دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تاملی در دو مقوله تصمیم و انتخاب


تاملی در دو مقوله تصمیم و انتخاب

از دیرباز دو مقوله تصمیم و انتخاب به عنوان مهمترین و اساسی ترین ارکان در زندگی بشر مبنی بر ترقی و تعالی هرچه بیشتر اهداف و خواسته های آن شناخته شده اند و به بیانی می توان گفت که تاثیر این دو در فرآیند زندگی بشر بسیار مهم و سازنده بوده است

از دیرباز دو مقوله تصمیم و انتخاب به عنوان مهمترین و اساسی ترین ارکان در زندگی بشر مبنی بر ترقی و تعالی هرچه بیشتر اهداف و خواسته های آن شناخته شده اند و به بیانی می توان گفت که تاثیر این دو در فرآیند زندگی بشر بسیار مهم و سازنده بوده است. اما این که چه اندازه به این دو پرداخته اند، می تواند مهمترین بحث فراروی این نوشتار باشد.

از منظر این قلم مفیدترین کتابی که تا به حال در اهمیت و باز کردن این گونه مقولات سعه صدر گذاشته، کتاب «جبر و اختیار» از علامه محمدتقی جعفری است. چه اینکه نویسنده در این کتاب به مواردی از قبیل هوش و استعداد، اراده و میل یا اراده و اختیار، انتخاب و اختیار و جبر و اختیار به طور مفصل و معقول پرداخته است.

به نحوی که در صفحه ۶۸ همین کتاب بحث اراده و میل را باز می کند و می گوید: «در مساله اراده و میل گفتیم که تشخیص دقیق میان میل و اراده در آن موقع که به طور پیوسته بروز می کند یا محال است یا حداقل بسیار دشوار می باشد.

در این جا بایستی در نظر گرفت که میل و اراده، یک واقعیت هم سنخ را به ما نشان می دهند (البته در اراده های مسبوق به میل) با این تفاوت که میل همان رغبت و خواستن ابتدایی است که به مرحله شدیدتری رسیده و به صورت یک وسیله بسیار مهم برای ایجاد کار در آمده است.

دلیل این تفکیک، مابین میل و اراده این است که ما در اغلب حالا ت به بسیاری از منافع مایل بوده یا از ضررهای مترقبه ناراحتی احساس می کنیم و به عبارت روشن تر می خواهیم که آن را انجام بدهیم، ولی به جهت نبودن وسائل یا به جهت جهل به عواقب کار از اراده جدی خودداری می کنیم، این تفکیک میان اراده و میل بسیار روشن است. ولی تعیین مرز حقیقی میان آن دو چنانکه گفتیم یا محال است یا دشوار.»

با توجه به نظریه رسا و معقول و البته مفید علامه محمدتقی جعفری باید گفت که دقیقا همین طور است. چرا که به راحتی تعیین مرز حقیقی میان این دو آسان به نظر نمی آید. همچنانکه در دیدگاه خیلی از اندیشمندان وجه اشتراکات فراوانی از لحاظ بار معنایی برای این دو قائل اند.

لذا با کمی تامل درمی یابیم که بحث فرارو نیز تقریبا می تواند در همین قالب گنجانده شود. یعنی ما می توانیم برای دو مقوله، تصمیم و انتخاب وجه اشتراکات لا زم را در نظر آوریم و البته با تعمق و مداقه بیشتری نیز می توان برای این دو مرزبندی لازم را فراهم آورد.

در تعریف تصمیم می توان گفت: تصمیم همان میل به انجام کار است یا اینکه انتخابی است که با شناخت کافی و وافی به عمل آمده است. به عنوان مثال: وقتی یک دانشجو تصمیم می گیرد که در امتحان دانشگاهی از درس مربوط نمره خوبی کسب کند، دقیقا این دانشجو دست به انتخاب زده است و این انتخاب نیز که کسب نمره از درس مربوطه می باشد، براساس آگاهی و شناخت لا زم از ویژگی های خود مبنی بر فایق آمدن بر ویژگی های کتاب درسی است. پس در زاویه ای دیگر نیز می توان به مقوله تصمیم به عنوان یک میل نگاه داشت. میلی که با دقت و شناخت کافی صورت گرفته است.

در تعریف انتخاب نیز می توان گفت: انتخاب یعنی عزم را جزم کردن در جهت عملی کردن کاری که انتخاب شده است و البته حرف «بر» همیشه در انتخاب بسیار کارآمده است چونکه فرد انگشت انتخاب را بر کار مربوطه در جهت انجام می گذارد. یعنی به بیانی ساده انتخاب یعنی انتخاب یک موضوع در جهت به انجام رساندن آن. و اما چنانچه بخواهیم برای این دو یعنی مقوله تصمیم و انتخاب مرزی را ایجاد کنیم و هرکدام را دارای ویژگی های ویژه خود تصور نمائیم، شاید گفت کاری است بس دشوار و محال.

اما در برخی از موارد نیز می تواند آمادگی شدن را داشته باشد. در تمایز و اختلا ف بین این دو می توان گفت که تصمیم بر اساس پشتوانه ای به نام عقل صورت می پذیرد و در اغلب موارد نیز شاید این تصمیم از عقل سلیم برخوردار باشد و شاید هم نباشد.

در هر صورت عقل در این میان بسیار موثر است و در انتخاب نیز مقوله عقل بسیار کارساز و کارآمد به شمار می آید. یعنی به بیانی هر دو موضوع براساس عقل صورت می گیرند. لذا این دو مقوله نیز در ازمنه تاریخ در شکل گیری حادثه ها و حکومت ها و البته فرآیند زندگی بشر نقش اساسی داشته اند.

چه اینکه انتخاب حضرت آدم به عنوان آغازگر زندگی انسانی تا انتخاب پیامبر ختمی مرتبت به عنوان آخرین هدایت کننده بشر و معرفی کتاب قرآن به عنوان کاملترین کتاب زندگی از مهمترین تصمیمات و انتخاباتی بود که از سوی پروردگار به انبیا و ائمه اطهار انجام پذیرفت و البته این تصمیم یا انتخاب نیز طبعا با شناخت و آگاهی لا زمی که خدا از پیامبران و امامان خود سراغ داشت به انجام رساند و دیگر می توان به تصمیمات وانتخاباتی که در ادوار تاریخی بر تابلوی تاریخ بشر به عنوان سندی معتبر مسطور شده است، اشاره داشت که می توان به تصمیم شاهان و زمامداران یا انتخاب شاهان و حکمفرمایان در ادوار تاریخی بشر اشاره کرد.

البته این دو مقوله نیز هر کدام با پشتوانه اراده و اختیار نیز به وجود می آیند، یعنی به تعبیری هر انتخابی را باید ابتدا اختیار کرد یا هر تصمیمی را باید ابتدا اراده کرد که در هر دو شرایط اراده و اختیار به منزله به وجود آمدن این دو است. اما نکته قابل بحث، درخصوص فرق بین این دو است که می توان گفت تنها فرق این دو شاید در این باشد که انسان اول تصمیم می گیرد و به اصطلا ح نتیجه این تصمیم می تواند همان انتخابی باشد که کرده است. به عنوان مثال: وقتی یک فرد تصمیم می گیرد که فردا به دانشگاه برود در واقع این تصمیم است که مقوله ای را به نام دانشگاه انتخاب کرده است.

یعنی فرد ابتدا تصمیم را براساس اراده واختیار کافی یا عقل صحیح و سلیم خود می گیرد و بعد حاصل همین تصمیم هم همان انتخابی است که انجام داده است. (رفتن به دانشگاه) اما عکس این قضیه صادق نیست. چه اینکه مقوله انتخاب نمی تواند پشتوانه محکمی برای تصمیم باشد، یعنی ما بگوییم، اول انتخاب می کنیم و بعد تصمیم برای اجرای آن را لحاظ می کنیم. چون از لحاظ عقلی نیز در اذهان عموم معقول نمی افتد.

پس نتیجه اینکه در اختلاف این دو می توان گفت که تصمیم می تواند پشتوانه محکم برای انتخاب یا رویش آن باشد، اما انتخاب نمی تواند تصمیم را ایجاد کند یا به اصطلا ح محصولی را به نام تصمیم به وجود آورد.

حسن کلا م اینکه برای واژه هایی که هم معنی و هم سنخ و صدایند وبار محتوایی آنها پیامی مشترک را می رساند، طبعا اظهارنظر کردن دشوار است. چرا که به قول ژان ژاک روسو: «بزرگترین اختلا ف بین انسان فهم و فکر نیست، بلکه اراده و اختیار است» و البته به قول شیخ محمود شبستری هر چیزی در جهان به جای خود نیز می تواند نیکو پرمفهوم و خوب باشد.

جهان چون خط و خال و چشم و ابروست

که هرچیزی به جای خویش نیکوست

اگر یک ذره را برگیری از جای

خلل یابد همه عالم سراپای

عابدین پاپی