جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
سونات زنانه
مطمئنم اگر یك پیانو داشتم دنیا را از نو میساختم، چون هیچچیز در دنیا نیست كه صدایی نداشته باشد. مثلاً فقط صدای سرفهٔ او میتواند مثل یك عكس رادیولوژی شادی یا غمهای پنهانش را نشان دهد. كافی است وقتی پنجرهها باز ماندهاند به صدایش كه آواز میخواند و ظرفها را میشوید گوش دهم، آنوقت اگر پیانو داشتم از آن یك والس میساختم.
ساعت هفت صبح او درِ آپارتمانش را كه بالای آپارتمان من است دوباره قفل میكند. صدای پاشنهٔ كفشهایش اوكتاو به اوكتاو از پلهها پایین میآید، مثل انگشتانی كه از روی كلاویههای بَم پیانو تا كلیدهای زیر كشیده شوند. من یك آینه در پاگرد نصب كردهام تا از چشمیِ در بهتر بتوانم ببینمش. او جلو آینه میایستد و یكبار دیگر به آرایش لبها و گونههایش نگاه میكند. بعد موهایش را كه مثل صدای فلوت شفاف است زیر روسری ابریشمی مرتب میكند و به طرف حیاط میرود.
اگر خوب گوش كنم لحظهای را كه از دالان تاریك پلكان وارد حیاط میشود تشخیص میدهم، چون رِنگ صدای قدمهایش ناگهان تغییر میكند. وقتی از كنار باغچهٔ رزهای سفید میگذرد حتی ملودی و ریتم قدمهایش هم عوض میشود، انگار دوست دارم آرامتر راه برود. بعد صدای در بزرگ آهنی حیاط را میشنوم كه بههم كوبیده میشود. اگر پیانو داشتم آن را با ضربهٔ دهانگشت روی كلاویههای بم نشان میدادم، مثل كوبش طبلهای بزرگ درانتهای اركستر كه موومان اول از یك سونات باشكوه را به پایان میبرند، یك اُورتور بامدادی.
بعد از این دیگر صدایی نمیشنوم، اما واقعیت آن است كه سكوت امتداد درونی ملودیها است. موومان دوم سونات را باید در سكوت خلق كنم. او از زیر ردیف درختان سپیدار كه روی دیوار سایه انداختهاند رد میشود. اینحركت سایه روشن را میتوان با صدای بلورین زیلوفون نشان داد. سرِ كوچه آفتاب مثل صدای سازهای بادی برنجی فضا را پر كرده است و او روی سایهٔ كوتاهش آنقدر جابهجا میشود تا اتوبوس برسد.
حالا او وارد جایی تمیز و پُرنور میشود كه محل كارش است. از ریتم آرام و جذاب قدمهایش وقتی از پلهها بالا و پایین میرود یا رنگ نارنجی رُژ لبی كه همیشه میزند، میتوانم حدس بزنم كه در جایی مثل یك آژانس توریستی كار میكند. روی دیوار تصاویری از تاجمحل، دیوار چین و تخت جمشید آویختهاند.
او كشوی میزش را عقب میكشد و لابهلای كارتهایی بارنگهای مختلف، بستهٔ آبنبات و دفترچههای راهنما، پاكت دستمال كاغذی را مییابد. میز شیشهای را پاك میكند. وقتی مینشیند آستین مانتویش كشیده میشود و آرنج شیریرنگش بیرون میزند. به مچ دست راستش دستبندی با آویز چوبی بسته است كه وقتی نام مسافران را در بلیتهاشان مینویسد صدا میكنند. صدای این دستبند چوبی را هنگامی كه از جلو در آپارتمانم عبور میكند شنیدهام. حتی یكبار وقتی موهایش را زیر روسری مرتب میكرد آن را دیدم.
موقع ناهار سعی میكند با احتیاط به ساندویچ گاز بزند تا خط ظریف دورلبهایش پاك نشود. آینهاش را بیرون میآورد و به صورتش نگاه میكند. رژ لبش كمی پاك شده. برای حركت دستی كه روی لبها رژ میكشد میتوان همهٔ سازها را در یك اركستراسیون نبوغآمیز بهحركت درآورد. ویولونهای ردیف جلو بهصدا درمیآیند و بهطرف سازهای بادی چوبی و بادی برنجی و بعد سازهای كوبهای گسترده میشوند.
در انتهای موومان دوم سونات، او از در شیشهای آژانس بیرون میآید و در آفتاب اُریب بعد از ظهر بهطرف ایستگاه اتوبوس میرود. ترانهای را زیرلب میخواند كه نشانهٔ نوعی خستگی نشاطآمیز است. این ترانه را شبهای تابستان وقتی ظرف میشوید از پنجرهٔ آشپزخانه شنیدهام. این موومان را میتوان با تكنوازی نامنتظرهٔ سازهای غیرمتعارفی مثل فلوتمجاری یا اوكارینا با پایان رساند.
موومان سوم با بههم كوبیده شدن در آهنی بزرگ حیاط آغاز میشود. باهر قدم پاهایش از هم جلو میزنند. مثل بچهها دوست دارد قدمهایش را فقط وسط موزاییكها بگذارد. عبور او را از كنار باغچهٔ رزهای سفید میتوان با همنوازی یك ویولون و یك ویولون مجسم كرد كه مسابقه میدهند. در دالان پلكان رنگ صدای قدمها یكبار دیگر تغییر میكند. روسری ابریشمی از روی موهای روشنش میلغزد و دور شانهاش میافتد.
صدای دوبار چرخیدن كلید در قفل و بستن در آپارتمان، لحظاتی سكوت میسازد. من به سرعت صندلیام را وسط هال میگذارم، چهارپایه را روی صندلی محكم میكنم و بالای آن میایستم و گوشی پزشكیام را به سقف میچسبانم. با این گوشی دست دوم كه آن را در یك حراجی خریدهام میتوانم موومان سوم از سونات خود را تكمیل كنم.
قدمهای او در واریاسونی تازه به سمت آشپزخانه میروند. آنجا آب یا چیز دیگری مینوشد. به طرف اتاق خواب میرود. برای چند لحظه صدای پایش را نمیشنوم. حتماً حالا ایستاده و دكمههای مانتو و لباسهای دیگر را باز میكند. لباسها را همانجا روی تخت میاندازد، چون به طرف كمد دیواری كه تنها جای آویختن لباس در این آپارتمانهای كوچك است نمیرود. لباسها یكییكی تا آخر روی تخت جمع میشوند.
حالا به طرف پنجرهٔ هال میرود. در همهٔ آپارتمانهای این مجموعه، نزدیك پنجرهٔ هال، آینهای دراز در دیوار نصب كردهاند. روبهروی آینه ایستاده و تصویر متفاوتی از خود میبیند. میشود حدس زد كه از زیبایی خود لذت میبرد، چون دارد با خودش چیزی زمزمه میكند. ارتعاش صدایش را روی سقف لمس میكنم. پوستش در طول روز چرب شده است و در نور پنجره برق میزند، بنابراین مثل هر روز تصمیم میگیرد به حمام برود و دوش آب سرد بگیرد. این را از صدای لولهها میفهمم، صدای لولههای آب سرد و گرمی كه از توی دیوار ردمیشوند همیشه با هم متفاوت است.
از تصور آب سرد خوشم میآید، انگار لذت گناهی فراموش شده را به یاد آدم میآورد. از چهارپایه پایین میپرم و به طرف حمام میروم. اگر یك پیانو داشتم سونات خود را به سبك آثار شوئنبرگ با چند ضربهٔ سنگین روی نتهای نامتقارن به پایان میبردم.
اما حالا لااقل میتوانم از آن موسیقی طبیعی كه او برایم اجرا میكند لذت ببرم. در كانال هواكش سوراخ بزرگی درست كردهام تا صدایش را در حمام بهتر بشنوم. لباسهایم را به سرعت درمیآورم و داخل میروم. زمین سرد است و صدای نفسهایم میپیچد. او دوش را باز میكند، صدای آبی را كه یكباره تنش را خیس میكند میشنوم. قطرههای متصل آب جاری میشوند و به طرف چاهك حمام میروند. آب در لولهای كه زیر سقف حمام من است جاری میشود و از گوشهٔ دیوار پایین میآید.
حالا او دوش را بسته و با ترانهای دیگر به موهایش شامپو میزند. برای خلق چنین لحظهای احتیاج به پیانو هم ندارم، شوپنهاور همهٔ واقعیت را نگفته است: آنجا كه عشق آغاز میشود موسیقی پایان میپذیرد. دوش را دوباره باز میكند و آب و كفی كه از موهایش جاریست به طرف چاهك میرود. حالا من هم دوش را باز میكنم. قطرههای آب بر پوستم جاری میشوند و به طرف چاهك میروند. آب در آنجا با جریانی كه از تن او میآید، میآمیزد و هارمونی متوازنی از دو صدا میسازد. مثل پیچش ملودیها در فوگی باشكوه از باخ. موسیقی من و او در لولهها پایین میرود و بیشتر و بیشتر درهم میپیچد. در عمق تاریك لولهها جریانهای ناشناس دیگری جاری است كه با جریان ما میآمیزد، و درآمیختن آنها با آب تن او حسادت مرا برمیانگیزد. حالا در آن اعماق صداهایی جادویی یك ركوئیم بزرگ را ساختهاند. اگر گوشم سنگین نبود حتماً آن را میشنیدم. اگر این قوز لعنتی را نداشتم، اگر یك پیانو داشتم دنیا را از نو خلق میكردم، چون مطمئنم كه هر چیز در دنیا صدایی دارد.
علیرضا محمودی (ایرانمهر)
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
هلال احمر یسنا قوه قضاییه آتش سوزی پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو دلار سایپا ایران خودرو بانک مرکزی کارگران تورم
فضای مجازی شهاب حسینی سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ باشگاه پرسپولیس
کولر هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی