دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
تعلق خاطر به طنز و شخصیت پردازی
نرمین نظمی، متولد ۱۳۵۲ ارومیه و دارای كارشناسی طراحی صحنه از دانشكده هنرهای زیباست. او پس از حضور ۱۰ ساله بهعنوان طراح صحنه در نمایشهایی چون «شببهخیر مادر»، «زمستان ۷۷»، «رقص كاغذپارهها»، «دل سگ»، «همان همیشگی» و «همسایه آقا» برای ادامه تحصیل به رشته كارگردانی تئاتر روی آورد. او نمایش «یك تنبیه باشكوه» را بهعنوان پایاننامه خود برمیگزیند و سرانجام همان نمایش را بهعنوان اولین تجربه كارگردانی در تالار مولوی بهروی صحنه میآورد.
با نرمین نظمی در این خصوص به گفتوگو نشستیم.
ـ چطور شد كه پس از ۱۰ سال تجربه در طراحی صحنه، تصمیم گرفتید كارگردانی را تجربه كنید؟
من تمایل به ادامه تحصیل در رشته طراحی صحنه داشتم اما ما فوقلیسانس با گرایش طراحی صحنه نداریم و من در میان فوقلیسانسها، كارگردانی را به بقیه رشتهها ترجیح دادم و ادامه تحصیل دادم. این نمایش در واقع ابتدا پایاننامه كارشناسی ارشد كارگردانی من بود كه بعد، توانستیم برای آن اجرای عمومی بگیریم.
ـ چرا «یك تنبیه باشكوه» را از میان انبوه متنهایی كه میتوانستید انتخاب كنید، برگزیدید؟ كدام ویژگی متن برایتان اهمیت داشت؟
با این متن از چند سال پیش آشنا بودم و قرار بود برای آن طراحی صحنه بكنم. از همان زمان خیلی به این نمایشنامه علاقهمند شدم. نوع ساختار و طنزی كه در كلام این نمایش وجود دارد، در كنار شخصیتپردازیهایی كه به نوع خودش در نمایشنامه صورت گرفته، همه دست به دست هم دادند تا به این متن تعلقخاطر پیدا كنم و آن را برای پایاننامهام انتخاب كردم.
ـ گفتهاید موضوع نمایش، هجو انسان مدرن و زندگی سرمایهداری است. چه فاكتورهایی را در نمایش برای برملاكردن موضوع قرار دادهاید؟
آنچه از زندگی امروز سرمایهداری در نظرم بوده، بهنوعی در نمایش پیاده كردم. در زندگی سرمایهداری امروز، همه چیز بستهبندی شده و از پیش تعیینشده و یك عده انسان مصرفی موظف هستند آنها را مطرح كنند. این موضوع در نمایش وجود دارد. صحنه سوم، اولین صحنهای است كه با یك بسته كه از بیرون آمده مواجه میشویم. مرد با یك مگس مواجه است كه شاید بشود با زدن دو دست به هم، مگس را از بین ببرد اما او از یك سری مواد بستهبندی شده و طراحیشده كارخانجات استفاده میكند كه نهتنها مگس را نمیكشد، بلكه خود مرد را عاجز مینماید. در صحنه ۵ ما لباسهایی را داریم كه در دنیای امروز تعریف شده و آدمها موظف میشوند بهعنوان مد، آنها را بپوشند، حتی اگر مضحك باشد! در صحنه غذاخوردن، غذاهای كنسروشده و بستهبندی را داریم كه بدمزه است و با وجود بیهویتبودن، انسانها آن را میخورند. هجو انسان امروز از این نگاه به جامعه است.
ریتم نمایش بسیار تند ولی زمان نمایش كوتاه است و این تندبودن ریتم و كمبودن نشانهها در صحنه باعث میشود كسی كه از موضوع اطلاعی ندارد تا بخواهد به دركی از نمایش برسد، با پایان نمایش روبهرو شود.
بههرحال ریتمی كه برای نمایش انتخاب كردیم، ریتم تندی است. در ابتدا حتی فاكتورها و نشانهها در صحنه اول از اینكه شما میبینید كمتر بود، با نویسنده صحبت كردیم كه یكسری جملات اضافه شد. قبل از اینكه نمایش به اجرای عمومی برسد، من از چند نفر خواستم آن را ببینند و نظر بدهند. كسی به این موضوع اشارهای نكرد. بههرحال اگر خودم به چنین مشكلی برخورد میكردم، حتماً از نویسنده كمك میگرفتم تا نواقص را رفع كند.
ـ با وجود تجربیات طولانی و مستمر خودتان، چرا طراحی صحنه را به كس دیگری واگذار كردهاید؟
این عقیده شخصی من است كه میگویم در صورتی كه بتوانم یك فكر جدید و خلاق را اضافه كنم، چرا باید همه كارها را خودمان انجام بدهیم. اصولا در شرایطی كه ضرورت ایجاب نكند، معتقد به طراحی صحنه توسط كارگردان نیستم، مگر آنكه كارگردان ایده طراحی صحنه هم داشته باشد. در غیر اینصورت چقدر خوب است بتوان فكر دیگری را بهعنوان طراح صحنه به نمایش اضافه كرد.
ـ برایتان سخت نبود در كار طراح دخالت نكنید؟
البته تبادلنظر میكردیم اما طراحی صحنه متعلق به احمد كچهچیان بود و اتفاقا برایم سخت نبود و خیلی هم خوب بود زیرا كمتر به طراحی صحنه میپرداختم و خیالم از این نظر راحت بود و میتوانستم به موضوعات دیگر تمركز كنم.
ـ وجود پاكتهای نامه در ابتدای نمایش، بیانگر عدم ارتباط انسانها در جامعه مصرفی است. آیا كاركرد دیگری هم برای آن در نظر گرفته بودید؟
كاملاً درست میگویید و این عدم ارتباط وجود دارد. این پاكتها از سوی دیگر تعریفی است از این دنیای مصرفی كه چه باید بكنیم و چه نباید بكنیم. نامهها به آنها میگویند چه كاری را انجام بدهند و یا چه كاری را غلط انجام دادهاند همانطور كه وقتی نامه قرمز میآید، زن میگوید: «وای كاری كه نباید بشود، شد. حالا باید زندگیمان را نمایش بدهیم.» در واقع نامهها اخطار و هدایتكننده زندگی آنهاست.
انتهای نمایش با خاموشكردن شمعها، زن و مرد به نور ماه نگاه میكنند و این نقطه تحول بسیار خوب از آب درآمده. در این باره توضیح بدهید.
این دو از زمانی كه تصمیم میگیرند ماه را كه یك زیبایی طبیعی است، تماشا كنند، از همان موقع تصمیم میگیرند دیگر بازی نكنند و در صحنه بعد میبینیم زندگی عادی و رنگینی را شروع كردهاند. در واقع این صحنه، شروع فصل مشتركی است كه قرار است كمكم عدم ارتباط، رنگ و بوی ارتباط بگیرد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست