شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

وقتی روان پریشی زیبایی تصویر می شود


وقتی روان پریشی زیبایی تصویر می شود

نگاهی به فیلم آسمان زرد کم عمق

بهرام توکلی را با فیلم‌های «اینجا بدون من»، «پرسه در مه»، «پابرهنه در بهشت» و «عقل سرخ» می‌شناسیم. این کارگردان متولد سال ۱۳۵۵ که دانش آموخته کارشناسی ارشد کارگردانی سینما از دانشگاه تربیت مدرس است‌، در سی و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر با فیلمی به نام « آسمان زرد کم عمق» حضور یافته است.

« آسمان زرد کم عمق» داستان پیچیده زندگی یک زوج جوان را روایت می‌کند که در آستانه فروپاشی است‌! یک فروپاشی ذهنی که ناشی از پیچیدگی ذهنی و روان‌پریشی زن است . زن که در این فیلم غزل نام دارد و نقش او را ترانه علیدوستی بازی می‌کند‌، باور دارد که زیبایی در اوج خود تخریب می‌شود‌، تمام می‌شود و از ابدیت برخوردار نیست‌! بنابراین به نظر می‌رسد که در لحظاتی مهم تلاشی برای جاودان کردن‌، برای ماندن در این اوج‌، برای باقی ماندن در زیبایی پیش از تخریب آن آغاز می‌کند. او چنان در این علاقه خود غرق شده است که به مرحله روان‌پریشی وارد شده است . «روان پریشی» دسته‌ای از بیماری‌های روانپزشکی است که در آنها ارتباط فرد با واقعیت قطع می‌شود و بیمار قدرت قضاوت و افتراق واقعیت از غیر واقعیت را از دست می‌دهد. در واقع روان‌پریشی یا سایکوز به معنای وضعیت روانی غیرطبیعی است واصطلاحی است که در روانپزشکی برای حالتی روانی به کار می‌رود که اغلب بصورت « از دست دادن تماس با واقعیت» توصیف می‌شود و اغلب شامل بروز عقاید نادرست درباره وقایع یا اشخاص وتوهم دیدن یا شنیدن چیزهایی که وجود خارجی ندارند‌، می‌شود.

روان‌پریشی‌، موجب تغییرات خلق وتفکر (بروز عقاید غیر معمول )،قضاوت وادراک می‌شود .مجموعه این عوامل باعث می‌شوند گفتار‌، کردار ورفتار شخص آنچنان دچار آشفتگی شود که به راحتی نتوانیم احساسات شخص بیمار را درک کنیم و در این راستا با دو شکل استحاله تفکر روبرو هستیم ؛ نخست تفکر گیج و مبهم و سپس اعتقادات غلط .

در مرحله تفکر گیج ومبهم یا سر در گمی افکار روز‌مره فرد مبتلا مبهم شده وارتباط معمول ومنطقی خود با یکدیگر را از دست می‌دهند. صحبت‌های شخص نا مشخص‌، نا‌مفهوم یا نا‌مر‌بوط می‌شوند.شخص ممکن است در تمرکز‌، دنبال کردن مکالمه و یاد‌آوری مسایل مشکل داشته باشد وسرعت افکار ممکن است بسیار تند یا کند شود.

در شکل استحاله اعتقادات غلط یا هذیان کسی که یک دوره روان پریشی را تجربه می‌کند‌،ممکن است دچار عقاید وباورهای غلط ونابجایی شود که هذیان نامیده می‌شود .در این حالت شخص چنان به عقاید خود مطمئن است که بحث‌های منطقی نمی‌تواند تغییری در او ایجاد کند.به عنوان مثال ممکن است شخصی با توقف یک اتومبیل در بیرون اظهار کند که پلیس او را تحت نظر دارد.

آسمان زرد کم عمق برپایه بروز و نمایش همین ویژگی‌های روان‌پریشی ساخته شده است . فیلم از زبان مهران (شوهر غزل) که نقش او را صابر ابر بازی می‌کند‌، روایت می‌شود. او یک عکاس طبیعت ایران بوده است که وظیفه اش ثبت زیبایی در اوج آن بوده است از این منظر عکس با ثابت نگه داشتن زمان موجب می‌شود تا زیبایی گذرا هیچگاه از دست نرود. اما اکنون به دلیل بیماری غزل او کارخود را تغییر داده است و به پادویی در یک بنگاه مسکن اشتغال دارد.

در طول فیلم ما با تکرار مفهوم نابودی در اوج زیبایی روبه‌رو هستیم که مانند اعتقادی قلبی از سوی غزل روایت می‌شود و چنان به این جمله اعتقاد دارد که هیچ خللی به آن راه ندارد.

تمام آن چه در فیلم روایت می‌شود‌، بیننده را متقاعد می‌کند که غزل یک روانپریش است که با روان‌پریشی خود موجب تخریب زندگی مهران نیز شده است‌! در این مسیر تعریف داستان از زبان مهران‌، با روندی غیر خطی انجام می‌شود‌، به این ترتیب ما با یک درهم ریختگی زمانی روبرو هستیم که موجب می‌شود تا داستان فیلم به شکلی هذیان گونه روایت شود و نیازمند تمرکز و توجه ذهنی زیادی برای درک زمانی آن باشد. از این منظر داستان مانند یک معما ( پازل) است که باید با دقت کنار هم چیده شود تا بتوان درکش کرد و آن را دریافت . از این منظر نوع روایت داستان در این فیلم نیز مانند درک ذهنی یک روانپریش است . به شکلی که واقعیت زمانی ذهنی فردی خود را ساخته و برهمان اساس روایت می‌کند.

فیلم با وجود تاکید برفروپاشی روانی شخصیت داستان، از تصویر زیبایی برخوردار است . نکته اینجاست که بخش بزرگی از فیلم در یک ساختمان روبه ویرانی روایت می‌شود اما این ساختمان نیز زیبا جلوه می‌کند و تصویرها کمترین نشان نازیبایی را نشان نمی‌دهند.

گویی همانگونه که جمله محوری فیلم بر آن تاکید دارد‌، اثر می‌خواهد ذهن در آستانه فروپاشی را در اوج زیبایی نشان دهد و این زیبایی متزلزل و میرا را به رخ کشد.

لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف پر آواز? قرن بیستم، معتقد است که «اثر هنری شیء است در حالیکه از وجه ابدی به آن نگریسته شود» و ویکتور شکلوفسکی، منتقد و نظریه پرداز ادبی، نیز هنر را راهی برای «آشنایی‌زدایی» از اشیا و «نا‌آشنا» نمودن امور آشنا می‌دانست. میان این دو دیدگاه در خصوص هنر و اثر هنری، نسبت و تشابهی قابل توجه وجود دارد. تأکید ویتگنشتاین و شکلوفسکی بر هنر به قدرت آن در هموار نمودن راهی برای «خوانندگان» (به معنای وسیع کلمه) برمی‌گردد تا اشیا را فی نفسه و خارج از زمین? معمول شان ادراک نمایند. همانطور که شکلوفسکی می‌گوید «هنر از طرق مختلف، اشیا را از خودکاری ادراک رها می‌سازد»؛ در مقابل، اشیا از منظر شیو? عادی نگریستن تقریباً اصلاً دیده نمی‌شوند یا «هیچ به حساب می‌آیند». در اثر هنری اما وجود اشیا برجسته می‌شود.

به این ترتیب‌، اگر بپذیریم هنر امر مربوط به پدیدارشناسی زیبایی است‌، در این صورت نوعی روان‌پریشی را می‌توان در امر زیبا نیز جستجو کرد‌! و از این منظر ذهن هنرمند در آستانه یا مرز روان‌پریشی قرار می‌گیرد که این امر در دستگاه روانشناختی فروید نیز مورد تاکید است و گفته‌های هنرمندان درمورد نحوه خلق اثر هنری نیز موید آن است‌، زیرا که بارها از زبان هنرمندان شنیده‌اید که آنها برای خلق یک اثر هنری نیازمند انگیختگی لازم هستند‌، یعنی محرک بیرونی که فشار روانی لازم را برای ذهن آنها ایجاد می‌کند‌، لازم است تا اثر هنری خلق شود.

بنابراین در این اثر با سه سطح یا لایه ارجاع روان‌پریشی روبه‌رو هستیم‌، لایه نخست‌، روان‌پریشی غزل است که خود نوعی از درک نامالوف را ارایه می‌کند‌، اما لاجرم زیبا نیست‌، بلکه در عمق خود بسیار ترسناک نیز هست‌، زیرا می‌تواند موجب بروز خشونتی بی‌بدیل شود. لایه دوم مربوط به مهران و دگردیسی او در طول فیلم است و لایه آخر مربوط به کل فیلم است که در جهت خلق زیبایی به آستانه آن نزدیک می‌شود.

همه این سه سطح برای بیننده دقیق فیلم آشکار است و کلیه نشانه‌های موجود در اثر در جهت همین واگویه است‌، از این نظر فیلم بسیار پخته و به جا روایت شده است‌. به شکلی که هر نوع ریخت و پاش اضافی در آن وجود ندارد. فیلم نشانه‌های خود را بسیار ظریف‌، در حد لزوم و البته گویا ارایه می‌کند و به این ترتیب موادی در اختیار مخاطبش قرار می‌دهد تا بتواند با آن‌ها به عمق داستان نفوذ کند.

داستانی که درک دگرگونه و روانپریش یک زوج عاشق را روایت می‌کند و نمی‌خواهد به عمق دلیل این روان‌پریشی نفوذ کند، بلکه تنها به ذکر نتایج روان‌پریشی آنها بسنده می‌کند و استحاله یکی را در نتیجه دیگری نشان می‌دهد و تخریب زیبایی ناشی از حل معمای پیچیدگی زمانی روایت داستان را به این ترتیب نظاره می‌کند. نکته‌ای که در این فیلم حائز اهمیت است‌، نحوه نمایش فرد روان‌پریش است که از کلیشه‌های معمول رایج در سینمای ایران فاصله گرفته است و شیوه‌ای صریح و منطبق بر واقعیت را پی گرفته است .

فرد روانپریش در این فیلم در حال زندگی روزمره و مانند افراد عادی جامعه با ذهنی دگرگونه که درکی نامتعارف دارد و دچار خطا در قضاوت و مصادره واقعیت به شکل مطلوب خود است‌، تصویر می‌شود .

این نوع تصویر کردن فرد روان‌پریش و سلسله وقایعی که فشار روانی لازم برای بروز روان‌پریشی را ایجاد می‌کند، خود یکی از جذابیت‌های این فیلم است .

از سوی دیگر روند غیر‌خطی و جابه‌جایی‌های زمانی که در روایت فیلم موجود است موجب می‌شود تا فیلم از جذابیت زیادی برخوردار شود و بیننده فیلم را با دقت زیاد تماشا کند‌، اما از همه مهمتر این است که سراسر فیلم تلاش می‌کند تا تصویر زیبا در برابر دیدگان بیننده قرار دهد و فشار ناشی از جابه‌جایی‌های زمانی و نمایش ذهنیت درهم ریخته روان‌پریش را با زیبایی که موضوع کلیدی درک فیلم نیز هست‌، خنثی کند و تعادل لازم برای ایجاد گیرایی و جذابیت در فیلم را بوجود آورد.

آسمان زرد کم‌عمق از این منظر اثری جذاب و درخور اعتناست که از عهده مضمون و موضوع خود به خوبی برآمده است و می‌توان انتظار موفقیت آن را داشت .

نویسنده : پریس تنظیفی