پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
فرش ایرانی میراثی در خطر
![فرش ایرانی میراثی در خطر](/web/imgs/16/137/nrolw1.jpeg)
در گذشته مسالهای به نام میراث فرهنگی نه چندان شناخته بود و نه چندان ارزشی داشت ولی امروز همه میدانند که این یادگارها تا چه حد میتواند برای یک ملتی آبرو، اعتبار و حتی ارزش اقتصادی به همراه داشته باشد و کسانی که به نحوی به این آثار آسیب میرسانند بیتردید جزو کسانی هستند که به سرنوشت ملتی آسیب میرسانند و در عین حال پاسخگوی هیچ مقام و دادگاهی نیستند. البته ما وارد مباحث نمیشویم بلکه مستقیم وارد حوزهای به نام فرش دستباف میشویم، که در آنجا شناسنامه و سابقهای داریم.
به هر حال گاهی انسان فکر میکند که این نوشتنها و گفتنها چقدر فایده دارد و باید زمانی بس باشد و تصمیممیگیری که دیگر بس است. ولی تا وقتی که میفهمی و میبینی، نمیتوانی بیاعتنا باشی ولو اینکه یک نفر باشد که به حرفت گوش دهد. من اطمینان دارم که همواره گوشها و دلهایی آماده شنیدن و تفاهم هستند. به هر حال با تاکید بر آنکه هنوز ارزشهای این تولید برای بسیاری شناخته نیست و هنوز بسیاری آن را شایسته توجه نمیدانند و هنوز اگر نگاهی به سمت آن میشود برای ارزشهای مادی و اشتغال و صادرات آن است و برنامهریزیهایی که در مورد آن میشود حتی اگر شکل مفیدی نظیر تعاونیهای تولید باشد، عملا تبدیل به ابزاری برای نیات دیگر و یا تولیداتی انبوه و بیهدف میشود. بنابراین نوشتن و گفتن وظیفه است و امیدواریم که به عنوان کمک پذیرفته میشود. پیش از آنکه وارد بحث اصلی شویم برای آگاهی به مواردی اشاره میکنیم تا دانسته شود که به دلیل برنامهریزیهای غلط تا چه حد این سرمایه با ارزش ملی آسیبدیده است. ما خودمان چه به روز فرشی آوردیم که روزگاری خریداران آن را روی چشمان میگذاشتند و یک تکه کوچک آن را چون ثروتی حفظ میکردند. میزان تولید فرش دستباف ایران در شرایط مطلوب و با کیفیت مناسب به رقمی در حدود ۶ میلیون متر مربع رسید، بدون آنکه دغدغه بازار داشته باشد. اما امروز بازار فرش به یک بازار راکد در مرز ۲-۵/۲ متر مربع تولید رسیده است. علیرغم بزرگنمایی که در مورد فقر قالیبافان میشود و مسوول آن فقط کسانی هستند که برای پایین نگهداشتن دستمزد به تولید فرشهای بیکیفیت و ارزان میپردازند، در گذشته بسیاری از بافندگان همواره تعدادی فرش لوله شده در کنارخانه خود داشتند که آن را در شرایط مناسب عرضه میکردند.
تعداد بافندگان شاغل در این تولید و حرفههای وابسته رقمی بین ۱- ۵/۱ میلیون نفر بوده است. یعنی بزرگترین گروه کاری مولد در کشور که با ۸-۱۰ میلیون افراد خانواده خود در حدود ۱۵درصد جمعیت کشور را پوشش میدادهاند. نیازی به گفتن نیست که امروز چگونه این خانواده بزرگ تبدیل به لایههای منفعل و ناامیدی شدهاند که نهتنها قادر به فروش دستبافتههای خویش نیستند بلکه از بافت فرش به عنوان کاری بیهوده سخن میگویند. حداقل۲۰ درصد کارگران شاغل در این رشته کارگران فنی و متخصص هستند که قادر به محاسبهنقشه، چله، نمرات نخ و مقاومت آنها و همچنین مقاومتهای کششی و تنشی دستگاههای بافت و استحصال بهترین رنگهای زیبا و باثباتی هستند که از گیاهان ظاهرا بیارزشی که از علفها و ریشههای طبیعی گیاهان به دست میآید. این سوای طراحان بزرگ و هنرمندی است که به مدد ذهن، اندیشه و دست، نقوشی پیچیده و دقیق ریاضی معادل نقشههای معماری را خلق میکنند. برخی از رشتههای قالیبافی نظیر رنگرزی - رفوگری و بهویژه طراحی(که از رشتههای بسیار زیبای هنری هم به حساب میآید) به لحاظ شرایط و نوع کار جزو مشاغل سخت تلقی میشوند. متاسفانه سازمانهای متولی کار و بهداشت از پذیرفتن این مشاغل در رده مشاغل سخت خودداری کرده و هیچگونه حمایتی از آنها نمیکنند. در حدود ۲۰۰۰۰ روستا در ایران دارای قالیبافی بودهاند که حفظ حیات اجتماعی و اقتصادی آنها کلا و یا بخشی، از راه قالیبافی تامین میشده است. بسیاری از این روستاها در مناطقی قرار داشتهاند که یا فاقد صنایع و تولیدات دیگر بوده و یا قابلیت صنعتی شدن نداشتهاند (مناطق کویری- کوهستانها- عشایر) که با اندک توجهی به آمار عمومی کشور میتوان دریافت چه میزان از این مناطق با از دست دادن قالیبافی خود متروک شده و یا ساکنان آنها به دلیل جایگزین نشدن حرفه دیگری به حاشیه شهرها رانده شدهاند. در این میان به آسیب کشاورزی و دامداری وابسته به این نقاط که قالیبافی حرفهای جنبی در کنار آنها بوده و یا اسکان عشایر و اجبار آنها به استفاده از نقوش غیرآشنا و عمدتا چاپی و یکنواخت را که به نابودی برخی از نقوش بیبدیل و زیبای روستایی کمک کرد چندان تاکید نمیکنیم.
▪ ۸۵درصد بافندگان، زنان هستند که بافت نقوش را زیر سقف خانه و کنار گهواره فرزند و مزرعه همسر با علاقه و حوصله بافتهاند. مساله بهرهکشی که ظاهرا پاشنه آشیل این حرفه تلقی میشود، لزوما ربطی به تولید فرش که کاری لذتبخش و آرام است نداشته و در هر حرفه دیگری نیز میتوانسته اتفاق بیفتد و وظیفه دولتها و سرمایهداران بوده است که در قبال سودی که از دسترنج این طبقه زحمتکش بردهاند، امکانات رفاهی و تامینی را برای تولیدکنندگان نظیر سایر کارگران دیگر در بخشهای صنعت فراهم نمایند.
▪ فرش دستباف علاوه بر ایجاد اشتغال و درآمد ارزی به عنوان یک کالای هنری زیبا و سرمایهای در جهان، دوستداران و تحسینکنندگان فراوان داشته و برای ایرانیان شهرتی به ذوق و نوعی زیباشناسی هوشمندانه و متفکرانه به همراه داشته است. امروز این فرش جای خود را به فرشهای تقلیدی و دست چندم کشورهایی سپرده است که با تقلید از نقوش فرشهای ایرانی نشان دادهاند که بیشتر از ما ارزش آنچه را که روزگاری به نام فرش ایران شهرت داشته میدانند.
▪ در نهایت آنکه فرش دستباف ایران به رغم نظر برخی مصلحتاندیشان که فرش ایران و به طریق اولی فرهنگ این مملکت را نمیشناسد، نه حرفهای عقبافتاده و نه مانع توسعه و رشد اجتماعی است(فراموش نکنیم که پایه اقتصاد صنعتی ایران در اوایل قرن حاضر بر دوش فرش ایران گذاشته شد و در ضمن این حرفه اکنون در چندین دانشگاه کشور جایگاه خاصی یافته است.) چنانچه این تولید حتی به صورت یک حرفه سنتی (اگرچه بسیار فراتر از یک حرفه دستی و سنتی است) مورد برنامه ریزی جدی قرار گیرد، همچنانکه صنایع و تولیدات دستی و بومی در بسیاری از کشورهای امروز که بازارهای جهان را تسخیر کردهاند نظیر چین، هند، ژاپن و حتی کشورهای اروپایی و آفریقایی به عنوان موضوعی جدی نگریسته میشود و میتواند مولد منافع بیشماری از جمله کاهش بیکاری، حفظ ساختار اجتماعی و فرهنگی کشور و افزایش درآمدهای ملی و اقتصادی شود.
به دلایلی که در اینجا فرصتی برای بحث آن نیست اگرچه در زمانهایی برای حفظ اصالت و حرمت فرش دستباف تلاشهایی شده است ولی در مجموع آنچه دیده میشود آنکه:
▪ فرش ایران هیچگاه به عنوان یک پدیده اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته تا دلایل رشد و پیدایش آن با وسعتی که به لحاظ کمی و کیفی و پیچیدگیهای قومی و بومی در ایران دارد شناسایی و از راهکارهای علمی برای حفظ و نگهداری این هنر استثنایی جمعی استفاده شود. از آنجا که فرش دستباف فقط به لحاظ تنوع فرهنگی و بهرهگیری از ویژگیهای متنوع بومی و مردمی فقط با زبان و یا شعر (با دامنه و کارکرد مردمی آن) قابل قیاس است، اگر فقط اندکی تلاش با استفاده از روشهای علمی برای شناخت این هنر اختصاص مییافت امروز در کنار انبوه فرشهای زیبا و هنرمندانهای که در موزهها است نهتنها از نام خالقان رنگها و نقوش آنها اطلاع داشتیم بلکه کسی از بافتن فرش شرمنده نبود.
قاعدتا باید آشنایی با فرش و مسائل مربوط به آن را اعم از فنی، اجتماعی و اقتصادی در یک زمانی در آموزشهای ابتدایی جای میدادیم وگرنه انبوه نقشههای ذیقیمت طراحی (که با حساب انگشتی ارقام آنها به چندین دههزار میرسید، البته این سوای نقوش روستایی و بومی و عشایری است که حد و مرزی برای آنها نمیشد تصور کرد) مانند کاغذ باطله از بین نمیرفت. در نتیجه همانطور که حافظ و کمالالملک را میشناسیم باید عیسی بهادریوارچنگ نیز برای ما شناخته شده باشند.
▪ علیرغم ادعاهای ادارات کار و بهداشت و غیره هیچگاه حرفههای مربوط به فرش (در حدود ۳۲ رشته شغلی) زیر پوشش آموزشهای فنی و حرفهای و درجهبندی مشاغل و مهارتهای فنی ( برای بالا بردن ارزش اجتماعی هنرمندان و استادکاران ماهر و برجسته فرش) قرار نگرفتهاند. همچنین نظارتهای فنی و ایمنی بر مراکز گسترده تولید و رنگرزی و بافت و دادن تسهیلات لازم برای بهبود شرایط کار تحقق یافت. هیچگاه بیمهها به صورت اصولی و جدی این صنف زحمتکش و خدمتگزار را مورد توجه قرار نداد. امروز هم که صحبت از بیمه کارگران قالیباف است کیست که نداند چگونه تولیدکنندگان و بافندگان خرده پای فرش در فروش فرشهای خود درماندهاند چه رسد به آنکه حق بیمه کلان سهم خود را نیز بپردازند.
▪ تکثیر نقشههای فرش به صورت چاپی و استاندارد و ارسال آنها به مناطق مختلف بافت در یک نگاه حداقلی منجربه نابودی طراحی استادشاگردی و از بین رفتن هنرمندان بزرگ طراحی- جابهجایی نقشهها- انتقال آسان نقشههای فرش به کشورهای همسایه و محدود کردن نقشههای فرش به تعدادی از نقشههای انتخابی و به نوعی استاندارد و به مفهوم یکنواخت کردن فرشهای بافته شده است.
▪ نگاه صنعتی به فرش دستباف به تکنوکراتها و اقتصاددانان جدیدالورودی برمیگردد که در اتاقهای کار پیشرفته و مدرن خویش و از پشت میزهای کامپیوترو کرسیهای استادی دانشگاهها بدون آنکه سعادت آشنا شدن و لمس حتی حاشیههای این هنر گرامی را بیابند، برای سرنوشت آن حکم صادر میکنند و میخواهند مسائل فرش ایران را با توجه به تئوریهای اقتصادی کنز و تجارت الکترونیک حل کرده و برای رفع مسائل تولید از آزمایشگاههای فرش ماشینی کمک بگیرند. آنان از درک این نکته عاجزند که فرش دستباف یعنی فرش دستبافی که به وسیله انسان و در جایگاهی که ذهن و اندیشه و فرهنگ و خلاقیت او قرار دارد بافته میشود. هرگونه سوق دادن این تولید به سوی تکنولوژی و صنعت یک گام نزدیک کردن آن به فرش ماشینی است. اینکه کسانی اعتقاد دارند امروز دنیای تکنولوژی و علم است بحث دیگری است که کسی با این مساله مخالفتی ندارد. اما استفاده از علم لزوما استفاده از تکنولوژی نیست آن هم در هنری که ریشه چندین هزار ساله در سنت و فرهنگ یک سرزمین دارد و دیگر آنکه، از علم میتوان استفاده کرد ولی چنانکه از علم استفاده میکنند باید به مواردی بازگردد که به بهتر شدن میانجامد مثلا شهر پمپی را که ۲۰۰۰ سال پیش زیر خاک رفته بیرون کشند و یا تابلوی تخریب شده لئوناردو داوینچی را بر دیوار کلیسایی در میلان تعمیر کنند. یا فرش آسیبدیده شیخ صفی را ترمیم کنند تا در جایگاه والای خویش در موزه ویکتوریا آلبرت قرار گیرد.
شیرین صوراسرافیل
مدیر انجمن پژوهشگران و هنرمندان دوستدار قالی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست