پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

روش های تفسیر قرآن


روش های تفسیر قرآن

خداوند متعال در چندین جا از کلام خود میفرماید «الله خالق کل شی ء» ۷ ترجمه آفریننده هر چیز هر چه کلمه شی ء بر آن اطلاق میشود جز خدا خدا است این مضمون در چهار جا از قرآن مکرر شده, و بموجب آن هر چه در جهان آفرینش فرض شود آفریده خدا است و هستی آن ازوست

● روش تفسیر واقعی

تفسیر واقعی قرآن تفسیری است که از تدبر در آیات و استمداد در آیه بآیات مربوطه دیگر بدست آید.

بعبارت دیگر در تفسیر آیات قرآنی یکی از سه راه را در پیش داریم:

۱) تفسیر آیه به تنهائی با مقدمات علمی و غیر علمی که در نزد خود داریم.

۲) تفسیر آیه بمعونه روایتی که در ذیل آیه از معصوم رسیده.

۳) تفسیر آیه با استمداد از تدبر و استنطاق معنی آیه از مجموع آیات مربوطه و استفاده از روایت در مورد امکان.

طریق سوم همان روشی است که در فصل گذشته استنتاج کردیم و آن روشی است که پیغمبر اکرم (ص) و اهل بیت او در تعلیمات خود بآن اشاره فرمودند چنانکه پیغمبر اکرم (ص) فرماید: «و انما نزل لیصدق بعضه بعضا» و امیر المؤمنین فرماید «ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض‏» .

روشن است که این طریقه غیر از طریقه‏ایست که در حدیث نبوی معروف «من فسر القرآن برایه فلیتبوء مقعده من النار» (ترجمه:هر که قرآن را برای و نظر خود تفسیر کند جای خود را در آتش درست کند) از آن نهی شده است زیرا در این روش قرآن با قرآن تفسیر میشود نه با رای تفسیر کننده.

▪ طریق اول، قابل اعتماد نیست و در حقیقت از قبیل تفسیر برای میباشد مگر در جائی که با طریق سوم توافق کند.

▪ طریق دوم، روشی است که علماء تفسیر در صدر اسلام داشتند و قرنها رایج و مورد عمل بود (چنانکه در فصلهای گذشته مذکور شد) و تاکنون نیز در میان اخباریین اهل سنت و شیعه معمول به میباشد.

طریقه‏ایست محدود در برابر نیاز نامحدود زیرا ما در ذیل ششهزار و چند صد آیه قرآنی صدها و هزارها سؤالات علمی و غیر علمی داریم پاسخ این سؤالات و حل این معضلات و مشکلات را از کجا باید دریافت نمود؟

آیا بروایات باید مراجعه نمود؟در صورتیکه آنچه نام روایت نبوی میشود بر آن گذاشت از طرق اهل سنت و جماعت‏بدویست و پنجاه حدیث نمیرسد گذشته از اینکه بسیاری از آنها ضعیف و برخی از آنها منکر میباشند و اگر روایات اهل بیت را که از طرق شیعه رسیده در نظر آوریم درست است‏بهزارها میرسد و در میان آنها مقدار معتنابهی احادیث قابل اعتماد یافت میشود ولی در هر حال در برابر سؤالات نامحدود کفایت نمیکند، گذشته از اینکه بسیاری از آیات قرآنی هست که در ذیل آن از طریق عامه و خاصه حدیث وارد نشده است.

یا در این مشکلات به آیات مناسبه باید برگشت که در این طریقه ممنوع است؟ یا اصلا از بحث‏خودداری کرد و نیاز علمی را نادیده انگاشت؟در این صورت آیه «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی‏ء» (۱) با دلالت روشن‏تر از آفتاب خود چه معنی خواهد داشت؟و جمله «افلا یتدبرون القرآن‏» (۲) و سوره محمد آیه ۲۴ و آیه «کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوا الالباب‏» (۳) ترجمه:کتابی است مبارک که بر تو نازل کردیم برای اینکه آیاتش را تدبر کنند و ارباب عقول متذکر شوند) و آیه «افلم یدبرواالقول ام جائهم ما لم یات آبائهم الاولین‏» (۴) ترجمه:آیا این سخن را تدبر نکرده‏اند یا بسوی ایشان چیزی (تازه) آمده که بسوی پدران گذشته‏شان نیامده بوده) چه مفهومی خواهد داشت؟

و احادیث مسلمه‏ای که از پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اهل بیت (ع) رسیده و بمردم توصیه و تاکید نموده که در مشکلات و فتن بقرآن مجید مراجعه نمایند (۵) چه اثری خواهد بخشید؟

اساسا بنا باین طریقه مسئله تدبر در قرآن که بمقتضای آیات کثیره یک وظیفه عمومی است مورد ندارد.

و همچنین از طرق عامه در حدیث پیغمبر اکرم (ص) و از طرق خاصه در اخبار متواتره (۶) از پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اهل بیت (ع) عرض اخبار به کتاب الله وظیفه قرار داده شده، بموجب این اخبار، حدیث‏باید به کتاب خدا عرضه شود اگر موافق کتاب باشد بآن اخذ و عمل شود و اگر مخالف باشد طرح گردد.

بدیهی است مضمون این اخبار وقتی درست‏خواهد بود که آیه قرآنی بمدلول خود دلالت داشته باشد و محصل مدلول آن-که تفسیر آی است دارای اعتبار باشد و اگر بنا شود که محصل مدلول آیه-تفسیر را خبر تشخیص دهد عرضه خبر بکتاب معنی محصلی نخواهد داشت.

این اخبار بهترین گواه است‏بر اینکه آیات قرآن مجید هم مانند سایر کلام لالت‏بر معنی دارند و هم دلالت آنها با قطع نظر از روایت و مستقلا حجت است.

پس آنچه از بحثهای گذشته روشن شد این است که وظیفه مفسر این است که به احادیث پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اهل بیت (ع) که درتفسیر قرآن وارد شده مرور و غور کرده بروش ایشان آشنا شود پس از آن طبق دستوری که از کتاب و سنت استفاده شد بتفسیر قرآن پردازد و از روایاتی که در تفسیر آیه وارد شده بآنچه موافق مضمون آیه است اخذ نماید.

● نمونه‏ای از تفسیر قرآن با قرآن

خداوند متعال در چندین جا از کلام خود میفرماید: «الله خالق کل شی‏ء» (۷) ترجمه: آفریننده هر چیز-هر چه کلمه شی‏ء بر آن اطلاق میشود جز خدا-خدا است) این مضمون در چهار جا از قرآن مکرر شده، و بموجب آن هر چه در جهان آفرینش فرض شود آفریده خدا است و هستی آن ازوست.

البته نباید ازین نکته غفلت کرد که قرآن در صدها آیه علیت و معلولیت را تصدیق میکند و فعل هر فاعلی را بخود آن فاعل نیز نسبت میدهد آثار اشیا را مانند سوزانیدن آتش و رویانیدن زمین و بارانیدن آسمان از آن آنها میداند افعال اختیاریه انسان را بپای خود انسان مینویسد.

و در نتیجه کننده هر کار همانا صاحب آن کار است ولی هستی بخش و وجود دهنده کار و صاحب کار خدا است و بس.

و پس از این تعمیم که بآفرینش داد میفرماید: «الذی احسن کلشی‏ء خلقه‏» (۸) ترجمه:خدائی که هر آنچه آفرید زیبا قرار داد) بموجب انضمام این آیه بآیه گذشته زیبائی با آفرینش دوش بدوش هم پیش میروند و هر چه در جهان هستی دارای هستی است دارای زیبائی است و جز زیبائی صفتی ندارد.و نیز نباید ازین نکته غفلت داشت که قرآن در آیات بسیاری خیر در مقابل شر و نفع در مقابل ضرر و همچنین نیک در برابر بد و زیبا در برابر زشت را تصدیق میکند و بسیاری از کارها و کردارها و پدیده‏ها را بد و زشت میشمارد ولی چیزی که هست اینهمه بدیها و زشتیها و ناگواریها از راه نسبت و مقایسه پیدا میشود و وجود قیاسی و نسبی دارند نه نفسی.

مثلا مار و کژدم بد هستند ولی نسبت‏بانسان و حیواناتی که از نیش آنها متضررند نه نسبت‏بسنگ و خاک.مزه تلخ و بوی مردار منفورند ولی نسبت‏بذائقه و شامه انسان نه نسبت‏بهمه.پاره‏ای از رفتارها و کردارها زشت هستند ولی نسبت‏بنظام اجتماعی انسان نه در هر نظامی و نه با قطع نظر از نظام اجتماع.

آری اگر از نسبت و مقایسه دمی صرف نظر شود دست‏بروی هر چه گذاشته شود جز اندامی زیبا و هستی حیرت بخش و خیره کننده‏ای بچشم نخواهد خورد و جلوه زیبائی جهان هستی از توانائی وصف و بیان بیرون است زیرا خود وصف و بیان از زیبایان جهان هستی میباشد.

در حقیقت آیه شریفه نامبرده میخواهد روی مردم را از زشت و زیبای قیاسی و نسبی برگردانیده متوجه زیبائی مطلق نماید و افهام را با نظر کلی و عمومی مجهز سازد.

پس از دریافت این تعلیم بصدها آیات قرآنی برمیخوریم که با بیانات گوناگون موجودات جهان هستی را تنها تنها و دسته دسته و گروه گروه و نظامهای جزئی و کلی را که در آنها حکومت میکند آیه و علامت‏خدای تعالی معرفی میکند و آنها را از هر جهت که فرض شوند (درست تامل شود) نشان دهنده خدای متعال میشمارد.

ما ازین بیانات با عطف نظر بدو آیه گذشته می‏فهمیم که این زیبائی بهت‏آور که سراسر جهان هستی را از دو سوی گرفته همانا زیبائی ساحت کبریائی است که از راه آیات آسمانی و زمینی مشاهده میشود و هر یک‏از اجزاء جهان دریچه‏ایست که بخشی از فضای دلنشین و نامتناهی بیرون از خود را ارائه میدهد و هیچکدام از خود چیزی ندارد.

و ازین روی قرآن کریم در آیات دیگری هر جمال و کمال را از آن ساحت کبریا میشمارد چنانکه میفرماید: «هو الحی لا اله الا هو» (۹) ترجمه:اوست زنده خدائی جز او نیست) «ان القوهٔ لله جمیعا» (۱۰) ترجمه:اینکه همه قوه و نیرو از آن خدا است) «فان العزهٔ لله جمیعا» (۱۱) ترجمه:بدرستی همه عزت از آن خدا است) .

«و هو العلیم القدیر» «و هو السمیع البصیر» «الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی‏» (۱۲) ترجمه:خدا جز او خدائی نیست هر نامی که نیکوتر است از آن اوست) بمقتضای این آیات همه زیبائیهائی که در جهان هستی جلوه‏گر است‏حقیقت آن از آن ساحت کبریا میباشد و برای دیگران چیزی جز مجاز و عاریت‏باقی نمی‏ماند.

در تاکید این بیان قرآن مجید با بیانی دیگر توضیح میدهد که جمال و کمال در هر یک از آفریده‏های جهان محدود و متناهی است و نامحدود و نامتناهی آن پیش خدا است. «انا کل شی‏ء خلقناه بقدر» (۱۳) ترجمه:ما هر چیز را همراه اندازه‏ای آفریدیم) «و ان من شی‏ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم‏» (۱۴) ترجمه:هیچ چیزی نیست مگر اینکه نزد ما خزینه‏هائی دارد و آنرا پائین نمیفرستیم مگر باندازه‏ای معین و شناخته شده) . انسان با پذیرفتن این حقیقت قرآنی دفعهٔ خود را در برابر یک جمال و کمال نامتناهی خواهد دید که از هر سو بوی احاطه داشته هیچ خلای در مقابل آن وجود ندارد و هر جمال و کمال را حتی خود را که یکی از آن آیات میباشد بدست فراموشی سپرده مجذوب و دلباخته خواهد گردید چنانکه میفرماید «و الذین آمنوا اشد حبا لله‏» (۱۵) ترجمه:کسانی که ایمان آوردند بخدا بیشتر از هر چیز مهر دارند) .

و اینجا است که چنانکه لازمه و خاصه مهر و محبت است استقلال و اراده خود را تسلیم خدای متعال نموده و زیر سرپرستی مطلق وی میرود و تحت ولایت‏خدا قرار میگیرد چنانکه میفرماید:

«و الله ولی المؤمنین‏» (۱۶) ترجمه:خدا سرپرست مؤمنین است) و خدای متعال نیز چنانکه وعده فرموده خود متصدی اداره و رهبری وی میشود: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» (۱۷) خدا سرپرست مؤمنین است ایشان را از تاریکیها بسوی روشنائی خارج میکند) .

و به موجب آیه کریمه: «او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس‏» (۱۸) ترجمه:و آیا کسیکه مرده بود ما او را زنده کردیم و برای او نوری قرار دادیم که با آن-در روشنائی آن-در میان مردم راه میرود) و آیه: «اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه‏» (۱۹) ترجمه:آنان خدا در دلهای ایشان ایمان را ثابت کرده و ایشان را با روحی از پیش خود-یا از ایمان-مؤید نموده است) روحی دیگر و حیات دیگری میبخشد و نوری-درک ویژه واقع بینی-برای او قرار میدهد که مسیر زندگی سعادتمندانه را در جامعه تشخیص میدهد.

و در آیه دیگر راه تحصیل این نور را توضیح میدهد: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به‏» (۲۰) ترجمه:ای کسانیکه ایمان آوردید، پرهیز کاری کنید و به پیغمبر او ایمان بیاورید تا خداوند از رحمت‏خود دو برابر بشما بدهد و برای شما نوری قرار دهد که با آن راه روید) .

پی‏نوشتها:

نویسنده: استاد علامه طباطبایی (رض)

نویسنده: آیهٔ الله جوادی آملی

۱- سوره نحل آیه ۸۹

۲- سوره نساء آیه ۸۲ و سوره محمد آیه ۲۴

۳- سوره ص آیه ۲۹

۴- سوره مؤمنون آیه ۷۶

۵- باول تفسیر عیاشی و تفسیر صافی و برهان و بحار مراجعه شود.

۶- بحار ج ۱ ص ۱۳۷ باب اختلاف اخبار.

۷ـ سوره زمر آیه ۶۲

۸- سوره الم سجده آیه ۷

۹- سوره مؤمن آیه ۶۵

۱۰- سوره بقره آیه ۱۶۵

۱۱- سوره نساء آیه ۱۳۹

۱۲- سوره طه آیه ۸

۱۳- سوره قمر آیه ۴۹

۱۴- سوره حجر آیه ۲۱

۱۵- سوره بقره آیه ۱۶۵

۱۶- سوره آل عمران آیه ۶۸

۱۷- سوره بقره آیه ۲۵۷

۱۸- سوره انعام آیه ۱۲۲

۱۹- سوره مجادله آیه ۲۲

۲۰- سوره حدید آیه ۲۸

۲۱- سوره آل عمران آیه ۳۱

۲۲- سوره اعراف آیه ۱۵۷

۲۳- سوره روم ۳۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.