دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تئاتر كارتونی


تئاتر كارتونی

نگاهی به نمایش «شوایك» كار كوروش نریمانی

شاید برخی تماشاگران نمایش شوایك كه رمان یاروسلاوهاشك را خوانده اند، پس از ترك سالن از كورش نریمانی دلگیر شوند، كه بازخوانی مناسبی از این اثر نداشته است.

نریمانی در برداشتی كه از شوایك هاشك داشته، بخش های مربوط به جنگ را در آن كمرنگ كرده و بیشتر توجه نمایش را به شغل شوایك وچگونگی ارتباطات او با سرهنگ و كشیش معطوف داشته است. همین مسأله شاید در برخی لحظات، همانند زمانی كه سرهنگ، كشیش و شوایك به جنگ می روند، نمایش را دستخوش تناقض هایی می كند؛ اما به نریمانی كمك می كند، نگاهی را كه مدت هاست در تئاتر دنبال كرده كامل كند. بنابراین به دلیل این كه رمان منشأ زایش یك نگاه تازه تئاتری شده، نمی توان چندان به نریمانی خرده گرفت و او را متهم كرد. كورش نریمانی كه یكی از كارگردان های گروه تئاتر معاصر به شمار می آید، در این سال ها به دنبال نوعی نمایش كارتونی است.

اجرای این نمایش ها نیز حاصل نمی شود، مگر این كه نریمانی برخی خصلت های كاریكاتورگونه شخصیت ها، اشیا و فضاها را برجسته تر به نمایش بگذارد ؛ اتفاقی كه امروز در شوایك رخ می دهد و سال گذشته هم در نمایش دن كامیلو رخ داد.

نوع چینش میزانسن ها نیز به نوعی تداعی گر بازی های موش و گربه وار است. شخصیت ها بسان كمدی های بزن بكوب سینما بر سر هم می كوبند ؛ زد وخوردهایی كه نه كسی در آنها آسیب می بیند و نه كسی كشته می شود. اگر بشكه هم در این نمایش از ترس توصیفات كشیش و شوایك مبنی بر دار زدنش قالب تهی می كند؛ این مرگ شكلی فانتزی به خود می گیرد.

پس در راستای همین نگاه است كه وقتی شما می بینید، شخصیت سگ به زبان می آید و همچون یك انسان سخن می گوید تعجب نمی كنید. شاید از همین رو هم باشد كه نریمانی در نخستین لحظه كار سگ را با بازی احمد مهرانفر وارد صحنه می كند. با این حركت فضای كلی مطرح شدن در نمایش برای تماشاگر تبیین شده و او با رجوع به آرشیو ذهنی اش، پرونده ای را برای نمایش بازمی كند كه بتواند به راحتی با كار ارتباط برقرار كند.

كمدی كارتونی كه نریمانی مدنظر دارد از چند منظر قابل بررسی و تأمل به نظر می رسد. این شكل نمایش در صحنه محل اجرا به هیچ وجه تماشاچی را درگیر لایه های زیرین اثر نمی كند. كارگردان فضایی را فراهم می آورد كه تماشاگر به لحاظ درونی تمام احساسات خود را در سالن تخلیه كرده و پس از خروج از سالن زمانی كه فصل های خنده آور نمایش را به یاد می آورد در چگونگی آنها و ساختار كلی شان در نمایش تفكر كند. در واقع نریمانی امتداد نمایش خود را خارج از سالن هم پی می گیرد.

نریمانی در نمایش شوایك فضاهایی را پیش روی تماشاگر قرار می دهد كه كاملاً كار بردی هستند. این فضاها توجه خاصی را از بیننده طلب نمی كند و او را به شكل كامل در مواجهه با شخصیت ها و داستان قرار می دهد.

فضای كمدی شكل گرفته در نمایش شوایك را می توان به دو پنجره تقسیم كرد. پنجره اول این نمایش را می توان به داستان مورد نظر نریمانی باز كرد. شخصیت هایی كه در طول پیرنگ نمایش شوایك در معرض تماشای بیننده قرار می گیرند، جملگی در ترس از جنگ هستند . كارگردان بدون این كه ویرانی های جنگ و حاشیه های نابودگر آن را به طور مستقیم به تماشاگرش نشان دهد، تمامی تصاویر این پدیده شوم را در ترس شخصیت ها به نمایش می گذارد. ترسی كه از افراط حالتی تغییر شكل یافته به خود می گیرد و در صحنه هایی خاص با كاركردی معكوس موجبات خنده تماشاگر را پدید می آورد. شخصیت های نمایش در ترس از حضور در خط نبرد هستند، در صورتی كه هر روز با حالتی پرخاشگرانه به جنگ با یكدیگر برخاسته اند. شخصیت های سلطه گر بر شخصیت های سلطه پذیر حكم به زور می رانند و آنها هم در برخوردی ستیزه جویانه در برابر این سلطه گری به مقابله برمی خیزند. تقابل این دو نگاه سلطه گر و سلطه پذیر است كه سبب می شود كمدی موقعیت در داستان ایجاد شود.

كش و واكش بین شخصیت ها نخستین پنجره ای به شمار می آید كه نریمانی به سمت پی رنگ داستان خود می گشاید. اما پنجره دوم به ماهیت وجودی شخصیت ها ارتباط پیدا می كند.

شوایك دیوانه نمایی است كه اگرچه حركات و اخلاقش به انسانی ابله می ماند؛ اما در بطن سادگی را در خود نهفته دارد كه این سادگی در تقابل با شخصیت كشیش قرار می گیرد. این تضاد درونی در برخورد با ماهیت های خارجی كه در جامعه وجود دارد موجبات خنده تماشاگر را پدید می آورد. بارزنمایی همین خصلت است كه سبب می شود فضای كارتونی كه در ابتدای بحث، به آن اشاره كردیم شكل بگیرد. سرهنگ نیز چنین مشخصاتی دارد.

نریمانی در برخورد با او نیز می كوشد، لباسی را كه وی به تن كرده به فراموشی بسپارد و با برجسته كردن نقصان های درونی اش همچون فرصت طلبی، حقارت و... ابعاد انسانی اش را به تصویر بكشد. كشیش نیز در این نمایش موقعیتی شبیه به سرهنگ دارد. او هم در عالم نمایش در جایگاهی واقع شده كه با ماهیت اجتماعی و درونی اش تفاوت های بسیار دارد.

بشكه هم به واسطه این كه نمی تواند سخن بگوید آسیب پذیرترین قشر جامعه پرهیاهوی نریمانی تصویر می شود.

او درنهایت زمانی كه همه بالادستی ها از تهمت و افترا مبرا شدند، به عنوان قربانی جامعه معرفی شده و می میرد.

جامعه ای هم كه در این نمایش توسط نریمانی تشریح شده، جامعه ای پرآشوب و هرج ومرج زده است.

وقتی هیچ شخصیتی در جایگاهی كه باید واقع نشده، پس نمی توان سكون و آرامش را در آن جامعه انتظارداشت.

این مسأله در جنس چینش میزانسن ها هم تاحدود زیادی رخ می نماید. شخصیت ها دائم درطول و عرض صحنه درحال حركت هستند. در بخش هایی هم كه این حركات به سكون می رسد و شخصیت ها ایستایی پیش می گیرند، دیالوگ ها واردعمل شده و وظیفه حفظ ریتم به عهده آنها گذارده می شود.

لباس های سرهنگ و كشیش از نظر تصویری شكیل تر هستند و لباس های بشكه و شوایك در مقابل آنها پر از وصله و پینه است. این تضاد بصری هم باعث می شود شمایل محسن طنابنده (سرهنگ) و امیرجعفری (كشیش) استوارتر از شوایك (سیامك صفری) و بشكه (امیر رضا دلاوری) باشد.

فارغ از نوع چینش میزانسن ها و طراحی بصری نمایش شوایك نمی توانیم جنس حضور بازیگران را در كلیت كار نادیده بگیریم.

سیامك صفری كه نقش شوایك را برعهده دارد علاوه بر این كه آسیب پذیر می نماید؛ اما درجنس نگاه و موضعی كه نسبت به سرهنگ و كشیش می گیرد نوعی هوش و درایت را نیز به تصویر می كشد. صفری به شكلی دیالوگ هایش را بیان می كند كه گویا درحال به سخره گرفتن شخصیت های دیگر است.

امیرجعفری هم به گونه ای كشیش را تصویرمی كند كه تنها لباس او را به تن دارد. از همین روست وقتی صلیب اش را می دزدند، می ترسد و موقعیت خود را متزلزل می بیند.

شیوه سخن گفتن و ادای دیالوگ هایش به گونه ای است كه بیشتر به جای اینكه یك كشیش باشد ادای یك كشیش را درمی آورد و به نوعی پشت لباس این كشیش مخفی شده تا اعمال فرصت طلبانه اش را انجام دهد.

طنابنده هم رفتاری متكی بر برون گرایی را با كمی اغراق در شكلی كمیك موتیف بازی خود می كند. او با داد و فریادهایی كه می كند، اعمال و رفتار خود را پنهان می نماید. این رفتار حواس شخصیت ها را به سمت دیگر پرتاب می كند تا بتواند به راحتی اعمالش را انجام دهد و هر جا هم كه قادر به انجام كارها نیست با داد وفریاد فضایی دیگر را پدیدمی آورد.

رفتار نمایش موردنظر نریمانی پس از اینكه خبر جنگ می رسد به سویی دیگر می رود. فصل های نمایش كه عناصر و نشانه هایی آشنا و ساده را درخود نهفته داشتند جای خود را به فضاهایی بالنسبه سنگین تر می دهند و همین شكاف ریتم كلی نمایش را دستخوش تغییراتی می سازد.

اما دركل اگر بخواهیم در یك نظر كلی نمایش شوایك را مورد بررسی قراردهیم به نمایشی می رسیم با ساختار و نشانه هایی ساده.

این نمایش تا اندازه ای از نشانه های ساده برای ارتباط با تماشاگرش بهره می جوید كه تفسیر آنها گاه كاری بیهوده به نظر می رسد.

باربد برزویه