شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
ماه تمام رسید
![ماه تمام رسید](/web/imgs/16/152/pk6at1.jpeg)
در پانزدهمین شب از ماه مبارک رمضان، خانه رسالت پس از انتظار طولانی به استقبال مولود محبوب خود میشتافت؛ درست همان گونه که گلی با طراوت و شاداب پس از مدتی تشنگی از یک قطره زلال و گوارای شبنم استقبال میکند.
نوزاد به نیای خویش، یعنی رسول بزرگ اسلام (ص) بسیار شباهت داشت اما ایشان به هنگام تولد این نوزاد، حضور نداشت تا مژده ولادت را به آن حضرت برسانند.
پیامبر (ص) به سفری رفته بودند و بزودی به مدینه مراجعت میکردند.
خانواده با اشتیاقی وافر، چشم به راه بازگشت پیامبر (ص) بود و هیچ یک از آداب و رسوم تولد را برگزار نکرده بودند تا آنکه پیامبر (ص) از مسافرت بازگشت و بنا بر عادت همیشگی خود، نخست به سوی خانه فاطمه (س) رهسپار شد.
چون مژده تولد کودک را به پیامبر اکرم (ص) رساندند، سروری زاید الوصف، آن حضرت را فرا گرفت و خواستار دیدن کودک شد.
چون کودک را در آغوش گرفت، بویید و بوسید و در گوشهایش اقامه و اذان گفت و پس از آنکه از پوشاندن جامه زرد به کودک نهی کرد، دستور داد تا خرقهای سپید بیاورند و کودک را در آن بپیچند ...
پیامبر بزرگوار اسلام (ص) منتظر بود تا ببیند آیا از آسمان خبر تازهای درباره این کودک فرود میآید یا نه؟!
وحی نازل شد و خطاب به آن حضرت گفته شد: نام فرزند هارون، جانشین موسی(ع) شبر بود و علی نیز نسبت به تو به منزله هارون است نسبت به موسی؛ پس این کودک را «حسن» نامگذاری کن که حسن در عربی، مرادف شبر است ...
نام «حسن» در مدینه، همچون بوی خوش گلها پیچید ... مژدهدهندگان با گرمترین و شایستهترین تبریکات به خدمت پیامبر (ص) آمدند، زیرا حسن (ع)، نخستین فرزند خانه رسالت بود و چشم پیامبر و یاران بزرگوارش به وی دوخته شده بود. او تجدیدکننده رسالت پیامبر نور و رحمت بود و در آینده، مقتدا و الگوی مسلمانان صالح به شمار میآمد.
او پس از پیامبر (ص)، ادامه دهنده راه و رسالت آن وجود بزرگوار بود...
روز بعد پیامبر (ص) فرمود تا قوچی بیاورند و قربانی کرد. چون قربانی را نزد آن حضرت آوردند، ایشان خود آمد تا بدین مناسبت دعایی بخواند ... پس فرمود:
«بسمالله الرحمن الرحیم. خدایا! استخوان آن در مقابل استخوان حسن، گوشت آن در مقابل گوشت او، خون آن در برابر خون او و موی آن در برابر موی او. خدایا! این را نگاهبان محمد (ص) و آل او قرار ده».
سپس دستور داد گوشت قربانی را میان تنگدستان و مستمندان تقسیم کنند تا این کار پس از وی در میان مردم، سنت گردد و خانوادههای توانگر در هر مناسبتی گوسفندی قربانی کنند تا بدین وسیله ثروت در میان مردم توزیع شود و تنها در میان توانگران و اغنیا نگردد...
کودک در کنف حمایت رسول مکرم اسلام (ص) و در زیر سایه پدر بزرگوارش امام علی (ع) و مادر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا (س) بزرگ میشد تا بدین وسیله تمام معانی و مفاهیم اسلام ناب را از چشمه سار رسالت و تمام ارزشهای ولایت را در زیر سایه ولایت و همه فضایل و مکارم را از منبع عصمت و فضیلت بیاموزد.
پیامبر (ص) او را بر سینهاش بالا میبرد و آنگاه بلندش میکرد تا بایستد و یا دستانش را میگرفت و آرام به سوی چهره مبارکش میکشید و میخواند: حزقه حزقه ترق عین بقه ... با حسن(ع) با ملاطفت و اوج مهربانی رفتار میکرد و با او شوخی و بازی میکرد؛ آنگاه دست به دعا برمیداشت و میفرمود: خدایا! من حسن را دوست دارم، پس تو نیز دوستدار او را دوست بدار.
در واقع پیامبر (ص) میخواست بدین ترتیب، سیره خویش را دربرخورد با امام حسن (ع) به عنوان اسوه مؤمنان به یاران خود تفهیم کند ... از این رو حسن (ع) را گرامی میداشت و او را ارج و احترام مینهاد.
یک بار پیامبر (ص) برای نماز به امامت ایستاده بود. چون به سجده رفت، مسلمانان نیز به سجده رفتند و ذکر «سبحان ربیالاعلی و بحمده» را چند بار تکرار کردند و منتظر بودند تا پیامبر (ص) سر از سجده بردارد، اما پیامبر سجدهاش را طول داد. نمازگزاران از این امر تعجب کردند. مگر چه اتفاقی افتاده است؟!
اکثر آنان، صدای پیامبر (ص) را که در مسجد، شکوه و ابهت خاصی ایجاد کرده بود، نمیشنیدند...
هر آینه گمانهای دیگری به خود راه میدادند. آنها منتظر بودند تا این که پیامبر(ص) سر از سجده برداشت.
نماز پایان یافت در حالی که مسلمانان مشتاق بودند علت طولانی شدن سجده پیامبر (ص) را از آن حضرت سؤال کنند. چون در این باره از ایشان پرسش کردند، آن حضرت در پاسخ فرمودند: حسن بر گردنم سوار شده بود و من دلم نیامد که او را به اجبار پائین آورم، بنابراین صبر کردم تا او خود از گردنم پائین رود.
روزی یکی از یاران پیامبر (ص) آن حضرت را دید که حسن را میبوسد و میبوید. آن مرد در حالی که از این عمل پیامبر (ص) ناخرسند بود عرض کرد: من پسری دارم که تاکنون هرگز او را نبوسیدهام. پیامبر (ص) به وی پاسخی داد که مضمونش این بود: وقتی که خداوند، رحمت از دل تو برداشت به نظر تو، من چه کاری میتوانم بکنم؟ بارها از رسول خدا (ص) شنیدند که: «حسن و حسین فرزندان منند، هر که این دو را دوست بدارد مرا دوست داشته و آن که مرا دوست بدارد خداوند را دوست داشته است و هر که خداوند را دوست بدارد، خدای او را به بهشت داخل میکند.»
امام حسن (ع) بسیار بخشنده و مهربان بودند و از این رو به کریم اهل بیت مشهور و معروف بودند و هستند.
میبخشیدند، به راحتی عطا میکردند و از ماندگان دستگیری میکردند ...
امشب، شب میلاد چنین مولای بزرگواری است که ما چشم امید به او دوختهایم تا در این نیمه راه عاشقی، نظر عنایتش را شامل حال خسته ما گرداند. آمین یا ربالعالمین.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست