جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

قلمرو دین در عرصه ی نبوت شناسی


قلمرو دین در عرصه ی نبوت شناسی

اصطلاح نبوت یا نباوت, مصدر لفظ نبی است و لفظ نبی, صفت مشبهه است و به معنای كسی است كه درجه ی بلندی داشته باشد; پاره ای دیگر از اهل زبان آن را از نباء, به معنی خبر, مشتق دانسته اند, كه در این صورت, نبی به معنای خبردهنده می باشد; زیرا انبیا از سرگذشت پیامبران, هلاك امت های گذشته, خبرهای غیبی, اسما و صفات خداوند, قیامت و مانند این ها گزارش می دهند

مهم ترین پرسش های آدمیان در تمام اعصار، خصوصاً در جهان آشفته ی كنونی، شناخت اهداف آفرینش و زندگی و چگونگی رسیدن به آنهاست و پاسخ به آن پرسش ها، به بررسی مباحث نبوت، هم چون امكان و ضرورت بعثت انبیا بستگی دارد. در آغاز سخن، به تبیین واژه ی نبوت می پردازیم: اصطلاح نبوت یا نباوت، مصدر لفظ نبی است و لفظ نبی، صفت مشبهه است و به معنای كسی است كه درجه ی بلندی داشته باشد; پاره ای دیگر از اهل زبان آن را از نباء، به معنی خبر، مشتق دانسته اند، كه در این صورت، نبی به معنای خبردهنده می باشد; زیرا انبیا از سرگذشت پیامبران، هلاك امت های گذشته، خبرهای غیبی، اسما و صفات خداوند، قیامت و مانند این ها گزارش می دهند. به آیات ذیل در این زمینه توجه فرمایید: (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهمْ فِتْیَهٌٔ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدیً);[۱] ما داستان آنان را به حق برای تو بازگو می كنیم; آنها جوانانی بودند كه به پرودگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم. (وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا);[۲] و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان: هنگامی كه هر كدام كاری برای تقرب انجام دادند; اما از یكی پذیرفته شد. (قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ * أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ);[۳] بگو: این خبری بزرگ است كه شما از آن روی گردانید! واژه ی دیگری كه با كلمه ی نبیء ارتباط دارد، اصطلاح رسول است.

این اصطلاح، از ماده ی رِسل، به معنای حركتِ توأم با آرامش، گرفته شده است و در اصطلاح علم كلام، به كسی كه از طرف خداوند برای ابلاغ پیام به آدمیان ارسال شده است، اطلاق می شود. آیات ذیل بیانگر همین نكته اند: (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِن رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ);[۴] ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملا برسان; و اگر نكنی رسالت او را انجام نداده ای. (الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ);[۵] كسانی بودند كه تبلیغ رسالت های الهی می كردند و (تنها) از او می ترسیدند. (وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْیَهِٔ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ);[۶] و برای آنها، اصحاب قریه را مثال بزن هنگامی كه فرستادگان خدا به سوی آنان آمدند. شایان ذكر است كه كلمه ی رسول بر برخی از ملائكه نیز اطلاق شده است، مانند: (فَمِنْهُم مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِباً وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَهُٔ);[۷] بر بعضی از آنها طوفانی از سنگ ریزه فرستادیم و بعضی از آنان را صیحه ی آسمانی گرفت. (قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لاَِهَبَ لَكِ غُلاَماً زَكِیّاً);[۸] گفت: من فرستاده ی پروردگار توام; (آمده ام) تا پسر پاكیزه ای به تو بخشم. بر اساس آیات مذكور روشن می گردد كه رسول، مصداقاً، اعم از نبی است; زیرا ملائكه را نیز شامل می شود. در روایات متعددی از ائمه ی اطهار(علیهم السلام) در تفاوت میان رسول و نبی نقل شده است كه، نبی كسی است كه در خواب (فرشته ی وحی الهی) را می بیند و صدای فرشته را (در بیداری) می شنود و فرشته را نمی بیند، ولی رسول كسی است كه هم صدا را می شنود و هم در خواب می بیند و هم فرشته ی وحی را در بیداری مشاهده می كند;[۹] بنابراین دو مفهوم نبی و رسول از هم جدا هستند و قابلیت اجتماع ندارند; ولی ظهور این دسته از روایات، با آیاتی كه پیامبر اسلام به «یا ایها النبی» خطاب شده است، تعارض دارد; زیرا نبوت و رسالت، هر دو، در نبی اكرم استفاده می شود.

برخی گفته اند: نبی معمولا اخص از رسول است; زیرا نبی كسی است كه به او وحی می رسد، اعم از این كه مبلّغ كلام خداوند باشد یا نباشد; ولی این مطلب ناتمام است; زیرا خداوند در سوره ی بقره آیه ی ۲۱۳ میفرماید: (كَانَ النَّاسُ أُمَّهًٔ وَاحِدَهًٔ فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ) در نتیجه، هر نبی و پیامبری باید بشارت دهنده و انذار كننده باشد و كلام خداوند را ابلاغ نماید. ولی بدون شك، میان نبی و رسول تفاوت وجود دارد; زیرادر سوره ی مریم آیه ی ۵۱ میفرماید: (وَكَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً) و نیز در سوره ی حج آیه ی ۵۲ می فرماید: (وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُول وَلاَ نَبِیٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْكِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ) این دو آیه بیانگر این است كه نبوت و رسالت دو مقام اند; و از آیاتی كه تعداد رسولان را ۳۱۳ نفر و انبیا را ۱۲۴ هزار نفر شمرده اند، دوگانگی آن دو مقام روشن می گردد.

اگر نبی را به پیامبری كه فرشته ی وحی را در خواب می بیند و صدایش را می شنود و در بیداری فقط صدای او را می شنود، ولی او را نمی بیند، اطلاق كنیم و رسول را پیامبری بدانیم كه فرشته ی وحی را در حال بیداری هم می بیند، در آن صورت، مصادیق نبی بیش تر از رسول خواهند بود; البته شاید از نظر وظایف و تكالیف اجتماعی نیز تفاوت عمده ای داشته باشند. لزوم بعثت انبیا از دیدگاه قرآن مسائل و مباحث كلامی و اعتقادی از جهت روش شناسی یكسان نیستند. پاره ای از آنها فقط با استدلال عقلی، و برخی دیگر فقط با دلایل نقلی، و دسته ی سوم، با براهین عقلی و دلایل نقلی اثبات پذیرند. مسئله ی ضرورت بعثت انبیا تنها با برهان عقلی اثبات می شود. اگر با آیات و روایات و دلایل نقلی به اثبات آن بپردازیم، مشكل دور لازم می آید; زیرا در این صورت اثبات ضرورت بعثت انبیا بر آیات و روایات توقف دارد و اثبات حجّیت آیات و روایات نیز به ضرورت بعثت انبیا متوقف است. این مطلب مورد اتفاق متكلمان شیعه و معتزله است; ولی اشاعره كه منكر حسن و قبح عقلی اند به استدلال عقلی در این مسئله توجه نكردند; زیرا لازمه ی این استدلال قبول حسن و قبح عقلی است. شایان ذكر است كه تمسك ما به آیات قرآنی و روایات پیشوایان دین در مسئله ی ضرورت بعثت انبیا، از باب تعبد و استدلال به دلایل نقلی نیست; بلكه گاه می توان از این آیات و روایات براهین عقلی استخراج كرد; به عبارت دیگر، با نگاه بیرون دینی به قرآن، نیازمندی به پیامبر را، به صورت عقلی می پذیریم; به هر حال، قرآن از زوایای گوناگونی بعثت انبیا را لازم و ضروری شمرده است و مسائلی هم چون: تثبیت و تكمیل توحید، امیدواری به قیامت، رفع اختلاف، فصل خصومت، اجرای عدالت در جامعه ی بشری، اتمام حجت، تزكیه، تعلیم كتاب و حكمت و ... را به عنوان فلسفه ی بعثت پیامبران بیان نموده است. به آیات ذیل توجه می كنیم:

۱) بعثت انبیا برای عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت:

(وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّهٔ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ);[۱۰] ما در هر امتی رسولی برانگیختیم كه خدای یكتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب نمایید. (وَإِلَی عَاد أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ یَاقَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِله غَیْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ);[۱۱] و به سوی قوم عاد برادرشان، هود را (فرستادیم) گفت: ای قوم من! (تنها) خدا را پرستش كنید كه جز او معبودی برای شما نیست. آیا پرهیز گاری نمی كنید؟! انبیا، علاوه بر تشویق مردم به عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت و بت های ساختگی، پرهیز از طاغوت و بت نفس را نیز توصیه می كردند، كه بدترین بت، بت نفس آدمی است. تبعیت از هوا و هوس و تمایلات نفسانی، آدمی را از قرب الهی و صراط مستقیم دور می سازد و به انحراف و اعوجاج می كشاند و انسان ها در عصر جدید بیش تر از گذشته گرفتار بت پرستی اند. تاریخ گواهی می دهد كه هر گاه مردم از انبیا فاصله گرفتند، گرفتار شرك و طاغوت شدند.

۲) حكومت و داوری به حق میان مردم و مخالفت با هوای نفسانی:

(یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِیفَهًٔ فِی الْأَرْضِ فَاحْكُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّكَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ);[۱۲] ای داود! ما تو را خلیفه (و نماینده ی خود) در زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق داوری كن و از هوای نفس پیروی مكن كه تو را از راه خدا منحرف سازد; كسانی كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی به خاطر فراموش كردن روز حساب دارند. چه بسیار احكامی كه اگر انسان بخواهد از طریق تجربه، به حسن و قبح و بایستی و نبایستی آن پی ببرد، گرفتار ضرر جبران ناپذیر بشود; حقایقی كه، به یك معنا، تجربه ناپذیرند و با تجربه ی آنها گوهر آدمی متلاشی می شود; مثل، روابط جنسی كه در اسلام حكم به محدودیت آن آمده است، اگر حكمش به دست تجربه ی بشری نهاده شود، ارزش ذات و گوهر انسانی را تنزل می دهد و بعد از كشف ضررهای آزادی جنسی، توان جبرانش از بشر گرفته می شود.

[۱]. كهف: ۱۳.

[۲]. مائده: ۲۷.

[۳]. ص: ۶۸و۶۷.

[۴]. مائده: ۶۷.

[۵]. احزاب: ۳۹.

[۶]. یس: ۳۱.

[۷]. عنكبوت: ۴۰.

[۸]. مریم: ۱۹.

[۹]. اصول كافی، ج ۱، ص ۱۷۶.

[۱۰]. نحل: ۳۶.

[۱۱]. اعراف: ۶۵.

[۱۲]. ص: ۲۶.

[۱۳]. حدید: ۲۵.

[۱۴]. بقره: ۱۵۱.

[۱۵]. ابراهیم: ۱.

[۱۶]. نساء: ۱۶۵.

[۱۷]. انفال: ۲۴.

[۱۸]. اعراف: ۱۵۷.

[۱۹]. بقره: ۲۱۳.

[۲۰]. اصول كافی جلد، ج ۱، كتاب الحجهٔ، باب الاضطرار.

[۲۱]. كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص ۳۵۳ ـ ۲۵۴.

[۲۲]. راهنماشناسی، ص ۴۴ـ۵۲.

[۲۳]. الهیات شفا، ص ۴۴۱ـ۴۴۴ و النجاهٔ، ص ۳۰۳ـ ۳۰۸.

[۲۴]. بقره: ۱۵۱.

[۲۵]. ر.ك: شهرستانی، ملل و نحل، ج ۱، ص ۲۵۸ـ ۲۵۹.

[۲۶]. فاطر: ۲۴.

[۲۷]. نحل: ۳۶.

[۲۸]. راهنماشناسی، ص ۶۵.

[۲۹]. رعد: ۳۱.

[۳۰]. زخرف: ۵۳.

[۳۱]. نهج البلاغه، خطبه ی ۱۹۲.

[۳۲]. راهنماشناسی، ص ۷۱ـ۷۴.

[۳۳]. هود: ۷. [۳۴]. الملك: ۲.

[۳۵]. انبیاء: ۳۵.

[۳۶]. آل عمران: ۱۵۹.

[۳۷]. قلم: ۴.

[۳۸]. توبه، ۱۲۸.

[۳۹]. مریم: ۴۱.

[۴۰]. مریم: ۵۴.

[۴۱]. بقره: ۱۲۴.

[۴۲]. انعام: ۸۴.

[۴۳]. احزاب: ۳۹.

[۴۴]. مریم: ۵۱.

[۴۵]. حجر: ۴۰.

[۴۶]. شعرا: ۱۰۹.

[۴۷]. هود: ۵۶.

[۴۸]. اعراف: ۶۸.

[۴۹]. ص: ۴۵.

[۵۰]. انبیا: ۸۵.

[۵۱]. بقره: ۲۵۱.

[۵۲]. یوسف: ۲۲.

[۵۳]. انبیا: ۷۴.

[۵۴]. قصص: ۱۴.

[۵۵]. نمل: ۱۵.

[۵۶]. نمل: ۱۶.

[۵۷]. نساء: ۱۱۳.

[۵۸]. مائده: ۱۱۰.

[۵۹]. نساء: ۱۱۳.

[۶۰]. بقره: ۳۱ـ۳۳.

[۶۱]. انبیا: ۸۰.

[۶۲]. سباء: ۱۰و۱۱.

[۶۳]. نمل: ۱۶.

[۶۴]. یوسف: ۶.

[۶۵]. یوسف: ۲۱.

[۶۶]. انعام: ۵۹.

[۶۷]. یونس: ۲۰.

[۶۸]. نمل: ۶۵.

[۶۹]. جن: ۲۶ـ ۲۸.

[۷۰]. آل عمران: ۱۷۹.

[۷۱]. اسراء: ۱.

[۷۲]. بقره: ۸۷.

[۷۳]. نحل: ۱۰۲.

[۷۴]. شعراء: ۱۹۳.

[۷۵]. یونس: ۱۵ـ۱۶.

[۷۶]. سعید الخوری الشرتونی، اقرب الموارد، ج ۲، واژه ی وحی.

[۷۷]. لسان العرب، ج ۱۵.

[۷۸]. همان، ص ۳۸۰.

[۷۹]. مجمع البحرین و لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۸۰.

[۸۰]. مریم: ۱۱.

[۸۱]. نحل: ۶۸ـ۶۹.

[۸۲]. قصص: ۷.

[۸۳]. انعام: ۱۱۲.

[۸۴]. انعام: ۱۲۱.

[۸۵]. یوسف: ۳.

[۸۶]. شوری: ۷.

[۸۷]. عنكبوت: ۴۵.

[۸۸]. یونس: ۲.

[۸۹]. نساء: ۱۶۳.

[۹۰]. ذاریات: ۵۶.

[۹۱]. علامه طباطبایی، قرآن در اسلام، ص ۱۴۹.

[۹۲]. عزت الله مجید پور، نبوغ و علل آن، به نقل از منشور جاوید، ج ۱۰، ص ۲۲۳.

[۹۳]. اشارات والتنبیهات، ج ۳، ص ۶۳.

[۹۴]. المباحث المشرقیه، ج ۲، ص ۴۱۸.

[۹۵]. الحكمهٔ المتعالیه، ج ۷، ص ۲۵.

[۹۶]. مجموعه رسایل هدایه الطالبین، ص ۲۸ـ۳۰.

[۹۷]. التمهید فی علوم القرآن، ج ۱.

[۹۸]. مؤمنون: ۱۲ـ ۱۵.

[۹۹]. سجده: ۷ـ۹.

[۱۰۰]. شوری: ۵۱.

[۱۰۱]. فتح: ۲۷.

[۱۰۲]. شعرا: ۱۹۳.

[۱۰۳]. مزمل: ۵.

[۱۰۴]. شعرا: ۱۹۳.

[۱۰۵]. ضحی: ۶ـ ۸.

[۱۰۶]. نساء: ۱۱۳.

[۱۰۷]. نجم: ۵.

[۱۰۸]. نبوت، ص ۸۱ ـ۸۴.

[۱۰۹]. محمدتقی شریعتی، وحی و نبوت، ص ۴.

[۱۱۰]. شرح مقدمه قیصری، ص ۵۹۰.

[۱۱۱]. انعام: ۷۵.

[۱۱۲]. نمل: ۹.

[۱۱۳]. نمل: ۱۰.

[۱۱۴]. العیاشی، ج ۲، ص ۲۰۱.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.