سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
بازخوانی طرح نپ
● مقدمه
من بازخوانی طرح «نپ» و تحلیل چندبارهی آن را از آن رو ضروری میدانم که بنای سوسیالیسم خردمندانه و انسانی را برای رهایی از توحش و بیعدالتی و سرکوب و برای رسیدن به آزادی ناگزیر میپندارم. در جهان زیر سیطرهی اقتصادی سرمایهداری قدرتمند و نیروی نظامی و سیاسی آن و با تسلط جهان مرکز بر فنآوری و دانش نمیتوان به گونهای آرزویی و مجزا و مستقل و با روش گسست کامل از جهان، جامعهی عادلانه و آزاد و سوسیالیستی را بنا کرد. اما جوامع بیسوگیری آگاهانه، داوطلبانه و آزادانهی سوسیالیستی نیز به بند نظام ستمگر سرمایه گرفتار میآیند. سوسیالیسم دستوری و دولتی دور تازهای از شکست و ناکامی و ناامیدی را نصیب میسازد.
گذار به سوسیالیسم از راههای لیبرالی و نو لیبرالی همان قدر نامیسر است که با تکرار تجربههای غیر دموکراتیک و دستوری. دورهی رویارویی با نظم سلطهگرانه نوین جهانی، نه با گسست کامل و نه با تسلیم به این نظم عملی میشود زیرا هر دو به یک سرانجام میانجامند و آن بیسرانجامی دمادم است. بهطور کلی، تجربههای کشورهای نیمه پیرامونی قابل تعمیم نیستند و تجربهی شوروی نیز بینقد و تحلیل امیدی را برای تکرار برنمیانگیزد. سوسیالیسم باید دورهی سوگیری و گذار را برحسب شرایط تاریخی و اجتماعی و جغرافیایی و با نیروی خرد و با ارادهی مردمی تدوین و طی کند. برای این منظور بازخوانی و تحلیل طرحها، برنامهها و سیاستهای مردم، دولتها و جوامع هم ضروری و هم تفسیرپذیر میشوند. من کار را با طرح «نپ» شروع کردهام اما آن را با تجربههای چندی از شوروی و سایر کشورهای سوسیالیستی ادامه میدهم.
□□□
۱) شرایط پیش از انقلاب اکتبر
در سال ۱۹۱۳، امپراتوری روسیهی تزاری با همهی ضعفهایش، در مجموع و نه بهطور سرانه، پنجمین قدرت صنعتی جهان بود. در یک کتاب درسی شوروی که احتمال نمیرود قصد بزرگ جلوه دادن دستاوردهای تزاریسم را داشته باشد تخمینهای زیر عرضه شدهاند:
در فاصلهی سالهای۱۹۱۰ ـ۱۸۶۰ تولیدات صنعتی جهان ۶ برابر، انگلستان ۲/۵ برابر، آلمان ۶ برابر و روسیه ۱۰/۵ برابر افزایش یافت(۱) .
با اینحال رشد اقتصادی امپراتوری روسیه در قیاس با دیگر کشورهای صنعتی بسیار کند و نامتوازن بود. این کشور از نظر اجتماعی و سیاسی در وضعیتی کاملا نامتعادل بهسر میبرد و جامعهی نیمه فئودالی آن زمان روسیه از هماهنگی با بخشهای پیشرفتهتر اقتصاد کشور بهکلی عاجز بود. کمبود سرمایه و کم توسعه یافتگی سیستم بانکی و بهطور کلی سطح نازل روحیهی تجاری مدرن، سبب شده بود که روسیهی تزاری برای پیشرفت اقتصادی خود به سرمایهگذاری خارجی تمایل و بعدها تمایل شدید نشان دهد.
رشد سرمایهگذاریهای خارجی که بیشتر از سرمایهگذاریهای بومی بود، به اندازههای مختلف در بخشهای مختلف صنعتی تحقق مییافت و در حال گسترش بود. در سال ۱۹۱۳ در حدود ۳۲ درصد از کل سرمایهی شرکتهای خصوصی به خارجیان تعلق داشت. آنان در صنعت نفت بیش از هر جای دیگر نقش مسلط داشتند و طبق گفتهی «لیاشچنکو» خارجیان همچنین ۴۲ درصد سرمایهی صنایع کالاهای فلزی، ۲۸ درصد سرمایه صنایع نساجی، ۵۰ درصد سرمایه صنایع شیمیایی و ۳۷ درصد سرمایه درودگری را تامین کرده بودند. (۲)
تاریخنگاران شوروی چنین استدلال میکنند که به رغم رشد صنعتی و افزایش میزان سرمایهگذاریها، با توجه به منابع طبیعی غنی این کشور، هنوز شکاف اقتصادی عظیمی میان آن کشور و سایر کشورهای اروپای غربی و آمریکا وجود داشت. ارقام جدول شماره ۱ که در یکی از منابع شوروی ذکر شده، تولید روسیه تزاری را با آمار مربوطه به تولید آمریکا و انگلستان در زمینهی تولیدات پایهی صنعتی مقایسه میکند: (۳)
جدول شمارهی ۱- مقایسهی اقلام پایهی صنعتی در سه کشور روسیه، انگلستان، آمریکا در سال ۱۹۱۳
روسیه / انگلستان / آمریکا
الکتریسیته (میلیارد کیلووات ساعت) / ۲/۰ / ۴/۷ / ۲۵/۸
ذغال سنگ (میلیون تن) / ۲۹/۲ / ۲۹۲/۰ / ۵۱۷/۸
نفت (میلیون تن) / ۱۰/۳ / - / ۳۴/۰
آهن خام (میلیون تن) / ۴/۲ / ۱۰/۴ / ۳۱/۵
فولاد (میلیون تن) / ۴/۳ / ۷/۸ / ۳۱/۸
منسوجات نخی (میلیارد متر) / ۱/۹ / ۷/۴ / ۵/۷
از این جدول میتوان چنین نتیجه گرفت که رویهم رفته بهرغم رشد کندتر کشاورزی (حدود سه جهارم جمعیت روسیه در مناطق روستایی زندگی و کار میکردند) نسبت به رشد نامتوازن صنعتی، امپراتوری روسیه در سال ۱۹۱۳ در معرض دگرگونی سریع قرار داشت، صنعتی کردن کشور به خوبی در حال پیشرفت و کشاورزی نیز در حال دگرگونی و رشد بود. با این همه پیشرفتهای مزبور خصلتی ناموزون و بسیار ناعادلانه داشتند و موجب بروز تنشهای اجتماعی و سیاسیای شدند که به نوبهی خود ناآرامی در شهرها بهعلاوه عطش به زمین و بنابراین شورش در روستاها را پدید آوردند. در این حال، یک طبقهی متوسط روسی در حال پدید آمدن بود که از اقتدار و اعتماد بهنفس برخوردار نبود. بهجز چند مورد استثنایی، خدمتگذاران حکومت خودکامه از نظر قابلیت فردی، مردانی میان مایه بودند که در درون انبوهی از مشکلات فزاینده غوطه میخوردند و در مقابله با مسایل یک امپراتوری در حال رشد و دگرگونی ناتوان بودند. روشنفکران نیز که پیوسته درگیر بحث و تئوریزه کردن مسایل بودند، تقریبا جملگی نه تنها با حکومت استبدادی بلکه با روح سوداگری سرمایهداری نیز سر مخالفت داشتند. اینها همه نشانهی یک ترکیب قابل انفجار بود. (۴)
جنگ جهانی اول ۱۹۱۸- ۱۹۱۴ این «ترکیب قابل انفجار» را مشتعل ساخت.
اقتصاد روسیه که با صنعت اسلحهسازی ضعیف و خطوط ارتباطی نسبتا فقیر، خود کشش لازم برای هماوردی با قدرت پیشرفتهتر آلمان را نداشت متحمل ورشکستگی و از هم پاشیدگیای شد که همراه با شکستهای نظامی، آن کشور را به سوی انفجاری اجتماعی- سیاسی سوق داد. لطمات و ضایعات بسیار سنگینی سالهای اول جنگ روحیهی ارتش را به شدت تضعیف کرده بود و ساکنان مناطق پشت جبهه نیز در وضعیتی نبودند که بتوانند محرومیتهای تحمیل شده در نتیجهی فشار جنگ و مشکلات مزمن تولید و حمل و نقل را بیش از این تحمل کنند. در این زمینه، به ویژه سنپترزبورگ (لنینگراد کنونی) در معرض انواع کمبودها قرار داشت زیرا با مناطق عمدهی تولید مواد غذایی فاصلهی زیادی داشت و همچنین ناگزیر از وارد کردن ذغالسنگ از فواصل بسیار دور به وسیلهی راه آهن بود. ذغال سنگ مورد نیاز این شهر از انگلستان وارد میشد اما به علت جنگ، راه ورود آن کاملا قطع شده بود. در واقع این کمبود تولید، آذوقه و سوخت در سنپترزبورگ بود که بالاخره کمر امپراتوری روسیه را شکست. سربازان ستمدیده از تیراندازی به سوی جمعیت انقلابی خودداری کردند و حکومت تزاری فرو پاشید. انقلاب روسیه جنبهای کاملا طبقاتی داشت و اکونومیسم قادر به تعیین آن نیست اما رهبری برجستهی این انقلاب به خوبی از تضادهای اجتماعی و اقتصادی و محرومیتها نیرو میگرفت. ترکیبی از عوامل اقتصادی- اجتماعی- سیاسی و نظامی همراه با فرسودگی و خستگی سیاسی رژیم و همراه با سرخوردگی مردم از دوام حکومت، بر اثر از هم گسیختگی اوضاع، تنها تحت رهبری توانا و هوشمند موجب درهم پیچیده شدن امپراتوری تزاری گردید.
۲) اقتصاد روسیه در آغاز دوران انقلاب
انقلاب روسیه در سالهای نخستین چه در دوران حکومت موقت و چه پس از قبضه شدن قدرت توسط بلشویکها همچنان با آشفتگی اقتصادی، کمبود غلات و آذوقه، وخامت وضعیت صنایع، از همپاشیدگی سیستم حمل و نقل و نرسیدن مواد سوختی ضروری به تمام شاخههای تولید و حیات اجتماعی دست به گریبان بود. بهویژه پس از روی کار آمدن بلشویکها، جنگ داخلی نیز مزید بر علت شد و قحطی و شرایط اقتصادی فاجعهباری را بر جامعه و حکومت انقلابی آن تحمیل کرد.
لنین در ماه ژوئن همان سال (۱۹۱۷) نوشت: «همه براین نکته توافق دارند که پیاده کردن فوری سوسیالیسم در روسیه غیر ممکن است». او حتا در ماههای پیش از تسخیر قدرت در اثری تحت عنوان «خطر فلاکت و راه مبارزه با آن»، که به صورت جزوهای در پایان اکتبر منتشر گردید و تاریخ نگارش آن یک ماه قبل از آن بود به شکلی غمانگیز اعلام داشت که «فاجعهای اجتناب ناپذیر روسیه را تهدید میکند» با وجود این، در این مرحله سیاست اقتصادی به صورت تابعی از هدفهای سیاسی درآمد که اساس آن را درهم شکستن قدرت بورژوازی، تسخیر ماشین دولتی و به دست گرفتن اهرمهای قدرت اقتصادی، از طریق ملی کردنهای فراگیر و برخورد با جزئیات مسایل از طریق اقدامات آنی بعدی تشکیل میداد.
کمونیسم جنگی که از اواسط سال ۱۹۱۸ یعنی ۸ ماه پس از پیروزی انقلاب آغاز شد و تا اواسط سال ۱۹۲۱ ادامه یافت در واقع نتیجهی طبیعی شرایط سخت و رقتانگیزی بود که اقتصاد و جامعه روسیه شوروی در دوران پس از انقلاب و به هنگام جنگ داخلی رودرروی آن قرار داشت. اما همین سیاست، که بعضی از بخشهای آن نیزغیرواقعبینانه و خیالپردازانه بود، خود، اوضاع آشفته اقتصادی را بیش از پیش سختتر و نامساعدتر کرد و سبب شد که بالاخره حکومت شوروی سال ۱۹۲۱ با پذیرش و اجرای طرح نوین اقتصادی "نپ" (NEP) از چپروی شدید و تصمیم به دولتی کردن کامل اقتصاد و اشتراکی کردن اجباری کشاورزی عقب بنشیند.
میتوان به این گفته «موریس داب» استناد کرد که لنین از ابتدا قصد درگیر شدن در افراط کاریهای دورهی کمونیسم جنگی را نداشت. او در واقع به خاطر اوضاع اضطراری ناشی از جنگ، گرسنگی و هرج و مرج به سوی تلاش جهت کنترل «همه چیز از مرکز» سوق داده شد. اما سیاستهای آن زمان نیز به این هرج و مرج کمک کردند.. لنین زمانی افتخار میکرد که این سیاستها «نظم جامعهی سرمایهداری را از میان برده است». در انجام این کار او برای مدتی به نابودی هر چیز که نشان از نظم و انضباط عقبمانده و ستمگرانهی کهن داشت کمک کرد و زمانی که سرانجام منطق تلخ شرایط، او را به نیاز تغییر جهتگیریها متقاعد ساخت، هنوز دامنه کامل پیامدهای تحولات آینده همچنان مبهم و نامعلوم بود.
۳) خواستهای صنعتی در آستانهی انقلاب و مسایل کمونیسم جنگی
روسیه، و تزار مغرور آن، دو بار طعم شکست را به ناپلئون چشانیدند: یک بار مستقیم و یک بار با واسطه متحد خود. بار اول در ۱۸۱۲ بود؛ وقتی مسکوی غرق در لهیب آتش را به وی تحویل دادند و خلاء بیهدفی او را مایه شکست شرمسارانهاش کردند تا سربازانش در یخ و سرمای بیامان اروپای شرقی بمیرند و معدودیشان پیاده به پاریس باز گردند. دو سال بعد نیز تزار آلکساندر به پاریس پا گذاشت؛ وقتی آخرین شکست را متفقین او در خاک فرانسه به ناپلئون تفهیم کردند. بار دوم پس از شکست ناپلئون از ولینگتن، سردار انگلیسی، در واترلو در ۱۸۱۵ بود؛ یعنی زمانی که نیروی نظامی ۲۵۰۰۰۰ نفری روسی به فرانسه آمدند. در هرحال روسیه همیشه بیش از آن که از توسعه و سلطه نظامی فرانسه بترسد از خون آزادیخواهی و رسوبات ژاکوبنیزم* در دل سربازان فرانسه که به هر جا میرسید جاری میشد، وحشت داشت.
در ۱۸۵۴، روسیه با سازمان اجتماعی کهنه و تسلیحاتی کهنهتر و ارتش وامانده و جا خوردهتر از همه، هر چند با فرماندهی مغرور، رویاروی قدرتهای غرب قرار گرفت. روسیه در آن زمان، بنا به نظریهی تاریخ شناسانی چند، که میتواند دست کم از حیث کلیات پذیرفته شود، زیر سلطهی یک «نظام کاستی» Castsystem به سر میبرد. اما در عین حال، درکنار این نظام، نظام صنعتی بهگونهای ناموزون، رشد میکرد؛ نظامی قوی در برابر نظام عقب ماندهی داخلی، که خود بههرحال در برابر اروپای تند رشد، عقب بود. این قضیه را همگان با مثالی روشن میکنند: درحالی که انگلستان کیلومترها خط آهن در سرزمین اصلی خود که وسعت بسیار محدودی داشت مستقر کرده بود تنها خط آهن مهم روسیه خط سنپترزبورک- مسکو بود و به جز آن خط آهن مسکو- ورشو نیز به تازگی در دست ساختمان قرار داشت.
ارتش روسیهی تزاری انباشته از سرفهایی بود که بهصورت مادامالعمر در نظامیگری خدمت میکردند. وسیلهی نقلیهی این ارتش گاریهایی بود که در راههای خاکی و پر دستانداز و پر گل و لای جا به جا میشدند. ناوگان دریایی آن کشتی بخار در اختیار نداشت و بسیار آسیبپذیر بود. این ارتش در کریمه شکست خورد. و این ضربهی هولناکی بود برای تزار سرشار از غرور.
این پدیدهها البته برای فرمان آزادسازی روستاییان در ۱۸۶۱، عوامل اصلی بهشمار نمیآمدند، بلکه خود محصول تحولی درونی و اجتنابناپذیر بود که بهنوبهی خود ظهور و صدور فرمان را تسریع میکردند.
بیشک از زمان لغو سرواژ که نتیجهی پویش اجتماعی الزامآور و پر پیچ و خمی بود که خود را در شکست کریمه در برابر همهی یاران تزار در معرض نمایشی غمانگیز قرار داد. تا جنگ اول جهانی، یعنی در طول ۵۳ سال، روسیه از رشد سریع اقتصادی و تغییرات اجتماعی عمدهای برخوردار شد. کار مقایسهی رشد اقتصادی روسیه در این دوره با رشد اقتصادی سایر کشورهایی که به مرحلهی رشد صنعتی راه یافته بودند، بیاندازه دشوار است. آمارها صرفا برای کالاهای صنعتی موجودند، درحالی که در این دوره صنایع دستی و کارگاههای کوچک فوقالعاده اهمیت داشت.**
شاخص تولید صنعتی (کارخانهای و استخراجی) از۱۳/۹ در سال ۱۸۶۰ (سال پایه ۱۰۰= ۱۹۰۰) به ۶۳/۶ در سال ۱۹۱۳ (سال ما قبل جنگ سالانه اول جهانی) افزایش یافت. در دوره ۱۸۸۸ تا ۱۹۱۳ شاخص یاد شده نرخ رشد تقریبا ۵ درصد را نشان میدهد. این نرخ نسبتا بالا بود و اگر بهطور سرانه محاسبه میشد از نرخهای مشابه در مورد آمریکا و آلمان بالاتر بود. بنابراین دو نرخ رشد بسیار کند کشاورزی، و تخصیص بخش عظیم جمعیت و اشتغال و منابع به تولید کشاورزی روستایی بود که موجب میشد عملکرد کلی اقتصاد روسیه این چنین ناچیز به نظر برسد. به هرحال نرخهای رشد درآمد ملی روسیه خیلی پایینتر از آمریکا و ژاپن و کمی پایینتر از آلمان قرار داشت اما از نرخهای انگلستان و فرانسه، که رقیب دیرین، بیشتر بود. با این همه رشد در شوروی بسیار ناموزون بود. مناطق بسیارعقب مانده و فقیر در کنار مناطق شهری با رشد صنعتی قرار داشتند. شکاف نسبی یا مطلق نیز همواره رو به فزونی بود. در فاصله ۱۸۶۰ تا ۱۹۱۰ روسیه، بهرغم عقب ماندن از کشورهای صنعتی آن روز از نرخ رشد بیشتری برخوردار بود. رشد روسیه بهخصوص پس از ۱۸۹۰ (البته بهجز دوره بحرانها) تا ۱۹۱۳ پدید آمد. در فاصله ۱۸۹۰ تا ۱۹۰۰، در نتیجه سیاست تعرفههای حمایتی و طی برنامههای اقتصادی آگاهانه تحت رهبری کنت ویت، وزیر مالیه، رشد صنعتی سریعی به دست آمد:
در حالی که تولید آهن خالص آلمان در این فاصله ۱/۶ برابر شد، تولید آهن روسیه به ۳ برابر رسید. حجم تولید نفت در این دهه بود که به حجمی معادل ایالات متحد آمریکا رسید، بهطوری که در ۱۹۰۰ تا حدی نیز از آمریکا جلو افتاد و مقام اول را به دست آورد. طول خطوط آهن ۷۳/۵ درصد زیاد شد. به طور کلی در فاصله سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۹۱۰ تولیدات صنعتی جهان ۶ برابر، انگلستان ۲/۵ برابر، آلمان ۶ برابر و روسیه ۱۰/۵ برابر شد.
جداول شمارهی ۱ و ۲ و ۳ به ما مینمایانند که روسیه علیرغم رشد صنعتی و رشد شهری، با عقب ماندگی بخش وسیع صنعتی، با کندی رشد اقتصاد ملی و با عقب ماندگی نسبی در مقابل سایر کشورهای صنعتی روبهرو بود. تحول صنعتی، خود روز به روز جای بیشتری را برای درک تضادها، برای درک عقب ماندگی اقتصادی از سوی اقشار اجتماعی گوناگون به ویژه پیشگامان، برای نارضایی عمومی ناشی از استثمار شدید طبقهی کارگر، برای عقب ماندگی و فقر دهقانان، برای آشکار شدن تفاوت اجتماعی، برای گرایش قوی به رشد همه جانبهی اقتصاد و برای طرح اجتماعی مقولههای قدیم به گونهای نو، باز گشود. با این حال بحران ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۵ و بحران ۱۹۰۷ تا ۱۹۰۹ ضربههای محکمی به اقتصاد وارد ساخت. این ضربهها شهرنشینان تهیدست و طبقهی متوسط و طبقهی کارگر نوزاد روسیه را به شدت تحت فشار قرار داد زمینههای نارضایی جدی و شکل گرفته را فراهم ساخت.
جدول شماره ۲- مقایسه درآمد ملی در چند کشور اروپایی در سالهای ۱۸۹۴ تا ۱۹۱۳ (روبل برای هر نفر)
نام کشور / درآمد ملی ۱۸۹۴ / درآمدملی ۱۹۱۳ / رشد (درصد)
انگلستان / ۲۷۳ /۴۶۳ / ۷۰
فرانسه / ۲۳۳ / ۳۵۵ / ۵۲
ایتالیا / ۱۰۴ / ۲۳۰ ۱۲۱
آلمان / ۱۸۴ / ۲۹۲ / ۵۸
اتریش مجارستان / ۱۲۷ / ۲۲۷ / ۷۹
روسیه بخش اروپایی / ۶۷ / ۱۰۱ / ۵۰
جدول شماره ۳- پیشرفت نسبی صنعتی در چند زمینه در چند کشور
نام کشور- پنبه(کیلوگرم سرانه)- / آهن خام (کیلوگرم سرانه)-
۱۸۶۰ ۱۹۱۰ / ۱۸۶۰ ۱۹۱۰
آلمان ۱/۴ ۶/۸ / ۱۴ ۲۰۰
آمریکا ۵/۸ ۱۲/۷ / ۲۵ ۲۷۰
فرانسه ۲/۷ ۶/۰ / ۲۵ ۱۰۰
ایتالیا ۰/۲ ۵/۴ / ۲ ۸
ژاپن ؟ ۴/۹ / ؟ ۵
انگلستان ۱۵/۱ ۱۹/۸ / ۱۳۰ ۲۱۰
روسیه ۰/۵ ۳/۰ / ۵ ۳۱
نام کشور - خطوط آهن (طول به جهت و مسافت)- ذغال (کیلوگرم سرانه نیروی بخار (قوه اسب هر هزار نفر)
آلمان / ۲۱ ۷۵ / ۴۰۰ ۳۱۹۰ / ۵ ۱۳۰-۱۱۰
آمریکا / ۱۹ ۱۲۲ / ۴۲۰ ۴۵۸۰ / ۲۵ ۱۸۰-۱۵۰
فرانسه/ ۱۸ ۸۷ / ۳۹۰ ۱۴۵۰ / ۵ ۷۳
ایتالیا / ۶ ۳۸ / ؟ ۲۷۰ / ؟ ۴۶-۱۴
ژاپن / ؟ ۱۴ / ؟ ۲۳۰ / ؟ ۱۰-۷
انگلستان / ۴۴ ۶۹ ۲۴۵۰ ۴۰۴۰ / ۲۴ ۲۴۰-۲۲۰
روسیه / ۱ ۲۴ / ؟ ۳۰۰ / ۱ ۱۶-؟
شرایطی چون عقب ماندگی وسیع دهقانان و رشد عمومی اقتصادی بسیار کند، رشد صنعتی در مقابل فقر کشاورزی و وضع رقتبار طبقهی کارگر بخشی از حرکت روشنفکران لیبرال و ملیگرا را به اضافهی روشنفکران چپ، به ویژه طی جریان بحرانی، به نظریهسازی، تلاش اجتماعی و سازماندهی نارضایی و بالاخره متشکل کردن صفوف احزاب مخالف اصلاحطلب یا انقلابی کشانید. در راس جریانها و احزاب مخالف، سوسیال دموکراتها (که بعدها بلشویسم از آن بیرون آمد)، ناردونیکها (خلقگرایان پوپولیستی) و سوسیالیستهای انقلابی قرار داشتند. شرایط برای سیاسی شدن و شرکت در جریان انقلاب در میان کارگران فراهم آمد و دگرگونی به سوی مخالفت سازمان یافتهی کارگری آغاز شد. با این همه عقب ماندگی عمومی و ضعف طبقهی کارگر و بالاخره با هویتی سیاسی همراه با فقدان برنامههای منسجم دموکراتیک در میان طبقهی متوسط شهری، لنین را به نگارش اثر بسیار با اهمیت «چه باید کرد» کشانید: نقش روشنفکران انقلابی و متعهد در بردن اندیشهی سوسیالیسم به میان کارگران و نیروهای انقلابی لازم است. در واقع لنین اثر عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی را در عقب ماندگی عمیق فرهنگی درک میکرد. چونان یک راهبردساز (استراتژیست) با مسالهی عدم تعادل در دههی اول قرن بیستم، مطابق نسخه «چه باید کرد» برخورد کرد. در این میان البته شکست برنامههای تحول مسالمتآمیز، یعنی افکار طرفداران رشد اقتصادی کشور در چارچوب نظام موجود، اصلاحات تکنولوژیک، رشد اجتماعی و حرکت تدریجی به سوی برابری اجتماعی بیشتر و مقابله با فشار و استبداد تزاری، زمینهی برابری رشد اندیشههای سازمانیافتهی سوسیالیستی در جریان فرصت گرانبهای جنگ اول جهانی فراهم کرد. ادامه دارد.
فریبرز رئیس دانا
* ژاکوبنها، جناح مافوق افراطی انقلاب فرانسه بودند که در سال ۱۷۹۰ روبسپیر را به قدرت رساندند و دوران وحشت چهارماهه را به پایان بردند. آنها با رفتن روبسپیر به زیر گیوتین که خود در فرستادن هر فرد خارج از خط مافوق انقلابی اعم از راست یا چپ، به زیر همان گیوتنی دریغ نکرده بود، از صحنه خارج شدند. اما ژاکوبیسم هرگز تا سالهای دور از دل و جان مردم تهی دست شهری به ویژه کارگران صنعتی تازه تشکیل و در حال رشد بیرون نرفت. بعدها یادگار اندیشهی آنان در جریان انقلاب ۱۸۴۸ و در کمون پاریس ۱۸۷۱ به روحیههای انقلابی آگاهانهتر استحاله یافت.
** در زمینهی بررسی آمار اقتصادی قرن نوزدهم بیش از حد مدیون اقتصاددان روسی «کندراتییف» (Kondratief) و بیش از آن مدیون گلد اسمیت (Goldsmith) و بازسازیهای آماری شگفتانگیزش برپایهی کار کندراتییف هستیم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست