شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

معاد و جاودانگی انسان


معاد و جاودانگی انسان

انسان در مسیر زندگی خود به سوی خدا, باید از نظر روحی و جسمی متحول شود تا آمادگی ورود به عالم برتر را کسب نماید یکی از سرفصل های این مسیر «مرگ» است

مقدمه:

انسان در مسیر زندگی خود به سوی خدا، باید از نظر روحی و جسمی متحول شود تا آمادگی ورود به عالم برتر را کسب نماید. یکی از سرفصل های این مسیر «مرگ» است . چون برای کسی که به دنبال مقصد نهایی جان و روح است، مرگ وسیله ی رفع منافع و نزدیک شدن به مقصد اصلی است و با ورود به عالم برزخ شرایط ظهور اسماء الهی به نحوه ای نورانی تر از دنیا برای قلب انسان ظهور می کند.

پس از ایمان به خدا، حقیقی ترین نقطه ای که انسان باید بدان دست یابد و معتقد شود، ایمان به معاد است تا در ابدیت خود بدون ذخیره نباشد. منشاء اعتقاد به معاد همان توجه به روح مجرد انسان است که با اندک تأمّلی انسان متوجه می شود که علاوه بر این تن، یک روح یا منی دارد که بدون بدن، دارای وجو مستقلی است و بقای آن به بدن بستگی ندارد.

پس از روشن شدن تجرد روح، انسان به فکر فرو می رود، در آن حیات ابدی زندگی تمام نمی شود بلکه شکل آن تغییر می کند. بنابراین در این جهان چگونه باید زندگی کند و ساز و برگ آن زندگی ابدی را فراهم نماید. در راستای چنین سؤالات، مسئله معاد پیش می آید و خداوند به کمک انبیا (علیه السلام)، انسان را در درست فهمیدن معاد و درست زندگی کردن در دنیا برای آبادانی آخرت یاری می نماید. برنامه انبیاء الهی موجب می شود تا انسان از یاد معاد و اصلی ترین بعد زندگی خود غافل نباشد.

بنابراین مسئله معاد و جاودانگی از نظر اهمیت بعد از مسئله توحید، مهمترین مسئله دینی و اسلامی است و پیامبران آمده اند که انسانها را به دو حقیقت، یعنی توحید و معاد معتقد کنند. مسئله معاد در ردیف ضروریات دین است و انکار آن موجب ارتداد است.

الف

دلایل وجود حساب و کتاب پس از مرگ

اولین مسئله در اینجا، ماهیت مرگ است. مرگ چیست؟ آیا با مرگ زندگی انسان خاتمه می یابد؟ قرآن برای مرگ از تعبیر توفی استفاده کرده است، یعنی گرفتن چیزی به طور کامل و بدون کم و کسر. در قرآن در چهارده آیه تعبیر توفی آمده است که بر این معنا دلالت می کند، پس انسان در هنگام مرگ به تعبیر قرآن، به طور کامل تحویل گرفته می شود.

مرگ انتقال از عالمی به عالم دیگر است که در آن حیات انسان به نوعی دیگر ادامه پیدا می کند و آنچه شخصیت واقعی انسان را تشکیل می دهد «من» او محسوب می شودجهان جسمانی انسان نیست بلکه چیزی است که نابود نمی شود که به تعبیر قرآن همان نفس یا روح است. و این روح ملاک شخصیت واقعی انسان است و جاودانگی انسان به واسطه جاودانگی اوست.

در مورد دلایل وجود معاد و حساب و کتاب پس از مرگ، که انسانها با اعمال دنیایی خود با آن روبرو می شوند به دلایل متعددی می توان اشاره کرد:

الف) عدل الهی: خداوند در قرآن می فرماید: آیا آنان که مرتکب گناهان می شوند گمان کرده اند که ما برای آنها، وبرای آنهاییکه ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند زندگی و مرگی مساوی در نظر می گیریم؟

چه بد حکم می کنند. «اَم حَسِبَ الّذینَ اجتَرَحوا السَّیِّئاتِ اَن تَجعَلَهُم کالّذینَ آمَنوا وَ عَمِلواالصّالحاتِ سَواءً مَحیاهُم و مَماتُهُم سآءَ ما یَحکُمونَ»

پیام آیه این است که، اینها متوجه عدل الهی نیستند که انتظار دارند انسانها با اعمال و اخلاق و عقاید متفاوت در ابدیت زندگی مساوی داشته باشند، در حالیکه دنیا نه، ظرفیت جزای ظلم ظالمانی را دارد و نه ظرفیت پاداش بزرگانی را دارد، که در اوج وارستگی و ایثار، کل دنیا را پشت سر گذاشته اند، و نه ظرفیت حساب مظلومان را دارد. پس عدل الهی اقتضا می کند که دنیایی دیگر باشد تا ظرفیت جواب به همه ی اعمال انسانها را داشته باشد. خط کافران را از مومن جدا کند و به هر کدام نتیجه ی اعمال خودشان داده شود.

ب) حکمت الهی: یکی دیگر از دلایل وجود معاد، حکمت الهی است، کار حکیمانه ی خداوند یعنی کاری که انسان را به کمال لایق او برساند. میان کار خداوند و نتیجه اش، یک رابطه واقعی و طبیعی وجود دارد یعنی غایت هر کار برابر با کمال واقعی خود آن کار است. پس اگر جهان پایان و سرانجامی نداشته باشد، خلقت خداوند عبث و بیهوده است و این با حکمت الهی در تضاد است. و خداوند حکیم کار لغو و بی هدف را انجام نمی دهد « و ما خَلَقنا السَّماءَ والارضَ و ما بَینَهُما باطِلاً ذلکَ ظَنُّ الّذینَ کَفَروا فَوَیلٌ لِلّذینَ کَفَروا مِنَ النّارِ»

ما آسمان و زمین و آنچه بین آنهاست را باطل و پوچ و بی هدف نیافریدیم – اندیشه پوچی خلقت – گمان کسانی است که حقیقت را پوشانده اند، وای بر آنها از آتشی که برای خود تهیّه کرده اند.

پس نتیجه می گیریم که خداوند، کار بیهوده و بی هدف انجام نمی دهد، و جهان دیگری باید باشد تا انسان در آن شرایط به مقصد و غایت نهایی برسد و هدف نهایی انسان، قرب الهی و با انس با حضرت حق است.

روح و دلایل تجرد روح:

در بحث معاد دو موضوع باید مدّ نظر قرار گیرد؛ یکی ابدی بودن انسان است و دیگری اینکه انسان در زندگی ابدی خود با قواعد خاص، زندگی خود را ادامه می دهد. و اگر در دنیا برای خود عقاید و اعمال دو اخلاق نیکو و صالحی ایجاد نکرده باشد، در قیامت و در زندگی ابدی با مشکلات متعددی رو برو می شود. در مورد دلایل تجرد نفس به چند نکته اشاره می کنیم:

۱) همین که انسان هنگام رویای صادقانه می بیند در مکان خاصی قرار دارد و دقیقاً احساس می کند که خودش در آن مکان است در حالیکه بدنش در رختخواب است و پس از مدتی در بیداری با بدنش با آن صحنه روبرو می شود. دلیل بر آن است که بدون این بدن، باز خودش، خودش است و بدنش در حقیقت او دخالت ندارد بلکه ابزاری است در خدمت نفس او.

۲) همین که ما بدن خود را درک می کنیم دلیل بر این است که ما غیر بدنمان هستیم، زیرا مُدرِک یا درک کننده غیر از مُدرَک یا درک شونده است. و اینها نشان می دهند که اولاً ما غیر بدنمان هستیم و روح یا حقیقت ما مجرد است.

۳) سومین دلیلل بر اثبات تجرد روح بر اساس قاعده ی هم سنخی بین عَرَض و معروض است. با توجه به این که غضب و خوشحالی از جنس ماده نیست – چون نه بُعد دارد نه وزن – از طرفی من یا نفس انسان، خوشحال یا غضبناک می شود پس من انسان یا نفس او از جنس غضب و خوشحالی است، چون عَرَض و معروض هم جنس اند، حالی که عَرَض مثل غضب و خوشحالی مجرداند، پس معروض آنها که روح است نیز باید مجرد باشد.

نگرانی از مرگ و دلایل آن:

گاهی این سوال برای انسان پیش می آید که اگر انسان جاودانه است و با جداشدن از بدن نابود نمی شود، پس علت نگرانی اکثر مردم از مرگ چیست؟

در اینجا، به بعضی از دلایل نگرانی مردم از مرگ اشاره می نماییم:

الف) چون انسان از یک طرف آرزوی خلود دارد و از طرف دیگر مرگ را به غلط نابودیِ این آرزو می داند و از مرگ نگران است. در حالی که آرزوی خلود، خودش نشانه ی نیستی ناپذیری انسان است، زیرا اگر انسان زندگی موقت داشت آرزوی خلود به صورت میلی اصیل در او به وجود نمی آمد. مشکل انسان این است که محل جاودانه بودن را اشتباه گرفته و فکر کرده است در همین دنیا باید جاودانه باشد و در نتیجه مرگ را نابود کننده این آرزو می داند، پیامبرای آمدند تا انسان را متوجه کنند که محل تحقق این آرزو دنیای دیگر است و باید انسان خود را برای زندگی خوب ابدی تجهیز نماید.

ب) بعضی از انسانها در اثر ماندن در دنیا و علاقمند شدن به آن با دنیا انس گرفته اند و مرگ، انیس و همنشینان را از آنها می گیرد و به جایی می برد که برایشان کاملاً ناشناخته است، لذا از مرگ نگرانند.

ج) عده ای از انسان ها به قیامت معتقد هستند، ولی چون می دانند گناهانشان منشأ عذاب برایشان خواهد شد، لذا از مرگ نگرانند.

تصور صحیح از مرگ:

مشکل اصلی اکثر انسانها که با مرگ درست برخورد نمی کنند تصور غلطی است که نسبت به مرگ دارند، ولی اگر تصور آنها اصلاح شود. مسلماً مرگ یا انتقال به عالم دیگر را یکی از زیبایی های عالم خلقت می یابند. در تصور صحیح از مرگ به سه نقطه اساسی باید توجه کرد که عبارت است از:

۱- مرگ، نسبی است. یعنی مرگ نسبت به دنیا مرگ است ولی نسبت به جهان پس از دنیا تولد است، پس در واقع یک تحول است، به این معنی که مرگ پایان قسمتی از زندگی انسان و آغاز مرحله ی نوین از بخش اصلی زندگی است. مثل این است که انسان از مرحله کودکی به مرحله جوانی می آید، که در این صورت نسبت به کودکی مرده است ولی نسبت به جوانی زنده شده است.

۲- مرگ، خارج شدن از نظامی است با درجه وجودی ضعیف، و وارد شدن به نظامی است با درجه وجودی قوی و شدید، که در شرایط جدید، امکان ظهور حقایقی فراهم می شود که در دنیا امکان آنچنان ظهوری ممکن نبود.

۳- دنیا مانند رحیمی است که انسان را آماده می کند برای دنیای وسیعتر، یعنی قیامت، و مرگ دوره ی انتقال از این دنیا به آن دنیاست تا در قیامت استعدادهایی مثل خلود و تجرد که در این دنیا امکان ظهورش نبود، ظهور کند.

پس از مرگ:

آنچه از روایات بر می آید این است که هیچکس بلافاصله پس از مرگ وارد عالم قیامت کبری نمی شود زیرا قامت کبری با یک سلسله انقلاب ها و دگرگونی های کلی مقارن است. بعلاوه در قیامت کبری اولین و آخرین جمع می شود، در حالیکه هنوز نظام جهان برقرار است و شاید تا مدت ها ادامه یابد. به علاوه مطابق آیات در فاصله ی بین مرگ تا آخرت افرادی ذی شعورند و به اصطلاح انسان بعد از مرگ وارد مرحله ای تازه از حیات می شود. پس انسان بعد از مرگ دو مرحله را طی می کند: ۱- عالم برزخ ۲- عالم قیامت.

عالم برزخ:

برزخ به معنی حائل میان دو چیز است و در قرآن تنها در یک جا برزخ به معنی مورد نظر ما به کار رفته است: حَتّی اِذا جاء اَحَدهُمُ المَوت قال رَبّ ارجعون لَعلی اعمل صالحاً فیما ترَکت. کَلّا انّها لکلمةِ هُوَ قائِلُها و مِن وَرائِهم برزخ الی یَوم یُبعثون.

انسان ها بعد از مرگ احساس پشیمانی میکنند و درخواست بازگشتن به دنیا می نمایند. و از خدا تقاضا می¬کنند که خدایا ما را به دنیا برگردان تا عمل صالحی انجام دهیم امّا جواب می شنوند که دیگر نمی شود و تا قیامت مانعی پشت سر آنهاست که نمی توانند به دنیا برگردند.

از این آیات معلوم می شود که انسان پس از مرگ و قبل از قیامت در عالمی بین دنیا و قیامت قرار می گیرد و در آن عالم دارای نوعی حیات است و هوشیاری و شعور دارند دارای رنج و لذت است و نتیجه ی کارهایش را می بیند و پشیمان می گردد و تقاضای برگشت به دنیا می نماید.

عالم برزخ بین دنیا و قیامت قرار دارد و از جهتی به آن قیامت صغری هم می گویند، چون بعضی از آثار قیامت را دارد و منظور از قبر همین برزخ است که برای مؤمن باغی است از باغ های بهشت، و برای کافر حفره ای است از حفره های جهنم.

روح انسان بعد از مرگ، خود را با بدن برزخی و قالب مثالی می یابد، که در دنیا بدن مادی مانع ظهور این بدن مثالی بود. مثل اینکه در خواب بدن مادی را رها می کنیم و با یک بدن دیگری روبرو می شویم که عین بدن ماست، اما خصوصیات بدن مادی را ندارد. و بدن برزخی خصوصیات خاص خود را دارد.

تصویر قرآن از عالم برزخ و قیامت و جاودانگی انسان:

آنچه از قرآن درباره ی جاودانگی انسان بر می آید، یک شاکله ی سه مدعایی را تشکیل می دهد:

۱- استمرار زندگی آگاهانه ی انسان در عالم برزخ

روح انسان پس از مفارقت از بدن در نظام و شرایط دیگری قرار می گیرد که در قرآن به «عالم برزخ» تعبیر شده است. اهل لغت، برزخ را به معنای واسطه میان دو چیز – مابین دو چیز – معنا کرده اند. عالم برزخ واسطه میان دنیا و آخرت است. این عالم، نخستین عوالم انسان بعد از دنیا در مسیر بازگشت به سوی حق تعالی است. از پاره ای آیات قرآنی چنین برمی آید که زندگی آگاهانه ی انسان بر پائی قیامت در عالم برزخ استمرار پیدا خواهد کرد: قالوا رَبنّا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین فَاعترفنا بذنوبنا فهل الی خروج من سبیل (غافر – ۱۱) این آیه آشکارا بیان می کند که انسانها تا برپائی قیامت ،دوباره می میرند و دوباره زنده می شوند. بدین معنا که دوباره میراندن، یکی میراندن بعد از زندگی دنیوی و دیگری میراندن بعد از زندگی برزخی است. و منظور از دوباره زنده کردن، یکی زنده کردن در برزخ و دیگری زنده کردن در قیامت می باشد.

اَلنّار یُعرضون علیها غدواً و عشیاًو یوم یقوم السّاعة اُدخلوا آل فرعون اَشدُ العداب ( غافر - ۴۶)

این آیه نیز به روشنی تصریح کرده است که خاندان فرعون را هر صبح و شام بر آتش عرضه می کنند تا این که در روز قیامت به عذاب سخت الهی گرفتار آیند. از این آیه هم بر می آید که قبل از برپایی قیامت برای انسان، حیات دیگری وجود دارد که در آن انسانهای ستمگر و پست همانند فرعون در رنج و مشقت به سر خواهند برد.

۲- برخاستن بدن ها از قبرها در روز قیامت:

قرآن کریم در بسیاری از آیات، مسئله حشر و برانگیختن انسانها در روز رستاخیز را به عنوان یک اصل قطعی بیان داشته است و در برخی آیات، بر برخاستن بدنها از قبرها، آشکارا اشاره کرده است (یس ۵۱-۵۲) بار دیگر در صور دمیده می شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوی پروردگارشان می روند. می گویند «وای بر ما» چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت و در برخی آیات، نحوه ی برخاستن انسانها را به «ملخ های پراکنده» تشبیه شده است. خشعاً ابصارهم یخرجون من الاجداث کَاَنّهم جراد منتشر. آنان در حالیکه چشمهایشان از شدت وحشت به زیر افتاده، همچون ملخهای پراکنده از قبرها خارج می شوند.

بنابراین، آنچه از این آیات برمی آید این است که بدنها در روز قیامت از قبرها برمی خیزند و شتابان به سوی پروردگارشان روانه می شوند.

۳- بدن اخروی متناسب با عالم آخرت:

قرآن در آستانه رستاخیز، نه تنها از رویدادهایی خبر می دهد که منجر به متلاشی شدن کل نظام کیهانی می گردد، مانند بی فروغ شدن ستارگان (تکویر- ۲) تیره شدن و فرو ریختن ستارگان (انفطار-۱۰۲) کشیده و پهن شدن زمین (انشقاق- ۳) بلکه قلمرو این تحول و دگرگونی شامل انسان نیز خواهد شد. به تعبیر دیگر همه ی عالم مادی به مقتضای یک سلسله از اسباب و علل تکوینی تحول جدیدی می یابد و وضع موجود و نظم آن از بین رفته، نظام جدیدی جایگزین آن می گردد (ابراهیم – ۴۸) این موج انسان را به حال خود واننهاده و دامن او را نیز می گیرد و ذرات بدن که به صورت خاک درآمده است، دگرگون شده به صورت دیگری ظاهر می گردد، تا اینکه روز قیامت، بدن اخروی متناسب با نظام های عالم بالا همراه با ویژگی های آن ایجاد می شود. در قرآن به پاره ای از احکام و ویژگی های جهان آخرت، به خصوص درباره ی ویژگی های بدن اخروی اشاراتی شده که مهمترین و شاخص ترین آنها به شرح زیر است:

الف) برخی از آیات، وجود تزاحم و تمانع را سلب کرده و جهان آخرت را بر اساس نظام سلم توصیف می کنند (حجر۴۶- ۴۸) (انعام -۱۲۷) این نوع تعابیر در قرآن، گویای این حقیقت است که در جهان آخرت، هیچ موجودی، موجودیت دیگری را تهدید نمی کند و به طور کلی نظام حاکم بر آن از تزاحم علل و اسباب مادی که از عالم ماده بر می خیزد، به دور است.

ب) قرآن کریم جهان آخرت را حیات واقعی توصیف کرده: (عنکبوت- ۴) و با ویژگیهایی همچون سلب نیستی معرفی می کند (دخان- ۵۶) و برخورداری انسانهای رستگار از لذات واقعی و پایدار (رعد- ۳۵) صافات (۹-۴۰) و آفرینش جدید (واقعه- ۳۵) از آن یاد کرده است. بنابراین آنچه از این توصیف بر می آید، این است که لذات های جهان آخرت هیچ تناسبی با لذائذ دنیوی ندارد. زیرا لذت های دنیوی با ویژگی های (نیستی و فنا پذیری) (غیر واقعی و غیر دائمی) بودن همراهند. در حالیکه مواهب اخروی، صرف لذت بوده و هیچگونه زوال پذیری در آنها متصور نیست.

ج) در برخی آیات، ویژگی هایی برای بدن اخروی مطرح شده که آن را از بدن دنیوی متمایز می نماید. برای مثال قرآن سختی عذاب جهنم را در سوره نساء و آیه ۵۶ چنین توصیف می کند: کسانی که به آیات ما کافر شدند، به زودی آنها را در آتشی وارد کنیم که هرگاه پوستهای تنشان بریان گردد (بسوزد) پوستهای دیگر به جای آن قرار می دهیم تا کیفر (الهی) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است.

بنابراین از آیات فوق چنین بر می آید، که قوانین اخروی، ناقض قوانین دنیوی است چون در دنیا اگر پوست خیلی عمیق بسوزد، دیگر بازسازی آن ممکن نیست. در حالیکه خداوند در قرآن برای نشان دادن سختی عذاب می فراید: که اگر پوستهای بدنشان بسوزد، پوستهای دیگر جایگزین آن می کنیم.

با تأمل در آیات قرآنی، این نتیجه بدست می آید که بدن اخروی متناسب با عالم قیامت همراه با خواص و احکام متمایز از بدن دنیوی ساخته می شود. این بدن از سنخ بدن دنیوی نیست تا همانند آن قابلیت فساد و نابودی داشته باشد بلکه این بدن متناسب با نظام های جهان آخرت و سازگار با ویژگیهای عوالم غیر مادی خواهد بود.

نتیجه:

معاد رکن جهان بینی اسلامی و از شروط مسلمانی است و پیامبر اسلام (ص) بعد از اصل توحید، به مهمترین اصلی که توصیه کرده است، اصل معاد است که دومین اصل از اصول دین می باشد و در قرآن کریم آیات زیادی در مورد معاد و جاودانگی انسان آمده است. که زندگی انسان با مرگ خاتمه نمی یابد و نابود نمی شود بلکه روح انسان پس از مرگ با بدن برزخی وارد عالم برزخ می گردد و در آن عالم دارای نوعی زندگی است و رنج و لذت دارد و انسان نتیجه کارهایش را در آن عالم میبیند و پشیمان می گردد و تقاضای برگشت به دنیا می نماید.

عالم برزخ نیز در مسیر بازگشت به سوی حق تعالی است و زندگی آگاهانه ی انسان در عالم برزخ تا قیامت ادامه دارد. و بر اساس معارف دینی، جهان آفرینش به سمت کمال مطلوب خود پیوسته در حرکت می باشد و آخرت، آخرین منزلگاه است و جهان هستی در آن مرحله به اوج تکامل خود نائل می شود و به تعبیر قرآن زمین نورانی می گردد. یعنی با شروع قیامت، همه ی عالم دگرگون می شود و همه ی موجودات هستی خود را از دست می دهند و نظام هستی تحول جدیدی می یابد و نظام جدیدی جایگزین می گردد. قرآن کریم، حیات اخروی را حیات واقعی توصیف کرده و بدن اخروی هیچ سنخیتی با بدن دنیوی ندارد بلکه متناسب با نظام اخروی ساخته می شود.

رضا نوری

فهرست منابع:

قرآن کریم

طاهرزاده اصغر، معاد یا بازگشت به جدی ترین زندگی، اصفهان، لُب المیزان. ۱۳۸۶ هجری شمسی

حسینی طهرانی سید محمد حسین، معادشناسی، مشهد، علامه طباطبایی. ۱۴۳۰ هجری قمری. جلد دهم

شجاعی محمد، معاد یا بازگشت به خدا، شرکت سهامی انتشار

ابن سینا حسین، الهیات شفا، با تحقیق قنواتی و سعید زاید، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۶۳ شمسی

طباطبایی محمد حسین، المیزان فی التفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه المدرسین، بی تا