سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

فضیلت چین بر ماچین


فضیلت چین بر ماچین

این از اقبال چینی ها بود که میزبان المپیک ۲۰۰۸ باشند تا مگر اینگونه شایستگی های همیشه مورد تردید خویش را به رخ بکشند تنها اما شانس و اقبال نبود پای توانایی های مدیریتی چین نیز در میان بود

این از اقبال چینی‌ها بود که میزبان المپیک ۲۰۰۸ باشند تا مگر اینگونه شایستگی‌های همیشه مورد تردید خویش را به رخ بکشند. تنها اما شانس و اقبال نبود؛ پای توانایی‌های مدیریتی چین نیز در میان بود. چینی که همواره مظنون به برقراری نظم تک حزبی و یک سویه و از بالا به پایین بوده، به منکوب جامعه مدنی و گاهی به شناعت و خباثت مطعون بوده، نشان داده آن عجوزه‌ای که غرب تصویر می‌کند، نیست. رهبران چین هر پنج سال در کنگره ادواری حزب کمونیست، در جمعی دوستانه که «بیگانگان» را بدان راهی نیست، برنامه سالیان بعدی را تدوین و تنظیم می‌کنند؛ محترمانه «دیگران» را بیرون می‌کنند و به یاد مثال «شبان و رمه»، شهروندان چینی را از حق شهروندی به مفهوم واقعی، محروم می‌سازند.

چنین است که از چین و چینیان، تصویری بدقواره بر جای مانده که حتی در آستانه المپیک نیز همگان می‌کوشند به بهانه وقایع تبت، بر نقاط ضعف رهبران کمونیست چین انگشت بگذارند. اما آیا ایماژی که غرب از چین به‌دست می‌دهد، نمایشگر واقعیات جاری چینی‌ها است؟ آیا دولت چین غاصب حقوق مردم چین است؛ آنگونه که جورج بوش در تایلند مدعی شده است؟ ظاهرا بسیاری ترجیح می‌دهند در پاسخ به اینگونه پرسش‌ها از یاد ببرند که نه درباره چین عهد کنفسیوس و عصر مائو که از چین پساکمونیستی سخن می‌گویند؛ چینی که جاذب‌ترین و بزرگ‌ترین بازار تجاری را به روی شرق و غرب گشوده است. جمعیت جوان چین در سالن‌های رقص به سبک غربی، خوشگذرانی می‌کنند و دختران جوان در تقلیدی خنده‌آور از غرب، مشتاقانه در مسابقات دختر شایسته جهان شرکت می‌کنند. بنگاه‌های تجاری چندملیتی پذیرای میلیون‌ها سرمایه‌دار چینی شده و حتی چینیان پایبند به سنت‌ها و رسوم، اکنون از نام و نشان کنفسیوس در تجارت نوشابه‌های غیرالکلی استفاده می‌کنند.

برنامه‌های آموزش مناسک کمونیستی، عملا به وظیفه‌ای بدل شده که از سر عادت، تکرار می‌شود و همچون اسم بی‌مسما و حجاب سیاهی که مانع دید می‌شود، حقایق نهان و آشکار چین را می‌پوشاند. با این همه، سرعت خصوصی‌سازی در چین به مراتب سریع‌تر از کشورهای اروپایی جریان دارد و چینی‌ها بیشترین میزان عددی تحصیل‌کنندگان خارجی در دانشگاه‌های آمریکا را شامل می‌شوند. جنرال موتورز پیکان تمرکز صادراتی خود را از اروپا به چین تغییر داده و اسباب بازی‌های ساخت چین در کنار منسوجات آن همه جهان را زیر پا گذاشته است.

نه فقط در حوزه اقتصادی، چین بزرگ‌ترین تولید فولاد و ذغال و سیمان است بلکه نهادهای مدنی هم به همان سرعت، رو به رشد‌گذارده‌اند. با اینکه این کشور رکورد رشد اقتصادی را در تاریخ شکسته اما تنها کشوری هم هست که در حین صعود خود در سلسله مراتب قدرت جهانی، آرامش و متانت خود را حفظ کرده است. بر خلاف بریتانیا در سده نوزدهم و فرانسه در قرن هجدهم که با جار و جنجال قدرت‌شان را به رخ رقیبان می‌کشیدند و با قشون‌کشی از غرب به شرق و از شمال به جنوب و تاسیس نهادهایی همانند کمپانی هند شرقی در هند و مداخله‌هایی همانند تاسیس «کابینه اروپایی» در مصر، فستیوال جهانی به مناسبت ابرقدرتی خویش برپا می‌کردند، چینی‌ها با هیبتی به مراتب افزون‌تر، سکوت پیشه کرده‌اند و اتفاقا نمی‌خواهند با دمیدن بر کوس ابرقدرتی، دیگران را به واهمه اندازند. شاید از میان قدرت‌های نورسته‌ای که جهان را به چالش می‌کشند، روسیه نمونه مخالف خوبی باشد که حداقل در سال‌های پس از نبرد آمریکا و عراق به دنبال فضای تنفسی بیشتر، در قواره قدرت معارض آمریکا نمودار شده است. روسیه با تکیه بر توان نظامی و اقتصاد نسبتا مترقی به تعقیب چین پرداخته است. تفاوت چین و روسیه اما در این است که روس‌ها به ابرقدرتی خویش اصرار دارند و چینی‌ها وجهه ابرقدرتی خویش را پنهان می‌کنند. پروفسور «پیتر دوتکوویچ» استاد روابط بین‌الملل دانشگاه کارلتون کانادا در مباحثه‌ای با نگارنده پیرامون سیاست خارجی چین، سرشت کار رهبران چین را اینگونه توضیح می‌دهد: «یک قدرتمند واقعی هرگز به قدرتش اقرار نمی‌کند» و اگرچه چینی‌ها بدین قاعده وفادار مانده‌اند اما روسیه خلاف این رویه را برگزیده است. تبعات این رویکرد قدرت‌مآبانه را به زبان علمی‌تر می‌توان چنین برشمرد: داعیه قدرتمندی در سطوح منطقه‌ای و جهانی اگر که با منافع حیاتی حداقل یک قدرت مطرح در تقابل باشد، به شدت نیازهای موازنه جویانه را تقویت کرده و از سیالیت و انعطاف تصمیم‌گیری می‌کاهد. اگر استقرار گونه‌ای ثبات را در هرگونه آرایش بین‌المللی به منزله اصل آرام بخش مناسبات قدرت‌ها بدانیم و بپذیریم که روابط بین‌المللی تا حد زیادی به حفظ ثبات مستقر همبسته است، این را هم باید بپذیریم که ظهور قدرت‌های جدید و یا تهدید به ظهور آنها، تکاپوهای سیستماتیک را برای جبران خلاء احتمالی یا پیکربندی مجدد منافع و اولویت‌های امنیتی تشدید می‌سازد.

جهت‌گیری فرانسه انقلابی پس از ترتیبات کنگره وین در ۱۸۱۵ که به واکنش پیمان اتحاد مقدس از ناحیه دول محافظه‌کار منجر شد و یا برخورد تیر سیادت‌طلبی ایالات متحده به سپر دفاعی کشورهای حوزه‌ «آند» در آمریکای لاتین، نشانه عیانی از عاقبت تحریک قدرت‌های موازنه جو است. چین با علم به اینگونه ظرافت‌هاست که در برابر شانتاژ غرب، خویشتنداری به خرج می‌دهد. جالب اینکه در داخل چین وضعیتی جریان دارد که با پنداره‌های مسلط نیز در تنافر است. مطابق با یافته‌های بنیاد نظرسنجی Pew قریب به ۷۰ درصد چینی‌ها به بازار آزاد و شیوه زندگی مدرن علاقه نشان می‌دهند و بیش از ۶۷ درصد جوانان و بالای ۵۵ درصد میانسالان چینی گمان می‌برند که اسلوب زندگی سنتی دگرگون شده است. به این ترتیب چینی که از آن سخن می‌رود به کلی متفاوت از چینی است که مائو در کتابچه سرخ به توصیف آن همت گماشته بود. این خیل دگرگونی‌ها در شرایطی چین را درمی‌نوردد که رهبران بافراست آن هرگز مدعی ابرقدرتی نیستند.

دیاکو حسینی



همچنین مشاهده کنید