چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

زبان, هدف است نه وسیله


زبان, هدف است نه وسیله

سمبل و نماد, در شعر ایران حضوری كم رنگ پیدا كرده و در برخی شعرها نشانی از آن به چشم نمی خورد اما این ویژگی , از گذشته ای كه به بیش از یك قرن می رسد, به اینجا رسیده است

سمبل و نماد، در شعر ایران حضوری كم رنگ پیدا كرده و در برخی شعرها نشانی از آن به چشم نمی خورد. اما این ویژگی ، از گذشته ای كه به بیش از یك قرن می رسد، به اینجا رسیده است. زمانی كه در اوایل قرن،۲۰ فرمالیست های روس تأكید كردند كه هر واژه فقط یك مصداق دارد و شعر باید از سمبل رها شود، بسیاری از اهل فن بر آن تاختند. این جریان فرمالیسم، ادامه یافت تا آنجا كه امروزه بسیاری از نظریه پردازان ادبی، نویسندگان و شاعران آن را راهنمای كار خود كرده اند. برای آشنایی با یكی از این نحله ها كه در فرانسه شكل گرفت و ادامه یافت، مقاله زیر را می خوانید:

●ادبیات اولیپو

در سال ۱۹۶۰ ریموند كنو ادیب ریاضیدان و فرانسوا لولیونه ریاضیدان و دوستدار ادبیات، كارگاه ادبیات اولیپو(ادبیات بالقوه) را در فرانسه بنا نهادند و گروهی از دانشمندان، ادیبان و ریاضیدانان نیز به آنها پیوستند. از جمله این نویسندگان ژرژپرك نویسنده فرانسوی است كه در سال ۱۹۶۶عضو این گروه شد. آنها سعی بر این داشتند كه با روشی اصولی قابلیت های زبان و ادبیات را به طور كاربردی نشان دهند. اولیپو را نمی توان به عنوان یك مكتب ادبی شناخت بلكه بازی با كلمات است. هزار تویی است كه نویسندگان و ریاضیدانان این گروه خود آن را طرح نموده و تلاش می كنند كه از آن پیروزمندانه به درآیند. كار اولیپو بسیار وسیع و طاقت فرساست، آنها از آغاز كارشان تا به امروز به جمع آوری كلمات و حروف پرداخته و با توجه به قابلیت های آنها تصاویر گوناگون به نمایش می گذارند و خود را ملزم به ساختار جملاتی می كنند كه نوعی ساختارشكنی و بازی با كلمات است و بدین ترتیب آثار ادبی بی نظیری در نوع خود خلق می كنند.

ژرژپرك رمانی می نویسد بدون اینكه از حرف صدا دارe(ایی) استفاده كند با توجه به اینكه نقش این حرف در زبان فرانسه بسیار مهم است و نمی توان آن را نادیده گرفت. رمان ناپیدایی پرك در ساختار، بی شباهت به رمان نو نیست و در مقایسه با آن می توان به این نوع رمانها، رمان نوی نو اطلاق كرد. در این سالها نویسندگی به نوعی دیگر تعریف می شود، نویسندگان بیشتر به ساختار متن توجه می كنند و بازی با ساختار كلمات رواج پیدا می كند. ریموندكنو اولیپو را نوعی شوخی تلقی كرده و می گوید این شوخی و خوشمزگی یك هنر است، هنری كه واقعیتی فعال و پویا در ساختار شكنی دارد اما ادبیات اولیپو تنها به این معنای هنر بسنده نمی كند، بلكه وظیفه اصلی آن همانطور كه ذكر شد الزام و اجبار است و هرگونه شوخی و لودگی را در بازی با كلمات از خود دور می كند و حتی در مقابل مسائل ضداخلاقی نیز می ایستد. به عنوان مثال، برای ژرژپرك كه بازی آن هم بازی با كلمات همراه با زندگی اش بوده غالباً معنا براساس بی اعتمادی كامل است.

یكی از اهداف اولیپو این است كه بازی با كلمات را به طور واقعی و در ساختار كلمات بشناساند و ادبیات را آنطور كه هست به مردم بقبولاند و نه به صورتی كه پیشینیان آن را به استعاره مزین می كردند، اولیپین ها از هرگونه استعاره می پرهیزند، آنها متن ادبی را قبل از هرچیز دیگری كدگذاری می كنند. ریموندكنو ساختارهای اولیپینی را الهام بخش نویسندگان می پندارد و اینكه اینگونه ساختارها خلاقیت نویسندگان را شكوفا می سازد و خلاقیت در شكل ظاهری و ساختار كلمات معنا پیدا می كند. در اینجا الهام و قریحه شعری برخلاف مفهوم آن در رمانتیسم مطرح می شود، اولیپین ها قریحه شعری را دیگر در بیان احساسات درونی نمی دانند بلكه آنها راهی متفاوت عرضه می دارند. راه آنها به سوی دنیای امروزی و هماهنگ با بیان تكنولوژی عصر معاصر است. ادبیات اولیپو را مانند خمیربازی به هر صورت و تركیبی می توان درآورد و از قابلیت های بی شمار آن كه چندان هم آسان نیست استفاده نمود. صنعت نوینی كه در شعرهای زیبای ریموندكنو دیده می شود نشانگر استعداد و خلاقیت بی حد او در این زمینه است. اولیپو چهره جدیدی از شاعر و نویسنده به عنوان یك صنعتگر هنرمند ارائه می دهد. شاعر دیگر تابع احساسات و الهامات شعری نیست، ریموندكنو قریحه شعری سنتی را تسلیم كوركورانه تراوشات ذهنی می داند و می گوید نوعی بردگی است.

در حقیقت خیلی پیشتر از اولیپین ها در اوایل قرن ۲۰پل والری به عنوان پیشگام در این زمینه شناخته شده است زیرا او نیز الهامات شعری را رد می كند.

در قرن ،۲۰ شاهد روابط جدید میان نویسنده و زبان هستیم كه در عرصه نویسندگی ایجاد زمینه نوینی می نماید. تك گویی های درونی جای خود را به گفت وگویی جدید كه پایه و اساس مادی دارد می دهد، در عصر ارتباطات زبان دیگر وسیله نیست بلكه هدف است. نویسندگی از درون گرایی به بیرون گرایی مبدل می شود، انسان اولیپو خود را به كلمات می سپارد، او می خواهد زبان را به محك گذاشته و در سلطه خود درآورد و طعم اصلی آن را بچشد.

در این مقوله می توان به این نكته اشاره كرد كه اتوماتیك پردازی سورئالیست ها به هیچ وجه مورد نظر اولیپین ها نیست، سورئالیست ها تراوشات ذهنی خود را به روی كاغذ آورده و هرگونه دغدغه های درونی خود را بیان می كنند در حالیكه اولیپین ها با زبان نگرانی را از خود می زدایند و علاقه ای به معنا و بیان افكار خود ندارند.

پس در پایان بگوییم اگر نویسنده كلاسیك با توجه به معنا، هوشمندانه به دنیای اطراف خود می پردازد و هیچگاه از مفهوم متن دور نمی شود، تردستی های اولیپین ها در رابطه با زبان نویسنده را كاملاً به راهی دیگر می كشاند، به راهی كه دنیای پرشتاب امروز خواستار آن است.

فهیمه دستمال چیان