دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

شجره صالحان و نبرد با آئین سیطره


شجره صالحان و نبرد با آئین سیطره

در نوشته پیش رو قصد بر این است که با ایجاز داستان زندگی و حیات بشر از صفر پیدایش تا به امروز فهرست شود و جریان های مؤثر در سیر تکوین حیات بشر و نقش آفرینی جریان خیر و شر مورد بررسی قرار گیرد,جریان هایی که از ابتدا تا به امروز, درگیر نبردی دائمی و به دنبال برقراری حکومت اند,یکی حکومت الهی و پیشوایی صالحان و دیگری حکومت شیطانی و سلطه اصحاب دجال

در نوشته پیش رو قصد بر این است که با ایجاز داستان زندگی و حیات بشر از صفر پیدایش! تا به امروز فهرست شود و جریان های مؤثر در سیر تکوین حیات بشر و نقش آفرینی جریان خیر و شر مورد بررسی قرار گیرد،جریان هایی که از ابتدا تا به امروز، درگیر نبردی دائمی و به دنبال برقراری حکومت اند،یکی حکومت الهی و پیشوایی صالحان و دیگری حکومت شیطانی و سلطه اصحاب دجال! این تقابل از نخستین روز تا به امروز به انحا و اسمای مختلف در جزء جزء تاریخ ادیان،فِرَق و حتی مکاتب و نحله های فکری بشری رایج امروز نیز ادامه داشته است که در هر دوره تاریخی به شکل و صورتی رخ عیان نموده ،یک روز به نام حوادث بابل و مصر،دوره ای به نام نبرد مقدس در جنگ های صلیبی،زمانی در لفای رنسانس! و در دوره متأخر هم در پس مکاتب و ایدئولوژی های انسان محور؛ بَزک و آرایش دنیا همواره متغیر بوده است، اما تاریخ به طرز شگفت آوری مدام در حال تکرار است!.... این یک داستان نیست،حقیقت محض است!

خدا خواست شناخته شود(۱)،پس انسان را آفرید و از روح خود در آن دمید ،همه بودند، میکائیل،اسرافیل،جبرئیل،عزرائیل،ابلیس و دیگرانی که کمتر اسمی از آنها آورده شده است، جمع مقربین، جمع بود،فرمان آمد به این آفریده سجده کنید(۲)،بحثی در گرفت و چون و چرایی،فرمود«إِنِّی‌َّ أَعْلَم‌ُ مَا لاَ تَعْلَمُون‌َ»(۳)....،پذیرفتند،جز یکی و آن یکی رانده شد(۴)و بدین سبب، تقاضایی کرد تا دلیل فعل خویش را اثبات کند(۵)...و آدم از بهشت هبوط کرد(۶) تا مسیر لطیف قرب در جایگاه اولیه را وانهد و راه پر پیچ و خم و سنگلاخی ظلمت آباد را برای رسیدن به قرب در پیش گیرد...

آدم به زمین آمد با وعده ی هدایت از خالق و زنهار پیروی از هواهایی که در او شکل گرفته بود و البته پرهیز از تأثیر پذیرفتن از آن یکی!

قابیل تأثیر پذیرفت!....آن جمع کوچک به جمعیتی تبدیل شدند و البته دسته ی تأثیر پذیران از هوای نفس به واسطه ی وسوسه های آن یکی! رو به فزونی نهاد،پس پروردگار وعده ی حمایت و هدایت را توسط افرادی برای خلق محقق ساخت... پیامبران آمدند تا نوای توحید و معاد را زمزمه کنند و آدمیان را به بازگشت به اصل خویش بشارت دهند و غبار ماسوی الله را از لوح وجود آدمیان بزدایند؛ شیث،ادریس،نوح،هود،صالح،لوط(علیه السلام)هر کدام مصباح هدایت را برای گروه و قومی برافروختند؛

حیات بشر وارد فاز جدیدی شد،ابراهیم(علیه السلام)آمد و پایه های وحدانیت را استحکام بخشید،بت ها را در هم شکست و آتش جهل و کفر را به گلستان معرفت و توحید مبدل ساخت و این چنین قافله سالار راویان توحید شد،نکته بسیار مهمی که نباید از آن غافل ماند شکل گیری انسجام یافته تر جنود خیر و شر در این مقطع است،در مقابل ابراهیم(علیه السلام)،حکومت نمرود که معاصر ایشان است،عصیانی بس بزرگ که منبعث از وسوسه ها و همراهی ابلیس بود را پایه نهاد،نخستین پایگاه مؤثر تعالیم شیطانی یعنی حکومت بابــل و میراث آن که شامل شکلی منسجم از کفر،عصیان و استفاده از سحر و جادو جهت نیل به اهداف شیطانی بود، بنا نهاده شد، بابل خواستگاه و نوستالژی جبهه ی شری لقب گرفت که تا به امروز نیز ریشه های این شجره خبیثه،اطناب پیدا کرده وهمچنان ادامه دارد. از بابــل بیشتر خواهیم شنید!

اسماعیل و اسحاق(علیه السلام)ادامه شجره طیبه توحید بودند در این میان تا عدنان جد اعراب و پیامبر خاتم که از نسل اسماعیل(علیه السلام)و متأخرتر بودند، ادامه شجره انبیا بعد از ابراهیم(علیه السلام)، از نسل اسحاق(علیه السلام)ادامه یافت، یعقوب،یوسف،شعیب،ایوب،ذولکفل(علیه السلام)آمدند... تا که نوبت به موسی کلیم الله رسید؛ گفتنی است که قلمرو رسالت پیامبران مذکور فلسطین(کنعان)و در مجموع منطقه شامات بوده است و تا قبل از موسی(علیه السلام)از پیوستگی و انسجام قومی که برگزیده باشند! خبری در میان نبود ،شروع انسجام قوم بنی اسرائیل از زمان یوسف(علیه السلام)آغاز شد که پایه آن در دومین پایگاه مؤثر تعالیم شیطانی آن روزگار یعنی مصر بنا نهاده شد...

«مصر باستان»به عنوان عظیم ترین پایگاه تعالیم شیطانی در قرون باستان شناخته می شود. در این سرزمین،«فرعون»یعنی پادشاه به عنوان«پسر خدا»معرفی شده و بناهای مرتفع و عظیمی برای پرستش بت ها و الهه های متعدد شیطانی برپا گردید،همانند آن چیزی که در بابل توسط نمرود شکل گرفته بود؛ حکام مصر به واسطه ی قدرت نظامی و سیاسی،حکومتشان برای مدتی طولانی برقرار بود...

اما اتفاقاتی مهم در شرف وقوع بود و تغییراتی در سرنوشت جبهه شر که رفته رفته خود را غالب می دید ایجاد شد.حضرت یوسف(علیه السلام)فرزند حضرت یعقوب(علیه السلام)که در سرزمین کنعان زندگی می کرد، به واسطه ی حسد برادرانش در چاهی زندانی شد.یک کاروان که از کنعان عبور می کرد،وی را از چاه آزاد کرده و با خود به«مصر باستان»برد.حضرت یوسف(علیه السلام)به عنوان برده ای در مصر فروخته شد و در کاخ عزیز مصر با نام«پوتیفار»به عنوان غلام به کار پرداخت.به واسطه ی زیبایی فوق العاده ی حضرت یوسف(علیه السلام)،«زلیخا»همسر عزیز مصر به وی دلبسته شد و از یوسف تقاضای ناروایی نمود؛اما بنده ی پاک خدا و رسول الهی حضرت یوسف(علیه السلام)،این خواسته را رد کرد و به دنبال این تمرد و با دسیسه ی زلیخا به زندان افکنده شد.حضرت یوسف(علیه السلام)برای مدتی طولانی در زندان بود تا این که به واسطه ی تعبیر خواب«فرعون مصر»از زندان آزاد شد و به واسطه ی پیش بینی قحطی آینده ی مصر و مهار این قحطی،مقامی بلند یافت و عزیز مصر گردید.و بدین سان زمام در دست حکومت صالحان قرار گرفت.

یوسف(علیه السلام)بعد از رسیدن به این مقام، پدر و برادران خود را از کنعان فراخواند و متعاقب این دیدار،بنی اسرائیل(فرزندان یعقوب(علیه السلام)) در مصر ساکن شدند.لکن بعد از وفات حضرت یوسف(علیه السلام)و ادغام بنی اسرائیل در جامعه ی مصر،کم کم شکوه و احترام بنی اسرائیل در مصر رو به افول نهاد و بنی اسرائیل به مرور زمان تحت ستم و ظلم دستگاه فرعونی قرار گرفتند.در آن هنگام عده ای از بنی اسرائیل همچون سایر مصریان تعالیم شیطانی را فرا گرفتند و عده ای دیگر نیز بر دین خدا باقی ماندند..در اثر دعاها و التماس مومنین بنی اسرائیل،خداوند پیامبر خود حضرت موسی(علیه السلام)را از این قوم برانگیخت و وی را مأمور مقابله با فرعون و نجات قوم بنی اسرائیل نمود.بنی اسرائیل به رهبری حضرت موسی شبانه از دریا گذشتند و از مصر گریختند و فرعون و لشکریانش در دریا هلاک گردیدند.بدین ترتیب به لطف خدا بنی اسرائیل از ستم فرعون نجات یافتند.

اما این پایان ماجرا نبود و کش وقوس و نبرد دائمی میان جبهه ی خیر و شر همچنان ادامه یافت؛تعداد زیادی از بنی اسرائیل که در زمان حضور در مصر،تحت تأثیر تعالیم شیطانی مصر باستان قرار گرفته بودند، بعد از خروج از مصر نیز به این تعالیم شیطانی متمایل شدند.

هنگامی که آن ها به اولین قوم بت پرست رسیدند و آنها را در حال پرستش بت ها مشاهده کردند،از حضرت موسی(علیه السلام)نیز خواستند بتی همچون بت آن ها برای پرستش بنی اسرائیل مهیا کند! که البته با نکوهش حضرت موسی(علیه السلام)و خداوند متعال مواجه شدند.(۷)همچنین آن ها در ایام غیاب حضرت موسی(علیه السلام)و تنها به دنبال ۱۰ روز تأخیر در بازگشت ایشان،از«سامری»پیروی کرده و گوساله پرستی اختیار نمودند!(۸) به هر حال تا زمانی که حضرت موسی(علیه السلام)زنده بودند،بنی اسرائیل جرأت تخطی و انحراف از حق را نداشتند،اما بعد از رحلت حضرت موسی(علیه السلام)،انحراف مجدد بنی اسرائیل شروع شد و به تدریج افزایش یافت.

لازم به ذکر است که پیامبر اولوالعزم حضرت موسی(علیه السلام)نیز در سراسر عمر مبارکشان،به مبارزه علیه «دجال»و تعالیم شیطانی«مصر باستان» پرداختند و بعد از خروج بنی اسرائیل از مصر نیز،با جهل آنان و تمایل این قوم برای پیروی از تعالیم شیطانی مصر باستان مقابله نمودند.اما همانگونه که ذکر گردید، با گذشت زمان و پس از رحلت حضرت موسی(علیه السلام)،بنی اسرائیل از تعالیم شیطانی مصر باستان تبعیت نمودند و تعالیم کفرآلود ملل مجاور همچون کنعانیان باستان را نیز به تعالیم شیطانی مصری افزوده و آن را به صورت تعالیم عصیان ورز«کابالا(Kabbalah,Qabalah,Cabala)»درآوردند و به شکل صد برابر مهلک تر و کفرآمیزتر از تعالیم مصر باستان،آن را رواج دادند.(۹)بدین ترتیب،«دجال»که ابتدا در«بابل»کار خود را شروع کرده بود،در منزل دوم خود«مصر باستان» سکنا یافت و سپس به میان«بنی اسرائیل»رفت و منزل سوم خود را در میان آنان بنا نهاد و به صورت تعالیم«کابالا»رخ عیان نمود!

کابالا در بین«بنی اسرائیل»بسیار رواج یافت و محبوب گردید تا اینکه نوبت به حکومت دو پیامبر الهی حضرت داوود و حضرت سلیمان(علیه السلام)رسید و این دو بزرگوار امپراطوری باشکوهی را در خاورمیانه تشکیل دادند و به اجرای فرامین الهی پرداختند.(۱۰)حضرت سلیمان(علیه السلام)همچنین مسجدالاقصی را که قرن ها قبل توسط اجداد مبارکشان حضرت آدم و حضرت ابراهیم(علیه السلام)در اورشلیم(بیت المقدس)ساخته شده بود، تجدید بنا نمودند.(۱۱)

در زمان حضرت سلیمان(علیه السلام)سحر و جادوگری بسیار رواج داشت؛ایشان به همین دلیل به مبارزه ی جدی با سحر و جادوگری پرداختند و کتب و وسایل جادوگران را توقیف نمودند.پس از رحلت حضرت سلیمان(علیه السلام)،ساحران و اصحاب شیطان به تخریب وجهه ی ایشان پرداختند و حضرت سلیمان(علیه السلام)را «جادوگر بزرگ»نامیدند. این پیروان شیطان، تورات را مورد دستکاری قرار دادند و در آن،حضرت سلیمان(علیه السلام)را بت پرست خواندند!(۱۲) همچنین جادوگران و یهودیان پیرو شیطان در قرن ها بعد، معبدی شیطانی و سرشار از نمادهای کفر را بنیان نهادند و آن معبد را به حضرت سلیمان (علیه السلام) نسبت دادند؛ حال آن که پیامبر بزرگ الهی حضرت سلیمان(علیه السلام) به تجدید بنای مسجدالاقصی پرداخته بودند و همچون اجداد مبارکشان مسجد ساز بودند، نه معبد ساز! بعد از حضرت سلیمان(علیه السلام)مجدداً دوران تاریک بنی اسراییل شروع شد و در ابتدا حکمرانان یهودی فاسد متعددی بر بنی اسراییل مسلط شدند و پس از آن نیز«بخت النصر» پادشاه «بابل»بر بنی اسراییل تاخت و آنها را به عنوان اسیر به «بابل»برد که این اسرا در زمان تسلط «کوروش هخامنشی» به «اورشلیم» بازگردانده شدند.(۱۳)

باز هم کشمکش ها و دوره هایی از تسلط اقوام مختلف دیگر همچون ایرانی ها و یونانی ها ادامه داشت تا اینکه نهایتاً نوبت به رومیان رسید و آن ها اورشلیم را به تصرف خود درآوردند. در این ایام حضرت عیسی(علیه السلام) برای انجام رسالت و مبارزه با تحریفات و انحرافات بنی اسرائیل، مبعوث گردیدند و به مبارزه با تعالیم شیطانی رایج در بین یهود و تعالیم«کابالا»که همان تعالیم دجال بود،پرداختند.اما یهود به مبارزه با آن حضرت پرداخته و تلاش کردند تا ایشان را به شهادت برسانند که به لطف خدا، ایشان از نظرها غایب شده و عروج فرمودند(۱۴) تا به همراه مهدی صاحب الزمان(عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) در آخرالزمان مجدداً ظاهر گردند.(۱۵)

سال ها بعد یکی از امرای روم با عنوان«تیتوس رومی» مجدداً بر بنی اسراییل تاخت و کشتار و تخریب وسیعی در اورشلیم به راه انداخت.(۱۶)از آن پس بنی اسرائیل تحت تسلط رومیان بودند. بدین ترتیب بنی اسرائیل با دست خویش انحطاط خویش را رقم زد و شجره انبیا از خاندان و اسباط اسحاق و یعقوب(علیه السلام) به نسل فرزند دیگر ابراهیم(علیه السلام) یعنی اسماعیل(علیه السلام)انتقال یافت، و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)،به عنوان خاتم انبیا مبعوث گردیدند...

در نزدیکی های ولادت پیامبر عظیم الشأن اسلام، برخی از یهودیان که از پیشگویی های تورات اصلی در زمینه ی آخرین پیامبر خدا خبر داشتند، کم کم به عربستان مهاجرت کردند تا شاید پیامبر آخرالزمان از بین فرزندان آن ها زاده شود!!(۱۷) اما با مشاهده ی بعثت پیامبر اسلام از نسل حضرت اسماعیل(علیه السلام)،به مقابله با حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) پرداختند و حتی ایشان را مسموم هم نمودند، اما به لطف خدا رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ادامه یافت تا به دست ائمه ی معصومین(علیه السلام) برسد و این بزرگواران نیز به صورت جدی با تعالیم شیطانی رایج در عصر خود مبارزه نمودند. با این حال، برخی از روایات بر شهادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر اثر سم یهود، تأکید می نمایند.(۱۸)

ذکر این نکته بسیار ضروریست که در زمانهای مختلف،موقعیت مکانی و برخی از سرزمین ها در نبرد حق و باطل بسیار نقش آفرین و حیاتی تلقی گردیده اند که به عنوان نمونه بابل و مصر و همچنین بیت المقدس از این قسم می باشند...

در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)،علیرغم تلاش های فراوان ایشان در روزهای پایانی عمر مبارکشان برای فرستادن سپاهی به منطقه ی«موته»به رهبری«اسامه» و درهم شکستن آخرین سد برای تصرف«بیت المقدس»و نابودی«دجال»و«اصحاب یهودی» وی،(۱۹) با تلاش فراوان یهود و تعلل و کارشکنی های تعدادی از صحابه، سپاه از حرکت بازماند و تصرف قدس در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) میسر نگردید و مرگ «دجال» و سرانجام کار به آخرالزمان و به دست منجی آخرالزمان سپرده شد.«بیت المقدس»در دوره ی«عمر بن خطاب»فتح گردید و یهودیان«بیت المقدس»تحت تسلط مسلمانان قرار گرفتند و تعالیم شیطانی«کابالا»که«دجال»در آن زمان به این اسم(کابالا)به حیات خود ادامه می داد، به صورت مخفیانه توسط «کاهنان یهود»مورد استفاده قرار می گرفت.

از آن تاریخ به بعد، اوضاع کم و بیش به صورت یکنواخت پیش می رفت تا اینکه با کلید خوردن جنگ های صلیبی در سال ۱۰۹۵ میلادی، سرنوشت«دجال»که تا آن روز در قالب«کابالا»به حیات خود ادامه می داد، تغییر کرد.جنگ های صلیبی حدود ۲۰۰ سال طول کشید و در طی این مدت،« اورشلیم (بیت المقدس)»بارها بین مسلمانان و صلیبیان دست به دست شد تا اینکه در اتمام جنگ های صلیبی، مجدداً مسلمانان بر فلسطین مسلط شدند.(۲۰)

در طی حکومت صلیبیان بر«بیت المقدس»دو گروه از شوالیه ها، در اورشلیم(بیت المقدس)حضوری گسترده داشتند که عبارت بودند از:(۲۱)

▪ «شوالیه های مهمان نواز:Knights Hospitaller »

▪ « شوالیه های معبد:Knights Templar»

«شوالیه های مهمان نواز:Knights Hospitaller»در طی مدت حضور خود در فلسطین، به پذیرایی از مسافران و زائران مسیحی اورشلیم مشغول بودند و گروه بزرگی از شوالیه های ساکن اورشلیم را تشکیل می دادند.(۲۲)

اما گروهی دیگر از شوالیه های صلیبی که«شوالیه های معبد:Knights Templar» نام داشتند و مأمور محافظت از«منطقه ی منتسب به معبد موهوم سلیمان»در اراضی موجود در منطقه ی«قبة الصخره»بودند،به تدریج تعالیم ماسونی و شیطانی«کابالا»را از« کاهنان یهودی کابالیست»اورشلیم آموختند.(۲۳)

اما سرنوشتی شوم در انتظار هر دو گروه« شوالیه های معبد:Knights Templar» و «شوالیه های مهمان نواز:Knights Hospitaller» بود و این گروه ها به عنوان کانونی قوی برای مهمان نوازی و اجرای فرامین «دجال»،ظاهر شدند.

پس از بازگشت«شوالیه های معبد:Knights Templar»به اروپا، آنان«کابالا»را از دخمه های سری یهود در خاورمیانه، خارج کرده و این تعالیم را با خود به اروپا بردند و بدین ترتیب «دجال»خانه ای جدید برای خود یافت. در اروپا، مردم و کلیسای آن زمان که هنوز تحت نفوذ جدی تعالیم شیطانی قرار نداشتند، به مخالفت با«شوالیه های معبد»پرداختند و متعاقب آن، تعداد زیادی از«شوالیه های معبد»اعدام شدند. بازماندگان«شوالیه های معبد»که جان خود را در خطر می دیدند،به اسکاتلند که پادشاه آن با«پاپ» و «واتیکان» مخالف بود رفتند و در آن دیار، محلی برای اجتماع خود تدارک دیدند که« لژ وال بیلدرز »یا «لژ کهن اسکاتلند» نام داشت که امروزه از آن با عنوان«قدیمی ترین لژ رسمی فراماسونری» یاد می شود.(۲۴)

به موازات انحراف«شوالیه های معبد»،گروه«شوالیه های مهمان نواز:Knights Hospitaller»که نام دیگرشان نیز«شوالیه های سنت جان اورشلیم:Order of St. John of Jerusalem»بود، کم کم منحرف شدند و بعدها گروه های ماسونی«Order of St. John of Jerusalem»و«Order of Malta»را تشکیل دادند.(۲۵) که همینک بسیاری از سازمانها، گروه ها و کارتل های اجتماعی،سیاسی و اقتصادی و انجمن های مخفی و اصطلاحاً «ایلومناتی»ذی نفوذ در دنیا از اعضای این دو مجموعه می باشند.(۲۶)

همانگونه که ذکر شد، به واسطه ی«شوالیه های معبد»،«دجال»خانه ای جدید یافت و در اروپا و کشور«اسکاتلند»ساکن شد و از آن به بعد با عنوان جدید«فراماسونری»به حیات خود ادامه داد.

شکل جدیدی از انحراف آزادانه«Free»بنا«Mason»نهاده شد!«Freemason»!! اما این گروه به واسطه ی همان علتی که باعث گریختن آنها به اسکاتلند شده بود(کلیسا و مذهب)مدتها در آن سرزمین محبوس ماند تا اینکه آن یــکی! تعالیم جدیدی را برای رهایی از این وضعیت تجویز کرد،برای تسخیر، ۳ هدف عمده در نظر گرفته شد؛ دین،اقتصاد وذهن!

با انحطاط کلیسا در قرون وسطی و رواج پروتستانتیزم،آرام آرام سیلی از تساهل و اباحی گری اروپا را فرا گرفت و به همان دلایل عمده یعنی انحطاط و تاریک اندیشی کلیسا و دسیسه های منبعث از آن تعالیم مذکور! پایه های آن روز مذهب(خدا محوری)در بین مردم استحکام خود را از دست رفته دید...با نضج گرفتن رنسانس و پیدایی لجام گسیخته مکاتب و نحله های فکری و اجتماعی که شالوده و زیر بنای آن بر اصول اومانیستی(انسان محور)استوار بود، کم کم اعتقادات و باورهای مذهبی به حاشیه رفت و مورد تاخت و تاز قرار گرفت....

هم اینجا بهتر است اشاره شود که نگاه جامع الاطراف به مبحث فوق پرداختنی مبسوط به تمامی مسائل و حواشی را طلب میکند که درعین مهم و اساسی بودن، از مجال این نوشته خارج است به همین علت به ذکر برخی از مباحث کلیدی اکتفا می شود درهمین زمینه به عنوان مثال شکل گیری پایه های نظام فکری جدید بشر و بسیاری از مباحث و مکاتب سیاسی و اجتماعی عصر جدید ازجمله نگاه پوزیتویستی ،سکولاریستی،ماتریالیستی،داروینیستی و...از همان آبشخور انسان محوری یا اومانیستی نشأت می گیرد.

چنانچه ملاحضه شد دین و ذهن و کنترل آن توسط جریان مذبور،از طریق نظام ادراکی خودساخته انسان که تهی از اعتقاد به مبداء و معاد بود به وسیله ی همان مکاتب مورد هجمه قرار گرفت و تا مدتها و شاید هم اینک! به گفتمان غالب تبدیل شد؛ اما این امر برای سیطره کامل کافی نبود و میبایست علاوه بر اندیشه،کنترل معاش و اقتصاد نیز در اختیار گرفته می شد.... برای نیل به این امر سیاست وام،بهره و ربا در دستور کار قرار گرفت، بانک ها و بنگاه های اقتصادی خصوصی جریان فوق،شروع به پرداخت پول و دریافت سود و ربا از افراد،مؤسسات و شرکت های تجاری نمودند... داستان به وضوح روشن است!! کم کم سود ناشی از بهره ها مبدل به سرمایه ای عظیم برای آنها شد و در مقابل هم بسیاری قادر به باز پرداخت سود وام های دریافتی نبودند،این چنین شرکت ها،کارخانه ها و مؤسسات تجاری خرد و کلان به تملیک وام دهندگان درآمد و یا حداقل در صد قابل توجهی از ملک و شرکت مقروضین در اختیار وام دهندگان قرار گرفت، بدین ترتیب افراد به لحاظ مدیون بودن در سیطره کامل اقتصادی و طبعاً اجتماعی وام دهندگان قرار گرفتند!

مطالعه روند انقلاب صنعتی و شکل گیری بنگاه ها و بانک های خصوصی در آن زمان وهمچنین بررسی نقش افراد و خاندانی خاص و نقش آفرین در این زمینه مانند روچیلد ها می تواند زوایای مبهم بحث را به خوبی روشن کند!!(۲۷)

این چنین تسلط بر تمامی شئون زندگی انسانها اتفاق افتاد؛ دین،ذهن واقتصاد و یا بهتر دو قلمرو ذاتی حیات انسان یعنی ماده و معنا که همه چیز در این دو تعریف می شود، به اختیار گرفته شد.

اما شرط بقای هر چیز در استمرار و سازمان یافتگی آن تعریف میشود! محصول پذیرفتن سبک زندگی که بعد از رنسانس حادث شده بود به فجایع و قتل عام در ۲جنگ جهانی که به تأویل و تعبیری دعوای درون خانوادگی سران اصحاب شر بود ختم شد، اما در این میان زایش و پوست اندازی شکل تازه ای از سلطه بر مبنای پروتکلهای زعمای اصحاب شر در شرف وقوع بود!... بر این اساس سازمانها و مراجع بین المللی تحت اداره! میبایست حکومت ها و کشورها را به شیوه ای خلاقانه مانند«حق وتو»زیر سلطه نگه دارند،مراکز و مجامع آموزشی و دانشگاه ها به ترویج سبک تفکری خاص! بپردازند و رسانه ای که، مسلسل وار لالایی غفلت و مصرف و سود را زمزمه کند تا خللی در هیپنوتیزم شکل گرفته وارد نشود!؛ این چنین دین با داستان تفکیک دین و سیاست!به حاشیه رفت و باقیمانده آن هم در حد تجربه شخصی، تعریف و تأویل شد! اقتصاد نیز در قالب سود و بهره کشی سرمایه داری خلاصه شد و ذهن ِعاری از توحید هم در میان تلقین های پوزیتیویستی مدفون گشت و شد آنچه شد....

امــا این پایان کار نبوده و نخواهد بود، نبرد و تقابلی که از اولین روز،در آوردگاه زمین میان جنود خیر به پیشوایی شجره صالحان آغاز شده و بر مبارزه با آئین سیطره ی اصحاب شر سامان یافته تا به امروز نیز ادامه دارد، وعده ی لاتغیری از روز هبوط داده شده! زمین میراث سلسله ی صالحان خواهد بود(۲۸) روشنگری و نهضت بیداری ادامه خواهد یافت و البته هنوز مصباح برافروخته ی شجره صالحان پرتو افشانی میکند، اینک صدای هل من ناصر ینصرنی حسین(علیه السلام)رساتر از همیشه به گوش می رسد و ان شاء الله این بار لبیک ها به موعود صالحان جلی تر از همه تاریخ طنین افکن خواهد شد.

محمّد پوراسمعیلی

پی نوشتها:

۱-حدیث قدسی:«کُنْت کَنْزاً مَخْفیاً فَاحبَبْت اَن اُعْرَف فَخَلَقْت الخَلْق لِکی اُعْرَف»

۲-قرآن کریم-سوره اعراف-آیه ۱۱

۳-قرآن کریم-سوره بقره-آیه ۳۰

۴-قرآن کریم-سوره اعراف آیه ۱۳- حجر آیه ۳۴

۵-قرآن کریم-سوره حجر آیه ۳۶-اعراف آیه ۱۴-ص آیه ۷۹

۶-قرآن کریم-سوره اعراف آیه ۲۴

۷-bashgah.net/topics-۴۲۵.html

۸-همان

۹-/mouood.org/content/view/۲۵۴۴/۳

۱۰-همان

۱۱-/mouood.org/content/view/۵۲۴۰/۳

۱۲-تفسیر نمونه (نسخه ی الکترونیک)،تألیف آیت الله ناصر مکارم شیرازی،جلد۱، صفحات ۳۶۹ تا ۳۸۲

۱۳-کتاب عصر ظهور،تألیف علی کورانی عاملی، ترجمه ی مهدی حقی، ناشر: شرکت چاپ و نشر امور بین الملل وابسته به انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۸۵، صفحات ۸۲ تا ۹۸

۱۴-hawzah.net/Hawzah/Articles/Articles.aspx?LanguageID=۱&id=۸۴۳۷۰

۱۵-همان

۱۶-همان

۱۷-mouood.org/content/view/۵۴۷۶/۳

۱۸-bashgah.net/pages-۳۳۳۰۷.html

۱۹-همان

۲۰-bashgah.net/pages-۲۰۱۴۱.html

۲۱-fa.wikipedia.org/wiki/%D۸%AC%D۹%۸۶%DA%AF%E۲%۸۰%۸C%D۹%۸۷%D۸%A۷%DB%۸C_%D۸%B۵%D۹%۸۴%DB%۸C%D۸%A۸%DB%۸C

۲۲-*alvadossadegh.com/fa/article/۴۲-freemasonry/۴۵۵۶-jahan-dar-seytareye-dajjal-۳.html

۲۳-همان

۲۴-mouood.org/content/view/۲۵۰۹/۳

۲۵-en.wikipedia.org/wiki/Knights_Hospitaller

۲۶-بسیاری از افرادی همچون خانواده ی بوش،خانواده ی راکفلر و.. گروه هایی نظیر بیلدربرگ

۲۷-farsnews.com/newstext.php?nn=۸۷۰۲۲۱۰۹۲۳

۲۸-قرآن کریم-سوره انبیاء-آیه ۱۰۵