دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

این منم ای دوست به خاکم مریز


این منم ای دوست به خاکم مریز

هر چه شکفتم تو ندیدی مرا
رفتی و افسوس نچیدی مرا
ماندم و پژمرده شدم ریختم
تا که به دامان تو آویختم
دامن خود را متکان ای عزیز
این منم ای دوست به خاکم مریز
وای مرا ساده سپردی به باد
حیف …

هر چه شکفتم تو ندیدی مرا

رفتی و افسوس نچیدی مرا

ماندم و پژمرده شدم ریختم

تا که به دامان تو آویختم

دامن خود را متکان ای عزیز

این منم ای دوست به خاکم مریز

وای مرا ساده سپردی به باد

حیف که نشناخته بردی ز یاد

همسفر بادم از آن پس مدام

می‌گذرم بی‌خبر از بام و شام

می‌رسم اما به تو روزی دگر

پنجره را باز گذاری اگر

محمد رضا شفیعی کدکنی