سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا
آقای پلیس و دزد!
پارسال وقتی ماه رمضان بود. یک روز بابام از اداره که به خانه آمد، لباس پلیسی اش کمی خونی شده بود! من هول شدم و گفتم:
«وای مامان جون، بابا تیر خورده!»
مامانم فوری دم در آمد و گفت:
«وای، چی شده!؟»
بابام رو کرد به من و گفت:
«هدیه جان، شلوغش نکن، یه دزد، کیف یک خانم را گرفته بود و داشت فرار می کرد. من دنبالش کردم و بالاخره کیف را از دستش گرفتم!»
بعد بابام خندید و گفت: «این وسط، دستم به جایی خورد و یک کوچولو زخمی شد! چیز مهمی نیست! به هرحال پلیسی این چیزها را دارد، دیگه!»
دست بابا جونم زودی خوب شد. راستش من خیلی خوشحالم که بابام یک پلیس است و با بدی ها می جنگد.
نویسنده: هدیه زندی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست