دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
مجله ویستا

سرطان با اعصاب ما چه می کند


سرطان با اعصاب ما چه می کند

واکنش های روانی ابتلا به سرطان در گفت وگو با دکتر سامرند سلیمی روان پزشک

«از نام شیمی‌درمانی هراس داشت. از ابتدا با ما طی کرده بود هر درمانی را برای سرطانش می‌پذیرد جز شیمی‌درمانی. ما هم چاره‌ای نداشتیم مگر اینکه بگوییم داروهای تزریقی گران‌قیمت هستند و باعث ریزش موهایت نمی‌شوند...

بعد از جلسه دوم شیمی‌درمانی بود که حمام رفت. ناگهان با صدای فریاد و گریه او همه به سوی حمام دویدیم. دیگر مویی روی سرش باقی نمانده بود. آنقدر شوکه شده بود که قادر به آرام کردنش نبودیم و در حالی که با صدای بلند می‌گریست این جمله را مدام تکرار می‌کرد: «شما به من دروغ گفتید!» و هیچ پاسخی برایش نداشتیم. واقعا چه باید می‌کردیم؟»

شاید اگر شما نیز در چنین شرایطی قرار بگیرید، پاسخ این پرسش و پرسش‌هایی از این دست را ندانید. دکتر سامرند سلیمی، روان‌پزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، به پرسش‌های «سلامت» در همین زمینه پاسخ داده است.

سلامت: شنیدن این خبر که شما مبتلا به نوعی از بدخیمی هستید و باید شیمی‌تراپی یا رادیوتراپی شوید یا شنیدن خبر ابتلا به یک بیماری صعب‌العلاج، چه نوع واکنش‌های روانی در بیمار پدید می‌آورد؟

معمولا شنیدن این خبر یک نوع سوگ در انسان پدید می‌آورد که توام با حس‌ها و ترس‌های گوناگون است. بیشترین اختلال به وجود آمده در روان بیمار از نوع اضطرابی است. اضطراب اینکه فرد مرگ را در چند قدمی خود احساس می‌کند. مرگ مفهومی است که عموم آدم‌ها آن را درباره خودشان حس نمی‌کنند بلکه با دیدن مرگ دیگران احساس می‌شود. بیماری صعب‌العلاج علاوه بر اضطراب مرگ، ترس از ناتوانی را در فرد مبتلا به وجود می‌آورد. مادر، پدر یا فردی که وظیفه‌ای را در جامعه به عهده داشته و تا چندی پیش به خوبی ایفای نقش می‌کرده، به دلیل ضعف قوای جسمی باید تغییر مسیر دهد. این تصور که دیگر فرد مستقلی نیست و باید به دیگران وابسته شود و مطرح شدن این سوال‌ها که چه کسی از من مراقبت خواهد کرد؟ تا کی از من حمایت خواهدشد؟ اگر از دست من خسته شوند چه؟ همه و همه ذهن بیمار را متلاطم می‌کند. نگرانی دیگر، ترس از تغییر شکل ظاهری است که ممکن است باعث شود بیمار خود را متمایز از دیگران ببیند و حتی درصدد برآید ارتباطش را با جامعه و محیط پیرامون خود کمتر یا قطع کند.

▪ آیا بروز این واکنش‌ها در بیماران مبتلا به سرطان تا پایان درمان باقی می‌ماند؟

شدیدترین بحبوحه واکنشی در همان هفته اول اطلاع از بیماری است و کم‌کم احساس ترس و اضطراب فروکش و فرد سعی می‌کند احساساتش را کنترل کند. تغییرات روانی به‌وجود آمده در هفته اول، مانند موجی عظیم بیمار را به این طرف و آن طرف می‌کوبد ولی به‌تدریج بیمار بر این موج‌ها سوار می‌شود و تسلط خود را به دست می‌آورد. بعد از این مرحله، وارد شوک جدیدی می‌شود و دوره دیگری آغاز خواهد شد. غم و اندوه، تحریک‌پذیری، اختلال خواب، انزوا، بدبینی، کاهش تمرکز و سرباز زدن از پذیرش درمان، یأس و ناامیدی از دیگر واکنش‌های بیمار در طول درمان است.

▪ بیماران چگونه می‌توانند با این مرحله از زندگی کنار بیایند؟

البته این مراحل در همه یکسان نیستند. هرچه انسان‌ها بالغ‌تر باشند، قدرت تطابق و سازگاری‌شان در قبال بیماری و مراحل بیماری پخته‌تر است و واکنش‌های بهتری نیز نشان می‌دهند. اما آنچه تاثیر بسیار مهمی در روحیه بیماران و حتی بقای آنان دارد، نقش حمایتی از جانب اطرافیان است. پزشک معالج، پرستارها، بهیارها و کارکنان خدماتی باید برای حمایت و مراقبت از چنین بیمارانی دوره‌دیده باشند و نحوه مواجهه با بیماران را بدانند. اطرافیان بیمار، خانواده، دوستان و بستگان باید با او همدل و همراه شوند و همه انسان‌های مرتبط در حد توانشان از نظر مالی و عاطفی کمکش کنند. امروزه واکنش‌های زیبا و مثبتی از طرف عامه مردم در برابر بیماران صعب‌العلاج مشاهده می‌کنیم. در یکی از مدارس آمریکا وقتی یکی از شاگردان کلاس به دلیل ابتلا به سرطان شیمی‌درمانی می‌شد، والدین و مسوولان مدرسه با همکلاسی‌های کودک سرطانی صحبت کردند و از همه شاگردان کلاس خواسته شد موهایشان را بتراشند تا کودک بیمار احساس تنهایی و تفاوت نکند. این اتفاق در یکی از دبیرستان‌های کشور ما نیز مشاهده شده است.

▪ همدلی و همراهی اطرافیان گاهی این حس را در بیمار ایجاد می‌کند که مورد ترحم واقع شده است. به نظر شما رفتار دیگران چگونه باید باشد که این حس را در بیمار القا نکند؟

برخلاف تبلیغی که علیه ترحم می‌شود، باید بگویم این حس حالت بدی نیست. ترحم در ذات همه انسان‌ها نهفته است و قابل‌انکار نیست. همین که وقتی فردی گرفتار است و به کمک او می‌شتابیم، ناشی از نوعی حس ترحم است. اگر بخواهیم به هر گونه کمکی از طرف دیگران با دید ترحم نگاه کنیم، واکنش منفی به وجود آورده‌ایم و ممکن است دیگران از نزدیک شدن و کمک کردن به ما بهراسند. واقعیت این است که برای نجات بیمار از چنگ سرطان به یک کار گروهی نیاز است. بیماران و خانواده آنها باید هر گونه کمکی از جانب دیگران را بپذیرند و خود را از این نعمت محروم نکنند و آن را به حساب ترحم نگذارند.

▪ سوالی که برای خیلی از خانواده‌ها مطرح می‌شود این است که چگونه به بیمار درباره سرطان و درمانش اطلاع دهیم؟

در اروپا و آمریکا وقتی پزشک با چنین بیماری مواجه می‌شود، خیلی صریح و بی‌پرده درباره بدخیمی، نوع درمان و حتی طول عمر بیمار صحبت می‌کند اما در کشور ما فرهنگ دیگری متداول است و پزشکان جوانب‌ زیادی را رعایت می‌کنند. در مورد گفتن یا نگفتن بیماری باید ببینیم خود بیمار چه می‌خواهد. گاهی قبل از انجام آزمایش‌های لازم و نمونه‌برداری، پزشک یا خانواده‌اش از بیمار می‌پرسند اگر احیانا خبر بدی راجع به سلامتت بود، مایل هستی بدانی یا نه؟ توجه به روحیات بسیار مهم است. برخی بیماران با شنیدن خبر بیماری به شدت روحیه خود را از دست می‌دهند و این خود را باختن باعث ناتوانی و شدت بیماری می‌شود. گاهی نیز نگفتن واقعیت درباره بیماری در بیمار خشم به وجود می‌آورد. شاید او بخواهد کارهای ناتمامی را به اتمام رساند. اطلاع از سرنوشت جزو حقوق طبیعی انسان‌هاست. ما باید به فرهنگ و خصوصیات روانی بیماران توجه کنیم زیرا مهم‌ترین تصمیم‌ها را خود بیمار باید بگیرد.

▪ چه کمکی از روان‌پزشکان برمی‌آید؟

غیر از حمایت خانواده، پزشک معالج و اطرافیان بیمار، مهم‌ترین روش برای کمک به بیماران مبتلا به سرطان روان‌درمانی گروهی است. برخی بیماران با مشکلات مشابه دور هم جمع می‌شوند و هرکدام درباره ترس‌ها، نگرانی‌ها و امید و آرزوهایشان صحبت می‌کنند.

شنیدن صحبت‌های دیگر بیماران کمک می‌کند فرد مبتلا به سرطان خود را تنها نبیند و با شرکت در جلسه‌ها متوجه می‌شود انسان‌های قدرتمندی هم هستند که نگرانی‌هایی مشابه او دارند. بیماران در این جلسه‌های گروهی می‌آموزند چگونه بر ترس‌ها و نگرانی‌هایشان غلبه کنند و حس خوبی نسبت به زندگی پیدا می‌کنند.

پرنیان پناهی