پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
نگاهی نو به مدیریت استراتژیک
اگر بخواهیم منصف باشیم، باید بگوییم که تاثیر مستقیم اقتصاد اتریشی روی مدیریت استراتژیک به طور ملموسی محدود است.
انواع مختلفی از اقتصادهای صنعتی، از جمله مکتب شیکاگو و اقتصاد صنعتی مبتنی بر نظریه بازیها، تاثیر بسیار بیشتری نسبت به اقتصاد اتریشی بر مدیریت استراتژیک داشتهاند. ولی با این حال، میان جریان اصلی مدیریت استراتژیک و مدیریت استراتژیک اتریشی نقاط تماس و حتی مطابقتهای بسیاری میتوان یافت به طوری که انتظار میرود اقتصاد اتریشی نقشی اساسی در پیشرفت این زمینه در آینده داشته باشد.
نقطه شروع تفکر اتریشی را باید در اندیشه کارل منگر (۱۸۷۱) جست و جو کرد، کسی که مطالعاتش معطوف بر بررسی وجوه فرآیند رقابت، وجه ذهنی ارزش اقتصادی، تحلیل حاشیه، غیریکنواختی منابع، دانش توزیع شده، ساختار زمانی تولید و کارآفرینی بوده است. منگر همچنین تاکید میکند که تحلیلهای علوم اجتماعی باید بر مبنای روش شناختی فردگرایانه استوار گردند، به این معنا که پدیدارها در زمینههای اجتماعی باید با تحلیل روابط متقابل افراد، توضیح داده شوند. در دهههای ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰، حلقهای اتریشی حول منگر و اندیشهاش شکل گرفت. از میان افرادی که در این حلقه قرار داشتند میتوان بهوگن فون بوهم-باورک و فردریش ویزر اشاره کرد که نقش مهمی در توسعه نوع تفکر منگر داشتند. لودویگ فون میزس و فردریش فونهایک، کسانی بودند که در قرن بیستم کارهای بسیار بزرگی را برای توسعه تفکر اتریشی همراه با ایزرائل کیرزنر، مورای روتبارد (که هر دو از شاگردان میزس بودند) و لودویگ لاخمان (شاگردهایک) انجام دادند.
مکتب اتریش جریانی متفاوت از جریانهای دیگر اقتصادی از جمله جریان اصلی است و انتقادهای شدیدی بر جریان اصلی دارد؛ به طوری که مکتب اتریشی مدرن تنها در چند دیدگاه اساسی با جریان اصلی مشترک است. اتریشیها اعتقاد دارند که باید توجه بیشتری به فرآیندهای بازار به عنوان پدیدههایی جدا از بحث تعادل معطوف گردد. آنها کارآفرینی را نوعی تحمل عدم اطمینان، سنجش کارآفرینی و سرمایهگذاری (میزس ۱۹۴۹) یا هوشیاری برای به کار بردن فرصتهای بکر برای بدست آوردن سود (کیرزنر ۱۹۷۷) تلقی میکنند؛ آنها از لحاظ متدلوژیک فردگرایانی ثابت قدم اند، به غیریکنواختی ضروری سرمایه/منابع و همچنین اساس ذهنی بودن هزینهها و انتظارات اهمیت میدهند (لاخمن ۱۹۷۷).
اقتصاد اتریشی تاثیرات مستقیمی اگرچه محدود بر رشد مدیریت استراتژیک، برای مثال در زمینه دینامیکهای رقابت (یانگ و دیگران، ۱۹۹۶)، تیمهای مدیریتی کارآفرینی (فاس و دیگران، ۲۰۰۸) و روابط در هم پیچیده اجارهها و هزینهها (لیپمن و روملت، ۲۰۰۳)، داشته است. بدین ترتیب میتوان گفت که مطابقتهای بسیار مهمی بین اقتصاد اتریشی و هسته تفکر مدیریت استراتژیک وجود دارد.
برای مثال، بسیاری از نقدهای مینتزبرگ بر رویکرد برنامهریزی در مدیریت استراتژیک بر مبنای درکیهایکی از سازمانها به عنوان سیستمهای دانش توزیع شده استوار است؛ به این معنا که در این نوع سازمانها برنامهریزی مرکزی و تخصیص منابع میتواند به خاطر فرآیندهای پایین به بالا، ناکارآ باشد.
به علاوه، میتوان گفت که پیدایش وجه غالب این استراتژی (دیدگاه مبتنی بر منابع) بسیار با اقتصاد اتریشی مرتبط است. برای مثال، این نکته که برای وجود مزیت رقابتی باید بین تخمین فراگیرنده از ارزش منابع و قیمت فعلی آن فاصله وجود داشته باشد (بارنی ۱۹۸۶) میتواند به عنوان کاربردی از اندیشه اتریشی در زمینههای اطلاعات خصوصی، سنجش کارآفرینی و عدم تعادل قابل انتظار، انگاشته شود (برای مطالعهبیشتر رجوع شود به دنرل و دیگران، ۲۰۰۳). توجه خاصی که در حال حاضر روی غیریکنواختی منابع به عنوان تفاوتهای اساسی و بنیادی وجود دارد، ارتباط نزدیکی با توجه به اقتصاد اتریشی روی غیریکنواختی (به طور خاص کالاهای سرمایهای مکمل) دارد (لاخمن ۱۹۷۷). مفاهیمی مانند «تواناییها»، «شایستگی» و غیره میتوانند به عنوان ظهور نوعی دانش متمرکز شده در سطح بنگاه تصور شوند کههایک (۱۹۴۸) به طور خاص به آن اشاره کرده است. توجه حاضر بر ایجاد ارزش جدید و همچنین علاقه روزافزون به دینامیکهای استراتژی (برای مثال گریم و دیگران ۱۹۹۹) را نیز میتوان به عنوان انعکاسی از اندیشههای اتریشی دانست. بدین ترتیب میتوان ادعا کرد که مکتبی با عنوان «مکتب اتریشی استراتژی» وجود دارد (جاکوبسون، ۱۹۹۲).
اگرچه، با بازنگری دقیق تر، متوجه خواهیم شد که اندیشههای اتریشی تنها به گونهای ناقص، جذب تفکر مدیریت استراتژیک حاضر شدهاند؛ به همین دلیل است که تفکر استراتژیک بیشتر به نوعی متمایل به متدلوژی کل نگرانه است؛ به خصوص که نتایج در سطح بنگاهها به صورت جمعی بیان میشوند که برای مثال میتوان به «تواناییها» اشاره کرد که حتی کوچکترین اشارهای نیز به افراد و روابط میان آنها ندارد (برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به ابل و دیگران ۲۰۰۸). قسمت اعظمی از تفکر استراتژیک هنوز هم بر پایه مدلهای تعادلی استوار است. اگرچه مسائل مرتبط به فرآیندها در مدیریت استراتژیک معاصر مغفول نمانده اند، ولی این نکته از تفکر اتریشی که انسانهای مختلف نه تنها نسبت به چیزهای متفاوتی دانش دارند، بلکه انتظارات متفاوتی را نیز شکل میدهند، در تفکراتی که در زمینههای ایجاد ارزش جدید، نوآوری و رقابت مزیتی انجام شده، مورد توجه واقع نشده اند (فاس و دیگران ۲۰۰۸). از آنجایی که نظریه سرمایه اتریشی پایه و اساسی را برای تفکر در باب غیر یکنواختی منابع به وجود میآورد، بنابراین اندیشیدن درباره آن اساسا دارای دلیل خاصی است (برای مطالعه بیشتر رجوع شود به فاس و دیگران ۲۰۰۷). تصدیق تطابق ناقص مدیریت استراتژیک و اقتصاد اتریشی میتواند تلنگری برای توجه و کار بیشتر در این زمینه باشد.
نیکولای فاس
مترجم: حسن افروزی
منابع:
Abell, Peter, Nicolai Foss, and Teppo Felin. ۲۰۰۸ «Building Microfoundations for the Routines, Capabilities and Performance Link,» Managerial and Decision Economics ۲۹:۴۸۹-۵۰۲.
Barney, J.B. ۱۹۸۶. Strategic Factor Markets: Expectations, Luck and Business Strategy. Management Science ۳۲: ۱۲۳۱-۱۲۴۱.
Denrell, Jerker, Christina Fang, and Sidney G. Winter. ۲۰۰۳. The Economics of Strategic Opportunity. Strategic Management Journal ۲۴: ۹۷۷-۹۹۰.
Foss, Kirsten, Nicolai J. Foss, Peter G. Klein, and Sandra Klein. ۲۰۰۷. «Heterogenous Capital and the Organization of Entrepreneurship,» Journal of Management Studies ۴۴: ۱۱۶۵-۱۱۸۶.
Foss, Nicolai J., Peter G Klein, Yasemin Kor and Joe Mahoney. ۲۰۰۸. «Entrepreneurship, Subjectivism, and the Resource-Based View: Towards a New Synthesis”,» Strategic Entrepreneurship Journal ۲: ۷۳-۹۴.
Grimm, Curtis, Hun Lee and Ken Smith, eds. ۱۹۹۹. Strategy as Action. Oxford: Oxford University Press.
Hayek, Friedrich A. von. ۱۹۴۸. Individualism and Economic Order. Chicago: University of Chicago Press.
Hunt, Shelby D. ۲۰۰۰. A General Theory of Competition. Thousand Oaks: Sage.
Jacobson, Robert. ۱۹۹۲. The Austrian School of Strategy. Academy of Management Review ۱۷: ۷۸۲-۸۰۷.
Kirzner, Israel M. ۱۹۷۳. Competition and Entrepreneurship. Chicago: University of Chicago Press.
Lachmann, Ludwig M. ۱۹۷۷. Capital, Expectations, and the Market Process. Kansas City: Sheed Andrews & McNeel.
Lippman, Steven and Richard P. Rumelt. ۲۰۰۳. The Payments Perspective: Micro-Foundations of Resource Analysis. Strategic Management Journal ۲۴: ۹۰۳-۹۲۷.
Menger, Carl. ۱۸۷۱. Principles of Economics. New York: New York University Press.
Mintzberg, Henry. ۱۹۹۱. Learning ۱, Planning ۰: Reply to Igor Ansoff. Strategic Management Journal ۱۲: ۴۶۳-۴۶۶.
Mises, Ludwig von. ۱۹۴۹. Human Action. New Haven: Yale University Press.
Salerno, Joseph. ۱۹۹۳. Mises and Hayek Dehomogenized. Quarterly Journal of Austrian Economics ۶: ۱۱۳-۱۴۶.
Young, Greg, Ken G. Smith and Curtis M. Grimm. ۱۹۹۶. «Austrian» and Industrial Organization Perspectives on Firm-Level Competitive Activity and Performance. Organization Science ۷: ۲۴۳-۲۵۴.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست