دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
می خواهم دلم را گردگیری کنم
دل، زبالهدانی نیست که خرت و پرتهای ذهن را درونش نگه داشت؛ دل، فراموشخانه نیست که چیزهای کهنه و پوسیده را درونش تلنبار کرد؛ دل، گنج با ارزش ما آدمهاست که گاهی خیلی مفت به چیزهای مفت آن میفروشیم.
دل ما گاهی میشود انبار خصومت، مخزن چیزهای به درد نخور، منجلابی از کینه، حسادت، بغض و تنگچشمی. خودمان نمیدانیم اما این دل آلوده را با خود همه جا میبریم و به جایش صورتمان را دایم صیقل میدهیم و با این حال نمیدانیم چرا به دل آدمهای اطرافمان نمینشینیم.
کمی چشم باطنبین میخواهد تا بدانیم زشتی افکار و نیتهای پوسیده کمکم به چهرهمان میپاشد؛ همین است که مردم جذب آدمهای بددل نمیشوند. آنها که همیشه با مردم قهر میکنند و کینه آدمهای دور و بر را به دل میگیرند از همین قماش هستند. گاهی آنها حق دارند عصبانی شوند یا دلشان بشکند اما دایم در این وضع بودن، تلخ است؛ هم برای خودش هم برای دیگرانی که او را میبینند.
همین است که قهر کردن و روی ترش کردن اتفاق خوبی نیست. چهره درهم کشیده ما، مردم را از دور و برمان میتاراند و آنقدر آنها را دور میکند که روزی خودمان میمانیم و خودمان؛ با دلی پرغصه، پرکینه و تنها.
اما وضع میتواند این طور پیش نرود. میتوان کینهها را دور ریخت، دل را صاف و بخشیدن دیگران را تجربه کرد.
● نوروز غنیمت است
تا سر برگردانیم نوروز ۹۲ هم رسیده است، با همه آن شور و شوق و هیجانی که با خود میآورد. سال که عوض میشود حس ما آدمها به زندگی هم عوض میشود، شاید به همین علت است که میگویند نوروز برای آنها که سالی را با قهر گذراندهاند، غنیمت است.
در نوروز یک اتفاق خوب میافتد. با آمدن سال جدید حتی آنها که به دیدار سالی یکبار یکدیگر خو گرفتهاند هم ملزم به دید و بازدید میشوند. شاید بگوییم رفع تکلیف است، شاید بگوییم برای راحت شدن از نیش و کنایه فامیل است اما من میگویم همین یکبار هم به دلها صفا میدهد و روح آدمها را صیقلی میکند.
البته این نتیجه عاید آنهایی میشود که از هم کدورتی به دل ندارند و اگر عاشقانه همدیگر را دوست ندارند، دست کم از هم کینهای عمیق به دل نگرفتهاند و دیدار سالی یکبار همدیگر برایشان زهر نمیشود. پس موضوع، قلبهای دور از هم، چشمهایی که توان دیدن یکدیگر را ندارند و پاهایی است که به سمت جلو پیش نمیرود؛ همان قلبها و پاها و چشمهایی که متعلق به آدمهایی است که نوروز هم به سختی گره روابطشان را باز میکند.
● نمیخواهند یا نمیتوانند ببخشند؟
موضوع فقط مقید شدن به آشتی کردن در نوروز نیست، چون در هر روز از سال و به هر بهانهای میتوان برای رفع سوءتفاهمها آستین بالا زد. نوروز در این ماجرا فقط یک بهانه است، روزهایی طلایی در سال که میتواند نماد دلتکانی آدمها باشد.
اما آنها که کینههای عمیق از هم به دل گرفتهاند- چه نوروز باشد و چه غیر از نوروز- بر مواضع خود برای قهر بودن و دوری کردن از هم پافشاری میکنند. برای همین است وقتی کسی آنها را به آشتی کردن در آستانه سال نو دعوت میکند و از آنها میخواهد کینهها را دور بریزند، آنها باز همان حرفهای قبلی را میزنند و از رنجشهای قدیمیشان میگویند.
در واقع گیر کار این آدمها این است که نمیخواهند فرد مورد نظر را ببخشند، ولی به دیگران وانمود میکنند نمیتوانند این کار را انجام دهند چون زخمی که آن فرد به آنها زده خیلی کاری بوده است.
● آشتیکن،کم نمیآوری
وقتی یک روانشناس رو در روی ما باشد و ما از کینهها و کدورتهای خود برایش بگوییم و اینکه قادر به بخشیدن فردی که رنجیده خاطرمان کرده، نیستیم، او بیگمان یک لبخند میزند و سری تکان میدهد که یعنی این حرف را قبول ندارد.
از دید روانشناسها بیشتر کسانی که به هزار علت موجه و غیر موجه با هم قهر میکنند و روی از هم میگردانند، خجالت میکشند که یک بار دیگر به چشم هم خیره شوند و عذرخواهی کنند یا فکر میکنند اگر پا پیش بگذارند غرورشان جریحهدار میشود و مقابل فرد مورد نظر کم میآورند.
این کم آوردن و این غرور و این خجالت، بزرگترین مانع برای آشتی کردن افراد با هم است؛ در واقع همان چیزی که ما نوشتیم «آنها نمیخواهند آشتی کنند».
پس تا این سد مستحکم وجود دارد، قهر نیز ادامه دارد. اما روانشناسها میگویند این سدها هم شکستنی است، به این شرط که بهانهای که دو طرف دعوا نیاز دارند تا به آن چنگ بیندازند و خود را از پشت دیوار کدورتها بالا بکشند، به دستشان داده شود.
این بهانه میتواند پادرمیانی بزرگترها یا پا پیش گذاشتن افرادی باشد که دو طرف ماجرا آن را قبول دارند و حرفهایش را همیشه آویزه گوش میکنند. اما این پادرمیانیها هم قاعدهای دارد. مدتی پیش دکتر بدرالسادات بهرامی، روانشناس، توصیههایی میکرد که قابل تامل است.
او میگفت بهترین زمان برای آشتی دادن افراد، روزهایی است که در جمع خانواده یا دوستان، مراسمی برگزار شده است و در این جمع از افراد مورد نظر خواسته میشود تا رو در روی هم بنشینند و دلشان را با هم صاف کنند.
بهرامی میگفت اینکه به افراد بگوییم کینهها را دور بریزند و روی ماه همدیگر را ببوسند اگر چه الفاظ خوشایندی است، اما نسخهای نیست که به درد افرادی که از هم کدورت به دل دارند، بخورد. او معتقد است آدمهایی که به هر علت با هم قهر کردهاند، برخلاف تصور مردم نباید همه چیز را خیلی سریع فراموش کنند بلکه باید در موقعیتی مناسب که ذهنشان آماده پذیرش موضوع است، روبهروی هم بنشینند و بررسی کنند که چه شد قلبشان مکدر شد و رابطهشان به قهر کشید و چه اتفاقی افتاد همه خاطرات خوشایند با هم بودن را فراموش کردند.
البته طبیعی است همه این گفت و گوها باید در محیطی خلوت، بدون حضور دیگران اتفاق بیفتد، چون وقتی چند نفر سفره دلشان را -که پر از خاطرههای منفی، کینهها و دلخوریهاست- باز میکنند محال است نفر سومی پیدا شود و اظهارنظری نکند و بزم آشتیکنان و رفع کدورتها را برهم نزند.
با این حال، این گونه جلسهها همیشه براحتی و بیدردسر پیش نمیرود چون این جلسهها مثل نبش قبر کردن آدمی است که مدتها از زمان مرگش میگذرد و زیر و رو کردن گورش نتیجهای جز دل به هم خوردگی ندارد. برای همین است که دکتر بهرامی نیز در توصیههای خود تاکید میکند وقتی این گفتوگوها به نقطهای رسید که از آستانه تحمل افراد بالاتر رفت، بحث برای دقایقی متوقف شود و مثلا یکی از دو طرف پیشنهاد دهد که میآیی با هم یک فنجان چای بنوشیم؟
اما باید تحمل داشت و بعد از اینکه احساس منفی جمع شده در وجودمان فروکش کرد دوباره به حرف زدن درباره خاطرات گذشته، تلخیهایی که چشیدهایم و حس آزاردهندهای که در تمام این مدت داشتهایم، ادامه دهیم. باور کنید نبش قبر کردن گذشته و مرور کردن خاطرههایی که همیشه مثل خوره به جانمان هجوم میآورد، دارویی است که اولش تلخ و آخرش شیرین است.
● کوچهآشتیکنان
مردم کوچه و بازار میگویند خراب کردن یک بنا کار سادهای است، اما ساختن دوباره آن مشکل. درست هم میگویند و این گفتهشان درباره خیلی چیزها صدق میکند؛ از جمله درباره خراب شدن یک رابطه و تلاش برای درست کردن آن.
برای اینکه درگیر این خراب کردن و ساختن نشویم، درس اول این است که در زندگی کاری نکنیم یا خود را در موقعیتی قرار ندهیم که نتیجهاش ایجاد کدورت و قهر بشود؛ اما اجرا کردن این درس خوب، کار آسانی نیست. پس هیچ کدام از ما نمیتوانیم مطمئن باشیم که میتوانیم به این درس پایبند بمانیم چون برخی اتفاقها بیآنکه در آن نقش داشته باشیم، روی میدهد.
اما وقتی این اتفاقها رخ داد و نتیجهاش هم بروز کدورت و دلخوری و در نتیجه قهر کردن شد، برای بازسازی رابطهای که پیش از این دوستش داشتیم چارهای جز تلاش برای به دست آوردن دوباره از دست رفتهها نداریم.
این کارهم فوت و فنهای خاص خود را دارد و گام نخست ، این است که سهم خود در بروز مشکل بپذیریم. موضوع این است که ما باید به اشتباههای خود اعتراف کرده و سعی نکنیم از آنها فرار کنیم و تقصیرها را متوجه دیگران کنیم؛ البته به این شرط که بیتردید مرتکب اشتباهی شدهایم. در این هنگام است که باید از غرور خودمان بگذریم، پا پیش بگذاریم و برای سر و سامان دادن به وضع به هم ریخته فعلی اقدام کنیم؛ بیهیچ دروغ، بیهیچ مظلومنمایی و بیهیچ دورویی.
در این مرحله باید موضوع مورد اختلاف با فرد مقابل را صاف و پوست کنده با او در میان بگذاریم و درباره تمام جزئیات، حتی موضوعهای حاشیهای بحث کنیم تا آنجا که فرد مقابلمان حس کند آدم رو راستی هستیم و قصد سامان دادن به وضع پیش آمده را داریم. بدترین اقدام در این مرحله این است که ما سعی کنیم اشتباه خود را کوچک و بی اهمیت جلوه دهیم، چون این کار باعث تند شدن آتش فرد مقابل میشود و هر چه رشتهایم پنبه میکند.
البته این حرفها به این معنی نیست که ما باید آسمان و ریسمان را به هم ببافیم و درباره اشتباهمان اغراق کنیم، بلکه موضوع این است که باید خالص باشیم و پشیمانی خود را با تمام وجود ابراز کنیم. بیشتر آدمهای پیرامون ما وقتی ما را پشیمانهای راستگو ببینند، حاضر میشوند ما را از ته دل ببخشند و افکار منفی خود نسبت به ما را دور بریزند. اما تنها اعتراف به اشتباه کافی نیست، بلکه ما دلی را که شکستهایم باید از نو بسازیم و این میسر نیست مگر اینکه ما اشتباه مان را به روشهای متخلف جبران کنیم.
هدیه دادن میتواند یک روش خوب برای آشتی کردن باشد بویژه هدیهای که برای آن وقت گذاشتهایم و تمام سلیقه خود را به کار بستهایم تا به فرد مورد نظر نشان دهیم که او چه اندازه برای ما مهم است. اما جادوی هدیه نیز تا زمانی کوتاه اثر میکند، یعنی تا زمانی که یک بار دیگر ما مرتکب اشتباه بشویم. پس عاقلانه آن است که ما اشتباهی که موجب رنجش دیگران میشود، تکرار نکنیم نه اینکه هر بار کاری آزاردهنده انجام بدهیم و بعد برای حل و فصل موضوع، به خریدن هدیه متوسل شویم.
البته بیاشتباه زندگی کردن و نرنجاندن دیگران کار سختی است، ولی اگر میخواهیم در آرامش زندگی کنیم و اجازه دهیم دیگران هم زندگی آرامی داشته باشند، باید زندگی با صلح، دوستی و بخشش را یاد بگیریم.
منبع: چاردیواری
مریم خباز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست