پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
چین و تكنیكهای جهانی شدن
تحول در چین، تحول در جمعیت و جغرافیای وسیعی از جهان است كه نهتنها بر همسایگان آسیاییاش بلكه بر كل اقتصاد جهان تاثیرگذار خواهد بود. بازشدن دروازههای چین بر روی فرهنگ و تجارت جهانی كه با بیمها و امیدهایی صورت گرفت، باعث پیدایی دوران شكوفایی شكوهمندی حتی بالاتر از انقلاب «میجی» ژاپن گردید. اكنون چینیها علاوهبراینكه با سپردههای بالای خود بخشی از كسر بودجه امریكا را تامین میكنند، برای خرید صنایع بزرگ امریكا نیز ابراز علاقه میكنند و همین مساله باعث میشود امریكائیها از تاثیرگذاری حجم بالای اقتصاد چین بر اقتصاد جهان بیمناك باشند. بسیاری از امریكائیها معتقدند اگر اوضاع بر همین منوال پیش برود، ممكن است در سرزمین خودشان كارگر سرمایهداری چین شوند و مزدبگیر زردهایی باشند كه دیگر سرخ نیستند! اما درهرحال چین اكنون بزرگترین شریك تجاری امریكا محسوب میشود و امریكا پذیرفتن جهانیشدن از سوی چین را بزرگترین پیروزی در تاریخ سیاست خارجی ایالاتمتحده پس از حل معضل شوروی میداند. چین از جایگاه پیشین خود بهعنوان بزرگترین مخالف جهانیشدن در دنیا و بزرگترین ایجادكننده تنش برای نهادهای جهانی تاسیسشده از سوی امریكا، خارج شده و به یكی از اعضای متعهد و هوادار جهانیشدن در این نهادها تبدیل شده است. درحالحاضر، چین اقتصادی بهمراتب بازتر از ژاپن دارد و نهادهای این كشور به سطحی از جهانیشدن رسیدهاند كه از زمان انقلاب میجی (Meiji) در ژاپن، در هیچ كشور بزرگی شاهد آن نبودهایم. پذیرش حاكمیت قانون، تعهد به رقابت، بهكارگیری زبان انگلیسی در سطحی وسیع، آموزش بینالمللی و پذیرش بسیاری از قوانین و نهادهای خارجی صرفا موجب بهروزشدن نهادهای چینی نشدهاست، بلكه دگردیسی و دگرگونی تمدن چین را در پی داشته است. چین تمامی توفیقات اقتصادی را مدیون آزادسازی و جهانیشدن بوده و جهانیشدن، از هر لحاظ برای چین موفقیتآمیز بوده است. تاریخ جهان هیچگاه نشان نداده است كه سطح زندگی چنین جمعیت عظیمی از كارگرها به این سرعت بهبود پیدا كند. ازاینرو، حمایتهای مردمی برای جهانیشدن، در چین قویتر از ژاپن است. ژاپن بهبود وضعیت خود را پس از جنگ مرهون اقتصاد بهشدت مدیریتشده بود. میزان این حمایت از جهانیشدن در چین حتی از آنچه در اتحاد جماهیر شوروی سابق رخ داد، بیشتر است. آنچه در شوروی به حمایت از چنین روندی منجر شد، درواقع نوعی شوك درمانی بود. در نتیجه وضعیت پیشآمده، هماكنون چین به متحدی بانفوذ برای امریكا و كشورهای آسیای جنوبشرقی در زمینه ترویج آزادتر تجارت و سرمایهگذاری تبدیل شده و در این زمینه گامهایی حتی فراتر از ژاپن، برزیل و هند برداشته است. بااینوجود، گامهای سریع چین در راه جهانیشدن، تعدیلهای تنشزایی را در پی داشته است؛ چنانكه سهم دولت در زمینه اشتغال تا چهلوچهارمیلیون شغل كاهش یافت. چین تاكنون بیستوپنجمیلیون شغل تولیدی را از دست داده است. انتظار میرود صدوبیستوپنج شركت خودروسازی بهسرعت در سه تا شش شركت ادغام شوند. موفقیتهای چین در عرصه جهانیشدن بهشكلیبنیادین بر همسایگان این كشور تاثیرگذاشته است. هند فواید داشتن اقتصادی بازتر را از چین آموخته است. كشورهای آسیایی متعلق به مكتب بیزاری از سرمایهگذاری خارجی و كشورهای امریكای لاتین كه طرفدار سنت حمایت از فراوردهها و صنایع داخلی بودند، بهمنظور رقابت با چین درصدد گشودن بیشتر اقتصاد خود به روی سرمایهگذاری خارجی و اتكای كمتر به وامهای بانكی هستند. این مساله باعث دگرگونی در استراتژی كشورهای جهان سوم در جهت توسعه و فراهمساختن فرصتهای بیشتری برای شركتهای امریكا در عرصه جهانی خواهد شد. برخلاف نگرانیهای اولیه، ترقی چین به جای ناكامگذاشتن همسایگان این كشور، موجب فعالشدن آنها در زمینه تجارت و سرمایهگذاری خارجی شده است. درواقع رشد ناگهانی چین موجب احیای اقتصاد ژاپن و مانع از ركود همسایگان كلیدی و شاید عاملی بازدارنده در كسادی اقتصاد جهانی بوده است. رشد اقتصادی چین بازارهای جدیدی را به روی شركتهای امریكایی گشوده است. جریان سود و منفعت از چین به امریكا همچون جریان كالا، نامتوازن است. تولیدات ارزان چینی بهگونهایاساسی استانداردهای زندگی امریكاییهای فقیر را بهبود بخشیده است. كالاهای ارزان چینی و كمك مالی چینیها به كسری بودجهٔ امریكا از طریق خرید اوراق قرضه خزانهداری بانك مركزی ایالاتمتحده، نرخ تورم و بهره را در امریكا پایین نگه داشته و همین باعث شده است رونق و شكوفایی اقتصادی امریكا از تداوم بیشتری برخوردار باشد. اما این وضعیت درهمانحال كسری تراز تجاری و پارهای تعدیلهای اجتماعی را برای امریكا در پی داشته است. عدم تعهد چین به رعایت حق مالكیت معنوی [حق كپی رایت] به بسیاری از شركتهای ایالاتمتحده لطمه زده است. جنون سرعت در زمینههای ساختوساز و حملونقل در چین، به افزایش قیمت مصالح و مواد خام در عرصه جهانی و در نتیجه كسب سود بسیار برای تولیدكنندگان و تحمیل هزینه به مصرفكنندگان منجر شده است. موفقیت چین، یكی از مهمترین پیشرفتهایی است كه در تاریخ معاصر بهوقوع پیوسته است. اما این پیشبینی كه چین با رشد فعلی خود به قدرت مسلط جهانی تبدیل شود و یا شیوه زندگی امریكاییها را مورد تهدید قرار دهد، صرفا یك پیشبینی اشتباه است. برخلاف اتحاد جماهیر شوروی سابق، چینِ اصلاحطلب درصدد ایجاد تغییر در شیوه زندگی هیچ ملت دیگری نیست. اقتصاد این كشور با مجموعهای از دشوارترین چالشهای بانكداری، شهرنشینی و اشتغال در تاریخ جهان مواجه است و تا سال ۲۰۲۰ با چنان تراكم جمعیتی مواجه خواهد شد كه تنها تعداد بسیار كمی از كارگران خواهند توانست زندگی افراد تحت تكفل خود را تامین كنند. بهترین نتیجه برای امریكا، چینی خواهد بود كه درنهایت همچون ژاپن در پارهای زمینهها شكوفا و موفق، اما در بخشهای دیگر شكست خورده باشد. درواقع امریكاییها بهجایآنكه از نشانههای حاكی از پیشرفت سریع چین در این راستا بترسند، باید از آن استقبال كنند.
چین و جهانیشدن
پیش از آغاز اصلاحات، چین مهمترین مخالف جهانیشدن در دنیا بود و به لحاظ اقتصادی یك كشور خودكفا محسوب میشد. چین با نظام اقتصاد جهانی مخالف بود. همچنین این كشور با نظام سیاسی جهانی و نهادهای مهم جهانی مثل صندوق بینالمللی (IMF) و بانك جهانی مخالفت میكرد. چین بر این باور بود كه بینظمی جهانی، امری مفید است و در دوران مائوتسه دونگ بهگونهایفعال سعی در ترویج بینظمی در سراسر جهان داشت. از جمله میتوان به دامنزدن به شورشها در اكثر كشورهای همسایه، بخشهای عمدهای از قاره آفریقا و امریكای لاتین و حتی در دانشگاههای ایالاتمتحده اشاره كرد. علاوه بر وضعیت بد سیاست خارجی، اوضاع فرهنگی داخلی چین نیز بهحدی مایوسكننده بود كه تاآنزمان در جهان سابقه نداشت. در انقلاب فرهنگی چین طی سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۶، دانشجویان و دیگر گروههای پیرو تعالیم انقلاب دهقانی مائوتسه دونگ، مقامات ارشد حكومتی و رهبران احزاب را تحقیر میكردند. آنان نهادهای مهم آموزشی، اجتماعی و سیاسی را مورد حمله قرار میدادند؛ چنانكه بخش اعظم میراث فرهنگی چین را تخریب كردند و دركل در جهت فروپاشی بنیان كشور گام برمیداشتند. طی دو قرن، چینیها شیوههای مختلف حكومتی همچون سوسیالیسم، كاپیتالیسم، امپراتوری، جنگسالاری، بنیادگرایی دینی و غیره را آزمودند و البته همگی این شیوهها به شكست انجامید. انزوای چین چنان شدید بود كه بخش اعظم مردم این كشور و نیز دانشجویان پذیرفتند كه نظام اقتصادی و سیاسی حاكم بر چین، با نظام سیاسی و اقتصادی جهانی به اندازهای در تضاد است كه هرگونه راهحلی، مستلزم فروپاشی نظام مستقر فعلی است. درواقع انقلاب فرهنگی تنها بخش كوچكی از مشكلاتی به حساب میآید كه فقر و انزوای سیاسی چین برای جهان و بهویژه برای امریكا بهوجود آورد. اگر چین قرن بیستم، كشوری شكوفا و یكپارچه بود، جنگ جهانی دوم، از اروپا فراتر نمیرفت و جنگ جهانی اول نیز بهگونهایكاملامتفاوت بهوقوع میپیوست. چین پیشرفته و متحد، میتوانست مانع از تهاجم ژاپن شود و یا آن را با شكست مواجه كند. اساسا هزینه چنین جنگهایی برای امریكا بهمراتب كمتر میبود؛ چراكه درآنصورت نبرد پرل هاربر (Pearl Harbor) و بسیاری از قضایای دیگر اتفاق نمیافتاد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست