یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

زنجیره تامین کالا کمترین قیمت با بیشترین سرعت


زنجیره تامین کالا کمترین قیمت با بیشترین سرعت

در گفت وگو با دکتر «هدی داورزنی» بررسی شد

نزدیک به سه دهه است که بحث مدیریت زنجیره تامین در سطح جهانی مطرح شده و براساس آمار و ارقام موجود، کشورها و سازمان هایی که این دانش را به کار گرفته اند پیشرفت های چشمگیری در حوزه های مربوطه داشته اند. کمااینکه مردم نیز به عنوان مشتریان از این بابت منتفع شده اند. نظر به منفعت های زیادی که به خاطر به کارگیری مدیریت زنجیره تامین حاصل شده، امروزه این فلسفه در بین سازمان ها و کشورهای مختلف مقبولیت خاصی پیدا کرده و هر روز نیز به مشتاقان آن افزوده می شود. برای پی بردن به اهمیت زنجیره تامین، اختلافات میان زنجیره تامین دولتی و خصوصی و همین طور لزوم پیاده سازی اصل ۴۴ در زنجیره تامین کالاهای بازرگانی با خانم دکتر «هدی داورزنی» دکترای مهندسی صنایع، محقق و استاد دانشگاه امام صادق(ع) به گفت وگو نشستیم که مشروح آن از نظرتان می گذرد.

▪ زنجیره تامین چیست و چه هدفی را دنبال می کند؟

ـ اساساً بحث زنجیره تامین حدود سه دهه است مطرح شده و به طور کلی زنجیره تامین همه سازمان ها و همه اعضایی را که از تامین مواد اولیه تا جایی که یک ارزش به مشتری نهایی می رسد مورد حمایت و پوشش قرار می دهد و به تعبیری این ارزش می تواند یک خدمت باشد که به مشتری ارائه می دهیم، مثل کاری که شرکت های بیمه یا بانک ها انجام می دهند. زنجیره تامین می تواند شامل کالایی باشد که در حقیقت از تامین کننده اولیه مواد اولیه تامین می شود، یکسری فرآیندها روی آن انجام می شود و بعد این کالا توزیع شده و به دست عمده فروش و خرده فروش می رسد و در نهایت به دست مشتری نهایی تامین می شود. +هدف نهایی زنجیره تامین چیست؟ هدف نهایی زنجیره تامین این است که خدمت یا محصول (کالا) به بهترین نحو به دست مشتری برسد و قاعدتاً آن چیزی که ما به عنوان ارزش در فضای زنجیره تامین می شناسیم، دو حالت می تواند داشته باشد؛ ممکن است مساله اصلی پول باشد. از آنجا که در اکثر زنجیره تامین ها، حالت انتفاعی اصل است و آن ارزشی را که زنجیره در حال انتقال آن است با فضای مالی جمع می شود، از این رو مسائلی که مطرح می شود عبارت است از اینکه زنجیره تامین تا چه اندازه قادر بوده با قیمت و شرایط خوب کالا یا خدمت را به دست مشتری برساند؟ در این مرحله پاسخگو بودن نیز مطرح است. مواقعی هست که برای ما سرعت مهم است مثلاً شرایط اورژانس که در این حالت زنجیره تامین خدمات باید بتواند خیلی سریع پاسخ بدهد.

▪ پس با این تعریف و اهدافی که مطرح کردید، زنجیره تامین یک نظم طبیعی بازار نیست؟

ـ اگر بخواهیم نگاه بکنیم شاید برای هر کالایی تامین کننده ، تولید کننده و توزیع کننده ای وجود دارد که این کار تولید تا توزیع را انجام می دهد، ولی به این شرایط زنجیره تامین اطلاق نمی شود. ولی آن چیزی که ما به عنوان زنجیره تامین و به طور کامل تر مدیریت زنجیره تامین می شناسیم، این است که از لحاظ قانونی عناصر و اعضایی که کاملاً مجزا از یکدیگر هستند را بتوانیم به طریقی یکپارچه و هماهنگ کنیم. برای اینکه تولیدکننده کالای تولیدی خود را به دست مصرف کننده برساند، صرفاً کار کردن و عملکرد تک تک آنها کفایت نمی کند. یکسری عناصری وجود دارد که با بحث های مدیریت زنجیره تامین می خواهیم از آن حمایت کنیم. تذکر این موضوع ضروری است که شیوه های تامین سنتی جوابگوی شرایط حاضر نیست و باید هماهنگی های خاص فضای خاص زنجیره تامین روی آن صورت گیرد که در کشور ما بیشتر زنجیره تامین ها همان حالت سنتی چیزی دارد تامین می شود، اجناس به دست کارخانه دار می رسد و کارخانه دار یکسری فرآیندها و کارهای تکمیلی روی آن انجام می دهد و همین طور این فرآیند به جلو حرکت می کند و میان اینها هیچ لینک مشخصی وجود ندارد و در بعضی مواقع حتی هیچ متولی ای وجود ندارد که این کارها را هماهنگ کند. اینجا است که به قول شما آن شرایط طبیعی ای که بخواهد جاری باشد، فرق می کند و باید تدابیری روی زنجیره اعمال شود.

▪ زنجیره تامین در کشورهای توسعه یافته، در حال توسعه و در کشور ما چه جایگاهی دارد؟

ـ نکته بسیار مهمی است. اصولاً بحث زنجیره تامین شروعش از تویوتا در کشور ژاپن بوده تا با کمترین هزینه و بیشترین سرعت بتواند محصولاتش را تولید کند و به دست مشتری برساند کما اینکه در آن موقع بیشترین تنوع را داشت. بعدها در فضای آکادمیک در کشور آمریکا خیلی به این بحث پرداخته شد. اگر دقت بفرمایید کشورهایی که وارد این بحث در فضای عملی و آکادمیک شدند، منفعت های مالی عمده ای به دست آوردند و جدای از آن منفعت ها رضایت مشتری را هم به سمت خود جلب کردند. ابعاد این بحث به صورت آکادمیک شاید بتوان گفت برای اولین بار در کشوری مثل آمریکا مطرح شد. بعد از آن کشورهایی که نسبتاً در ایجاد فضای لجستیکی و حمل و نقل شان خیلی خوب عمل می کردند و دراین بحث پیشرفت کردند از زمره کشورهایی هستند که راحت تر می توانند در فلسفه مدیریت زنجیره تامین موفق عمل کنند. ایران در این زمینه چه جایگاهی دارد؟ در چند سال گذشته در ایران به این بحث خیلی توجه شده است. در حوزه آکادمیک خیلی تزها در این حوزه دارد تعریف می شود. بدون اغراق می گویم اگر در دانشگاهی استادی باشد که در این حوزه دارد کار می کند بیش از ۵۰ یا ۶۰ درصد دانشجویان روی بحث ها و موضوعات مختلف زنجیره تامین مطالعه و تحقیق می کنند. ولی ما هنوز خیلی راه داریم برای اینکه بتوانیم بگوییم که ما مدیریت زنجیره تامین در کشور داریم. دوماً اینکه بتوانیم بگوییم ۹ مدیریت زنجیره تامین کارا در کشور داریم.

▪ برای اینکه زنجیره تامین عملکرد مطلوبی داشته باشد، چه شرایط و ویژگی هایی لازم است؟

ـ زنجیره تامین همانگونه که عرض کردم یکی از اهدافش می تواند این باشد که کالایی را با کمترین قیمت عرضه کند. هدف دیگر توزیع کالا و خدمت مورد نظر در نهایت سرعت است. در این حالت اصطلاحاً می گویند زنجیره تامین ما یک زنجیره تامین پاسخگو است. در هر کدام از این دو حالت آن چیزی که مورد نیاز است، فرق می کند. زمانی می خواهیم بحث قیمت را مدنظر قرار بدهیم. در این شرایط مسائل مطرح شامل این موضوع خواهد بود که من چقدر موجودی نگه دارم تا بتوانم کمترین قیمت را داشته باشم. فرضاً در این شرایط ما می گوییم هر چقدر موجودی کمتر داشته باشیم، آن چیزی که در انبار وجود دارد، برایش هزینه و فضای اضافی ایجاد می کند. این نگرش می آید تا هزینه ها را کاهش دهد. برای این موضوع مقدار تولید خود، مقداری که در انبار باید ذخیره شود، میزان حمل و نقل و... محاسبه می شود.

▪ آیا در همه زنجیره های تامین بحث قیمت بحث اصلی است؟

ـ در یکسری از زنجیره تامین ها که در شرایط خاص کاربرد دارند یا در مورد کالاهای خاص مطرح هستند، بحث قیمت دیگر مطرح نیست، بلکه بحث زمان مطرح می شود. در این حالت دیگر پارادایم فرق می کند و متوجه می شویم در آن کالای خاص باید موجودی بالاتری را نگهداری کنیم. با وجود اینکه هزینه زیادی را متقبل می شویم. هدف این زنجیره تامین سرعت است، بنابراین برای اینکه به هدف سرعت برسیم، نیاز است طوری زنجیره را طراحی کنیم که موجودی را بیشتر نگه داریم. به تعبیر دیگر ما همیشه دنبال این هستیم که اولاً هدف زنجیره را تعیین و شناسایی کنیم و بعد بر مبنای هدف زنجیره، طوری زنجیره را طراحی و پایه گذاری کنیم که حتی بتواند اهداف دوگانه قیمت و سرعت را دنبال کند. این ترکیب را در فضای زنجیره تامین داریم، ولی در مجموع نقطه شروع ما این خواهد بود که این مرز را مشخص کنیم و بعد هر کدام از این حوزه ها -هزینه یا زمان- فاکتورهایی که در طراحی لازم است مد نظر قرار دهیم.

▪ زنجیره تامین چگونه می تواند به تعدیل قیمت ها در بازار کمک کند؟

ـ یکسری اصولی در شرایط زنجیره تامین وجود دارد. یکی از این اصول کلی این است که در فضای زنجیره تامین، قیمت ها بر مبنای عرضه و تقاضای کالا یا خدمت عرضه می شود. این اصل چند صد ساله اقتصادی است که هر کالایی نقطه تعادلی دارد و در نقطه تعادلی قیمت و نقطه سر به سر وابسته به عرضه و تقاضا تعیین می کند که من می توانم کالای خود را با این قیمت و در این قیمت این تعداد کالا را ارائه دهم. در این فضا بحث عرضه و تقاضا و ناخودآگاه بحث رقابت هم مطرح می شود. اساساً تا زمانی که رقابت برای تامین مطرح نباشد نمی توان عرضه و تقاضا را مطرح کرد. در حالت انحصار همه مشتریان مجبورند که از انحصارگر خریداری کنند. اینجا دیگر تغییر و تعدیل قیمت کاملاً در دست عرضه کننده است ولی در فضای زنجیره تامین هرکدام از فرآیندهایی که در این فضا و در فضای رقابتی تعریف می شود. در فضای رقابتی کل اعضا سعی می کنند بیشتر مشتریان را به طرف خود جلب و جذب کنند بنابراین نهایت تلاش خود را می کنند که قیمت تمام شده خود را پایین بیاورند و ناخودآگاه به این سمت می روند که اعضا را بیشتر هماهنگ کرده و برنامه ریزی هایشان را دقیق تر انجام دهند تا به واسطه آن قیمت پایه ای را که می توانند با آن کالا یا خدمت خود را عرضه کنند، کاهش دهند. به این ترتیب وقتی یکی از رقبا چنین کاری را انجام می دهد باقی رقبا ترغیب می شوند که چنین کاری را انجام دهند. این فلسفه اصلی ای است که پشت نگاه زنجیره تامین است و این موضوع به نفع مشتریان خواهد بود. با این روال است که فکر می کنم زنجیره تامین می تواند به ساختار تعدیل قیمت کمک کند.

▪ با این وجود مدیریت زنجیره تامین برعهده کیست؟

ـ اینکه مدیریت زنجیره تامین بر عهده چه کسی باشد یک توافق است. مواقعی پیش می آید در مورد کالایی بحث می کنیم که در یک کشور کالای بسیار استراتژیکی محسوب می شود، طبیعی است در این شرایط دولت خود را موظف و مسوول می داند که یکسری نظارت های خاصی را در زنجیره داشته باشد یا به تعبیری شاید بتوان گفت خیلی جاها هست که مدیریت زنجیره دست دولت می افتد و در خیلی از موارد آن پیشنهادهایی که مطرح می شود باعث می شود مدیریت زنجیره تامین را بر عهده مهم ترین عضو زنجیره بگذارند. خیلی از جاها و در خیلی از تئوری ها نمی گویم همه تئوری ها، این مهم ترین عضو را به عنوان OEM می شناسند که می گویند عضو مرکزی ای هست که فرضاً دارد ارزش اصلی را در این زنجیره ایجاد می کند. اگر ما فضای یک کالای تولیدی صنعتی را در نظر بگیریم آن کالایی که مرکزیت دارد آن کارخانه OEM به حساب می آید. در حقیقت این کارخانه متولی می شود که مدیریت زنجیره تامین را برعهده گیرد. حال در فضای دیگری که کالای مورد نظر نیازمند مدیریت دولتی باشد آن موقع دولت متولی مدیریت زنجیره تامین می شود.این جای بحث دارد که مدیریت دولتی زنجیره تامین صحیح است یا نیست؟ ▪ صادرات و واردات چه تاثیری بر زنجیره تامین دارند؟ به عبارتی این موضوع می تواند به زنجیره تامین درعرصه جهانی سازی جایگاه ویژه ای بدهد؟

ـ بحثی در زنجیره تامین مطرح و آن این است که اساساً به دنبال این هستیم که اگر داریم کالایی را عرضه می کنیم و هدف ما این است که قیمت را کاهش دهیم در این صورت باید بیاییم کالاها و مواد اولیه مورد نیازو حمل ونقل را از جاهایی تامین کنیم که آن کالا یا خدمات را با کمترین قیمت عرضه کنیم. پس به شکلی زنجیره تامین ممکن است فضای مرزها را کمرنگ کند. از این جا به مفهومی می رسیم که زنجیره تامین ملی توسعه یافته تر شده وبه مفهوم مدیریت زنجیره تامین جهانی ارتقا می یابد. آن چیزی که شما به عنوان واردات از آن نام می برید، مربوط به تولیداتی است که به دلایل مالی ممکن است برای شما به صرفه نباشد که در کشور تامین کنید. مشتریان شما داخل کشور هستند. آنان هدفشان این است که کالا را با کمترین قیمت به دست بیاورند تا در نهایت ضمن رضایت بیشتر، هزینه صرفه جویی شده را در جاهای دیگر صرف کنند. بنابراین ماده اولیه ممکن است وارد شود و به این وسیله مجبور شویم به نوعی آن مرزها را به واسطه هدف کمرنگ کنیم. همچنین ممکن است هدف ما به دلایل سیاسی انتخاب شده باشد. مثلاً یک کشور ممکن است کالایی را از کشور موردنظر خود تامین نکند چون ضررهای درازمدتی که به ما می رساند بیشتر است. این بحث در بحث های کلان زنجیره تامین مطرح می شود اما در فضای کوتاه مدت شاید برای ما رجحان و برتری داشته باشد که کالای مواد اولیه را به جای اینکه از داخل تامین کنیم ازخارج تامین می کنیم که همان شکل واردات را بگیرد. اکنون امیرنشین دوبی یک «HOB لجستیکی» شده که کار بسیار بزرگی را در فضای مدیریت زنجیره تامین انجام می دهد. شاید به جرات بتوان گفت در کشورهای همسایه ما یکی از موفق ترین کشورهایی که در حوزه لجستیک و زنجیره تامین عمل می کند کشور دوبی است. دوبی هیچ کالایی را خودش تولید نمی کند، یک وارد کننده برای کالاهایی است که به عنوان یک عضو واسط برای این کالاها عمل می کند و با این نقش دارد بیشترین سود را به خود اختصاص می دهد. پس به شکلی کشور دوبی دارد مفهوم واردات و صادرات را تحت تاثیر قرار می دهد، پس حس می کنم زمانی که ما داریم بحث صادرات و واردات را مطرح می کنیم، لفظ ها را داریم تغییر می دهیم و در نتیجه عملکردها و هدف آن لفظ ها را هم داریم تغییر می دهیم. نهایتش این است که ما بیشترین سود را به خود اختصاص می دهیم. +در کشوری مثل کشور ما که دارای صنایع ضعیف و غیرقابل رقابتی تقریباً در همه بخش ها است با ورود کالاها چه تاثیری ایجاد می شود؟ این بستگی دارد که شما از چه زاویه ای نگاه کنید مثلاً با بحث جهانی سازی که مدت هاست مطرح شده اساساً این بحث که این کالا تولید کشور من هست یا نیست، تحت تاثیر قرار گرفته است. اکنون کشور ما دارد تمام تلاشش را می کند که وارد WTO شود. اگر روزی این اتفاق بیفتد و ما وارد WTO شویم این مرزها برای ما برداشته می شود. بنابراین ما نمی توانیم این ادعا را داشته باشیم.

▪ اگر می خواهیم وارد WTO شویم ناخودآگاه کمک می کنیم به اینکه واردات صنایع داخلی ما را دچار خطر کند و این مساله به این بستگی دارد که صنایع داخلی سیاست های خود را روی چه مبنایی گذاشته باشند. گاهی یک کشور توسعه یافته بودنش را در این نمی بیند که در همه صنایع پیشرفت کند. کشور می بیند که روی چه صنعت یا صنایعی محوریت دارد و بنابراین تمام تمرکزش را روی این قابلیت می گذارد و ممکن است روی صنایع کوچک وابسته به آن هم سرمایه گذاری کند و این هم طبیعی است، چون بیشترین منفعت را آن صنعت محوری نصیب ما می کند که این امر در سیاست های کلان تعریف می شود. بعد هم برای اینکه باقی صنایع که در کشور هستند به مشکل برخورد نکنند، ما می توانیم نه اینکه جلوی واردات را بگیریم، بلکه ممکن است خدماتی را به آنها ارائه دهیم تا آنها راحت تر بتوانند سرمایه گذاری کنند. به عبارت دیگر نیامدیم جلوی واردات را بگیریم که از آن زاویه خطر ما را تهدید نکند، بلکه از طرف دیگر آمدیم بخش خصوصی را قدرتمندتر کردیم، چون به تعبیری باعث شدیم صنایع ما راحت تر بتوانند سرمایه گذاری بکنند و منجر به تشکیل چیزی به عنوان خوشه صنعتی بشوند. وقتی تشکیل خوشه را بدهند راحت تر می توانند در مقابل تهدیدات واردات ایستادگی کنند.

▪ زنجیره تامین چگونه می تواند از آمایش سرزمینی استفاده کند؟

ـ آمایش سرزمین در مورد این مساله مانور می دهد که ما ببینیم قابلیت های هر حوزه (بخش) کشور در چه منطقه ای هست. بر مبنای اینکه قابلیت یک استان یا منطقه روی فلان موضوعی تمرکز پیدا می کند، طبیعتاً وظایفی را برای آن منطقه تخصیص دهیم که آن قابلیت ها را برایش تعریف کرده ایم. ما بحثی داریم که مثلاً بخواهیم برای زنجیره تامین یک طراحی مناسب و کارا داشته باشم، وقتی که داریم فضای این شبکه را طراحی می کنیم یک بخش پررنگ این طراحی به این مساله اختصاص دارد که تامین کنندگان مواد اولیه در کجا قرار می گیرند. خیلی فاکتورها در تصمیم گیری این امر تاثیرگذار هستند. گاهی هدف این است که تامین کننده سمواد اولیه در نزدیک ترین مکان به مرحله بعدی فرآیند قرار گیرند یا اینکه تئوری دیگری هست مبنی براینکه زمانی که این مواد اولیه خودش قابلیت صادرات دارد، پس می توان در مکان هایی آن را احداث کرد که نزدیک مبادی صادراتی (بنادر و فرودگاه ها) باشد. اما یک نکته دیگر هم هست و آن اینکه در بعضی مواقع آن صنعت خاص که ما به عنوان تامین کننده اولیه می شناسیم، نیازمند یکسری قابلیت های زیرساختی است. شما شاید نتوانید آن عضو را وابسته به اینکه مثلاً به مبادی صادراتی نزدیک هست یا اینکه به مرحله بعدی فرآیند نزدیک است هرجایی که خواستید بگذارید. بنابراین وابسته می شود به این امر که بحث قابلیت های سرزمینی چگونه می تواند از موضوع زنجیره تامین حمایت کند. ممکن است یکی از استان ها تولید مواد اولیه خاص را به عهده بگیرد و... پس طرح آمایش سرزمین می تواند طراحی زنجیره تامین را تحت تاثیر قرار دهد. به همین ترتیب یک بحث خیلی جدی در حوزه ارتباط زنجیره تامین و بحث آمایش سرزمینی مطرح شده و اینکه اصولاً ما چگونه می توانیم این دو را با هم ارتباط دهیم؟ +ارتباط مفاهیم بهبود عملکرد زنجیره تامین و اصل ۴۴ را بفرمایید؟ یک مقوله ای در اصل ۴۴ مطرح شده است. هدف این است که تا حد ممکن آن کارهایی که دولت متولی انجام آن است یا تصدی گری آن با دولت است را از دوش دولت برداریم و به بخش خصوصی واگذار کنیم و همه وزارتخانه ها هم این وظیفه را دارند که تا جایی که ممکن است کارها و وظایف خود را به بخش خصوصی بسپارند. یک بحث را ما در ابتدای این گفت و گو مطرح کردیم و آن اینکه فضای زنجیره تامین در چه موقعیتی شکل می گیرد. ما گفتیم زنجیره تامین می خواهد یکسری خدمت به مشتری ارائه دهد که این خدمت در فضای رقابتی می تواند به طور صحیح ارائه شود. زمانی که فضای رقابتی داریم راحت تر و منطقی تر می توانیم کانال های توزیع را طراحی کنیم و تعدیل قیمت ها را انجام دهیم، نه به صورت اجباری. شاید خود مدیریت زنجیره تامین بتواند این کارها را انجام دهد. در فضای مورد نیاز تقاضا، باید اعضای زنجیره تامین، در حوزه خصوصی باشند. به تعبیری ما در اصل ۴۴ به دنبال خصوصی سازی هستیم و در زنجیره تامین هم مفهومی به نام برون سپاری مطرح هست. اکنون اگر روی کالاهایی که وزارت بازرگانی متولی آن است تمرکز کنیم، به اولین نکته ای که می رسیدیم بحث زنجیره تامین کالاها از طریق این وزارتخانه است. اصل ۴۴ و بحث برون سپاری و خصوصی سازی هدفش این بوده که در نهایت کارهایی که دولت متولی انجام آن است را از دوش دولت برداریم و به بخش خصوصی واگذار کنیم. اکنون برای اینکه به هدف زنجیره تامین - کمترین قیمت و بیشترین سرعت - یا انتقال بیشترین ارزش برسیم، شاید به نفع ما باشد که در همان فضای زنجیره تامین یکسری از کارها را برون سپاری کنیم و آنها را به سازمان هایی غیر از سازمان های مورد نظر زنجیره تامین اولیه مدنظر بودند، انتقال دهیم. زمانی که عضو زنجیره تامین دولتی فعالیتی را برون سپاری و به عضو سومی که خارج از آنجا هست واگذار می کند، مشابه همان حالت خصوصی سازی را در فضای زنجیره تامین داریم که هدفش در نهایت این است که هزینه را کاهش داده و بیشترین ارزش را انتقال دهد. از طرف دیگر ما می دیدیم که بحث طراحی زنجیره تامین در شرایط رقابتی شکل می گیرد که آن خصوصی شدن است که باز این ارتباط را بیشتر تقویت می کرد. به این تعبیر در ادبیات مدیریت زنجیره تامین که در خصوصی سازی مبتنی براصل ۴۴ خیلی کمتر مطرح بوده، این امکان وجود دارد که سیاست گذاری شود چه گروهی از فعالیت ها واگذار شود. در این واگذاری ممکن است مالکیت یا اینکه ممکن است مدیریت مالکیت خصوصی شود. از این رو باید تعیین شود که کجا مالکیت را خصوصی کنیم و کجا مدیریت را.

▪ لزوم پیاده سازی اصل ۴۴ در زنجیره تامین کالاهای بازرگانی را به طور خاص شرح دهید؟

ـ وزارت بازرگانی متولی اکثر کالاهای مهمی هست که در کشور ما وجود دارد که یا به طور مستقیم در مورد آن دخالت می کند، مثل نان، برنج و... یکسری از کالاها هم هست که وزارت بازرگانی به طور کمرنگ تر حضور دارد و به طور غیرمستقیم در زنجیره آن حضور دارد. مثلاً نظارت خاصی را در مورد این کالاها انجام می دهد یا در حوزه قیمت تضمینی وارد می شود و ... طبق اصل ۴۴ چون کلیه وزارتخانه ها این وظیفه را دارند که مسوولیت های خود را بررسی کنند و ببینند کدام یک را می توانند به بخش خصوصی واگذار کنند و کدام یک را نمی توانند. باید یکی از نقطه تمرکزهای وزارت بازرگانی روی زنجیره تامین کالاها متمرکز باشد. به دلیل اینکه وزارت بازرگانی یکی از اصلی ترین متولیان کالاهای اساسی در کشور ما است. اولین زنجیره تامین دولتی که به عنوان سردمدار این بحث با تفکر زنجیره تامین دولتی به بحث خصوصی سازی نگاه کرد کشور آمریکا بود و این عمل به طور خاص در ارتش آمریکا اتفاق افتاد. ارتش آمریکا کلیه موارد غیر از تربیت منابع انسانی خود را واگذارکرد، اما منابع انسانی را که برایش یک قابلیت محوری بوده ایجاب می کرده که دست دولت بماند اما باقی کارها که ارزش افزوده اش را به شکل دیگری ایجاد می کند را واگذار کرده است، چون نه تنها خطری او را تهدید نمی کند که حتی هزینه هایش را کاهش می دهد.پس یک انتخابی انجام داده که متناسب با اهدافش بوده است. واگذاری به نوع کالا و خدمت وابسته است، اصلاً نمی توان به طور عام گفت که درهمه موارد دولتی سازی یا خصوصی سازی بهتر است. این حد و مرزها بهتر است مشخص شود.

گفت و گو:سیدحسین امامی