سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه امامت از منظر صدرا«تحلیلی از شخصیت و اوصاف امامان ع از دیدگاه حكمت متعالیه »


فلسفه امامت از منظر صدرا«تحلیلی از شخصیت و اوصاف امامان ع از دیدگاه حكمت متعالیه »

صدر المتالهین در كتاب حجت, در شرحی كه براصول كافی نوشته, برخی از مسائل مربوط به نبوت و امامت را نه برپایه اصول حكمت متعالیه, بلكه بر اساس مبانی مشائی تبیین نموده است از جمله وحی و الهام را بر اساس كمال قوه نظری و برتری قوه حدس كه مبنای فلسفه مشائی اسلامی است تفسیر نموده است

● اشاره

حافظ از دست مده دولت این كشتی نوح

ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت

امام، مشعل فروزان هدایت است و امامت، كشتی نجات ازطوفان حیات مادی. از آنجا كه این موضوع از اصول و مسائل مكتب تشیع ‏می‏باشد، علمای بزرگوار و محققان و اهل كلام پیوسته در باره آن به‏بحث و بررسی پرداخته‏اند نوشته‏های كوتاه و بلند و كتابهای كوچك و بزرگ در باره امامت، شأن ‏امام، مصداق امام، اوصاف همه امامان و غیره كم نداریم. آنچه در این‏مختصر تقدیم علاقه‏مندان خاندان عصمت می‏گردد، پژوهشی است در جهت‏ تبیین و تحلیل امامت و اوصاف امامان، بر پایه اصول و قواعد حكمت‏متعالیه صدر المتالهین شیرازی -قدس سره حكمت متعالیه كه درقرن دهم هجری به وسیله ملا صدرا تنظیم گشت، با بهره‏گیری همزمان و یكسان از مبانی مشاء و عرفان اسلامی، می‏تواند به عنوان بنیادی ‏استوار و كارآمد برای تبیین بسیاری از اصول و مسائل دینی موردبهره برداری قرار گیرد. خود ملا صدرا از این بنیاد، برای حل معضلاتی‏ از قبیل اثبات واجب، توحید، دفع شبهه ابن كمونه، علم الهی، حدوث‏ عالم، معاد جسمانی و غیره بهره گرفته است. اما بدون شك، نتایج وآثار مبانی این حكمت، بیش از این در حل مشكلات فكری می‏تواند نقش ‏داشته باشد. اینك، برای نمونه یكی از مسائل مهم اعتقادی شیعه را بر مبنای حكمت ‏متعالیه بررسی كنیم. با بهره‏گیری از مبانی حكمت متعالیه، به تبیین‏شان و جایگاه امامت می‏پردازیم و مسائل مهمی را حول این محورتوضیح می‏دهیم كه از آن جمله است :

▪ عینیت مقام امامت;

▪ مبنای یكایك اوصاف امام;

▪ ارتباط و پیوند این اوصاف با امام;

▪ ارتباط و پیوند این اوصاف با یكدیگر;

و ده‏ها نكته باریكتر از موی. نكته جالب توجه اینكه، صدر المتالهین در كتاب حجت، در شرحی كه براصول كافی نوشته، برخی از مسائل مربوط به نبوت و امامت را نه برپایه اصول حكمت متعالیه، بلكه بر اساس مبانی مشائی تبیین نموده ‏است. از جمله وحی و الهام را بر اساس كمال قوه نظری و برتری قوه‏حدس كه مبنای فلسفه مشائی اسلامی است تفسیر نموده است.(۱) و نیزمسئله استمرار وجود امام را، بدون توجه به موضوع قوس نزولی وصعودی وجود، بر پایه قاعده امكان اشرف كه از قواعد حكمت اشراق‏است، تفسیر و تبیین نموده است، در صورتی كه تبیین آن بر اساس اصول ‏و قواعد حكمت متعالیه، بسیار قویتر و روشنتر می‏باشد. به هر حال، این نوشته تلاشی است از این حقیر كه امیدوارم مقبول‏ درگاه حق قرارگیرد و وسیله‏ای باشد برای توسل به دامن ولایت. ازمحققان ارجمند انتظار دارم كه از راهنمائی و تذكر در جهت تكمیل ‏این بحث دریغ نفرمایند. یا مولا مددی كه: با تو آن عهد كه در وادی ایمن بستیم همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم

● امامت چیست؟

«ان الامامهٔ اجل قدرا و اعظم شانا من ان یبلغها الناس بعقولهم اوینالوها بآرائهم او یقیموا اماما باختیارهم‏». امام‏رضا (ع‏) (۲)

«جدا شأن امامت ‏برتر و بالاتر از آن است كه: - با عقل و اندیشه عادی بتوان شناخت; یا با رای و نظر مردم، آن را به دست آورد; یا با تعیین و انتخاب مردم، آن را تعیین‏كرد.»

امامت در مكتب تشیع اهمیت ویژه‏ای دارد و یك اصل اساسی ازاصول اعتقادی پیروان این مكتب است. از دیدگاه این مكتب، جانشین‏پیامبر خاتم (ص) باید دارای صفاتی باشد كه آنها را به طور كلی‏ می‏توان در موارد زیر خلاصه كرد:

۱) مقام امامت مربوط به یك استعداد و شایستگی عینی ویژه‏ای است كه‏این شایستگی محصول عطا و عنایت الهی است و لذا اكتساب شخص، یاانتخاب و انتصاب مردم در تحقق آن نقشی ندارد. (۳)

۲) امام به طور مستمر با امدادهای غیبی و الهام آسمانی موردحمایت و تایید قرار می‏گیرد و از اینجاست كه امام در هر عصری ازبالاترین درجه علم و آگاهی برخوردار بوده و از همه مصالح و اسرارلازم برای سعادت دنیا و آخرت مردم آگاه است. (۴)

۳) امام ناظر و حاكم بر همه حوادث جهان و رفتار انسانهاست. (۵)

۴) امام دارای صفت عصمت‏بوده از گناه و لغزش در امان است‏بنابر این‏امام هر عصری با تقواترین و عادل‌ترین انسان زمان بوده و دربالاترین درجه فضیلت اخلاقی و عملی قرار دارد. (۶)

۵) امام می‏تواند كارهای خارق العاده‏ای به عنوان معجزه و كرامت درزمینه علم و عمل داشته باشد. (۷)

۶) در هر عصری تنها یك نفر به عنوان امام، مرجع و فرمانروای مطلق ‏دین و دنیای مردم است. (۸)

۷) مادامی كه انسان در جهان هستی وجود داشته باشد، جهان بی‏امام‏نخواهد بود. (۹)

۸) اطاعت و پیروی امام در ظاهر و باطن و در امور مربوط به دنیا و آخرت سبب نجات و سعادت بوده و مخالفت ‏با وی عامل شقاوت و هلاكت‏ خواهد بود. (۱۰)

● مبانی فلسفی صفات ائمه (ع)

در اینجا هدف ما بیان مبانی واقعیت وعینیت این صفات در وجود امام است و اینكه چرا این صفات در وجودامام به یكدیگر می‏پیوندند. البته موضوع امام و امامت در كتب كلامی بر اساس مبانی كلامی مورد بحث قرار گرفته است و اوصاف ائمه نیز با استناد به مبانی كلامی ‏اثبات شده ‏است. از قبیل: استناد به قاعده «لطف‏» در اثبات وجود امام و همین طور استناد به نقل در اثبات صفات ائمه و نیز بهره‏گیری از مبانی كلامی دیگر ازقبیل «قبح تقدم مفضول بر فاضل‏» و استدلال بر عصمت‏بر اساس همین‏مبانی. (۱۱) اما منظور ما در این مقاله، تحلیل و تبیین صفات وروابط صفات ائمه بر اساس مبانی حكمت متعالیه صدر المتالهین است. برای توضیح این مطلب لازم است ‏به اصول و مبانی فلسفی چندی ‏توجه كنیم:

الف) جهان هستی دارای مراتب و درجاتی است كه این درجات و مراتب ‏از دو جهت مطروح‏اند یكی قوس نزول و دیگری قوس صعود. در قوس نزول بعد از مبداء هستی، عالم عقول و مجردات قرار دارد و سپس جهان مثال و به دنبال آن جهان ماده و در قوس صعود نیز از جهان‏ ماده به جهان مثال می‏رسیم و از جهان مثال به جهان مجردات. قوس نزول لازمه نظام علیت در جهان هستی است و به این معنا كه به‏خاطر ضعف هر معلولی نسبت‏به علت‏ خود هرچه از مبداء هستی دورتر می‏شویم به مرتبه ضعیفتری از وجود می‏رسیم. (۱۲) مبنای قوس صعود حركت‏ بنیادی و جوهری جهان ماده است كه صدر المتالهین آن را مطرح‏ نمود و اثبات كرد. (۱۳) بنابر حركت جوهری جهان ماده یكپارچه در حال خروج از قوه به فعل ‏است و بدیهی است كه فعلیت تام جز با نیل به درجه تجرد تام حاصل ‏نمی‏گردد پس حركت جهان ماده، جهان ماده را خود به خود در مسیر تجرد قرار می‏دهد.

ب) اما موضوع تحول و تبدیل یك موجود مادی به موجود مجرد، بدون ‏فرض و قبول یك اصل اساسی دیگر امكان‏پذیر نیست و آن اصل اساسی‏ «كون جامع‏» بودن وجود انسان است ‏به این معنا كه در جهان هستی هر موجودی حد معینی دارد اما یكی از موجودات جهان یعنی انسان به‏تنهایی شامل تمام حدود عالم هستی است و لذا آن را عالم صغیر نیزمی‏گویند. این مضمون در ضمن بیتی منسوب به حضرت علی (ع) چنین آمده‏ است : و تحسب انك جرم صغیر و فیك انطوی العالم الاكبر (۱۴) بنابراین در میان موجودات جهان، فقط انسان است كه می‏تواند میان‏جهان ماده و جهان مجردات رابطه و پیوند برقرار سازد و در واقع ‏وجود انسان رابطه و پل پیوند تمام عوالم و درجات مختلف جهان هستی ‏است و انسان بستر و موضوع حركتی است از قوه بی نهایت تا فعلیت ‏نامتناهی; بنابراین قوس صعود در محدوده وجود انسان از پایین‏ترین‏درجه هستی تا بالاترین درجه آن قابل تحقق است. از ضعیفترین مرحله جماد تا عالیترین مرحله جماد، آن‏گاه انتقال ‏از جمادی به نباتی، سپس سیر و تحول از پایین‏ترین مرحله نبات تا بالاترین مرحله آن، آنگاه انتقال به مرحله حیوان و تحول در مراتب ‏مختلف حیوانیت و رسیدن به آخرین درجه وجود حیوانی، آنگاه انتقال ‏از عالم حیوان به عالم انسان و تحول در مراتب مختلف آن و نیل به‏عالیترین درجه تجرد با عبور از عالم ماده و عالم مثال و وصول به‏آستان حق و فنا در حق آنگاه بقا به حق. مولوی این انتقال ها را به ‏نام مرگ مطرح می‏كند و چنین می‏سراید:

از جمادی مردم و نامی شدم

وز نما مردم ز حیوان سر زدم

مُردم از حیوانی و آدم شدم

پس چه ترسم، كی ز مردن كم شدم

جمله دیگر بمیرم از بشر

تا بر آرم از ملایك بال و پر

وز ملك هم بایدم جستن ز جو

كل شی‏ء هالك الا وجهه

بار دیگر از ملك قربان شوم

آنچه اندر وهم ناید آن شوم

پس عدم گردم عدم چون ارغنون

گویدم كانا الیه راجعون (۱۵)

ج) بنابر «اصالت وجود» (۱۶) سرچشمه همه آثار و خواص، وجوداست چه معنی اصالت، چیزی جز «منشا آثار» بودن نیست; در واقع ازآنجا كه چیزی جز وجود تحقق خارجی ندارد پس همه آثار و خواص تنها از وجود سرچشمه می‏گیرند و چون وجود، حقیقت مشكك و دارای مراتب‏مختلف و متفاوت خواهند بود. مثلا حیات، علم، اراده، قدرت، فعل وتاثیر اوصافی هستند كه منشا آنها حقیقت وجود است. و این آثاربرای وجود ذاتی و از آن جدائی ناپذیرند. زیرا اگر این حقایق واوصاف خارج از ذات وجود باشند بنابر اصالت وجود، واقعیتی نخواهندداشت‏برای اینكه جز وجود واقعیت دیگری در كار نیست. (۱۷) بنابراین، حقیقت اصیل همان وجود است و همه خیرات و كمالات آثارمربوط به وجودند و چون وجود از لحاظ شدت و ضعف دارای مراتب مختلف‏است، از لحاظ این آثار نیز مراتب مختلف خواهد داشت مثلا علم در واجب، و عقول، و نفوس یكسان نخواهد بود، بلكه از لحاظ كمال ونقصان، متفاوت خواهد بود. اما آنچه مسلم است، هیچ درجه‏ای از وجود از این خواص و آثار، خالی نخواهد بود. (۱۸) اما همان اندازه كه‏درجه وجود ضعیف می‏شود، این آثار و خواص نیز، به ضعف می‏گرایند. به ‏این معنی كه مثلا هیولی و مادهٔ ‏المواد، چون از نظر وجود، هیچ فعلیتی ‏ندارد، از نظر آثار و لوازم وجود نیز، دارای هیچ‏گونه فعلیتی نیست.در مرحله جماد، چون وجود، ضعیف است، این لوازم و آثار نیز ضعیفند، به گونه‏ای كه حیات و شعور آنها، برای ما محسوس و معلوم‏نیست. اما در حیوان و انسان چون درجه وجود قوی و عالیتر است، آثار و لوازم وجود از قبیل حس و حركت و اراده و فاعلیت، نیز قویتر و آشكارترند. صدر المتالهین كشف این مطلب را، از مختصات فلسفه خود دانسته و ابن سینا و پیروان او را از توجه به این مطلب ناتوان می‏داند. امادر عین حال، توجه عرفا را به این مسئله می‏پذیرد. (۱۹) حتی هدفها و معشوقها نیز، بر حسب اختلاف در مراتب وجود و درجات آن، مختلف ومتفاوت‏اند. (۲۰) از دیدگاه عرفا نیز، از آنجا كه سراسر عالم و همه‏ موجودات، مظهری از مظاهر حق‏اند پس هر پدیده‏ای در حد خودش مظهراوصاف و كمالات حق می‏باشد.

هستی به صفاتی كه در او بود نهان ‏

دارد سریان در همه اعیان جهان

هر وصف ز عینی كه بود قابل آن‏

بر قدر قبول عین گشته‏است عیان (۲۱)

دكتر سید یحیی یثربی

۱- شرح اصول كافی، صدر المتالهین، كتاب حجت، باب ۳ حدیث ۱.

۲- اصول كافی اثر گرانقدر محمد بن یعقوب كلینی فوت (۳۲۸ ه) باترجمه حاج سید جواد مصطفوی چاپ انتشارات علمیه اسلامیه طهران ‏روایت‏شماره ۵۱۸. یادآوری: به خاطر رعایت ارزش و اهمیت‏خاص این‏كتاب شریف كه در زمان غیبت صغری، تالیف شده است، و نیز به خاطر رعایت اختصار و گنجایش مقاله، همه روایتها، از این اثر كبیر انتخاب شده‏اند، و لذا تنها به ذكر شماره روایت ها اكتفا می‏كنیم.

۳- پیشین، ۵۱۸.

۴- پیشین، ۵۱۸، ۵۵۲، ۵۵۶.

۵- پیشین، ۴۹۱، ۴۹۵، ۶۹۲، ۶۹۴، ۶۸۶.

۶- پیشین، ۵۱۸، ۷۱۹،

۷-۷۱۶ پیشین، ۹۲۰۹۲۴، ۱۲۹۹ ۱۲۹۵،

۸-۱۲۸۸ پیشین، ۵۱۸،

۹-۹۲۳ پیشین،

۱۰-۴۵۲۴۵۴۴۵۹ پیشین، ۴۸۱، ۴۸۳،

۱۱-۵۱۵۵۱۷ تجریدالعقاید خواجه نصیر الدین طوسی مقصد پنجم و باب حادی عشرعلامه حلی فصل ششم.

۱۲- شفا، الهیات، مقاله ۱۰ فصل ۱ نجات، چاپ دانشگاه تهران، ص ۶۹۸و

۱۳- ۶۹۹ الاسفار الاربعه چاپ جدید جلد ۳ ص

۱۴-۶۱ ۱۱۲ شرح دیوان میبدی چاپ سنگی در حاشیه شرح نهج البلاغه محمد باقرلاهیجانی ص

۱۵-۲۱۷ مثنوی، بتصحیح نیكلسون ج‏۲ ص

۱۶- ۲۲۲ اگرچه بحث اصالت وجود را عرفای اسلام سالها پیش از صدر المتالهین ‏مطرح كرده بودند اما این موضوع بوسیله ایشان به بهترین وجهی موردبحث و اثبات قرار گرفت. مراجعه كنید به اسفار ج ۱ ص ۳۸ ۶۷ و شرح ‏منظومه حاج ملا هادی سبزواری، بخش حكمت، ص ۱۰ ۱۵ و نهایه الحكمه‏علامه طباطبائی مرحله اول فصل دوم

۱۷- نهایهٔ الحكمه، مرحله اول فصل سوم

۱۸- تعلیقات مرحوم آملی بر شرح منظومه سبزواری، ج‏۲، ص‏۲۹۴.

۱۹- اسفار، ج‏۷، ص ۱۷۳، و نیز مراجعه شود به بحث علت و معلول ج ۲ ص‏۱۲۷ به بعد و بحث عاقل و معقول ج ۳ ص ۲۷۸ به بعد، قونوی به تبعیت‏علم از وجود، از نظر كمال و نقص، تصریح دارد، مراجعه كنید به‏نصوص، به اهتمام آقای سید جلال الدین آشتیانی، مركز نشر دانشگاهی،ص ۱۳

۲۰- اسفار، ج ۷ ص ۱۷۹

۲۱- طرائق الحقایق، ج ۷ ص ۱۷۹

۲۲- اشارات و تنبیهات، نمط ۶ فصل ۳۶، نجاه به تصحیح دانش پژوه، ص‏۳۷۹، حكمهٔ الاشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۲ ص ۱۱۰ و ۱۱۹

۲۳- ابن عربی، فصوص الحكم، فص اسحاقی.

۲۴- حكمهٔ الاشراق، مجموعه مصنفات، ج‏۲، ص ۲۴۲، كلمه «كن‏» اشاره به‏آیه ۸۲ سوره ۳۶ است كه: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له كن‏فیكون‏» عارف نیز در مقام «كن‏» دارای چنین قدرتی می‏شود. یعنی‏قدرت بر فاعلیت الهی

۲۵- شفا طبیعیات، فن ۶ مقاله ۴، فصل

۲۶-۴تلویحات، مجموعه مصنفات، ج ۱، ص ۱۱۳، و نیز مجموعه آثار، ج ۳،ص ۶۳ كه برای علم شهودی موطن خاصی، قائل است

۲۷- المنقذ من الضلال، چاپ مصر، ص ۵۸ ۶۰

۲۸- مبدا و معاد جوادی آملی، ص ۳۳، به نقل از التحصیل بهمنیار ص‏۵۸۱.

۲۹- شرح منظومه حكمت چاپ سنگی تهران، ص

۳۰- ۱۷۹اشارات و تنبیهات، نمط ۶، فصل

۳۱- ۱۴اشارات و تنبیهات، نمط ۳، فصل

۳۲- ۱۵ ۷چه بر اساس قول تشكیك در جوهر، تنها اختلاف در افراد یك نوع-مثلا اختلاف افراد انوار - قابل توجیه می‏گردد، نه امكان اشتداد دریك فرد معین، به گونه‏ای كه مثلا یك نور ضعیف به نور قوی تغییریابد. چنین تغییر و اشتدادی تنها بر اساس قبول حركت جوهری و تشكیك‏در وجود كه خود یكی از مقدمات توجیه حركت و جوهری است، قابل تبیین‏و تفسیر است. ناگفته نماند كه نوعی «تشكیك در جنس‏»(اصطلاح از من‏است) نیز در برخی از منابع مطرح شده است. به این معنی كه اواخرهریك از موالید ثلاث، به اوایل دیگری اتصال دارد، یعنی جماد ازنازلترین نوع خود تا كاملترین نوعش كه نزدیك به نبات است، همه راشامل می‏شود. و نبات از نوع ضعیف نزدیك به جماد، تا نوع قوی نزدیك‏به حیوان را در بر می‏گیرد. و حیوان از انواع ضعیفی از قبیل‏حلزونها و مرجانها، تا حیوانات كاملتری از قبیل میمونها را شامل‏می‏گردد. (مراجعه كنید به: رسائل اخوان الصفا ج ۴ ص ۲۸۰ ۲۷۶ ومقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج ۱ ص ۱۷۷). البته‏در این تشكیك هم، انواع بیكدیگر تبدیل نمی‏شوند یعنی یك حیوان ضعیف‏هرگز تبدیل به حیوان قوی نمی‏گردد. حلزون به درجه میمون ترقی‏نمی‏كند. یعنی همیشه حلزون، حلزون می‏ماند و میمون، میمون. بدیهی‏است كه این مسئله را نمی‏توان مبنای تفسیر و قبول قوس صعود قرارداد

۳۳- اسفار، ج ۹ ص ۱۹۷

۳۴۱۹۴ -حكمه‏الاشراق، پیشین، ص ۲۱۷

۳۵- فیه ما فیه، فصل ۵

۳۶- مولوی، مثنوی، تصحیح نیكلسون، ج ۱ ص ۴۳۴

۳۷- اصول كافی پیشین، روایت ۱۱۸۱ ۱۱۸۳

۳۸- پیشین، ۵۱۸

۳۹- قرآن كریم، سوره بقره، آیه ۱۲۴

۴۰- اصول كافی روایت‏شماره ۵۱۸ و در همین روایت‏بر لزوم معرفی‏امام، از طرف پیامبر (ص) تاكید شده است

۴۱- اشاره به پیدایش طبیعت ثانوی و تحول وجودی كه ماخوذ است ازحدیثی از حضرت عیسی علیه السلام به این مضمون كه هركس دوباره زاده‏نشود داخل ملكوت آسمان نمی‏تواند شد. احادیث مثنوی ص ۹۶ مولوی به‏این نكته اشاره دارد كه: چون دوم بار آدمی زاده بزادپای خود برفرق علتها نهاد

۴۲- اصول كافی روایت ۵۱۸ و

۴۳- ۵۲۱پیشین،

۴۴- ۹۹۱پیشین،

۴۵-۱۰۸ ۱۰۵ پیشین،

۴۶- ۱۰۰۴ ۹۹۶پیشین، ۵۱۸ و

۴۷- ۴۳۵پیشین، از حضرت رضا (ع)، ۷۰۵ و از امام باقر (ع) ۶۹۹ و از امام‏صادق (ع) ۶۹۷ و ۷۰۰ و نیز مراجعه شود به‏روایتهای ۱۰۲۴ ۱۰۲۰ و۱۰۳۵ ۱۰۳۱ و ۵۸۴ ۵۸۲ و این كه علم ائمه از اسرار الهی است،ابوالحسن (ع)

۴۸- ۶۵۶پیشین، از حضرت رضا (ع)، ۵۵۹ و در این باب از ائمه دیگر،روایتهای ۵۵۶ ۵۵۲ و

۴۹- ۵۹۲ ۵۸۹پیشین، ۶۰۰ و نیز از امام صادق (ع) روایت ۶۰۱ و

۵۰- ۶۵۵ ۶۵۳پیشین، امام صادق (ع)، ۴۵۱-۴۴۹، در مورد ارتباط بطون قرآن بادرجات وجود مراجعه شود به اسفار ج ۷ ص ۳۶ به بعد

پیشین، ۵۰۵ ۵۰۰، جز ائمه، كسی جامع جمیع علوم قرآنی نیست‏امام باقر و صادق (ع)

۵۲- ۴۰۷ ۴۰۲پیشین،

۵۳- ۶۸۰ ۶۷۸پیشین، امام باقر و امام صادق علیهما السلام،

۵۴- ۶۳۶ ۶۱۱پیشین، ۷۱۵ ۷۰۹، نكته قابل ذكر آنكه حضرت علی (ع) این روح راغیر از ملائكه می‏داند، روایت ۷۱۶

۵۵- پیشین، ۶۷۷ ۶۷۲، ائمه سرچشمه علوم‏اند،

۵۶- ۱۰۳۷ ۱۰۳۶پیشین، امام صادق (ع)، ۵۵۶-۵۵۵ و ۶۵۲-۶۴۹ و افزایش در هر شب‏جمعه

۵۷- ۶۴۸-۴۶۴پیشین،

۵۸- ۶۸۱پیشین، امام صادق (ع) ۶۶۳-۶۶۱ و ۶۷۵-۶۷۲.

۵۹- پیشین، امام باقر و امام صادق (ع) ۶۸۵-۶۸۴.

۶۰- پیشین امام باقر و امام صادق (ع)، ۶۳۷.

۶۱- پیشین، به این عنوان كه ائمه واسطه فیض حق‏اند، و خداوند،جریان امور عالم را به آنان تفویض كرده است، روایتهای ۶۸۶ و ۶۹۳۶۹۴.

۶۲- پیشین، ۵۷۹-۵۷۴، ائمه باطن و حقیقت مردم را می‏شناسند، حضرت‏رضا (ع) ۵۹۳.

۶۳- پیشین، ۵۱۸، ۷۱۹-۷۱۶.

۶۴- پیشین، ۴۹۹-۴۹۶، تنها ائمه منشا حق‏اند و دیگران منشاباطل‏اند ۱۰۴۳-۱۰۳۸ و اهل ذكر شایسته مراجعه و سئوال ائمه‏اند،حضرت رضا (ع) ۵۴۵ و خلفا و باب معرفت‏حق، ائمه‏اند ۵۰۸-۵۰۶ وعلامات و نجوم ائمه‏اند، حضرت رضا (ع)

۶۵- ۱۵۲۷پیشین، ۴۸۱ و ۴۸۳ و لزوم تسلیم

۶۶- ۱۰۱۶-۱۰۰۹پیشین، ۱۰۱۹-۱۰۱۷ و

۶۷- ۱۱۸۳-۱۱۸۱پیشین، ۴۶۸-۴۶۰ و ۹۶۶-۹۶۵.

۶۸- پیشین، ۵۸۱-۵۸۰.

۶۹- پیشین، امام باقر (ع) ۶۰۸ و امام حسن عسگری ۶۱۰.

۷۰- مراجعه شود به یادداشت‏شماره ۵۳.

۷۱- پیشین، ۹۲۰ در مورد علم غیب آن حضرت به روایتهای ۱۲۸۷ و ۱۲۸۸مراجعه شود.

۷۲- پیشین،

۷۳- ۲۹۱الی

۷۴- بترتیب: ۱۲۹۳، ۹۲۲، ۱۲۹۵، ۱۲۹۹، ۹۲۲، ۹۲۴، ۱۲۹۴ و نیزدر مورد علم غیب ائمه ۶۶۰-۶۵۶.

۷۸- پیشین، ۵۹۹ و ۶۵۹.

۷۹- قرآن مجید، سوره ۲۷ آیه ۴۰.

۸۰- شفای‏ابن سینا، الهیات، مقاله ۸ فصل ۶، نجات، الهیات مقاله ۲فصل ۱۸، اشارات و تنبیهات، نمط ۷ فصل ۱۳ و ۱۴ و ۲۲، اسفار ملا صدرا،چاپ جدید ج ۶ ص ۱۷۶ ببعد و ج ۷ ص

۸۱- ۵۷در مورد وحدت علم و اراده واجب مراجعه كنید به اسفار ج ۶ ص‏۳۳۱.

۸۲- اصول كافی، پیشین ۶۷۱-۶۶۴.

۸۳- پیشین، امام صادق (ع)، ۶۷۵.

۸۴- سیر تكاملی و اصول و مسائل عرفان و تصوف، اثر نگارنده، چاپ‏دانشگاه تبریز ص ۴۶۷-۴۶۱ سعدی این نكته را، در مورد جریان حضرت‏یعقوب (ع) چنین مطرح می‏كند: یكی پرسید از آن گم كرده فرزندكه ای‏روشن گهر پیر خردمند ز مصرش بوی پیراهن شنیدی‏چرا در چاه كنعانش‏ندیدی؟ بگفت: احوال ما برق جهان است‏دمی پیدا و دیگر دم، نهان است‏گهی بر طارم اعلی نشینم‏گهی بر پشت پای خود نبینم «گلستان، باب‏دوم‏»

۸۵- اصول كافی، روایت ۹۲۳.

۸۶- پیشین، امام صادق (ع) ۷۱۹-۷۱۷.

۸۷- پیشین، ۷۲۴-۷۲۳.

۸۸- پیشین، حضرت رضا (ع) ۹۸۳.

۸۹- پیشین، امام علی النقی (ع) ۹۸۴.

۹۰- پیشین، ۴۵۹-۴۵۵.

۹۱- پیشین، ۴۵۲-۴۵۴.

۹۲- پیشین، ۴۹۸.

۹۳- پیشین،

۹۴- ۶۴۵-۶۳۷پیشین، بترتیب ۴۳۸

۹۵- ۴۴۰-۴۳۹پیشین،

۹۶- ۴۹۵-۴۹۱پیشین،

۹۷- ۵۱۷-۵۱۵پیشین، امام صادق (ع)، ۶۹۳.

۹۸- پیشین،

۹۹- ۹۷۱-۹۶۹پیشین،

۱۰۰- ۱۰۴۸-۱۰۴۴پیشین،

۱۰۱-۱۱۸۰-۱۱۷۲ پیشین، و نیز به‏این مضمون كه مؤمنان را از طینت انبیاء آفرید۱۴۴۷-۱۴۴۱. و سفینهٔ البحار، ماده طینت.

۱۰۲- مثنوی مولوی، به تصحیح نیكلسون، ج ۱، صص ۲۱ ۱۸.

۱۰۳- اصول كافی، ۵۰۹ امام باقر (ع) می‏فرمایند: و الله... لنور الامام‏فی قلوب المؤمنین انور من الشمس... (نور امام در دل مؤمنان تابان‏ترز خورشید است).

فصلنامه قبسات شماره ۱۱


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.