چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
«زمانی برای درنگ»
به نظر میرسد رویکرد جدید سازمان برای ساخت تله فیلمهای محدود با کیفیت بالاتر نتیجه بهتری داده است. نتیجهای که لااقل اگر به جدول اکران فیلمها در سه سال اخیر نگاهی بیندازیم، همین دو تله فیلم را در مقیاسهای بزرگتری میتوانیم قرار دهیم .
از آنجا که سالهاست سینمای ایران همان روند ساخت تله فیلمهای نازل را دنبال کرده شاید مجال خوبی است برای فیلمسازان نابلدمان که آزمون و خطاهای خود را در صدا و سیما بیازمایند و بعد پا به عرصه سینما بگذارند تا آنچه را که میسازند در محاق دفاع از چیزی را نداشته باشد که حتی برای ذم و نقدش هم محلی از اعراب باقی نمیگذارد.
● شاه کلید:
داستان توبه سارق نام آشنا و حرفهای که تخصص بالایی در باز کردن سختترین قفلها دارد به نام «اصلان شاه کلید» که نوچهها و شاگردهای زیادی را هم پرورش داده و ازدواج خواهرش با ستوان اداره آگاهی که تمامیخانوادهاش در نیروی انتظامی در حال خدمت هستند، در نگاه اول تقابل این دو طیف متفاوت را محل تضادهای ترس و طنز قرار میدهد که طبیعت فیلمنامه را به سمت و سوی سینمای جاهلی یا کوچه بازاری ( ظاهرا تنها ژانر اختصاصی سینمای ایران است) میبرد که توان آرش قادری در ارائه به موقع این تضادها و دیالوگهای به موقع که با چاشنی طنز همراه است فیلمنامه را متفاوت از مدلهای دم دستیترش نشان میدهد.
سامان مقدم که کم کم جایگاه ثابت و محکمیدر سینمای ایران پیدا کرده و اعتماد آثارش برایش اعتبار آفریده، هم خودبه خود در ساخت اثری که متعلق به سینمایی است که کمیاز آن را در کافه ستاره منتها با لحن متفاوت عرضه کرده، خود را در ساخت فیلم طناز دیگری میآزماید که نمونه فانتزیاش را قبلا با موفقیت ساخته است. بازی مجید مظفری در نقش یک دزد جاهل که حماقتها و رفتارهای گیجگانهاش به شدت در بازآفرینی چنین فیلمی تاثیر گذاشته را باید نه تنها نقشی متفاوت در کارنامه او بلکه یکی از موفق ترین آنها نیز دانست. مظفری حالا بعد از تجربیات فراوان در آثار بزرگان سینما آنقدر پخته و کاربلد ظاهر میشود که یک تنه هم تماشاگرش را میخنداند و هم فیلم را به شوق دیدن چهره جاهلی و خندهدار و شعفانگیزش تا پایان دنبال میکند. هر چند بازی خوب بقیه بازیگران هم از نشانههای درک شخصیت از طرف کارگردان است که حتی در نابازیگری همچون کیانوش گرامی، یک شخصیت ثابت و قابل احترام میسازد که دومین همکاری مقدم با وی بعد از کافه ستاره محسوب میشود.
یادآور میشوم صحنه مسابقه باز کردن قفلهایی را که اصلان و دارودستهاش برای پلیس ساختهاند توسط با سابقهترین قفل بازکنهای مجرم و اضطراب طنزآلود اصلان و بقیه دارودستهاش را که نشان از همان درک شخصیت دارد؛ و یا صحنه چانهزدن اصلان برای نشکستن توبهاش و بالا انداختن ابروانش و کل کلهایش با پلیس برای گرفتن برگه عدم سوءپیشینه ... همه و همه نشان از یک کار با کیفیت در عرصه سینمای کمدی است که حتی پتانسیل جذب مخاطب در برهوت سینمای کمدی را داراست. مجید مظفری که این روزها انگار بیشترین تمرکزش را بر تهیهکنندگی آثار تلویزیونی با کارگردانان جوان بیشتر کرده، این روزها تله فیلم دیگری به کارگردانی مهدی کرمپور را آماده نمایش دارد. به نظر میرسد درک ارزش ساخت فیلم برای گروه سازنده «شاه کلید» چیزی فراتر از شعارهای رسانهای است که این روزها بیشتر مزمزه ژورنالیستی بعضی از دوستان شده است.
● انتقال:
تله فیلم« انتقال» از زمان شروع و حتی قبل از فیلمبرداری سر و صداهای زیادی را پیرامون قصه ظاهرا پر جنجالش آغاز کرد که به نظر میرسید اینبار هم باید به داشتههای علیرضا بذرافشان که یک بار در نوروز ۸۶ تله فیلمی به کارگردانی او را دیده بودیم، اعتماد کنیم و اعتماد به نفس سازندگان از بازی گرفتن بازیکنان فوتبال در فیلم را، نشان از قلقلک ژورنالیستی دوستان برای کنجکاو کردن مخاطب در نظر بگیریم. اما قضیه درست همین جاست که کمی معادلات جابه جا شده و فرمولها قرار نیست تغییری در اجرا داشته باشند.
ایده پرداخت به یک جنایت که تمامی طوفانهای ناشی از آن در داخل بدنه همان خانواده زخم خورده است و خیانت یک آشنا، ایدهای است که هم در «تب سرد»، با فیلمنامه بذرافشان و کارگردانی علیرضا افخمی پرداخت شده و یک بار هم در اولین تله فیلم بذرافشان با بازی شهاب حسینی در بوته آزمایش قرار گرفته بود. هرچند هرگاه که مستقیما از حرفهای برای سوژه فیلمیاستفاده میشود ناخودآگاه ذهن مخاطب به سمت و سوی پرداخت قصهای میرود که جهانبینی سازنده را نسبت به آن اثر در پی خواهد داشت. نمونهها کم نیستند.
پرداخت به زندگی بازیگر سینما، مشکلات پرستاری و یا از همپاشیدگی یک پلیس یا یک وکیل قانونمند و موفق، اما ترس از جواب ندادن ایده در پرداخت و نپذیرفتن ریسک پرداخت به محیطهای قهرمانی در تله فیلم انتقال، لااقل این فیلم را از وجه نگاه حرفهای به مقوله فوتبال در ایران بیشتر شبیه به پرداختن به تیترهای روزنامههای زرد کرده که از بیرون گود به قضیه نگاه میکنند. به نظر میرسد فیلمنامه نویسان همان خط قصه آشنای خود را که در مثالهای بالا ذکر امتحانهای پس داده شدهشان را گفتیم، به پرداخت متفاوت و غیرجنایی به موضوعی کاملا انسانی ترجیح دادهاند؛ و باز شاید به همین دلیل است که نمیتوانند گره فیلم را در آخر قصه باز کنند و پیدا شدن سر و کله پلیس بالای سر مجرم هنگام سرزدن به جسد مقتول، بیشتر شبیه به رفع مسئولیت است.
همانطور که قبلتر هم اشاره شد ایده جذاب دوستان در پرداخت یک موضوع اجتماعی و دغدغه شهرت که کمی هم میتوانست از همان ابتدای فیلم تبدیل به بیان یک معضل بزرگ در فوتبال حرفهایمان شود؛ فقط در حد تکیه کلامها و کنایههایی به بزرگان فوتبال و بسط دادن آنان به مافیای قدرت باقی مانده و مجال بازگویی بیشتر پیدا نکرده است.
علی نعیمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست