یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

واقعیت تلخ طلاق


واقعیت تلخ طلاق

نوشتن مطلب راجع به طلاق در صفحه یی که دوست داری مطالب سیاسی بنویسی در این روزها که امور سیاسی به نوعی با موضوعات مذهبی درهم آمیخته اند, شاید دور از ذهن باشد, اما صاحب این قلم بر این باورم که بسیاری از ناملایمات اجتماعی که منجر به رویکرد سیاسی می شوند و تبعات سیاسی نیز تاثیرگذار در امور اجتماعی هستند, از کوچک ترین نهاد و جمعیت اجتماعی, یعنی خانواده نشات می گیرد

نوشتن مطلب راجع به طلاق در صفحه یی که دوست داری مطالب سیاسی بنویسی در این روزها که امور سیاسی به نوعی با موضوعات مذهبی درهم آمیخته اند، شاید دور از ذهن باشد، اما صاحب این قلم بر این باورم که بسیاری از ناملایمات اجتماعی که منجر به رویکرد سیاسی می شوند و تبعات سیاسی نیز تاثیرگذار در امور اجتماعی هستند، از کوچک ترین نهاد و جمعیت اجتماعی، یعنی خانواده نشات می گیرد. فقر، بیکاری و ده ها معضل اجتماعی دیگر، زمانی می توانند تاثیرگذار در امور اجتماعی و بالطبع موثر در حرکت های سیاسی باشند که - نهاد خانواده - آسیب پذیر نشود. جوامع غربی نگاهی ویژه به امور خانواده دارند که حاصل اشکال اساسی در - نهاد مذهب - در این جوامع است از سه مذهب اصلی مسیحیت، کاتولیک ها که اتفاقاً جمعیت بیشتری دارند نگاه ویژه یی به کیان خانواده دارند.

برای زمان های طولانی کاتولیک ها، مساله یی به اسم طلاق را نمی پذیرفتند و لابد با همان ضرب المثل ایرانی با لباس سفید عروسی به خانه بخت رفتی، با کفن از آن خانه خارج می شوی، نگاه می کردند. هستند هنوز کشورهای کاتولیک مذهبی که طلاق در جامعه آنان پذیرفته نیست، از طرفی اختلاف بین زن و شوهر در مواردی اجتناب ناپذیر است و به همین علت راهکاری از اواخر قرن نوزدهم در بسیاری از کشورهای غربی پذیرفته شد که زن و شوهر بعد از بروز اختلاف، چون امکان جدایی رسمی را ندارند، از یکدیگر جدا زندگی کنند، بدون اینکه واقعه طلاق در دفاتر رسمی به ثبت برسد، بروز دو جنگ عالمگیر و به هم خوردن تعادل جنسیتی که به اعتبار کشته شدن مردان جوان در جبهه ها و حضور مردان میانسال در کارگاه های تامین کننده ملزومات جبهه جنگ در پشت جبهه ها باعث به وجود آمدن نوعی زندگی مشترک، اما ثبت نشده در دفاتر کلیسا و حتی شهرداری در اکثر کشورهای مسیحی شد. موضوعی که در نهایت به نوعی زندگی مشترک، اما بدون ثبت واقعه ازدواج بین مردان و زنان متداول شد، از طرفی قوانین مالیاتی که دولت ها برای کسب درآمد بیشتر به این قوانین پایبندی نشان می دادند، نوعی زندگی مشترک را که فقط از باب مقررات مالیاتی پذیرفتنی بود متداول ساخت.

قوانین ارث هم تاثیر انکارناپذیری در شیوه زندگی مردان و زنان غربی گذاشت. به این اعتبار که زن و شوهر با نشستن پای سفره عقد و قبول زندگی مشترک خانوادگی، در اموالی که به دست می آورند شریک شدند. به دیگر سخن، وقتی که زن و مردی با هم ازدواج کردند و مدتی از زندگی مشترک آنان گذشت اگر قصد جدایی داشتند ثروت آنان به دو بخش تقسیم می شود. در این میان، سرنوشت فرزندان قصه یی شنیدنی است. در این جوامع اصل بر این است که نگهداری فرزند بر عهده مادر است ولی تامین کننده منابع مالی نگهداری فرزند بر عهده پدر است. شاید قانونگذاران بر این باور بوده و هستند که قوانین کلی جامعه به ضرر زنان است و اگر سمت و سوی قوانین را به جانبی ببرند که هرگاه مرد و زن بعد از مدتی از هم جدا شدند، ثروت آنان نصف شود زن با داشتن پشتوانه مالی، قادر خواهد بود به زندگی ادامه داده و از نظر مالی بی نیاز است. از طرفی چون فرزندان به محبت مادر بیش از پدر نیاز دارند، الزاماً باید نگهداری فرزندان بر عهده مادر باشد که با محبت خود فرزندانی با عاطفه تربیت کند و مردان نیز مکلفند هزینه نگهداری فرزندان ناشی از طلاق را بپردازند تا فرزندان از نظر اقتصادی دچار کمبود نشوند. صاحب این قلم در سفری که اخیراً به امریکا داشتم شاهد صحنه یی بودم که در بادی امر قبول آن برای همگان ساده نیست.

روز یکشنبه برای صرف ناهار به همراه تنی چند از ایرانیان به رستورانی ساکت و آرام در کنار دریا رفتیم. زیبایی وصف ناشدنی طبیعت به همراه ساخت و سازهایی که همه جوانب طبیعی را در نظر گرفته بودند منظره یی بس زیبا و دلچسب و دیدنی پیش روی هر بیننده یی می گذاشت. سالن سرپوشیده و فضای باز اطراف رستوران مملو از مشتری بود. در یکی از سالن ها که فضای باز روبه روی سالن با چشم انداز دریا (اقیانوس) و حرکت کشتی ها بس زیبا بود، مراسم عروسی برگزار بود.

در مکان مخصوصی که عروس و داماد نشسته بودند و از دور پیدا بود، جمعیت موج می زد. ناگهان بلندگوی داخل سالن به صدا درآمد و مردی به وکالت از طرف داماد خبر داد که همه افرادی که تا زمان سخنرانی و اعلام این فرد وارد رستوران شده اند و دستور غذا داده اند میهمان داماد هستند. شور و شوقی وصف ناشدنی فضای سالن را پر کرد و نتیجتاً افرادی که با عروس و داماد آشنایی نداشتند با ذهنی جست وجوگر به مکان نشستن عروس و داماد خیره شدند.

شاید دیدنی ترین و در واقع بحث انگیزترین منظره عمرم را دیدم. عروس و داماد در دهه هفتم زندگی خود بوده و دنباله لباس عروس را نوه های او گرفته بودند. این بخش هم خیلی مهم نبود، زنی در دهه هفتم عمر خود عروسی می کند و به یقین فرزندان و نوه هایی دارد که در عروسی او حضور دارند. اما بخش مهم و با ذهن امثال من که در جوامع مذهبی و سنتی شرقی زندگی می کنیم و اگر خدای ناکرده به بخشی از فروعات دین- نستجیر بالله- به درستی عمل نکنیم، اصل دین و تعالیم آن خصوصاً در نحوه تشکیل خانواده و رابطه بین مرد و زن از دقایق و ظرایقی است که طاق بالطاق به آن عمل می کنیم.

نمونه تاریخی آن را هم داریم. معروف است که در واقعه رژی- تحریم تنباکو- وقتی مردم به ندای رهبر مذهبی خود- میرزای شیرازی- با دل و جان پاسخ دادند و نه اینکه از استعمال دخانیات سرباز زدند، بلکه قلیان ها را هم شکستند و بر سر پیمان با رهبر مذهبی خود پایبند بودند. وقتی ناصر الدین شاه از زنان حرم خواست برایش قلیان بیاورند، یکی از زنان حرم، قلیان مرصع را در حضور شاه به زمین زد و شکست و گفت کشیدن قلیان حرام است. وقتی ناصر الدین شاه با تغییر از حرمت کشیدن قلیان و کسی که این حرمت را اعلام داشته بود سوال کرد، جوابی ساده را که همه باورهای واقعی ما در آن نهفته است بیان داشتند- کسی که من را برای شما حلال کرده، کشیدن قلیان را حرام کرده است- این سخن پایان گفتمان شاه و زنان حرمسرا بود. حال قسمت جالب این عروسی صرف نظر از ناهار و عصرانه مجانی که خوردیم، برمی گشت به رابطه مرد و زن با اعضای خانواده عروس و داماد. این نوه ها از فرزندان مشترک عروس و داماد به دنیا آمده بودند، و مردان و زنانی که در ردیف جلو عروس و داماد نشسته بودند، فرزندان مشترک این زوج بودند که بیش از ۳۵ سال زندگی مشترک داشتند و تازه به فکر ازدواج افتاده بودند که لابد سر پیری شراکت در اموال زندگی مهم نبوده، آن افراط قانونگذار غربی باعث تفریط مردان و زنانی از قماش این مرد و زن شد که به گفته صاحب رستوران، ازدواج رسمی از این دست که در هتل رستوران او برگزار می شد، حتی بیش از ازدواج مردان و زنان جوان بود. افراد دیگری باید به موضوع خانواده و عواقب آن در جوامع غربی بپردازند و آماری از این دست ازدواج را بیان کنند. اما نگاه به این آمار تکان دهنده که آقای جواد صادقی رئیس مجتمع شماره دو خانواده تهران به خبرگزاری مهر اعلام کرده است، شکاف دیگری را در جامعه ما برملا کرده است که باید حقوقدانان و جامعه شناسان و حتی اقتصاددانان ایرانی را پشت یک میز گرد هم آورد تا پاسخی به این واقعیت تلخ بدهند.

به این خبر توجه کنید... رئیس مجتمع قضایی شماره دو خانواده از وجود شش میلیون زن طلاق گرفته در کشور خبر داد. جواد صادقی که در همایشی که مرکز همایش های مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزار کرد آمار زنان مطلقه را شش میلیون نفر اعلام کرد. جای پرسش این است که در ایران چند خانوار زندگی می کنند؟ اگر آمار پنج نفر را برای هر خانواده ایرانی در نظر بگیریم - که این تعداد نفرات در شرایط ایده آل آن خواهد بود - و جمعیت ایران را ۷۵ میلیون نفر، کل خانوارهای ایرانی ۱۴ میلیون خانوار می شوند که به رقم باورنکردنی از هر ۵/۲ خانوار ایرانی که یک روز تشکیل خانواده داده بودند یک نفر مزه طلاق را چشیده، می رسیم. و این آمار باورنکردنی حاصل آنی است.

آنچه گفتیم آماری است که از ناحیه یکی از مسوولان عالی قوه قضائیه بیان شده است. جای این پرسش باقی است که خانواده قبل از اینکه نهادی حقوقی باشد، اولین هسته اجتماع است که مردان و زنان آینده را پرورش می دهد. تزلزل در ارکان این نهاد - حال به هر علت - زلزله یی در کل اجتماع است. وقتی این خبر ناگوارتر می شود که به گفته یکی از کارشناسان حاضر در این همایش سن اعتیاد زنان ایرانی به ۲۵ سال و مردان به ۲۲ سال رسیده است. نمی دانم این مطلب سیاسی است یا حقوقی؟ اجتماعی است یا اقتصادی؟ اما آنچه مهم است این مطلب واقعیتی است که با زبان آمار از ناحیه سرپرست مجتمع خانواده، بیان شده است. کمی به فکر این واقعیت تلخ باشیم که زیر پوست خانواده حقیقتی تلخ جریان دارد و نسخه هایی از نوع ازدواج موقت و کسانی که به این نوع ازدواج تن می دهند، کیان خانواده را نه اینکه مستحکم نخواهند کرد، بلکه بر آمار شش میلیون زن مطلقه خواهند افزود. باید کاری کرد.

نعمت احمدی