دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
ستایش گر زندگی از لابه لای مرگ و نکبت
من عکاس جنگ نیستم چرا که، عکاسی جنگ یکی از خطرناکترین و شجاعانهترین کارهاست و ستایش برانگیز. رسالت یک عکاس خبری نشان دادن بحرانهای اجتماعی، از جمله جنگ و گرسنگیست. این جهان و هم این طور کشور ما، شاهدِ هم جنگ و هم زندگی بوده است. جنگ تنها بخشی از دردسرهای انسانهاست. باید این قانون و اصل را هم در نظر گرفت که، مردم اگر زنده نباشند، مرده محسوب میشوند. کسانی هم که اکنون زندهاند، شاید فردای بی خبری ما مرده باشند. من شجاعت عکاسان جنگ را در خود سراغ ندارم، ولی به عنوان یک عکاس خبری آیا میتوانم برای زندگان سودمند بوده باشم؟
آن چه از دست میرود مقدس نیست، آن چه باقیست و تنفس میکند و حرف میزند، مقدس است و آسیبهایی که بر موجود زندهای به نام انسان در شرف واقع شدناند، مهمتر از مردگان است. اهمیت جنگ در از بین بردن زندگیست و نه خود مرگ، و اهمیت زندگی در خودش قرار دارد نه در از دست رفتناش. ارزش زندگی را با از دست دادن جانها نمیتوان به دست آورد. مقایسهی شادیهایی که با غمها و دردهای مردم هر آن از دست میروند، ارج و اهمیت دردها را بیشتر میکند. اعدامها و کشتارهای انسانی اهمیت خبری دارند (تیترهای خبری) ولی زندگی، تنفس و شادی آنها خود به خود دارای ارج و اهمیت است. ایدئولوژیها و حاکمیتها همواره کشتار و جنگ را با سرپوشی بزرگ توجیه میکنند و حقیقت زیر مانورهای سیاسی پوشیده باقی میماند. اما حقیقتِ زندگی و شادیها به هیچ ایدئولوژیای تن درنمیدهد. مرگ بیشتر چهرهی سیاسی میگیرد و سردمداران جنگ را محق قلمداد میکند. هر کسی که میکُشد حق است، و کسی که کشته میشود شهید ایدئولوگهاست، و علَمهای بسیاری برای ادامهی جنگ علَم میشود.
در کشور ما، که هم اکنون بحران اقتصادی و اجتماعی را سپری میکنیم، ارزش خبرها به ویژه عکاسی در حالت انفجار است. آژانسهای خبری، که رسالتی از این بابت بر گردن خود میبینند، به هر نحو ممکن به تصاویری از این بحرانها نیاز دارند و به هر ترتیب، بدان دست مییابند. مردم ایران در حالی که چنین وضعیت دشواری را حس میکند، افتان و خیزان به کار و بار خود مشغولاند. مرگ و میر در ایران به امر عادی بدل شده است. اعدامهای ملا عام و تصادفات و جنگ در کشور ما، مفهوم زنده را از مرگ بیرون میکِشد. عکاسانی که مرگ را بدیلی برای زندگی معرفی میکنند و خودشان بیخبرند، برای من تناقض آشکاری به وجود میآورد. زندگی در حوزهی کشورهایی مثل ما، فقط در چارچوب اشک و فریادهای عزاداری تصویر میشود: زندگی، تسلیم و تصویر مرگ شده است. کادرهایی که بتواند اشک و فریادهای پیرزنان را در بیاورد، در لختههای پر خون و استخوانهای کنده شده خلاصه شده است. کسانی که میمیرند انگار فقط برای دیگران اتفاق میافتد. ما جزو زندههایی هستیم که "میفهمیم" که نخواهیم مرد. عکاسی بدین روش، تصویر مرگ را در چهرهی "دیگران" مییابد: دیگران فقط میمیرند و ما فقط عکاسی میکنیم. تپش قلب حتا در مردهها نیز باید شنیده شود و اگر شنیده نشود، زندگان نیز دچار آسیب خواهند شد. چهرهی مرگ را باید از زندگی زدود، و حتا مرگ باید زندگی باشد.
کسی که شلاق میخورد، انگار برای خودش میخورد: بر پیشانی وی نوشته شده بود که جرم تو سنگین خواهد بود. وقتی فریم عکاس با نگاههای تماشاگران تفاوتی ندارد، او نیز قاطی تماشاگرانیست که این جرم را فقط در پیشانی او خوانده است. باید تپش زندگی را در همه چیز شنید و ثبت کرد. صدای ضربان قلب انسانی فقیر و محروم از خدمات اجتماعی با همان تنی شنیده میشود که یک ثروتمند. فقر در فریمهای زجرآور و خسته کننده تولید میشوند با ریتمی نکبت بار. نکبت، درماندگی، فقر، زجر، اشک و آه و افسوس، چیزی جز خواری برای انسانهای زنده ولی درمانده به ارمغان نمیآورد. به سوژهها نکبت و بدبختی تلقین میشود تا اشک مخاطبین درآید. درد و مرگ تعیین کنندهی مرز زندگی نیست و برعکس، این زندگیست که مرگ را، اشک را، و فریاد را موجب میشود.
من در عکاسی منظره یا طبیعت، برگهای زرد پاییزی را مرگ درخت یا طبیعت نمیدانم. قطع درختان درست نیست ولی، ترجیح میدهم درختان ایستاده و سرفراز را عکاسی کنم. روستاییان پیر و خم شده را هم چون زندگانِ با تجربه و راه یافتگان به کنه هستی میبینم نه کسانی که از گوهر هستی و زندگی به سوی نیستی میروند. هر پرتره از درخت یا انسان در طبیعت را با زمینهای از چشم انداز همراه میکنم. دشت بزرگ، صخرههایی بلند و خشن، درههایی هولناک، رودهایی خروشان، و ابرهای سیاه و پرپشت را با چهرههای شاداب و چشمانی جوینده پیوند میزنم. کسانی که در مرگ زندگی را میبینند، در زشتی زیبایی را، در پستی بلندی را، ضعف را قوت، و فقر را ثروت و... زندگی را به مرگ میفروشند و زیبایی را به زشتی و بلندی را به پستی و چنگال مرگ را با ضعف بر تن انسان میکوبند. تصویر پرندگانی که پر نمیزنند و منقار به تنهی درخت نمیکوبند و حیواناتی که از ته ماندههای انسانها تغذیه میکنند، بوی ضعف و بندگی میدهد. انسانهایی را که تنهی روزگار به تنشان خورده و آسیب دیدهاند، چگونه حکایت میکنیم؟ افتادگی و فروتنی بوی ضعف میدهد و تسلیم. انسانهایی را که ناخواسته درگیر جنگ و مرگ شدهاند چگونه حکایت میکنیم؟ درماندگی و ناچاری از اصول طبیعت است نه قراردادهای انسانی.
عکاسان سه گونهاند: کسانی که مرگ را میبینند، کسانی که از دست رفتن زندگی را و کسانی که خود زندگی را. این هر سه یکی نیستند. و من از عکاسان جنگ آنانی را برمیگزینم که فقط زندگی را میبینند و نه از دست رفتناش را. مرگ و نیستی بخش نگاتیو هستیست، جنگ بخش هستی آن است، و زندگی بخش پوزیتیو. مرگ و نیستی را نمیتوان شاتر زد مگر از زاویهی زندگی؛ و برخیها آن را با کشاندن زندگی به مرز نیستی و بخار کردن زندگی به سود مرگ مییابند. در عرفان ما، مرگ به سود زندگی (اگرچه ابدی) میچرخد: مرده شو تا مخرج الحی الصمد/ زندهای زین مرده بیرون برکشد (مولوی). این مرگ، نیستی نیست. قاطی کردن مرز هست و نیست است. بحرانها و جنگها به تصویر کشیدن آسیبهاییست که بر زندگی روا میرود. عکاسان خبری کسانیاند که بر حسب رسالت رسانهایشان، تهدیدهای زندگی را تصویر میکنند. اصل زندگیست و فرع مرگ است. با رویکرد تکراری به مرگ، نمیتوان اهمیت زندگی را دریافت. در زندگی فقط زندگی محیاست. باید نگاه خود به مرگ و زندگی را بهبود ببخشیم. با این رویکرد است که میتوان مرگ را در جایگاه خود و زندگی را پربها نگاه خواهیم داشت. بی این نگاه، هرگونه تلاش، حتا تکرار آن چه که در رسانههای خارجی دیده میشود، نیز نخواهد بود.
خلیل غلامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست