها را بگیرند.

استغفرالله، خدایا امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سؤال نکیر و منکر در روز محشر و قیامت. به فریادم برس. خدایا دلشکسته و مضطربم. صاحب پیروزی و موفقیت تو را می دانم و بس و بر تو توکل دارم. خدایا تا زمان عملیات فاصله ای نیست. خدایا به قول امام خمینی (ره) تو فرمانده کل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان و شر صدام کافر را از سر مسلمانان بکن. خدایا از مال دنیا چیزی ندارم، خدایا تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت نصیب و بهره مندم ساز. از تو طلب مغفرت و عفو دارم.

والسلام.

حسین خرازی ۱۳۶۵‎/۱۰‎/۱

● شهید خرازی فرزند ایمان

حسین در یکی از روزهای سال ۱۳۳۶ در اصفهان به جهان پای گذاشت. بستر خانواده حسین آن روزها به گونه ای بود که ایمان در آن حرف نخست را می زد و این چنین بود که نام نیکوی مولای او را بر او نهادند و نامش شد «حسین».

«مسجد سید» واقع در محله کوی کلم مسجدی بود که روزگار نونهالی و نوجوانی «حسین» به همراه پدرش در آنجا گذشت و در همانجا هم بود که آموخت اسلام چگونه دینی است و به راستی حسین(ع)چگونه می تواند به درستی چراغ هدایت انسان ها باشد. در سال ۵۵ پس از اخذ دیپلم این دلاور را به زور به جنگ «ظفار» (عمان) فرستادند. او در پاسخ به این حرکت گفت: این سفر معصیت است و باید نماز را در این جنگ کامل خواند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی اما دیگر حاج حسین این گونه نبود او با جان و دل به عمق ایمان اسلامی غور کرد و توانست آئینه ای بزرگ بر تارک انقلاب به نگارش درآورد.

● خودم را برای شهید شدن آماده کرده ام

شهدا پیش از آن که به لقا الله بپیوندند انگار احساسی به آنها دست می داد که به تبع آن احساس درمی یافتند که انگار روح شان در حال آزادی است. شهید حسین خرازی دلاور مرد میدان عمل و کارزار جنگ نیز این چنین بود.

حسین پیش از عملیات «خیبر» به دوستانش گفته بود که «خودم را برای شهید شدن آماده کرده ام» البته همین جمله نیز بسیار جای تأمل دارد که یک انسان خاکی چگونه می تواند دریابد که اتفاقی عظیم برای او خواهد افتاد. شهید حسین خرازی انگار دریافته بود که این عملیات، عملیات آخر است. در عملیات خیبر دشمن بعث منطقه را به طور کامل با انواع و اقسام وسایل سبک و سنگین جنگی تحت اختیار قرار داده بود و حتی به بمب شیمیایی هم متوسل شده بود. در این کارزار و گیر و دار ابتدا شهید، حلاج وار ابتدا برای خواندن نماز عشق دست راستش را در راه خدا ایثار کرد و همان گونه که در نماز عشق آمده، این نماز با وضوی خون عاشق خوانده می شود. شهید حسین خرازی پس از هدیه دست راستش به اسلام و انقلاب به بیمارستان یزد انتقال یافت. شهید حسین خرازی رازی میان سینه داشت که به گفته مادرش فقط آن را با ایشان در میان نهاده بود. مادرش نقل می کند که حسین شبی در خواب دیده بود که ملائک پیش او آمده اند و از او پرسیده بودند خیال آمدن داری یا ماندن و او گفته بود فعلاً میل ماندن دارم تا با آخرین توان در راه دین خدا وظیفه ام را انجام دهم.

هشتم اسفندماه ۱۳۶۵

غذای رزمندگان خط مقدم نرسیده بود و به ظاهر ماشین در بین راه بر اثر ترکش متوقف شده بود. حاج حسین خرازی از این بابت بسیار نگران بود و سعی کرد با ماشینی به سمت ماشین غذای رزمندگان برود. وقتی از سنگر بیرون آمد بر اثر اصابت ترکش به پشت سر و گردنش به خواندن نماز عشق رفت. او آخرین کالایی که داشت به درگاه خدا تقدیم کرد. رهبر معظم انقلاب پیام تسلیتی برای شهادت حسین خرازی ارسال کردند که می خوانیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت، برادر شهید، حاج حسین خرازی به لقاءالله شتافت و با ذخیره ای از ایمان و تقوا و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبردی بی امان با دشمنان خدا، در آسمان شهادت پرواز کرد و به آسمان رحمت الهی فرود آمد. او که در طول شش سال جنگ قله هایی از شرف و افتخار را فتح کرده بود اینک به قله رفیع شهادت دست یافته است و او که زمانی «هل من ناصر ینصرنی» را با تمام وجود لبیک گفته بود اکنون به زیارت مولایش امام «حسین» نایل آمده است و او که در جمع یاران لشگر سرافراز امام حسین (ع) عاشقانه به سوی دیار محبوب تاخت پیش از دیگران به منزل رسیده و به فیض دیدار نایل آمده است. آری او پاداش جهاد صادقانه خود را کنون گرفته و با نوشیدن شربت شهادت، سبکبال در جمع شهدا و صالحین درآمده است. زندگی و سرنوشت این شهید عزیز و هزاران نفس طیبه ای که در این وادی قدم زده اند صفحه ای درخشنده از تاریخ این ملت است. ملتی که در راه اجرای احکام خدا و حاکمیت دین خدا و دفاع از مستضعفین و نبرد با مستکبرین عزیزترین سرمایه خود را نثار می کنند و جوانان سرافرازش پشت پا به همه دلبستگی های مادی زده پای در میدان فداکاری نهاده و با همه توان مبارزه می کنند و جان بر سر این کار می گذارند. چنین ملتی بر همه موانع فائق خواهد آمد و همه دشمنان را به زانو درخواهد آورد.

ما پس از هشت سال دفاع مقدس همه جانبه و شش سال تحمل جنگ تحمیلی نشانه های این فرجام مبارک را مشاهده می کنیم و یقیناً نصرت الهی در انتظار این ملت مؤمن و در مبارزه ایثارگر است.»

حسین ابوالفتحی