چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

ماموریت آقای کارگردان


ماموریت آقای کارگردان

گفت وگو با سیروس مقدم

کمبود وقت، فیلمنامه های کامل نشده، کارگردان خسته، یک گروه مضطرب و کمی چاشنی دلهره و گاه عصبانیت، مواد لازم تهیه یک سریال مناسبتی در سال های اخیر بوده اند. سریال هایی که حتی اگر گاه کمی شور بوده اند و گاه هم بی نمک، سرآشپزهای مدیر تن به کم و زیاد کردن مواد آن نداده اند و هر سال این ما هستیم و این دیگ در هم جوش و ذائقه یی که طعم آن هر روز تغییر می کند. به همه این مواد لازم باید چندین خبرنگار سرگردان را هم اضافه کرد که در این شلوغی و اضطراب و تشویش، به دنبال مصاحبه یی، پرونده یی و گزارشی هستند.

در این میان اولین نقش اساسی این ارتباط را تهیه کننده بر دوش دارد که در مجموعه «روز حسرت »، ما فاقد چنین نقشی بودیم. مهران رسام تهیه کننده سریال از همان ابتدا تکلیف خودش را با ما و تکلیف ما را با خودمان معلوم کرد و ماجرا از سمت و سوی دیگری یعنی مدیر تولید مجموعه ادامه یافت. حسین عباسی تنها به چند ساعت، گره حضورمان را باز کرد تا مگر در فاصله میان سکانس ها مجالی یافت شود و باقی ماجرا. باقی ماجرا اما آنها بودند که برخی چون فرامرز قریبیان مصاحبه نمی کنند، برخی چون علیرضا افخمی فرصت پیدا نمی کنند، برخی چون مهراوه شریفی نیا حضور ندارند و برخی نیز مهربان اند و حاضر و همراه.و باقی ماجرا پرونده کوچکی است از کار تازه سیروس مقدم که حالا دیگر پای ثابت سریال های مناسبتی تلویزیون شده است و به گفته خود تنها انگیزه اش بالا بردن ذائقه مخاطب است. مخاطبی که از نرگس و اغما و پیامک از دیار باقی و... همواره چشم به دست های او دوخته تا این بار چه طعم تازه یی را باید مزه مزه کند.

انتقاد ها و ستایش ها راه خود را می روند و سیروس مقدم راه خود را. راهی که در این چند سال اگرچه گاه همخوان با سلیقه برخی منتقدان و مخاطبان خاص نبوده، اما همساز میل و ذائقه مخاطبی به وسعت رسانه جمعی بوده است. و البته در جامعه یی که ستون فقرات سلیقه های فردی و به طور کلی فردیت، زیر بار میل همرنگ بودن و جا نماندن از قافله همیشه معترض خم شده است، همین پذیرش عمومی برای کارگردان شاید خود احساس رضایتی است. با سیروس مقدم اگرچه در برخی جنبه های روایی و فرمیک آثارش همواره از در مخالفت درآمده ام، اما واقعیت آمار در مورد مخاطبانش اغلب چیز دیگری است و اگرچه او در گفت وگو و بحث همیشه صبور و آرام است، اما ناصبوری ضبط یک سریال مناسبتی، تنها همین قدر مجال گفت وگو می داد که در زیر می خوانید.

▪ سال گذشته در گفت وگویی که در مورد سریال «اغما» داشتیم شما با اشاره به مسیر جدیدی که در عرصه فیلمسازی تان بعد از سفر حج پیش آمده بود، گفتید احساس می کنم با ساختن سریال «اغما» بار خودم را زمین گذاشتم... اما با «پیامک از دیار باقی» و حالا هم «روز حسرت» انگار این مسیر هنوز ادامه دارد.

ـ من نگفتم بارم را زمین گذاشتم.

▪ این دقیقاً عین جمله شماست.

من گفتم بعد از سفر خانه خدا انگار برای مجموعه کارهایی انتخاب می شدم که بار معنوی دارد و از «هما» شروع شد و با ساخت سریال «اغما» انگار که این مسوولیت را به خوبی انجام دادم. در واقع خود سریال «اغما» نشان داد که سیروس مقدم در این ژانر توانایی هایی دارد که می تواند این راه را ادامه دهد.

▪ یعنی سریال «اغما» دوره یی را که ممکن بود در کار شما تمام شود، تثبیت کرد؟ تلویزیون به این نتیجه رسید یا خودتان؟

ـ در واقع دوطرفه است. تلویزیون فکر کرد که این توانایی وجود دارد و می شود از آن استفاده کرد. خود من هم اگر ژانر «روز حسرت» نزدیک به «اغما» بود کار نمی کردم. ولی «روز حسرت» واقعاً یک فضای دیگر دارد و یک مفهوم دیگر که برای خود من هم ناشناخته بود.

▪ به چه دلیل نمی خواستید دیگر کاری مثل« اغما» بسازید،به خاطر نقد های منفی که بر سریال وارد شد؟

ـ نه، به نظر می رسد «اغما» یکی از موفق ترین کارها بود. نقد بدی لااقل در وجه کارگردانی در مورد آن نداشتیم. به این دلیل که نمی خواستم خودم و کارم را تکرار کنم.

کما اینکه در این کار به هیچ وجه تشابهی با اغما پیدا نمی کنید. من حتی در انتخاب بازیگر، تصویر، نورپردازی، فضا سازی و... هم دارم با نگاه متفاوت تری به «روز حسرت» نگاه می کنم.

▪ و البته می شود گفت «روز حسرت» در مقایسه با «اغما» کار بهتری شده است. اگرچه هنوز گرایشات متافیزیکی و مواردی مثل وارد شدن به برزخ در کار است که انگار علاقه شماست.

ـ نه، من سعی کردم در تکنیک کاملاً متفاوت باشم. شما در« اغما» هیچ پلانی که با کامپیوتر کار شده باشد نمی بینید. ولی در این کار تمام بخش های مربوط به ماورای قصه متکی به کامپیوتر است. اتفاقاً هم می خواهم متکی باشم تا شباهتش را از «اغما» دور کنم. فضاهایی هم که در می آید فضاهایی است که خود من تا حالا تجربه نکرده ام. ما کوچک ترین وجه تشابهی درفضاسازی بعد ماورایی با «روز حسرت» نمی بینیم.

▪ آیا این تنها به خاطر ایجاد تفاوت است یا اینکه درصدد برطرف کردن ضعف های آن کار بودید؟

ـ به خاطر اینکه مجموعه ها به هم شبیه نیست. ببینید قصه «اغما» از زاویه دید یک نیروی شیطانی روایت می شود. طبیعتاً ساختار، نورپردازی، رنگ آمیزی، مضمون و هر چیزی که توی کار هست، به سمت این نگاه شیطانی کشیده می شود. اما در «روز حسرت» ما از یک زاویه دید معصوم و فرشته وار قصه را تعریف می کنیم و به همین خاطر این شباهت ها وجود ندارد. نه به این خاطر که «اغما» کار بدی بوده است. در موسیقی هم همین طور است. موسیقی در این کار یک بعد عارفانه و خدایی دارد در صورتی که در «اغما» موسیقی ما نوعی اضطراب و دلهره داشت.

▪ چیزی که می شود گفت این است که قسمت های اول این سریال ما را خوشحال کرد به خاطر اینکه فکر کردیم آقای سیروس مقدم به عنوان کارگردان و راوی بالاخره پایشان روی زمین است. ولی باز در ادامه همه کارهای شما با شخصیت هایی روبه رو شدیم که از این حالت لمس شدنی و زمینی بودن دور می شوند و شخصیت های مطلق پیدا می کنند. چرا در نمایش این آدم ها اینقدر اصرار دارید؟

ـ من اصرار ندارم. نوشته یی که به دست من می رسد به دلیل قصه یی که می خواهد ایجادکند، نیاز به یک آدم خوبی به اسم معصومه دارد. چون آدمی که می تواند بعد از مرگ با عالم زندگان ارتباط برقرار کند و توی برزخ بهشتی زندگی کند و واسطی بین این دنیا و آن دنیا شود، باید واجد این ویژگی ها باشد.

▪ در مورد شخصیت های دیگر به نظرتان این ویژگی مطلق بودن وجود ندارد ؟

ـ نه، اصلاً این طوری نیست. مثلاً آقای قریبیان را ما در یکی از قسمت ها توی برزخ می بینیم که به شدت در عذاب است و وقتی وارد قصه می شویم می بینید که چه گناهی را دارد با خودش حمل می کند. یا خود نرجس را می بینیم که در ارتباط با پسرش دچار رفتار متناقض و حتی به عقیده من سنگدلانه است. نقطه ضعف های این طوری هم طراحی شده است.

▪ چطور شد که بازیگرانتان را عوض کردید؟ مثلاً به آقای تارخ در نقش حاج رضا یا حامد کمیلی در نقش مسعود فکر نکرده بودید؟

ـ یک بخش آن متناسب با قصه بود و دلیل عمده دیگرش این بود که می خواستم بازیگرها هیچ شباهتی با «اغما» نداشته باشند. برای اینکه نمی خواستیم مخاطب تصور کند دارد ادامه آن سریال را می بیند و به همین خاطر همگی از این کار پرهیز کردیم.

▪ شما به عنوان یک کارگردان که با مخاطب یک رسانه عمومی در ارتباط است برای خودتان چه رسالت اجتماعی متصور شده اید؟

ـ اگر شما انگیزه های کار کردن را تقسیم بندی کنید، یکی از آنها انگیزه مالی است که من در این دوران ابداً چنین انگیزه یی ندارم. ممکن است ۱۰سال پیش این نیاز را داشتم، اما الان انگیزه مادی نه اینکه مهم نیست بلکه انگیزه اصلی نیست. به همین خاطر هم هست که هر قصه یی را کار نمی کنم و سراغ داستانی می روم که مطمئن باشم می تواند مخاطب را پای تلویزیون بنشاند. انگیزه بعدی که می تواند وجود داشته باشد، انگیزه تجربه کردن، آموختن و تثبیت موقعیت است که باز در من وجود ندارد چرا که همه این موارد در مورد من اتفاق افتاده یا دارد اتفاق می افتد و البته این بدان معنا نیست که کامل شده باشد، چون من هنوز وقتی سریال خودم را نگاه می کنم هزار تا ایراد به آن می گیرم. منظورم این است که انگیزه شناخته شدن و کسب محبوبیت و شهرت در من انگیزه بالایی نیست.

تنها انگیزه یی که می ماند این است که من به خصوص در این یکی، دو سال اخیر که گویی ماموریتی به من واگذار شده، وظیفه خودم می دانم که بتوانم ساعات فراغت هموطنانم را چه در داخل و چه در خارج از کشور به شکل سالم و با صداقت و احترام به شعور آنها پر کنم و مردم را متقاعد کنم که به جای دیدن ماهواره و شبکه های دیگر، سر یک ساعتی بنشینند و مجموعه یی را که من کار کرده ام، ببینند و به حرف هایش گوش کنند.

▪ خب اگر خودتان منتقد خودتان باشید فکر می کنید آقای سیروس مقدم چقدر در این زمینه موفق بوده است و در بالا بردن کف سریال های مناسبتی در چه رتبه یی قرار دارد؟

ـ این را باید منتقدان بگویند. اما در مورد خودم حس می کنم به مقدار زیادی توانسته ام ذائقه مردم را نسبت به کارهای مناسبتی و همین طور کارهایی که در ضمن قصه پردازی، پیام های اخلاقی و مذهبی در دل خودشان دارند بالا ببرم و موثر باشم.

▪ به هر حال هرانگیزه یی برای کار نیازمند یک شرایطی است. تلویزیون در این سال ها چقدر با انگیزه شما همراه بود و کجاها شما را اذیت کرد ؟

ـ شاید من جزء استثنا و معدود کارگردان هایی باشم که در این ارتباطات، سد و مانعی به اسم تلویزیون برایم وجود نداشته است. همیشه به من اعتماد کرده اند و جواب بدی هم نگرفته اند. همیشه ریسک کرده اند و نتیجه این ریسک شان برد تقریبی بوده است و خوشبختانه به همین دلیل یک اعتماد بین مدیران و تهیه کنندگان سازمان و سیروس مقدم وجود داشته که بر اساس همین اعتماد داریم کار می کنیم و ضرر هم نمی کنیم.

▪ همین بحث برنامه ریزی ها و مشکلات فیلمنامه هایی که کامل نوشته نمی شود جزء اذیت ها نیست؟

ـ من در مورد« اغما» هم گفتم که این مساله اگر برای کارگردان های دیگر عیب محسوب می شود، برای من حسن است. به این دلیل که من فرصت پیدا می کنم قصه ام را به ترتیب بگیرم و رج نزنم. و به این ترتیب تداوم حسی خودم به عنوان سازنده و همین طور بازیگرها، پله پله به اوج می رسد و پرش ندارد. ولی به لحاظ تولیدی فوق العاده سخت و خطرناک است که شما یک لوکیشن و یک عده آدم را چهار ماه تمام در اختیار داشته باشید. تنها چیزی که شاید ما را آزار بدهد به خصوص خود من را، این است که دلم می خواهد کارم را در یک زمان بیشتری انجام دهم و اگر این زمان را داشتم طبیعتاً دقتم بالاتر می رفت و فرصت بیشتری برای تروکاژهای تصویری، روتوش، بخش فنی، صدا، موسیقی و موارد دیگر داشتم. کمبود وقت تنها چیزی است که همه ما را آزار می دهد.

▪ البته ما همیشه شما را خیلی آرام و بدون استرس سر کار دیده ایم.

ـ این ظاهر قضیه است. اما در درونم همواره این نگرانی وجود دارد.

▪ چقدر در متن آقای افخمی تغییر ایجاد می کنید؟ البته من فکر می کنم متن نوشته شده به سلیقه شما خیلی نزدیک باشد.

ـ من در کارهای مناسبتی به متنی که به من داده می شود متعهد هستم. این مساله دو دلیل عمده دارد. یکی اعتماد کامل من به تیم نویسنده است و اینکه ایمان دارم بچه ها تحقیقات و شناخت کامل نسبت به کارشان دارند و متن شان هم پخته و کامل است و دلیل دوم این است که من احساس می کنم متنی که داریم کار می کنیم به ذائقه و روحیه من نزدیک است. تنها چیزی که من به این متن اضافه می کنم جذاب اجرا کردن آن است. یعنی فضاسازی بهتر برای به تصویر کشیدن متن و از همه مهم تر بالا بردن هیجان تعلیق های قصه. جز اینها اگر نقطه نظری در مورد متن، دیالوگ و موارد دیگر وجود داشته باشد، تا قبل از اینکه متن به دست تیم و بازیگر ها برسد، در گفت وگوهای مشترک با نویسنده ها عنوان می کنیم اگر درست باشد اعمال می شود و اگر هم درست نباشد همان متن موجود کار می شود.

▪ کار از همان اول برای شما نوشته شد؟

ـ من فکر می کنم با توجه به شناختی که به سبک کار من وجود داشته، خیلی قصه به آن سبک نزدیک است.

▪ اما من فکر می کنم این قصه را اتفاقاً برای شما نوشته اند. یک مساله یی که وجود دارد این است که معمولاً تفکرات نویسنده یک فیلمنامه به نام کارگردان رقم می خورد. یعنی ما سیروس مقدم را بر پایه تفکراتی می شناسیم که تفکرات نویسنده کارهای اوست. اما در مورد شما انگار این مشکل وجود ندارد.

ـ بله من خیلی کار را نزدیک به خودم می بینم و هر چه پیش می رویم می بینم که نگاه های مشترکی در کار هست.

▪ و این کار را ادامه می د هید ؟

ـ معلوم نیست.

▪ چرا در کارهای شما خیلی کم به لحظات شوخی و موقعیت های طنز بر می خوریم؟ انگار برخی از این آدم ها در زندگی شان اصلاً نمی خندند؟

ـ من فکر می کنم جنس این قصه ها به لحاظ فضاسازی به گونه یی است که ایجاد موقعیت خنده به شدت کار سختی است و شاید هم علت اصلی اش این باشد که ما را از یک فضای کاملاً جدی پرتاب می کند به حاشیه یی که ایجاد یک فضای مفرح و شاد است. شاید به این دلیل است که هم خود آقای افخمی و هم خود من نسبت به مقوله های اینچنینی به شدت جدی هستیم و دیدگاه شوخ طبعانه یی نسبت به طرح مسائل مذهبی نداریم. مگر اینکه یک قصه ماورایی بر اساس طنز نوشته بشود.

▪ البته منظور من کلیت قصه نیست. مساله این است که هیچ وقت ما این آدم ها را در حال شوخی نمی بینیم.

ـ بله. در مورد «اغما» هم این مساله هست. چون ما در دل بحران وارد قصه شده ایم. مثلاً در «اغما» شما وقتی وارد قصه می شوید که همه چیز در حال فروپاشی است. یک زنی دارد می میرد، یک دکتری افکار پریشان دارد و مواردی دیگر. در این قصه هم همین طور است و شاید فرصتی برای ایجاد خنده نیست.

▪ شما الان سیناپس قصه را دارید. می خواهم بدانم آیا در این کار هم مثل اغلب کارهای مناسبتی قرار است همه تحولات روحی آدم ها و متنبه شدنشان در قسمت آخر اتفاق بیفتد؟

ـ نه، قرار نیست این اتفاق بیفتد. چون ما برخلاف «اغما» داریم قصه نرمی را تعریف می کنیم و داریم تلاش می کنیم حجم اطلاعات برای یکی دو قسمت آخر نماند.

▪ فکر می کنید آیا سریال «روز حسرت »، در قالب یک قصه جذاب، حرف اصلی خودش را هم گفته باشد؟

ـ ما داریم همه تلاشمان را می کنیم تا پیام اصلی قصه را که اعتقاد به وجود دنیایی غیر از این دنیا است منتقل کنیم. حرف اصلی در واقع توقف آدم ها و نگاهی به گذشته و درس گرفتن و تصحیح آن گذشته است. چون در آن دنیا فقط می توانیم حسرت بخوریم و دیگر امکان تصحیح وجود ندارد.

▪ و آیا «روز حسرت» درخصوص مفاهیمی که ارائه می کند می تواند مدعی این باشد که بازتاب تفکرات جامعه امروز ما است؟

ـ بله. من اعتقادم دارم که قرن حاضر قرن معرفت گرایی و بازنگری مجدد به مذهب و تجدید رنسانس مذهبی است. خیلی از آدم ها را در جهان غرب می بینیم که دارند در مورد باورهای مذهبی و ادیان الهی تحقیق و تفحص می کنند. امروز یک رجعت به درون گرایی و از درون خود به خدا رسیدن وجود دارد.

آرزو شهبازی