شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا

مطالعه تطبیقی آثار و زندگی داستایوفسکی


مطالعه تطبیقی آثار و زندگی داستایوفسکی

این مقاله نظری دارد به زندگی و آثار داستایوفسکی و نشان میدهد که چطور داستایوفسکی اتفقات زندگی خود را دستمایه نوشتن داستان هایش کرده است

کمتر نویسنده‌ای مانند داستایوفسکی در تاریخ ادبیات جهان به چشم می‌خورد که آثارش چنین بحث‌ها و منازعاتی را در روان شناسی،جامعه شناسی، فلسفه و شاخه‌های علوم انسانی ایجاد کرده باشد.

"جنایت و مکافات" یکی از سه شاهکار "فئودور داستایوفسکی"در کنار "ابله" و "برادران کارامازوف" به شمار می‌آید،که پس از انتشار، همواره در دپارتمان‌های روان شناسی جهان به عنوان اثری که به زیبایی به توصیف روحیات جنایتکار در قبل و بعد از جنایت پرداخته مورد توجه بوده است.

آشفتگی‌ها،تب‌ها و هذیان‌های راسکلنیکف(شخصیت اصلی جنایت و مکافات) و توصیفات دقیق داستایوفسکی،مشخصه‌هایی‌اند که اگر تاریخ داستان نویسی و ادبیات جهان به آن افتخار نکند، علم روان‌شناسی به داشتنش می‌بالد.

داستایوفسکی پیش از نوشتن این اثر به حکم روسیه تزاری به مرگ محکوم می‌شود و در حالی که خود را برای رسیدن به جوخه اعدام آماده می‌کند،نگهبانی لیستی می‌آورد. نام او و چند نفر دیگر را می‌خواند و اعلام می‌کند که این اسامی از اعدام معافند،اما باید راهی تبعید‌گاه سیبری شوند.

او جریان اعدام و لحظات پایانی را که یک محکوم به اعدام طی می‌کند تا به جوخه برسد با ریزبینی و توصیفی شگرف در رمان "ابله" توصیف می‌کند؛شاید توصیفات زیبا و تصویر سازی‌های زیبا و عمیق در جنایت و مکافات نیز حاصل مشاهدات او در سیبری باشد.

سبک شخصی "داستایوفسکی" در ادبیات داستانی،به نوشته‌هایش جان می‌هد؛او در زمانه‌ای که هنوز دوربین و سینما پا به عرصه وجود نگذاشته بودند یک تنه کار دوربین،‌گریم،صحنه‌سازی و تدوین را برعهده گرفته و با بیان موجزش تاثیرگذارترین رمان‌های روسیه و زمانه خود را ساخت.

"برادران کاراموزف" را بسیاری روح جمعی و روایت‌کننده زندگی روس‌ها دانسته‌اند.داستایوفسکی در این رمان خانواده‌ای روس را ترسیم می‌کند که از پدری لاابالی و فاسد سه پسر به نام‌های ایوان، آلیوشا و دیمتری تشکیل شده است.

"ایوان" برادر بزرگتر کسی است که به تعبیر "کامو" دچار عصیانی متافیزیکی شده است و بیش از هر چیز باید او را نماینده سوسیالیست‌ها و مارکسیست‌ها در روسیه آن دوران دانست.

"دیمتری" برادر میانی روحیه‌ای شوخ و عاشق پیشه دارد، او فکر نمی‌کند،عشق می‌ورزد.بدون توجه به اینکه معشوقش او را بخواهد یا نخواهد؛باید او را نماینده عامه مردم و ملت روس دانست و "آلیوشا" پسرک نوزده ساله‌ای است که به صومعه پناه برده و مثل داوری بین دو برادر،در طول داستان سعی دارد تا خانواده را حفظ کند و بین برادران مصالحه برقرار کند؛گویی "آلیوشا" نمادی است از جامعه مذهبی یا سایه خداوند بر مردم روسیه.

داستایوفسکی با همین چند شخصیت روح روسیه را می‌کاود و سعی می‌کند مثل آلیوشا که در آرزوی مصالحه برقرار کردن بین برادران است مردم روسیه را با هم متحمد نماید. هر چند این اتفاق تا هنگام مرگ او نمی‌افتد، اما آنچنان که مهری آهی مترجم "جنایت و مکافات" اشاره می‌کند پس از مرگش برای دقایقی این امید او به حقیقت می‌پیوندد و موجی عظیم از ملت روسیه بر سر مزارش به زانو در می‌آیند و مردمان دشمنی‌های خود را برای مدتی کوتاه فراموش کرده و با شاخه‌های گل به مراسم تشیع جنازه وی می‌روند.

نویسندگان هر جامعه غالبا در شرایط و اوضاع سختی زندگی می‌کرده‌اند؛اما بدون شک "داستایوفسکی" سخت‌ترین و پردردترین تجربه‌ها را پشت سرگذاشته است.

بازدداشت به جرم شرکت در مباحث جوانان آزادی خواه،محکومیت به مرگ،‌تبعید به سیبری،مرگ همسر، بدهکاری‌های مالی که او را مجبور می‌کند از روسیه به سوئیس،‌ایتالیا، فرانسه و در نهایت انگلیس پناه برد، و همه این ها در کنار دست و پنجه نرم کردن با بیماری صرع گواه زندگی دشوار و سختی‌های داستایوفسکی‌اند.

همین تلخکامی‌های زندگی داستایوفسکی باعث می‌شود که او برخلاف تولستوی که به زندگی جامعه فئودالی و شاهزادگان روس می‌پردازد و چخوف که دغدغه جامعه روشنفکری را دارد،‌ در داستان‌هایش به گزارش مشکلات و شرح زندگی پایین‌ترین اقشار جامعه بپردازد.

تصویر دختربچه شانزده ساله‌ای (سونیا) که برای تامین مخارج خواهران و برداران کوچکتر ،‌نامادری و پدر دائم الخمرش راهی خیابان می‌شود،به بهترین نحو برگردان زندگی فلاکت بار قشر ضعیف روسیه است،که با قلمی قدرتمند پیش چشم خواننده به تصویر درمی‌آید.

داستایوفسکی اگر چه فارغ‌التحصیل دانشکده مهندسی موسکو بود و در اداره‌ای دولتی به استخدام درآمد،روحیاتش با کار دولتی سازگار نبود؛ لذا کار خود را پس از یکسال رها کرد و به نوشتن رمان پرداخت.

اولین اثر او بنام "بیچارگان" مورد توجه "نکراسف"(شاعر و ناشر مشهور روس) قرار گرفت و بلینسکی منتقد آثار ادبی نیز مقاله‌ای در تمجید از این اثر منتشر کرد و حتی گفته شده که تزار روسیه پس از خواندن این اثر تحت تاثیر قرار گرفته و به گریه‌می‌افتد.

اگر چه شیرینی این وقایع بزودی با محکومیتش به تلخی گرایید.

"فئودور داستایوفسکی"، روحیه‌ای متواضع داشت. وی در آثارش همواره دیگر نویسنده‌‌های روس چون" گوگول" را بر خود ارجح و برتر می‌دانست.

درخصوص پرداختنش به معضلات قشر ضعیف جامعه خود را صاحب سبک نمی‌دانست و در این باره می‌گفت: "ما همه از زیر شنل گوگول پدید آمده‌ایم"

تولستوی بر این نظر بوده که شخصیت‌های داستان‌های "داستایوفسکی" همه به یک زبان سخن می‌گویند و همیشه کاری را می‌کنند که از آنها انتظار نمیرود.

اگرچه این نقد در داستانی‌های "داستایوفسکی" تا حدودی به چشم می‌خورد و گر چه او قدرت به تصویرکشیدن شخصیت‌های داستان را همچون تولستوی نداشته است؛ولی از آن جاکه داستایوسفکی به سبب شرایط مالی ضعیف خود مجبور بوده که آثارش را پیش فروش کند و همانطور که خود می‌گوید همچون تولستوی و توگنیف فرصت و وسیله پرداختن نگاشته‌های خود را نداشته است نمی‌توان به اوزیاد خرده گرفت به علاوه شهرت داستایوفسکی در داستان نویسی بیشتر به سبب ماهیت و درون مایه داستان‌هایش و عمیق بودن و تصویر سازی‌های آن‌هاست.

تاثیر داستان‌های "داستایوفسکی" در مغرب زمین به حدی بود که بیشتر نویسندگان قرن بیستم تحت تاثیر افکار و هنر وی قرار گرفته‌آند و حتی "آندره ژید" و "هرمان هسه" نیز از نوشته‌های او به شدت تاثیر پدیرفته‌اند.

در حال حاضر اکثریت کتاب‌های او به فارسی ترجمه شده است و ترجمه صالح حسینی از "برادران کارامازوف"،‌ سروش حبیبی از "ابله" و برگردان مهری آهی از "جنایت و مکافات" از زیباترین و هنرمندانه‌ترین آثار ترجمه شده در ادبیات فارسی به شمار می‌آیند.

نادر نینوایی