چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
طبقه متوسط در ایران
طبقه متوسط از جمله اصطلاحات بسیار رایج در علوم انسانی به ویژه جامعهشناسی و علوم سیاسی میباشد. هر چند مدت زمان بسیاری از ظهور این تركیب در كتابها، مقالات و محافل دانشگاهی نمیگذرد اما اهمیت و نقش بسیار حساس این گروه در تحولات جوامع سبب شده است تا محققان در كنار سیاستمداران توجه ویژه و خاصی بدان داشته باشند. از ماركس و لینن گرفته تا وبر و لاروك و بسیاری دیگر همگی به تعریف و تحلیل طبقه متوسط پرداخته و آن را به انواع مختلف؛ بورژوا، مدرن، سنتی و تكنوكرات، كارگری و . . . تقسیم كردهاند به راستی این گروه از مردم دارای چه ویژگی هستند كه تا این اندازه مورد توجه واقع میشوند؟ این سوالی است كه مقاله پیش رو درصدد یافتن پاسخ آن میباشد. در كنار این مساله، نویسنده سعی دارد با شرح جایگاه طبقه متوسط در ایران بهویژه در دوره پهلوی بر خاصیت توام مدرن و سنتی بودن این طبقه در كشور تاكید كند. مهمترین شاهد مدعای وی در این مبحث واقعیتی است بزرگ به نام انقلاب اسلامی.
●مفهوم طبقه متوسط
«طبقه متوسط» همچون بسیاری دیگر از مفاهیم علوم اجتماعی دارای معنای دقیق و مورد توافقی نیست. گذشته از تنوع دیدگاههای متفكران، اختلاف در ملاكها و ویژگیهای این طبقه از یك سو و نامشخص بودن قلمروی عینی و مصداقی آن از طرف دیگر و همچنین تاثیر تحولات تاریخی بر آن سبب شده است كه هر كس از زاویه دید خود تعریفی خاص از آن ارائه دهد. كارل ماركس یكی از نخستین معتقدان به اندیشه طبقاتی، طبقه متوسط را حوزه عمومی بین طبقه سرمایهدار و طبقه كارگر میداند كه شامل كاركنان دفتری، كاسبها و گروههای همسو میباشد. او معتقد است اعضای این طبقه نقش متعادل كننده و ثبات بخش را در اجتماع برعهده دارند.۱ وی طبقه متوسط را مانند سایر طبقات اجتماعی محصول مناسبات اقتصادی عصر خویش میداند. هر نوع مناسبات تولید مشخص، طبقات ویژهای را پدید میآورد، فرمولبندی مشهور لنین نیز مفهوم طبقات را مرتبط با مناسبات اجتماعی بیان میكند.۲ ماكس وبر مفهوم طبقه را در مقایسه با مفاهیم«شأن اجتماعی» و «حزب» تعریف میكند و هر طبقه، از جمله طبقه متوسط را شامل مجموعه افرادی میداند كه دارای وضعیت بازاری یا شانس اقتصادی یكسانی هستند.۳
امیل لدرر جامعه شناس آلمانی كه عموما از او به عنوان اولین متفكر طرح طبقه متوسط جدید یاد میشود مفهوم طبقه متوسط را مرتبط با مهمترین ویژگی آن كه شیوه زندگی و حقوق اعضای طبقه است بیان میكند.۴ پییر لاروك طبقه متوسط را شامل گروههای متعددی میداند كه ویژگی مشترك آنها فقط این است كه جزء هیچ یك از دو طبقه حاكم و طبقه كارگر نیستند. او میگوید:«این طبقات از طبقه حاكم به این جهت متمایز میشوند كه هیچیك از پستهای حساس سیاسی، اقتصادی و اداری را در دست ندارند. البته اعضای این طبقات مجریان سادهای نیستند و اختیارات و مسئولیتهایی نیز دارند اما اقدام آنها كم و بیش آگاهانه و در چارچوب و جهتی است كه توسط مقامات بالاتر معین میشود. طبقات متوسط از طبقه كارگر به مناسبت برخورداری از اندوختههای مادی نظیر سهام و اوراق بهادار، خانه یا اندوختههای معنوی نظیر آموزش و تعلیمات حرفه ای و ارتباط شخصی متمایز میگردند. این اندوختهها به آنان امكان میدهد كه از احساس ناامنی - از مشخصات طبقه كارگر - در امان باشند.۵
دكتر حسین بشیریه در كتاب جامعهشناسی سیاسی به تفصیل ابعاد مفهومی و قلمروی مصداقی طبقات متوسط جدید را بیان میكند و آن را شامل بوروكراتهای تحصیل كرده، ارتش، گروههای مذهبی و روشنفكران میداند.۶ پس از بیان تعاریف فوق و ملاحظه رویكردهای مفهومی در منابع جامعهشناسی به نظر می رسد ارائه صورتبندی واحد از مفهوم طبقه متوسط امر دشواری باشد. پیش از هرگونه داوری در این خصوص توجه به چند نكته ضروری است: ۱- واژه طبقه؛ اصطلاح طبقه متوسط در مفهوم ساده آن بیانگر رده بندی افرادی با منابع درآمد و مقدار عایدات مشابه و میزان نفوذ همسان و شیوه زندگی همانند نیست بلكه این تركیب، مفهوم بسیار عام و پیچیدهای است برای طبقهبندی افرادی كه نه تنها در سلسله مراتب اجتماعی جایگاههای برابر دارند بلكه از نگرشهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مشابهی برخوردارند كه برآیند صورتبندی بسیاری از نیروهای اجتماعی و فرهنگی میباشد. ۲- واژه متوسط؛ برخلاف مفهوم ظاهری آن، نقش كاركردی این طبقه در نزد همه متفكران لزوما حركت در فاصله میان طبقات حاكم سرمایهدار و طبقه كارگر فقیر نیست بلكه با نگاه نرم افزاری به خصایص و ویژگیهای آن ممكن است، همین طبقه متوسط، بالفعل بر سریر قدرت هم نشسته باشد، همانگونه كه مانفرن هاپرن حاكمان موجود بسیاری از كشورهای خاورمیانه و آفریقای شمالی را طبقه متوسط جدید نامیده است.۷ ۳- در بیان مفهوم طبقه متوسط بین رویكردها و رهیافتهای مفهومی باید تمایز قایل شد. در حالیكه طیف چپ ماركسیستی بر محوریت اقتصاد در مفهوم آن اصرار دارد برخی محققان، طبقه متوسط را با رویكرد فرهنگی و در رابطه با مناسبات مسایل فرهنگی ارزیابی میكنند و عدهای دیگر با نگاهی جامعتر از اقتصاد و فرهنگ بدان نگریستهاند. بنابراین به نظر میرسد نباید انتظار تعریف حقیقی و جامع و مانعی از آن داشت. با این حال گزینش یك تعریف در چارچوب نظام دانایی ویژه و رهیافت جامعهشناختی با رویكرد خاص، بهترین روش دستیابی به ابعاد مفهومی طبقه متوسط است.
●چارچوب نظری و قلمروی طبقه متوسط
شاید در بدو نظر تصور شود كه جایگاه طبقه متوسط به مثابه برآیند بخشی از گروههای اجتماعی در محدوده جامعهشناسی عمومی و یا حداكثر در قلمروی روانشناسی اجتماعی است. اما حقیقت آن است كه طبقه متوسط اصطلاحی ساختاری است كه با قدرت سیاسی گره خورده است. این واژه از مفاهیم اضافی میباشد كه هویت آن مستلزم حداقل دو طبقه اجتماعی دیگر است؛ یكی طبقه حاكمه و دیگر طبقه پایین اجتماعی. طبقه متوسط با هر دو طبقه پیرامونی خود مناسبات ساختاری دارد به طوری كه در فرآیند تاریخی و تعاملی خود به طور مداوم در حال تحول، جذب و تبادل نیروهای اجتماعی خود با طبقات پیرامونی است و نقشهای اساسی آن سبب شده است كه به صورت خاص، زندگی سیاسی را مورد تاثیر قرار دهد. از این منظر است كه رویكرد مطالعاتی این تحقیق مستلزم رهیافت جامعهشناسی سیاسی میباشد و در چارچوب این روش قابل ارائه خواهد بود. اما در همین چارچوب، قلمروی عینی و مصادیق طبقه متوسط به خوبی مشخص نشده است. علاوه بر اختلافاتی كه در بحث مفهومی بدان اشاره شد، اختلاف بر سر قدیم و جدید بودن این طبقه از عواملی است كه خواننده از مطالعه متون مربوط احساس میكند كه با اختلاف مفهومی شدیدی مواجه شده است به طوری كه در قلمروی آن، دو نگرش سخت افزاری و نرم افزاری به وجود آمده است.۸ سخت افزاریان با نگاه پوزیتیویستی به دنبال آن هستند تا قلمروی طبقه متوسط را با معین كردن گروههای زیر مجموعه آن، مشخص كنند به عنوان مثال این گروه با تفكیك تاریخی، طبقه متوسط قدیم را شامل خرده بورژوازی، بازرگانان و خرده مالكان دهقانی میدانند درحالیكه طبقه متوسط جدید، شامل مزدبگیران متخصص، تكنوكراتها و اقشار تحصیل كرده بالای جامعه است.۹
دكتر بشیریه در كتاب«جامعهشناسی سیاسی» تلاش دارد تا قلمروی طبقه متوسط را با ذكر مصادیق مشخص كند. وی در كنار دو طبقه سرمایهدارِ متوسط و طبقه پایینِ محروم به هشت گروه اجتماعی دیگر نیز اشاره میكند كه شامل مدیران تكنوكرات، خرده بورژوازی، جنبشها و سازمانهای كارگری، زمینداران اشراف، روحانیون، روشنفكران و ارتشیان میشود.۱۰ در مقابل، گرایش نرمافزاری، به نقشهای پیدا و پنهان طبقه متوسط و روابط آن با مناسبات قدرت و نقش آگاهی بخش آن نسبت به طبقه پایین توجه دارد. در این نگاه، طبقه متوسط صرفا از افراد یا گروههایی كه دارای موقعیت مشترك در نظام اقتصادی یا سیاسی هستند، تشكیل نشده است، بلكه عوامل ذهنی و خودآگاهی طبقهای، به عنوان پیش شرط تشكیل طبقاتی و پیدایش طبقه برای خود نیز باید وجود داشته باشد. در نظریه ماركس كه در زمره نگرشهای نرم افزاری قلمداد میشود طبقه متوسط در میان دو طبقه اصلی متعارض، وابسته به شیوه تولید، سطح تكنولوژی، خودآگاهی طبقاتی و عوامل ذهنی و اجتماعی است. براساس فلسفه اجتماعی ماركس اصولا طبقه متوسط میبایست به تدریج در یكی از دو طبقه اصلی مضمحل شود چراكه واقعیت عینی و نهایی جامعه بشری بیش از دو قطب متضاد ندارد كه این دو قطب هم در نهایت باید به یك جامعه بی طبقه تبدیل شوند. براساس این نگرش، حوزههای نرمافزاری جدیدی وارد قلمروی طبقه متوسط شده است كه در گذشته از چنین جایگاهی برخوردار نبودهاند. امروز گروههای اجتماعی جدیدی مانند زنان كه در گذشته بخش مستهلك و ادغام شده جامعه محسوب میشدند با هویتهای فمنیستی(اعم از حقوق طلبی، برابریجویی و برتریطلبی) وارد این عرصه شده و با رویكردی انقلابی، خواهان تحول در بسیاری از حوزههای قدرت، دانش و مناسبات اجتماعی میباشند و با تشكیل گروههای مختلف حقوقی، سیاسی، صنفی، جنسی، اقتصادی واقعیت اجتماعی خود را بر طبقه متوسط تحمیل كردهاند. از این منظر امروزه نقش و كاركرد طبقه متوسط بسیار گسترده و اساسی شده است به طوری كه تمام كار ویژههای حوزه عمومی و جامعه مدنی در قلمروی این طبقه قرار گرفته است. تجمیع خواستههای جامعه به ویژه خواستههای توده مردم و بیان و انتقال آنها به طبقه حاكمه از وظایف قطعی این طبقه تلقی میشود.ابزار، امكانات و ظرفیتهای رسانهای و ارتباطی و تكنولوژیكی مدرن و فراوانی در اختیار طبقه متوسط قرار گرفته است و همانگونه كه در بخشهای آتی یادآوری خواهد شد این طبقه نقش آفرینترین و بلكه عامل اساسی بسیاری از تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سده اخیر در بسیاری از كشورهای جهان بوده است. از این رو توجه به ویژگیها و كار ویژههای آن و نه مصادیق عینی، اصناف و اقشار و گروههای زیرمجموعه آن باید مد نظر باشد. در قسمت بعدی، این نقشها در تحولات سیاسی- اجتماعی ایران مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
محسن مهاجرنیا
پی نوشتها
محمدرحیم عیوضی، طبقات اجتماعی و رژیم شاه، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰، ص۱۴۳
الكسی لفكفسكی، ساختار اجتماعی كشورهای رشد یابنده، ترجمه: بدیع تبریزی، انتشارات حیدربابا، ۱۳۶۰، ص۱۵۳
حسین بشیریه، جامعه شناسی سیاسی، تهران، نشرنی، ۱۳۷۴، ص۱۳۵
مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی- اجتماعی ایران،۱۳۵۷ –۱۳۲۰، تهران، روزنه، ۱۳۸۰، ص۳۲۰
پی یر لاروك، طبقات اجتماعی، ترجمه: ایرج علی آبادی، تهران، سازمان كتابهای جیبی، ۱۳۴۶، صص۸۹-۸۸
رجوع كنید به: حسین بشیریه، همان
محمدرحیم عیوضی، همان، ص۱۴۴
تی.بی. باتومور، طبقات اجتماعی در جوامع جدید، ترجمه: اكبر مجدالدین، تهران، مركز انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۶۷، صص۳۹-۱۱
سعید خدابنده لو، جامعه شناسی قشرها و نابرابریهای اجتماعی، مشهد، جهاد دانشگاهی، ۱۳۷۲، ص۳۱
رجوع كنید به: حسین بشیریه، همان
یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: كاظم فیروزمند و دیگران، تهران، نشر مركز، ۱۳۷۸. ص۳۰
۱۲- Karl marx, the poverty of phloisophy(chicago, ۱۹۲۰) pp,۱۸۸-۸۹
۱۳- یرواند آبراهامیان، همان، ص۳۰
۱۴- مجتبی مقصودی، همان، صص۳۲۵-۳۲۰
۱۵- همان، ص۳۰۱
۱۶- همان، ص۳۲۸
۱۷- جلال آل احمد، غربزدگی، ج ۲، تهران، انتشارات قلم، ۱۳۴۱، ص۳۴
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست