دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی تاریخی به پیشینه شعر صوتی


نگاهی تاریخی به پیشینه شعر صوتی

در غیاب کابینگ شاعران یاد نمی گرفتند تا به زبان شان اجازه لغزش و تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگر را بدهند فرهنگ مسلط اجازه چنین عملی را نمی داد

زمانی «باب کابینگ» گفته بود؛ «باید آرزو کنیم صدایی مثل صدای پرنده ها داشته باشیم» . بعید است شاعر نام آشنای شعر صوتی و شعر «کانکریت» هوس کرده باشد مثل پرنده ها آواز بخواند؛ واقعاً بعید است، اما در گفته او نکته یی مهم و اصلی بنیادین نهفته است؛ رفتاری که پرنده با اصوات دارد و ارتباطی که مجموعه ترکیب شده اصوات و آواها با هم و با معناهای احتمالی دارند، می تواند الگویی باز برای شاعر و امری امکان ساز برای شعر صوتی باشد. گم شدن ارتباط از پیش تعریف شده بین کلمه ها و معناها، به شش ها اجازه می دهد تا مقدار هوای لازم برای ادای اصوات و آواها را فراهم کنند و اگر هم اشتباه یا کمبودی در این زمینه رخ دهد، فوراً آن را برطرف کنند.

شاید تعریف خاطره یی از «پیتر فینچ» منتقد و پژوهشگر ادبی و دوست باب کابینگ توضیح مناسبی برای این مساله باشد. فینچ تعریف می کند که روزی همراه کابینگ، در یک استودیوی ضبط آثار صوتی و موسیقی بوده. کابینگ زیر لب آواهای کوتاهی را زمزمه می کرده. اصواتی آهسته در حد بلند نفس کشیدن. به ستون های صفحات گرامافون که سمت چپ دیوار به خط شده بودند، خیره شده و نگاهش روی مارک های عمودی، شکاف بین ستون ها، تیغه های جدا کننده و حروف «L» و «I» حرکت می کرده. ناگهان مکث ها، تامل ها، لکنت ها و لغزش هایی را که بین دو حرف یاد شده می دیده، اجرا کرده؛

«لی ی ی ی ی ی/ ی ی ی/ لی ل ل ل/ لی ل ل ل/ لی ی ی ی ی/ ی ی ی ی ی/ ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی»

به گفته فینچ، کابینگ اصوات را متبلور می کرده، اجرا می کرده، آنها را می خوانده و بعد همان خواندن را فراموش می کرده. اتاق از صدای عظیم و مسلط کابینگ سرشار شده. با اجرای صوتی او هوا طغیان می کرده، از هم می شکافته و به خروش می آمده. و درست وقتی اجرای او از ستون های صفحات گرامافون تمام شده، انگار همه چیز متوقف شده. نه تشکری در کار بوده، نه اعتراضی؛ و تنها جمله یی که کابینگ در انتها گفته این بوده؛ «چقدر صفحه های گرامافون این جا زیاداند»

باب کابینگ (۲۰۰۲-۱۹۲۰) پیوندی بین اوراد جادویی زمان های سپری شده و شعرهای اجرایی امروز است. او توانست در حرکتی انفرادی، جوهره جنبش «دادا» را به امر درونی و شخصی شعر خود تبدیل کند و بعد ایده ویرانی و نومیدی را که امر مسلط جنبش دادا بود در شعرش خنثی کند.

آمیزش تعقل انگلیسی کابینگ با آنارشیسم دادا، نتیجه اش شعری مفهومی اما متکثر بود. کابینگ صدایی بود که جنبش بین المللی شعرهای کانکریت را در دهه ۱۹۵۰ میلادی، به بازار فرهنگی انگلستان پیوند می داد. بدون کارهای او در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، شعر پاپیولار شانس کمتری برای کسب قدرت و احیای خود داشت.

در غیاب کابینگ شاعران یاد نمی گرفتند تا به زبان شان اجازه لغزش و تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگر را بدهند. فرهنگ مسلط اجازه چنین عملی را نمی داد. از نظر متولیان فرهنگی چنین کاری عدم حفاظت از زبان بود. باید باب کابینگ می آمد و به جهان انگلیسی زبان اجازه نافرمانی زبانی می داد. شعر جهان به خصوص بخش انگلیسی زبان آن نباید ارزش او را فراموش کند.

برای شعر صوتی می توان پیشینه یی با قدمت طولانی در نظر گرفت. می توان گفت شعر صوتی با آغاز زبان در خود زبان آغاز شده است. آوازهای قبیله یی، آیین های سوگواری، زمزمه ها و آواهای موزون هنگام مراسم قربانی به پیشگاه خدایان، جشن های پیروزی در جنگ ها و شادمانی های جمعی، همه و همه خاستگاه های شعر صوتی محسوب می شوند. زندگی فراموش شده انسان که قرن ها بعد، به صورت هنر یاد آوری می شود. هرچند موارد یاد شده چیزی بیش از لفاظی های پیشا ادبی نبودند، اما همه شعرها با به خاطر آوردن و حاضر کردن آنها در زمان حال، پدید آمده اند.

در طول قرن ها، لفاظی ها به وردها و ذکرهای مراقبه یی و اصوات فاقد معنای قراردادی تبدیل شدند. برای مثال سعی کنید همین حالا این ورد را هفت مرتبه تکرار کنید؛ «اïم آمخارا اïم اïم/ اïم آمخارا اïم اïم» یا این یکی را سه مرتبه؛ «آبابرا/ آبراکاکراکا آبراکال/ آبراکال/ آبراکا آبرا آبراب/ سادارراب اًرا/ آبارا سادابارا» . خب، حالا این اصوات و اوراد را می توانید از هم تشخیص دهید؟ حتماً می توانید چون همین حالا توانستید آنها را بخوانید. در دوران بابلی ها، چنین وردهایی را در گوشه یی از خانه برای به دام انداختن شیطان می آویختند و با تلفظ آن احساس امنیت می کردند.

بابلی ها این الفاظ را به صورت مارپیچ های مدور با جهت بیرونی ـ درونی می نوشتند و باور داشتند که شیطان تنها موجودی است که فقط در یک جهت قادر به خواندن است و نمی تواند جهت خواندن را معکوس کرده یا آن را در جایی قطع کند؛ در نتیجه ناچار است جهت الفاظ را که هم برگشت ناپذیر است و هم در مرکز مارپیچ به دشوارترین حالت خود می رسد، ادامه دهد و همین جا به دام می افتد و توان خارج شدن از این لابیرنت زبانی را هم ندارد. می توان گفت این اولین شعر دیداری بوده که پیشنهاد مهمی هم داشته؛ گرچه حالا با توجه به موقعیت های امروز شعر و دانش فعلی خود می توانیم چنین نوشته یی را شعر بنامیم و همین امر نشان می دهد که موقعیت «شعر بودن» موقعیتی قطعی و تثبیت شده برای همه زمان ها و فرهنگ ها نیست و مدام در حال تغییر و تحول است.

اما پیشنهاد مهم طلسم بابلی دیروز و شعر دیداری امروز را از یاد نبریم. بارها با این پرسش مواجه بوده ایم که کار شعر چیست؟ با کمک از طلسم بابلی جواب می دهیم برای فریب دادن و اغوا کردن، برای لذت بردن از به دام انداختن «دیگری» ، برای جذب همه آنچه از دسترس انسان خارج است اما گمان می کند می تواند به دست بیاورد، برای دیدن نادیدنی هایی که حضورشان برای انسان اثبات شده به نظر می رسد. خواننده احتمالی چنان جذب جادوی موسیقایی شعر می شود که مثل شیطان در دشوارترین جای شعر به دام می افتد و راه برگشتی هم وجود ندارد. همچنان «من، دیگری است» و انسان در دامی که برای شیطان گذاشته بود، مدام به دام می افتد.

وقتی به آوازهای محلی قدیمی گوش می کنیم و درونی ترین آواهای آن را می شنویم، با اصواتی بدون معنای خاص که نشان دهنده حالات درونی آوازخوان است مواجه می شویم. حالا به کمک اینترنت و با دریافت فایل های صوتی می توان موسیقی قدیم اروپا را هم شنید؛ «ریته فïل ئر رïل ئر ریته توو رالی دو/ ریته فïل ئر رïل ئر ریته» . می توانید به موسیقی کلامی اسکاتلندی قدیم و ایرلندی قدیم هم گوش کنید؛ «دام دام دوود لی/ دام دام دوود لی» ، اصواتی بدون هیچ معنای از پیش تعریف شده یی، زمزمه یی که «سلت ها» با نوای آن پایکوبی می کردند؛ «دوو بی دوو بی دوو» . «دیزی جیلسپای» تجربه یی مشابه را قرن ها دیرتر انجام داد. می دانید چه کار کرد؟ برای گروه کر آوازهای بی معنایی از اصوات «اوول یاکوو» و آواهایی مثل صدای ترومپت ساخت. بعد از او «اًلا فیتزجرالد» و «لئو واتسون» اسکاتلندی هم، البته با هدف های متفاوتی از همین روش استفاده کردند.

«آنری شوپن» شاعر فرانسوی و دوست باب کابینگ، در نوشته یی خاطر نشان می کند؛ «همیشه هدف برای ما رسیدن به هارمونی، همراه با بدیهه گویی کلامی و بدون در نظر گرفتن معنای دقیق و جزیی بوده است. بازتابی از واج های خالص، ادا کردن اصوات طبیعی، همراه با تسمیه تقلیدی اصواتی که در همه زبان ها وجود دارند» .

جالب است بدانید که آنری شوپن و باب کابینگ به خاطر دوستی ها و شباهت دیدگاه های هنری، یکدیگر را «باب کوبن» و «آنری شاپینگ» صدا می زدند.

محمد آزرم


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.