چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

تقابل خیر و شر در یک جزیره


تقابل خیر و شر در یک جزیره

تله فیلم «پس از مه» مطابق با الگوی داستانی ارباب ـ رعیتی و با تکیه به شخصیت های فیلم های دهه ۶۰ ساخته شده است

در نخستین سال‌های پس از پیروزی انقلاب، سینما هم مثل خیلی از عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی دیگر، دوران رکود و ایستایی چندساله‌ای را گذراند تا کم‌کم نهادها و قوانین فرهنگی و هنری تازه تثبیت و چارچوب‌هایی برای فعالیت هنرمندان در شرایط جدید پس از انقلاب فراهم شد. طبیعی بود سینمای غیرفرهنگی و مغایر با اخلاق پیش از انقلاب به ورشکستگی و انتهای مسیر رسیده بود و مردم خواهان تولید فیلم‌های جدید در قالب آثاری اخلاقی و خانوادگی بودند. الگوهای پیشین دیگر جواب نمی‌داد و الگوهای تازه هم هنوز شکل نگرفته بودند.

در این دوران کوتاه بلاتکلیفی، چند الگوی سینمایی مشخص شکل گرفت که تا مدت‌ها پس از تصویب قوانین تازه و راه‌اندازی سینمای نوین ایران هم همچنان به کار می‌رفت و حتی تا اندازه‌ای هم طرفدار داشت. یکی از مشخص‌ترین الگوهای سینمای تجاری در آن سال‌ها، الگوی روابط ارباب و رعیت بود که با توجه به تب جریان‌های چپگرای اجتماعی، حتی در سال‌های پیش از انقلاب هم رواج داشت و فیلم‌های زیادی با این الگو ساخته می‌شد. اما بعد از انقلاب، این الگو با چاشنی شور انقلابی و مفاهیم عدالتخواهانه تازه‌ای که در جریان پیروزی انقلاب مورد توجه مردم قرار گرفته بود، حیات تازه‌ای یافت.

در این الگوی روایی، معمولا عناصر ثابتی وجود دارد از قبیل ارباب زورگو، مردم ساده و بی‌عمل، یک قهرمان روستایی دلیر و حق‌طلب، معلم یا راهنمای فکری، زنی که انگیزه احساسی شخصیت اصلی را فراهم می‌کند و دلیلی که باعث رویارویی نهایی نیروهای خیر و شر می‌شود. فیلم‌های زیادی طبق این الگوی قدیمی ساخته شد، اما سال‌ها بود دیگر کسی سراغ این ساختار دراماتیک کهنه نمی‌رفت و کمتر پیش می‌آمد فیلمی به این شیوه قصه‌اش را روایت کند.

تله‌فیلم «پس از مه» ـ که چند روز پیش از شبکه یک به نمایش درآمد ـ یکی از تولیدات جدید این سال‌هاست که بازگشت تمام‌عیاری به آن الگوی آشنای قدیمی دارد و قصه‌اش را دقیقا مطابق با همان ساختار و با تکیه بر شخصیت‌هایی که انگار از دل فیلم‌های ابتدای دهه ۶۰ بیرون آمده‌اند، پیش می‌برد. داستان پس از مه در جنوب و جزیره قشم می‌گذرد. ماجرا درباره جوان شهری و تحصیلکرده‌ای است که در آستانه جدایی از همسرش هستند، اما آنها گذارشان به محل زندگی مردم محلی جنوب می‌افتد و در اقامت‌شان میان آنها دریچه‌های تازه‌ای از زندگی به رویشان گشوده می‌شود. شخصیت‌های محلی شامل تعدادی از آشناترین تیپ‌های دراماتیک سینما و تلویزیون هستند و هرکدام مشکلات، دغدغه‌ها و درگیری‌هایی دارند. جلال، خلافکاری خشن و زورگوست که نقش معادل خان را در الگوی مذکور بر عهده دارد. او می‌خواهد با دختر جوان و فقیری به‌زور ازدواج کند و ضمنا همه اهالی را به عناوین مختلف استثمار می‌کند. در این میان، بعضی از اهالی هم سعی می‌کنند در دنیای بسته و فقیرانه و خشن اطراف‌شان با همکاری و تعاون (که پیام کلیدی فیلم است) و فعالیت‌های جمعی مثل کار در کارگاه قالیبافی روزنه‌ای به‌سمت زندگی بهتر باز کنند.

نکته: پس از مه در خوشبینانه‌ترین و خطاپوش‌ترین نگاه ، تله‌فیلمی متوسط است که حرف‌های خوبی می‌زند و مفاهیم مهمی را یادآوری می‌کند، اما این حرف‌ها و مفاهیم را به بهترین و اثرگذارترین شیوه در تار و پود یک اثر داستانی نمی‌تند

بدنه اصلی درام را کشمکش‌های عمیق میان جلال ـ که نماینده فئودالیسم زورگوی محلی است ـ و پزشک جوان ـ که نماینده اراده و خواست جمعی مردم عادی است ـ تشکیل می‌دهد. در این میان، خواستگار دختری که جلال قصد تصاحب او را دارد هم به قصه اضافه می‌شود تا همه چیز پیچیده‌تر شود. هر دو طرف از همه نیروهای‌ خود استفاده می‌کنند. جلال، سفته‌هایی را که از دختر و اهالی محل دارد به اجرا می‌گذارد و اهالی محل هم با توسل به پلیس و تکیه بر توانایی جمعی‌شان که حاصل اتحاد و همدلی آنهاست، سعی می‌کنند یک بار برای همیشه در برابر ظلم و خشونت جلال و دار و دسته‌اش بایستند. فیلم با نیرو گرفتن از همین کشمکش‌ها پیش می‌رود و سرپا می‌ایستد، اما مشکل اینجاست که این الگو به‌قدری قدیمی و نخ‌نماست که از همان ابتدا می‌توان پایانش را حدس زد و قابلیت و کشش لازم را برای درگیر کردن مخاطب ندارد. وقتی شخصیت‌ها تا این اندازه سیاه و سفید هستند و در یک سو خیر مطلق و در سوی دیگر شر مطلق تعریف شده است، چه احتمالی جز پیروزی نهایی خیر بر شر را می‌توان تصور کرد؟ بیننده از میانه‌های فیلم مطمئن است در پایان اهالی محل موفق می‌شوند شر جلال و همکارانش را کم کنند و زندگی سالم و شادی را ادامه دهند.

نوع استفاده کارگردان از موسیقی محلی و لباس‌های مردم قشم بیشتر در خدمت معرفی مکان و زمان وقوع قصه است تا این‌که کمکی به فضاسازی کند. پس از مه یکی از نمونه‌های سهل‌گیرانه استفاده از لهجه بومی در تولیدات صداوسیماست. شخصیت‌های محلی جز پوشش و لهجه‌ای غیرواقعی، نشانه‌های کمرنگی از اصلیت و زادبوم‌شان دارند و سبک زندگی‌شان هم فرقی با دیگران ندارد. فقط حضور گاه‌وبی‌گاه منظره دریا در پس‌زمینه تصویرهاست که یادآوری می‌کند سکونت در یک جزیره چه تاثیری بر سرنوشت و سبک زندگی این مردم دارد؛ چرا که شاید اگر دریا نبود قاچاق و خلاف‌های دیگر جلال و دار و دسته‌اش معنی پیدا نمی‌کرد و شخصیت‌های محلی هم تا این اندازه احساس تک‌افتادگی و رها شدن به حال خویش نداشتند. احساسی که از لابه‌لای دیالوگ‌ها بیرون می‌زند و البته تأثیر مثبتی دارد، چون لااقل تنهایی و بی‌پناهی این آدم‌ها را قابل‌باور می‌کند.

بجز سیما تیرانداز که دیالوگ‌های نه‌چندان روان و موثر پس از مه را مثل همیشه ظریف و ماهرانه ادا می‌کند و بازی سکوت و نگاه‌های خیره‌اش اثر عمیقی بر فضا و لحن فیلم دارد، اغلب بازیگران اصلی در قالب تنگ نقش خود گرفتار هستند و بازی‌هایی معمولی به نمایش می‌گذارند. شخصیت جلال یکی از صدها بدمن خشن و بدذاتی است که در این سال‌ها دیده‌ایم و پزشک جوان هم صرفا در برابر شر می‌ایستد بدون آن‌که انگیزه‌ها و دلایلش روشن باشد.

پس از مه به دلیل نحوه پرداخت موضوع، الگوی قدیمی، ساختار کند و پر از مکث، پیام‌های شعاری و از همه مهم‌تر برخورد سطحی و قالبی‌اش با مفاهیم عمیقی مثل اتحاد، امید و ایستادگی در برابر ستم در خوشبینانه‌ترین و خطاپوش‌ترین نگاه تله‌فیلمی متوسط است که حرف‌های خوبی می‌زند و مفاهیم مهمی را یادآوری می‌کند، اما این حرف‌ها و مفاهیم را به بهترین و اثرگذارترین شیوه در تار و پود یک اثر داستانی نمی‌تند.

شروینه شجری‌کهن