یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا

غدیر آغاز خلافت ولایی امامی


غدیر آغاز خلافت ولایی امامی

برخی از مقاطع تاریخی, آبستن رخدادهایی هستند که جریان کلی تاریخ بشریت را تغییر می دهند و مسیر تازه ای می گشایند

برخی از مقاطع تاریخی، آبستن رخدادهایی هستند که جریان کلی تاریخ بشریت را تغییر می دهند و مسیر تازه ای می گشایند. یکی از این مقاطع مهم تاریخی، روز غدیر خم است که سرنوشت دیگری برای بشر رقم خورد و خلافت به شکل تازه ای به بشریت عرضه شد.

در این روز خلافت ولایی نبوی به خلافت ولایی امامی تغییر شکل و ماهیت داد و فرصت های تازه ای برای انسان جهت نمایش جانشینی خداوند بر هستی از قرارگاه زمین فراهم آمد. همچنین گفتمان جدیدی در تاریخ شکل گرفت و عنصر تازه ای نظم نوین جهانی را تعریف و بازسازی کرد.

نویسنده در این نوشتار به تحلیل این رخداد عظیم اشاره کرد و لحظه تاریخی غدیر را لحظه جدایی دو بخش از تاریخ بشریت معرفی می کند.با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

● فصول دوگانه بشریت

اگر از فصل آدم در بهشت اختصاصی و انحصاری اش بگذریم و زندگی بشر را پس از هبوط وی مورد تحلیل و تبیین قرار دهیم، می توانیم تاریخ حضور او در زمین به عنوان خلیفه الهی را از نظر قرآنی و روایی به دو بخش اصلی دسته بندی کنیم.

بخش نخست از زمانی آغاز می شود که حضرت آدم (ع) به عنوان پیامبر الهی و انسان کامل، خلافت الهی را به عهده گرفت و براساس آموزه های هدایتگر وحیانی (بقره آیه ۳۸) مسیر تازه ای بر روی خود و دیگران گشود تا با بهره گیری از این آموزه ها، ظرفیت ها و توانمندی های سرشته در ذات خویش به نام اسمای الهی را بروز و ظهور داده و با تقرب به اسمای الهی و متاله و خدایی شدن، نقش خلافت الهی را باز یافته و مدیریت و ربوبیت طولی هستی را جانشینی خداوند در اختیار گیرد. این گونه است که پیامبران به عنوان انسان های کامل و خدایی گونه شده، در نقش خلافت الهی، مدیریت هستی را به دست گرفته و در مقام ربوبیت طولی ظهور کردند.

نقش پیامبران، در این دوره زمانی که از آدم (ع) تا خاتم (ص) ادامه داشت: خلافت ربوبی بر اساس آموزه های و حیانی و مستقیم الهی بوده است که از آن به عنوان دین اسلام در اشکال شرایع مختلف یاد می شود. دین اسلام که دین همه پیامبران الهی بوده مجموعه ای از آموزه های و حیانی برای بروز و ظهور ظرفیت های اسمایی الهی و خدایی شدن و در نهایت دست یابی به خلافت بر کانئات بوده است.

در این فصل از تاریخ بشریت، هر یک از پیامبران با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی، ماموریت داشتند تا در نقش انسان کامل و خلیفه الهی، مدیریت و ربوبیت انسان های دیگر و موجودات هستی را به عهده گیرند و آنان را به کمال شایسته شان برسانند.

بخش دوم تاریخ بشری از زمانی آغاز می شود که پیامبر گرامی (ص) در روز غدیر امیر مومنان علی (ع) را به عنوان خلیفه و ولی الله اعظم انتخاب می کند تا این گونه «کمال دین و اتمام نعمت» نماید؛ زیرا انتخاب ولی الله برای مقطع دوم تاریخی بشر، به معنای کمال یابی دین اسلامی است که از آدم (ع) تا خاتم (ص) ادامه داشت؛ چون پیش از این مقطع تاریخی، دین اسلام، به کمال خویش نرسیده و هدایتگری برای فصل دوم تاریخ بشریت معلوم و مشخص نشده بود. در این لحظه تاریخی در غدیر است که پیامبر (ص) به فرمان الهی ماموریت می یابد تا هدایتگران بخش دوم تاریخ بشریت را معرفی و مشخص نماید که سرآغاز آن حضرت امیر مومنان علی (ع) بود. این هدایتگران، ماموریت داشتند تا در زمان پایان یافتن وحی تشریعی و هدایت مستقیم بشر از طریق آموزه های وحیانی کتب و رسولان الهی، مسئولیت خلافت را در جامه خلافت ولایی به عهده گیرند. بدین ترتیب نعمت هدایت الهی با ولایت ولی الله اعظم امیرمومنان (ع) بر بشریت تمام می شود و بهانه ای برای کسی باقی نمی ماند.

● امیر مومنان علی (ع)، ولی الله اعظم

دین اسلام که از آدم (ع) تا خاتم (ص) به عنوان ماموریت اصلی پیامبران تعریف شده بود، در ادامه نیازمند کسانی بود که آن را همان گونه که خداوند فروفرستاده حفظ کرده و به اجرا در آورند تا انسان هایی که در بخش دوم تاریخ بشریت می آیند از هدایت های آن استفاده کرده و در نقش خلافت عام خداوندی بر کائنات عمل کنند.

هر انسانی در جای خود خلیفه الهی است و این ظرفیت را دارا می باشد و این نقش را به طور طبیعی و ذاتی اجرا می کند، هر چند که خلیفه کامل و تام خداوندی در هر دوره و زمانه ای یک نفر است که از آن به حجت الهی یاد می شود.

انسان ها برای این که بتوانند همه ظرفیت های اسمایی خود را آشکار کنند، نیازمند آموزه های هدایتی الهی هستند که از آن به دین اسلام یاد می شود. این آموزه ها نیازمند کسانی است که آن را تعلیم داده و در مقام تزکیه، دیگران را بسازند و دستگیر آنان شوند. در فصل نخست تاریخ بشریت، پیامبران ماموریت داشته اند تا این آموزه ها را دریافت و در مقام تعلیم و تزکیه، انسان را به فعلیت بخشی اسمای سرشته در ذات، وادار سازند. تزکیه به معنای خودسازی و دیگرسازی است. به این معنا که هم خود را چنان بسازند که خدایی گونه شوند و هم دیگران را چنان بسازند که خدایی گونه گردند. در هدایت های الهی سخن از هدایت های ارایه الطریق و ایصال الی المطلوب به میان می آید. به این معنا که گاه در نقش راهنمایانی هستند که راه را از چاه معرفی می کنند و گاه دیگر دستگیر مردمان شده و آنان را به مقصود و مقصد می رسانند.

پیامبران الهی می کوشند به اشکال مختلف ماموریت خویش را به انجام رسانند و ظرفیت های سرشته و نهاده در ذات انسانها را آشکار سازند. اصولا در نگاه قرآنی، رستگاری و رهایی از خسران و زیان، جز به خودسازی و دیگرسازی امکان پذیر نیست. بنابراین هر آموزشی می بایست همراه با تزکیه و تربیتی باشد که دیگران نیز به کمال شایسته دست یابند. از این مساله امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک وظیفه برای رهایی از خسران و زیان ابدی تعریف شده است. به سخن دیگر، رهایی انسان تنها به رهایی شخص بوسیله ایمان و عمل صالح، شدنی نیست بلکه نیازمند آن است که در این مسیر در نقش خلیفه الهی وارد شده و دیگران را به ایمان و عمل صالح بخواند و دستگیر آنان شود. در این رابطه می توان به سوره عصر توجه کرد که به شکل روشن به این موضوع پرداخته است.

با پایان یافتن مجموعه آموزه های اسلامی در زمان پیامبر (ص) اکنون تنها مساله ای که باقی می ماند، تبیین وضعیت بشر در دوره دوم زندگی وی در زمین است. از این روز خداوند برای تمام کردن نعمت هدایتی خویش بر بشر و نیز را کمال دین اسلام و جلوگیری از نابودی آموزه ها اشخاصی را به عنوان ولی الله معرفی می کند. ایشان در همان نقش پیامبران با تفاوتی اندک ظاهر می شوند. به این معنا که دیگر وحی تشریعی نیاز نیست. بنابر این پیامبری به مفهوم تشریع احکام، پایان می یابد. اما نقش های دیگر پیامبران هم چنان باقی و برقرار است. از جمله این نقش ها، وجود حجت، خلیفه کامل، اسوه عینی و ملموس، رب و مربی طولی، تعلیم دهنده، تزکیه کننده و چندین عنوان دیگری است که باید درفصل دوم تاریخ بشریت نیز وجود داشته باشد.

با معرفی امیرمؤمنان علی(ع) در روز غدیر، خداوند بیان می دارد که اکنون گفتمان تازه و فصل دیگری در تاریخ بشریت گشوده شده است و دین به کمال خود و نعمت، به حد نهایی وتمام خود در اختیار بشریت قرارگرفته است. (مائده آیه۳) به گونه ای که اگر این ابلاغ و انتصاب الهی به مردم گفته نمی شد، رسالت پیامبران از جمله رسول الله(ص) ناقص و ناتمام می ماند، گویی هیچ مأموریتی را انجام نداده است (مانده آیه ۶۷)، زیرا اگر ولی الله برای دور دوم تاریخ بشریت معرفی نمی شد، همه رسالت های پیامبران ابتر می ماند و بخش دوم تاریخ بشریت بی خلیفه و نعمت هدایت، باقی می ماند. این در حالی است که خداوند در آیه ۳۸ سوره بقره به حضرت آدم(ع) پس از توبه و هبوط وی به زمین، وعده کرده بود که هدایتی ازسوی خداوند به او می رسد تا مسیر بازگشت و متاله شدن را براساس آن بیاموزد.

● مخالفت با ولی الله اعظم مخالفت ابلیسی

همان گونه که با خلافت آدم(ع) ازسوی ابلیس مخالفت شد، زیرا ابلیس در تحلیل خود، وی را کمتر از آن می دانست که خلیفه خداوند بر هستی از جمله بر شخص خود او باشد، با خلافت ولایی امیرمؤمنان علی(ع) نیز مخالفت هایی صورت می گیرد که ریشه در مخالفت های ابلیسی دارد.

با نگاهی گذرا به ادله مخالفان با خلافت ولایی حضرت امیرمؤمنان(ع) می توان دریافت که این ادله شباهت های بسیاری با دیدگاه ابلیسی در مخالفت با خلافت حضرت آدم(ع) داشته است. این مسئله به سبب همان چیزی است که خداوند با عبارت «تشابهت قلوبهم» در آیه ۱۱۸ سوره بقره از آن یاد کرده است. همانندی که آنان در بینش و نگرش، با ابلیس موجب می شود تا در مخالفت با خلافت ولایی امیرمؤمنان به استدلال های پوچ و بی اساسی تکیه کنند که برخاسته از نقصان عقل و اندیشه و تکبر و غرور بی جاست.

مخالفان خلافت ولایی امیرمؤمنان علی(ع) به مسایلی اشاره می کنند که معیار سنجش اشخاص در نگرش قرآنی و انسانی نیست. آنان به جای آن که فضل و فضیلت امیرالمؤمنان(ع) در حوزه های انسانی و خلافت الهی را بنگرند، به مسائلی اشاره می کنند که همانند ابلیس اشاره به مسائل پیش پا افتاده دارد. براساس این نگرش باطل و نادرست ابلیسی، ایشان خود را ارجح و برتر از امیرمومنان علی(ع) می دانند و همانند ابلیس، ندای «انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین» را سر می دهند. (اعراف آیه ۱۲)

تاکید خداوند بر اهمیت و ارزش نصب ولی الله اعظم امیرمؤمنان علی(ع) به عنوان مهمترین بخش و اصلی ترین مأموریت پیامبر(ص) از آن روست که با اثبات ولایت و تثبیت آن، زمینه برای پذیرش دیگر اولیای الهی فراهم می آید و مخالفت ها کمتر شده و رنگ می بازد.

هرچند که پذیرش چنین خلافت ولایی برای خیلی ها از جمله سامری های قوم که مدعیان بصیرت و رشد بودند، سخت و دشوار می شود و آنان را وامی دارد تا برخلاف فرمان های ولی الله(ع) سوار خر شیطان شده و گوساله سامری را به عنوان معبود و مسجود خویش برگزینند و حتی ولی الله اعظم(ع) را تهدید کنند، ولی همان گونه که درمیان قوم بنی اسراییل تنها شماری بر ولایت و خلافت هارونی باقی ماندند، در امت محمدی(ص) نیز فقط عده ای بر هدایت خلافت ولی الله اعظم(ع) باقی ماندند و توانستند مأموریت خویش را به درستی انجام دهند و زمینه را برای رشد جوامع بشری با هسته اندک فدائیان امیرمؤمنان(ع) فراهم آورند.

ماموریت ولی الله اعظم(ع) این بود تا مسیر دیگری برای تاریخ خلافت بشری در شکل خلافت و ولایی ترسیم کند. این بخش از تاریخ بشر، به سبب آن که اسباب کمالی فراهم تر است موجب شده تا اولیای الهی و امامان معصوم(ع) در یک مجموعه ای از قول و فعل و تقریر، ظرفیت های بشری را به کمال رسانند و فرصت های تازه ای برای ربوبیت عمومی بشر فراهم کنند. این گونه است که حتی درعصر غیبت این امکان فراهم شد تا نمایندگان و وکیلان خاص و عام حضرت بقیه الله اعظم(عج) بتوانند مدیریت ربوبی و خلافت ولایی را به نیابت در دست گیرند و توانمندی های خویش را آشکار کنند.

● خلافت ولایی امامی گفتمان خلافت فراگیر

اگر دوره خلافت پیامبران، دوره خلافت خاص و محدود شماری از انسان های کامل بود، دوره دوم که بر اساس گفتمان خلافت ولایی امامی پس از زحمات و تلاش های پیامبر(ص) شکل می گیرد، دوره خلافت عمومی بشر است. در شرایطی که اولیای اعظم الهی زمینه را برای ماموریت اصلی خود انجام می دادند، این امکان را نیز فراهم می کردند تا دیگران به ظرفیت های ربوبی و خلافت عمومی دست یابند. لذا درعصر غیبت، شرایط برای این مسئله فراهم می شود.

اولیای معصوم و خلفای کامل خداوندی دراین عصر حتی اگر در غیبت از چشمان مردم باشند ولی در همه جا حضور کاملی دارند و با راهنمایی و مدیریت هستی، زمینه تعالی و رشد بشر را به شکل فراگیر فراهم می کنند. از این رو می توان گفت که عصر خلافت ولایی، عصر گفتمان خلافت فراگیر بشریت است. زیرا بشر دراین زمان امکان آن را می یابد که درنقش عمومی خلافت وارد شود و دیگران را نیز به کمال رساند. این خلافت هرچند که تبعی و وکالتی است، ولی به شخص امکان آن را می دهد تا مردم را در حوزه های گوناگون هدایت کند و حتی درشکل هدایتی ایصالی ظاهر شود.

در این دوره عقل بشر به شکلی به بلوغ می رسد که توانایی تغییرات کلام در خود و جامعه را فراهم می آورد. البته این بدان معنا نیست که عقل بشری می تواند جایگزین آموزه های وحیانی و یا خلافت ولی الله باشد؛ زیرا برخی از مسائل همواره بیرون از دایره عقل بشری است. به عنوان نمونه حضرت امام صادق(ع) در گفت وگویی با ابوحنیفه یکی از پیشوایان اهل سنت به مسئله نماز و روزه و اهمیت هریک اشاره می کند و می فرماید که روزه دارای اهمیت و ارزش بیشتری است؛ زیرا زن حائض می بایست آن را قضا کند در حالی که نماز را قضا نمی کند. آن حضرت(ع) توضیح می دهد که بسیاری از مسائل و حکمت و علت احکام را نمی توان با عقل بشری دریافت.

به هرحال، اعلام خلافت امیرمؤمنان(ع) در روز غدیر آغاز فصل دوم گفتمان بشریت است که در این دوره انسان به کمال مطلق از طریق هدایت های خاص اولیای الهی می رسد.

حیدر شریفی