چهارشنبه, ۸ اسفند, ۱۴۰۳ / 26 February, 2025
جرقه هایی کوتاه از امید و شور

هر دوره مدیریتی درکنارنقاط عطف خود دارای برخی شاخصههای قابل تامل است که نگاهی موشکاف و عمیق را جهت ارائه نظری منصفانه میطلبد. دراین مکانیسم هم تحلیل شخصیت فرد مهم است و هم شاخصههای سیستمی که از برآیند درونداد تفکری یک جمع بر میآید و به عنوان یک سیاست فرهنگی به مرحله اجرا در میآید. به واقع اگرجدا سازی فرد از سیستم جهت ارزیابی موثر نقاط عطف یا ضعف و تفکیک کارآمدی یا ناکارآمدی هر دو حوزه صورت پذیرد کاری به صواب مینماید اما درغیر اینصورت چنانچه موضع تحلیلی خود را بر پایه تخریب و نقد مغرضانه هر دو فضا به کار بندیم نه تنها از این تحلیل سوژه بهره ای بایسته نبردیم بلکه بیش از پیش برعمق پیچیدگیهای زاید آن حوزه مورد نقد افزوده ایم. سینمای ایران در این روزها دچار چنین تناقض تلخی شده است. تناقضی که از نوع سیاست گذاری شائبه برانگیز دولت اصول گرا دراکثر حوزهها - که حوزه فرهنگ هم جزیی از آن است- برآمده است و فضایی پرابهام و آینده ای نه چندان روشن را برای این سینما مینمایاند. سینمایی که به نص رهبر کبیر انقلاب اسلامی از مظاهر بارز تمدن برشمرده شده و فضای آن را نجیب و ارزشی نامیده اند. اما سوال اصلی مطلب حاضر این است که چه میشود از تریبون کاملا ارزشی بر پیکر این سینما میتازند یا سخت گیری خارج از قاعده ای را برای آثار سینمایی در دو حوزه صدور پروانه ساخت و پروانه نمایش اعمال میکنند؟ شاید این سوال در کنکاش پیش رو جوابی درخور یابد.
● آزمون و خطاها برای رسیدن به تعریف سینمای انقلابی
شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران نوید بخش تغییرات گسترده فرهنگی همسو با ارزشهای نوینی بود که از تعالیم الهی دین اسلام منبعث میشد؛ انقلابی که بنیانگذارش، سینما را در آن هجمه سنگین رادیکالها و افراطیون مورد تفقد خود قرار داد و از نابودی سخت افزاری و نرمافزاری سینما جلوگیری کرد. البته شرایط آن روزها شکل گیری چنین واکنشهای هیجانی را تا حدودی منطقی تصویر میکرد و آن پیشینه نه چندان اخلاقی و شبهه برانگیزی که سینمای تجاری عهد پهلوی از خود نشان داده بود این رویه خشمگینانه برضد سینما را در منظرعمومی دارای وجهه ای قابل پذیرش کرده بود اما از آنجایی که سینما یک رسانه بود و انقلاب اسلامی برای جهانی سازی پیام خود به کانالی موثر چون سینما احتیاج داشت در قالب طرحی فرهنگی برحفظ نیروهای لایق قبلی و ایجاد شرایط مناسب برای ادامه کار آنها و نیز بسترسازی جهت رشد فیلمسازان با استعداد و انقلابی تاکید شد. چنین بود که سینماگران موج نوی عهد پهلوی(مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی،ناصر تقوایی و....) و فیلمسازان انقلابی سرفصل جدیدی را برای سینمای ایران گشودند. آغازی که در آن نگرش اعتقادی به جهان ماورا و منطبق بر الگوهای ایدئولوژیک برآمده از متن انقلاب حرف اول را میزد و البته تکنیک و چارچوبه بیان شعارگونه ارزشهای مسلط در قالب آثار انقلابی ساخته شده توسط همان جوانان مومن به وضوح کمی و کاستیهای روشنی را از منظر مفاهیم و واژههای کلیدی سینما نشان میداد. نکته مهم آن دوران منطق دل پذیر ممیزان در اعمال اصلاحیه بر آثار سینمایی بود که تقریبا تمامی خط و ربطهای مربوط به مساله ممیزی را لحاظ کرده بود.
از جمله این بندها میتوان به لزوم حفظ حجاب به عنوان اصلی ترین کلیدواژه برای شخصیتپردازی زن در آثار سینمایی اشاره داشت که به گونه ای شفاف بیان شده بود و از سوی دیگر برعناصر دیگری چون مغایرت روشن با پیام الهی اسلام و ارزشهای درونی آن لزوم رعایت حریمهای اجتماع و حفظ حرمت شخصیتهای حکومتی تاکید شده بود. چنین فضای روشنی باعث شد تا در مدتی کوتاه اوضاع آشفته سینما سر و سامان یابد و تکلیف فیلمسازان با موارد خط قرمزی نظام جدید مشخص شد. به واقع ثبات بخشی و شفاف سازی دو عنصر کلیدی سیاست گذاریهای سینمایی دهه اول پس از انقلاب اسلامی است که نتیجه تعادل و بینش درست اعتقادی مدیران برجسته و خاطره ساز اوایل انقلاب بود. مدیرانی که در شرایط سخت جنگ و با توانایی بالا نشاط و امید را به روح جامعه ایران و مناسبات همه جانبه آنها در حوزههای گوناگون تزریق کردند؛ سینمای افتخار آفرین جشنوارهای در دهه هفتاد معلول پیش زمینههای درست طراحی شده توسط این مدیران و تیم فرهنگی آنها بود که تحت قالب هرم سهگانه هدایت، حمایت و نظارت مطرح و اجرایی شد.
● جدی گرفته شدن سینمای ایران در جهان
سینمای گلخانه ای یا تحت مراقبت بسته ویژه هدایت، حمایت و نظارت ثمرات خود را به بهترین وجه در توفیقات بینالمللی سینمای ایران نشان داد. جشنوارههای معتبر آغوش خود را به روی سینمای نجیبی گشودند که برآمده از فطرت پاک انسانی بود و به درک پروردگار در قاب سینما کمک میکرد. مضامین در خدمت فرم بود و لحن آثار از انسجام و یکپارچگی خوبی برخوردار بود. چنین شد که بخش اعظمی از مهمترین جوایز سینمای ایران در این برهه به دست آمد و فصل جدیدی را در سینما گشود. فصلی که میتوان از آن تحت عنوان دوران بلوغ سینمای پرورش یافته در مکتب انقلاب یاد کرد.
● ستارهها از راه میرسند
یکی از موارد قابل انتقاد سینمای عهد پهلوی که مدیران انقلابی همواره نگاه بدبینانه و شک گونهای به آن داشتند سنت ستارهسازی آن سینما بود. به همین علت نمادهای ستارهای سینمای پهلوی از جمله معروف ترین بازیگران سینمای آن دوران( شاید هم بزرگترین بازیگران تاریخ سینمای ایران) به خارج مهاجرت کردند و دیگران نیز در یک محک زنی با شرایط جدید به حاشیه رفته و از شدت و حدت فعالیتهایشان کاسته شد. دراین شرایط بود که نامهایی چون جمشیدهاشمپور، اکبرعبدی، فرامرز قریبیان، بیژن امکانیان و زنده یاد خسرو شکیبایی به دلایلی روشن از جمله استایل مناسب جهت بازی در نقشهای قهرمان و ضد قهرمان(هاشم پور و قریبیان)، شمایل جوان اولی(امکانیان)،پایگاه قدرتمند مردمی (عبدی) و فرم بازی منحصر به فرد و احساس برانگیز(شکیبایی) به حیات اقتصادی سینما کمک شایان توجهی کردند. بازیگرانی که بی اغراق منجر به شکل گیری صفهای زنجیرهای جلوی درب سینماها میشدند و کاراکترهایی چون زینال بندری، قیس بن مسهر صیداوی، جوان نابینای گلهای داودی، گنجو و حمیدهامون سند حضور جاندار آنها در سینمای ایران و تاثیرات غیر قابل انکارشان برای هم پیوندی سینما و جامعه به هم بود.
● آغاز تابوشکنیها و بازی توقیف و ممیزی
بالاخره ماه عسل سینما نیز به پایان رسید و پس ازممیزیهای سالهای ابتدایی انقلاب، باردیگر شکل جدیدی از رویارویی دستگاه نظارت و سینماگران رقم خورد. بحث داغ نمادها و واقعیتها و نیزعدم همسویی پیامهای چند اثرسینمایی با ارزشهای مسلط اجتماعی و شکل تعریفی که از مناسبات عاشقانه زن و مرد در نوبت عاشقی شده بود حتی بحثها وچالشهای مهمی را ایجاد کرد و مناظرات داغی را در فضای ژورنالیسم میان سازنده اثر و منتقدانش به وجود آورد. تریبون نماز جمعه نیز در شکل کاملا درست و به دور از هرگونه بهره برداری سیاسی فضای موجود را تحلیل و نسبت به این حرمت شکنی دردو ساخته کارگردان خارج نشین این روزها(م.م) موضع انقلابی گرفت. دیگر آثار شبهه برانگیز نیز با اصلاحیه و حذفیاتی روبرو شدند تا شرایط سینما در کنترل باشد.
● سینمای منتقد یا سیاه نما
در دهه هفتاد به نظرمیرسید که برخی آثار منتقد اجتماع، تصویری نه چندان منطبق با واقعیت را(به قول امروزیها، سیاه نما) نشان میدادند. در اینگونه آثار نوع مناسبات انسانی و تعاریفی که از علت و معلولهای بروز یک رویداد یا تحول میشد چندان در نظر برخی از ممیزان شفاف نبود؛ البته تصویر طبقات اجتماعی هم به نظر شائبه برانگیز میآمد و همین مسایل باعث شد تا فصل توقیف آثار سینمایی مجددا آغاز شود.
● علایم هشداردهندهای که جدی گرفته نشد
درست در روزهایی که سینمای ایران به یک تغییر مسیر مضمونی برای نجات خود میاندیشید و با خطوط قرمز فرهنگی و ایدئولوژیک یعنی دو مساله شوخی با فضای معنوی جبههها در لیلی با من است و زن پوشی بازیگر مرد در آدم برفی بازی درستی کرده بود اما آستانه تحمل برخی نیروها چنان پایین بود که منجر به شکستن شیشه سینماهای نمایش دهنده لیلی با من است و توقیف آدم برفی شد. متاسفانه علایم هشدار دهنده ای که از این واقعه استنباط میشد چندان جدی گرفته نشد و در وقایع اکران نوروزی ۹۱ شکل دیگری از این حضورهای مساله ساز را در انتقاد به اکران خصوصی و گشت ارشاد مشاهده کردیم.
● فصل رویش سینما در پرتو درایت مدیران
با روی کارآمدن دولت سیدمحمد خاتمی که تجربه وزارت ارشاد در دولت دوران جنگ را داشت، فضا برای پرداختن به موضوعات و چالشهای مهم روز بیش از گذشته فراهم شد. بحث ازدواجهای مجدد مردان، چالشهای آزادی مطبوعات، جنبشهای دانشجویی و اعتراضی ۱۳۷۸، ملودرامهای رمانتیک و تین ایجری، کمدیهای شاخص با پس زمینههای روشن فرهنگی و سیاسی و نیز پرداختن به برخی از مسایل شبهه برانگیز چون ازدواج موقت، فضایی خاطره انگیز از سینمای ایران را شکل داد. فضایی که حیاتی دوباره از منظر فرمی و مضمونی به سینمای ایران بخشیده شد و کارگردانانی چون بیضایی، تقوایی، مهرجویی، فرمان آرا، کمال تبریزی و کیمیایی با آثاربرجسته خود رونقی مجدد را برسینمای ایران بخشیدند. نقد مناسبات مالی جامعه ایرانی در پرتو به چالش کشیدن ارتباطات اجتماعی درفیلم سگکشی، بررسی قتلهای زنجیره ای درفیلم کاغذ بی خط، تحلیل مسایل اعتقادی رخنه کرده درباورهای جامعه ایرانی و پرداخت به مساله مرگ از دریچه ای جدید درآثاری چون خانهای روی آب و بوی کافورعطریاس، طنز تابوشکن در فیلم مارمولک و همچنین نگاه به معضلات جوانان و نوع جهت گیری نیروهای ارشادی و انتظامی نسبت به ارتباطات اجتماعی درفیلمی چون آوازقو نشان دهنده بستری است که درآن دوره برای سینماگران ایرانی فراهم آمد تا بدون توجه به جهت گیریهایشان بتوانند تا موضوعات مورد دغدغه خود را کار کنند. دراین دوره همچنین شاهد رونق پرداخت به مسایل خط قرمزی هستیم که باعث شکلگیری صفهایی به یادماندنی درجلوی درب سینماها شد؛ دوره اصلاحات با موج فیلمهای خاطره سازش یک دوره سینمایی پیشرو و مترقی به شمار میآید که حجم آثاربا کیفیت آن در گونههای سینمایی تا آن جهت قابل اقناع بود که حتی تجربههای کم مایه تر این دوره ازجمله کمدیهای باب شده در اواخراین دوره درمقایسه با آنچه درشرایط کنونی به عنوان کمدی عامه پسند میشناسیم یک سر و گردن ازلحاظ ساختارسینمایی بالاتر بود وحتی دفترپویا فیلم نیزکه دردوره کنونی متهم ردیف اول رشد فیلمهای تجاری کم مایه است در دوران اصلاحات با دو اثرقابل بحث آواز قو وعطش تصویری دل پذیرازفعالیتهای سینمایی اش را به جای گذاشته است. درآن برهه و با توجه به آثار درخشانی که تولید میشد روند رو به رشد فیلمهای کمدی کم مایه که ازتبعات ممیزیهای آزارنده و فضای بسته و محدود پیش آمده پس از شکل گیری چند حرکت اعتراضی برضد سینمای تابو شکن و مترقی اصلاحات بود چندان مورد توجه و آسیب شناسی قرارنگرفت وهمین فضا تبعات تلخی برای سینمای ایران به دنبال داشت و در یک دامنه پنج ساله و پس از سرکارآمدن دولت اصول گرا به مرور افت مخاطبان سینمای ایران را پدید آورد. سوال مهم دولت اصول گرا از فضای سینمای پیش ازخود نیزهمین موج سطحی نگری تشدید شده درآثار دو سال پایانی دولت اصلاحات بود حال آن که در شرایط کنونی و با این آشفته بازاری که در سینمای ایران شکل گرفته است مشخص نیست در دولت بعدی چه مواردی دستمایه نقد عملکرد سینمایی اصولگرایان قرار میگیرد.
جرقههای فردی و تناقض بیانتهای سیاستهای سینمایی
ارزش باوری، آرمان خواهی و اصول گرایی سه شاخصه کلیدی و مهمی است که در وهله اول و با نگاهی گذرا و بدون عمق به برنامههای دولت نهم و دهم درعرصه سینما قابل استنباط است. دوره ای که اوضاع آن چنان که پیش بینی میشد محقق نشد و حتی افتخارات مهم برخی آثار که پایان بندی درخشان اسکار جدایی نادر از سیمین را به دنبال داشت بیش از آنکه به سیاستگذاری و افق دید مدیران این دوره منتسب شود ازهوش و قریحه بالای فرهادی ناشی شد که موضوعی جهانی را در فرمی بومی مطرح کرد. به واقع تناقض دو دوره نهم و دهم از منظر سیاست گذاری سینمایی چنان آشکار است که نمیتوان نوع نگاه اصلی جریان اصول گرایی به سینما را از آیینه عملکرد هفت سال گذشته رصد کرد. چرا که قابل هضم نیست آثاری که در دولت نهم توقیف شده، در دولت دهم که همان سرچشمه واحد فکری را دارد(اصول گرایی) مجوز اکران سینمایی یا پخش در شبکه نمایش خانگی را میگیرد. از سوی دیگر صدور مجوز اکران برای آثاری از جنس پیتزا مخلوط و یه جیب پرپول و موضع گیری سخت ضد آثار انتقادی و دارای پیامهای مهم فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، فضای ناامید کننده ای را ایجاد کرد که با انحلال خانه سینما و حواشی اکران نوروزی ۹۱ به اوج خود رسید. رد پیاپی فیلمنامههای مختلف، بازبینی مجدد آثار نمایش داده شده در جشنواره سی ام فیلم فجر و درخواست اصلاحیههای پیاپی بر آثار که گاه بی معنی و شک برانگیز است یک فضای اغتشاش گونه را در سینمای ایران به وجود آورده است که بیش ازهرچیز ازهمان عنصر تناقض همه گیر در دولت اصول گرایی برآمده است و در چرخشی معکوس نسبت به پیش بینیهایی است که در زمان انتصاب جواد شمقدری به سمت معاونت سینمایی استنباط میشد. هنوزیادمان نرفته است که همگان از انتخاب فردی با پیشینه کاملا سینمایی خرسند بودند و با تیترهایی چون شمقدری از جنس سینما برای سینما از او استقبال کردند اما دیگر از آن تیترها خبری نیست و همگان از شرایط کنونی مینالند.
نویسنده : نیما بهدادی مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست