شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اکسپرسیونیسم یا تعبیرگرایی


اکسپرسیونیسم یا تعبیرگرایی

مکتبی است در ادبیات, نقاشی, پیکرتراشی و سینما این مکتب نخست در حدود سال ۱۹۰۵ در نقاشی آلمان به وجود آمد و در طول دهه بعد از جنگ اول ۱۹۱۴ ۱۹۱۸م ادامه یافت

مکتبی است در ادبیات، نقاشی، پیکرتراشی و سینما. این مکتب نخست در حدود سال ۱۹۰۵ در نقاشی آلمان به وجود آمد و در طول دهه بعد از جنگ اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸م) ادامه یافت. ظاهرا اولین بار اصطلاح اکسپرسیونیسم برای نقاشی های ژولیان آگوست هروه نقاش فرانسوی به کار رفت. ونسان ون گوگ (۱۸۵۳-۱۸۹۰م) نقاش معروف هلندی و ف.هودلر نقاش یویسی را می توان از جمله کسانی دانست که در پیدایش این مکتب موثر بوده اند.

توصیف و تعریف دقیق و یافتن خصوصیات مشترکی که بتواند همه ویژگی های این مکتب را در زمینه های مختلف هنری نشان دهد، مشکل است. به طور کلی می توان گفت که اکسپرسیونیسم مکتبی است شدیدا ضد واقع گرایی و تقلید و تکرار و دوباره سازی واقعیت و طبیعت را رد می کند وتمایل اصلی آن، پرهیز از روش های واقع گرایی و ناتورالیستی (ناتورالیسم) و اصل حقیقت مانندی (کلاسیسیسم) است و هدف آن، القای تاثرها و حالت های هنرمند با شخصیت های ساخته ذهن او از طریق تعبیری است که هنرمند از آن ها می کند. هرچند از نظر بعضی، اکسپرسیونیسم از تحریف و انتزاعی کردن موضوع ها پرهیز دارد اما عده ای دیگر، اکسپرسیونیسم را نتیجه و دنباله امپرسیونیسم در کوشش هایش برای عینیت بخشیدن به تجربه درونی، از امپرسیونیسم نیز پیشتر رفته است.

در نقاشی های این مکتب، اشکال طبیعی و دنیای خارج به صورت مبالغه آمیز و تحریف شده تجلی می یابد، زیرا از نظر هنرمند اکسپرسیونیست دنیا (واقعیت) در جای خود وجود دارد و تکرار و دوباره سازی آن کار بیهوده ای است. به قول کازیمیراداشمیت، هنرمند اکسپرسیونیست فقط به واقعیتی که خود آفریده است اعتقاد دارد و هر قاعده و قانون دیگری را جز آن چه مربوط به تعبیر و دریافت او از واقعیت می شود فراموش می کند و از دنیای واقعی تنها آن چه را در ذهن و روان او منعکس می شود، واقعیت به حساب می آورد. بدین گونه هنرمند این مکتب، به حد افراط ذهنی گراست مثلا نقاش اکسپرسیونیست برای نشان دادن عوالم کودکی، دست به کشیدن تصویری از کودکی در حال بازی نمی زند، بلکه سعی می کند خصوصیات جسمانی کودک را با حالتی مبالغه آمیز به تصویر بکشد تا تعبیری را که از کودک و کودکی دارد به بیننده منتقل کند. بدین ترتیب نقاش اکسپرسیونیست در اثر خود، زندگی را نه آن گونه که در ظاهر هست و نه از دیدگاهی بی طرفانه، بلکه آن گونه که خود تعبیر می کند، به نمایش می گذارد و به همین منظور آگاهانه و به عمد ظاهر خارجی موضوع موردنظر خود را تغییر می دهد و آن را بنا به برداشت خود، تحریف می کند؛ از این جاست که اکسپرسیونیسم را قیامی ضد واقع گرایی به شمار آورده اند، زیرا دنیای عینی برحسب حالت های هیجانی و غیرمتعارف ذهن اکسپرسیونیست ها تغییر شکل می یابد، به اعتقاد گالرورثی (۱۸۶۷-۱۹۳۳م) نویسنده انگلیسی، هنرمندان اکسپرسیونیست سعی دارند درون اشیا را نشان دهند، بی آن که به نشان دادن بیرون آن بپردازند.

به عنوان مکتب ادبی، اولین جلوه های روش اکسپرسیونیستی در تئاتر به ظهور رسید و تاثیر آن به خصوص تئاتر سال های ۱۹۲۰ اروپا به شدت آشکار شد و از تئاتر و نمایشنامه به سایر انواع ادبی راه یافت.

ریشه های اکسپرسیونیسم را می توان در آثار نویسنده سوئدی، استریندبرگ (۱۸۴۹-۱۹۱۲م) یافت.

ارنست تولر (۱۸۹۳-۱۹۳۹م) و جورج کایزر (۱۸۷۸-۱۹۴۵م) آلمانی و نیز کارل چاپک (۱۸۹۰-۱۹۳۸م) نمایشنامه نویس چک، از جمله نمایندگان این مکتب در نمایشنامه نویسی هستند. بیشتر این نمایشنامه نویسان، بر «برتولت برشت» (۱۸۹۸-۱۹۵۶م) نمایشنامه نویس آلمانی اثر گذاشتند.

شیوه اکسپرسیونیستی در تئاتر، بر فضاسازی غیرواقعی و دادن خصوصیت کابوس گونه به صحنه ها و نیز محتواهای هیجانی و عکس العمل های ذهنی شخصیت ها و صحنه پردازی های نمادین و هم چنین گفت و گوهای مقطع و تلگرافی تمرکز می یابد. در بعضی از آثار تئاتری، توالی معمول زمان به هم می ریزد و نمایش به صورت مجموعه ای از قطعاتی رویاگونه درمی آید.

شیوه تحریف واقعیت در تئاتر اکسپرسیونیستی نیز به کار می رود، بنابراین ظاهر خارجی اشیا، آگاهانه مخدوش می شود. در نمایش های اکسپرسیونیستی، گاه صحنه به طور دقیق صحنه دنیای واقعی نیست، مثلا دیوارهای دادگاه برای القای حالت ذهنی متهم به شیوه ای غیرمعمول نشان داده می شود. استفاده از شخصیت ها ماسک زده و وسایل جدیدی از قبیل صحنه گردان و بهره گیری از تاثیرهای نور و صدا نیز از اختصاص تئاتر اکسپرسیونیستی است.

نمایش نامه های پیراندللو (۱۸۶۸-۱۹۳۶م) نویسنده ایتالیایی و گارسیالورکا (۱۸۹۸-۱۹۳۶م) شاعر و نویسنده اسپانیایی، یوجین اونیل (۱۸۸۸-۱۹۵۳م)، المررایس (۱۸۹۲-۱۹۶۷م)، آرتور میلر و تنسی ویلیامز (۱۹۱۱-۱۹۸۳م) نویسندگان آمریکایی را می توان تحت تاثیر این مکتب دانست.

روش پرهیز از صراحت های واقع گرایانه بر پیشروان تئاتر پوچی و هم چنین بر سینمای قرن بیستم، تاثیر بسیار گذاشت. اینگماربرگمان، فدریکو فلینی و آنتونیونی روش های اکسپرسیونیستی را برای نشان دادن افکار و رویاهای شخصیت های پریشان و مضطرب فیلم های خود به کار برده اند.

داستان نویسی قرن بیستم نیز از نفوذ اکسپرسیونیسم، بی نصیب نمانده است و نویسندگانی از قبیل ویرجینیاوولف (۱۸۸۲-۱۹۴۱م) نویسنده انگلیسی و فرانتس کافکا (۱۸۸۳-۱۹۲۴م) نویسنده چک و ساموئل بکت، نویسنده ایرلندی در آثار خود، نشانه هایی از آن دارند.

یکی از شگردهای معمول اکسپرسیونیست ها در رمان، نشان دادن دنیای عینی است، بدان گونه که در تاثرات و حالت های شخصیت ها جلوه می کند.

اکسپرسیونیسم در شعر، به صورت توجه به اصوات و رنگ و کوشش هایی برای حس آمیزی که گاه به خاطر آن ها مفهوم فدا می شود، ظهور می کند. تحریف موضوع های جهان خارج و جابه جا کردن توالی زمان و کوشش دقیق برای نشان دادن، (نه توضیح دادن)، دنیا آن گونه که در ذهنی ناآرام و مشوش می تواند آشکار شود، از خصایص شعر اکسپرسیونیستی به حساب می آید. از جمله شاعرانی که شعر اکسپرسیونیستی را تجربه کرده اند، می توان ادیت سیتول (۱۸۸۷-۱۹۶۴م) شاعر انگلیسی را نام برد.

اکسپرسیونیسم را می توان عکس العمل و نشانه تمایلات رمانتیک هنرمندانی دانست که در جامعه صنعتی رو به رشد اوایل قرن بیستم می زیستند و بی اعتنایی آن جامعه نسبت به ارزش های هنری، آنان را به یافتن شیوه های جدید و به کارگیری شکل های متفاوت بیان هنری برمی انگیخت و این در حالی بود که عقاید زیگموند فروید (۱۸۵۶-۱۹۳۹م) روان شناس اتریشی که اعماق ذهن بشر را می کاوید، هنرمندان را به گزارش دقیق زوایای درون انسان وامی داشت.

می توان گفت که اصولا اکسپرسیونیسم بیش از آن که روشی در ادبیات باشد، عاملی است برای القای تعبیر هنرمند از واقعیت و در ادبیات قرن بیستم هر تحریف استادانه ای که در واقعیت انجام گرفته، می تواند نشانه ای از اکسپرسیونیسم باشد.

دوران نهضت اکسپرسیونیسم بسیار کوتاه بود و فاصله بین سال های ۱۹۱۵تا ۱۹۲۵ را در برمی گرفت. در آلمان، شعر اکسپرسیونیستی از ۱۹۱۰ تا اواسط سال های ۱۹۲۰ که سوررئالیسم جایگزین آن شد، ادامه یافت.

برگرفته از کتاب واژه نامه هنر شاعری



همچنین مشاهده کنید