سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

دالایی لاما صلح جهانی در بستر آرامش درونی


دالایی لاما صلح جهانی در بستر آرامش درونی

دالایی لاما رهبر مذهبی و سیاسی مردم تبت در سال ۱۹۳۵ در روستای كوچكی در شمال شرقی تبت به دنیا آمد او كه در خانواده ای روستایی زاده شده بود تحصیلاتش را در شش سالگی شروع كرد و در سال ۱۹۵۹ در ۲۴ سالگی در فلسفه بودایی دكترا گرفت

دالایی لاما- رهبر مذهبی و سیاسی مردم تبت - در سال ۱۹۳۵ در روستای كوچكی در شمال شرقی تبت به دنیا آمد. او كه در خانواده ای روستایی زاده شده بود تحصیلاتش را در شش سالگی شروع كرد و در سال ۱۹۵۹ در ۲۴ سالگی در فلسفه بودایی دكترا گرفت. از ۱۹۵۰ به این سو - سالی كه هشتادهزار سرباز ارتش چین كمونیست، تبت را تصرف كردند - دالایی لاما رهبری سیاسی تبت را برعهده دارد. در ۱۹۵۴ دالایی لاما به پكن رفت تا با مائوتسه تونگ و سایر رهبران چین از جمله جوئن لای و دنگ شیائوپینگ درباره روند صلح گفت وگو كند. دالایی لاما در سال ۱۹۵۶ برای شركت در یك مراسم رسمی بودایی به هند رفت و به موازات آن با نخست وزیر، جواهر لعل نهرو نیز ملاقاتی كرد. دالایی لاما در طول آن سال ها پیوسته در تلاش بود كه راه حل صلح آمیزی برای مسأله تبت بیابد اما حكومت چین به سیاست خشن خود در برابر تبت ادامه داد. در ده مارس ۱۹۵۹ لهاسا پایتخت تبت شاهد بزرگترین تظاهرات سیاسی در تاریخ تبت بود با این شعار محوری كه چین می بایست تبت را ترك كند و استقلال آن را به رسمیت بشناسد. تظاهرات وقیام مردم تبت با خشونت تمام از سوی ارتش چین سركوب شد. دالایی لاما مجبور شد به هند بگریزد. در آن جا به او پناهندگی سیاسی داده شد. حدود هشتاد هزار پناهنده تبتی نیز به او پیوستند. بنابر برخی گزارش ها امروزه حدود ۱۲۰۰۰۰ تبتی در تبعید و دور از وطن زندگی می كنند. دالایی لاما از ۱۹۶۰ در درمسالا در هند اقامت گزیده است جایی كه گاه «لهاسای كوچك» خوانده می شود و مقر دولت در تبعید تبت است. در طول چند دهه اخیر دالایی لاما به تلاش های خود برای استقلال مردم تبت ادامه داده است. او به كشورهای بسیاری سفر كرد و در بیش از ۴۶ كشور به سخنرانی، ملاقات با سیاستمداران و مردمان عادی و سایر فعالیت های صلح آمیز اشتغال داشته است. در سال ۱۹۷۳ در واتیكان با پاپ پل ششم ملاقات كرد. در ۱۹۸۰ در یك كنفرانس مطبوعاتی در رم اظهار امیدواری كرد كه با پاپ ژان پل دوم دیدار كند. او در بخشی از سخنانش در این كنفرانس گفت كه «ما در دوره بحران های بزرگ زندگی می كنیم، دوره ای كه دنیا با مصائب نگران كننده ای روبرو است. ممكن نیست كه جز با وجود امنیت و هماهنگی میان مردمان به آرامش روحی رسید.» دالایی لاما این را مبنای ایمان و امید خود برای ملاقات با شخصیت های برجسته و متحول ساختن افكار و احساسات می داند تا به تعبیر خودش «دری به سوی روابط صلح آمیز در میان مردمان گشوده شود.» او از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ چندین بار با پاپ ژان پل دوم ملاقات هایی كرد. در طول این سال ها با مراجع مذهبی دیگر نیز دیدارهایی داشت. در ۱۹۸۹ جایزه نوبل صلح به او اهدا شد. در بیانیه كمیته نوبل آمده بود كه «كمیته می خواهد بر این واقعیت تأكید كند كه دالایی لاما (چهاردهیمن دالایی لاما - Tenzin Gyatso) در مبارزاتش برای آزادی و استقلال تبت پیوسته، از استفاده از خشونت خودداری كرده است. او به جای اعمال خشونت، راه حل های صلح آمیز در پیش گرفت كه بر مدارا و احترام متقابل متكی بود تا میراث تاریخی و فرهنگی مردمش را حفظ كند.» كمیته همچنین تصریح كرد كه فعالیت های مؤثر و صلح جویانه دالایی لاما برای حل كشمكش های بین المللی، مسائل مربوط به حقوق بشر و معضلات زیست محیطی از دلایل اهدای این جایزه به وی به حساب می آید - شاید برخی قائل به دلایل و انگیزه های سیاسی در ارتباط با چین در نزد اعضای كمیته نوبل باشند. اگر چنین باشد این ناظر به وجه پر خشونت ماجرای تبت و یادآور قتل عام ها و كشتارهایی است كه ارتش چین كمونیست در این سرزمین مرتكب شد.در زندگینامه دالایی لاما آمده كه او غالباً می گوید: «من فقط یك راهب بودایی ساده ام - نه بیشتر، نه كمتر.» او بنابراین نوشته ها، صبح ها ساعت ۴ از خواب برمی خیزد به مراقبه می پردازد. به امور روزمره رسیدگی می كند و به تعلیم و تدریس مذهبی و ملاقات هایش ادامه می دهد. او اغلب این سخن حكیم بودایی مشهور قرن هشتم، شانتی دوا را با خود تكرار می كند: «تا وقتی كه زندگی و زمین برپاست و تا وقتی كه موجودات زنده به حیات خود ادامه می دهند من نیز تاب می آورم و تا آنجا كه در توان دارم می كوشم از مصائب دنیا بكاهم.» دالایی لاما علاوه بر جایزه صلح نوبل از قرار معلوم جوایز متعدد دیگری نیز دریافت كرد و از چندین دانشگاه دكتراهای افتخاری به او اهدا شده است.در سخنرانی اش به مناسبت دریافت جایزه نوبل در صلح چنین گفت: «دنیای امروز اقتضا می كند كه یگانگی بشر را بپذیریم. در گذشته، جوامع مختلف می توانستند یكدیگر را از هم كاملاً جدا و مجزا بشمارند. بعضی حتی می توانستند در جدایی كامل به حیات خود ادامه دهند. اما امروزه هر اتفاقی در یك منطقه بیفتد، نهایتاً بر بسیاری از مناطق دیگر اثر می گذارد.»«وقتی مردم مناطق مختلف جهان را ملاقات می كنم همواره به یاد می آورم كه ما همه اساساً همانند یكدیگریم: ما همه انسانیم. شاید لباس های مختلف داشته باشیم، رنگ پوست هایمان متفاوت باشد و به زبان های گوناگون سخن بگوییم. اینها همه مربوط به سطح و ظاهر است. اما اساساً ما همه انسان هستیم و همانند یكدیگر. این همان چیزی است كه ما را با یكدیگر پیوند می دهد. از همین روست كه می توانیم همدیگر را بشناسیم و بر دوستی و قرابت میان هم بیفزاییم.»

به عقیده دالایی لاما درك عمیق این نكته كه وحدتی عمیق میان همه انسان ها وجود دارد و اینكه همه در جست وجوی سعادت و شادمانی اند و می كوشند از رنج و مصیبت بگریزند در بسط و گسترش حس برادری و همدلی، بسیار سودمند است. او تصریح می كند كه اگر هر انسانی خودخواهانه فقط آنچه را كه خود می پسندد دنبال كند و نسبت به زندگی و نیازهای دیگران بی اعتنا باشد در نهایت نه تنها به دیگران بلكه به خود نیز آسیب می رساند.

صلح درونی و شفقت بر دیگران

یكی از آموزه های محوری دالایی لاما مفهوم «صلح درونی» است كه به اعتقاد او می تواند صلح و آرامش بیرونی را در پی داشته باشد. او عقیده راسخ دارد به اینكه بدون بسط و گسترش صلح و آرامش ضمیر نمی توان به صلح و صفای فردی و نیز به صلح با جهان دست یافت. او در عین حال می كوشد ابعاد مادی زندگی را بویژه در دنیای امروز نادیده نگیرد. در این باره چنین می گوید: «پیشرفت مادی البته برای بهبود وضع بشر حائز اهمیت است. در تبت، ما توجه كمی به توسعه تكنولوژیك و اقتصادی كردیم و امروز متوجه شده ایم كه این اشتباه بوده است. در عین حال، توسعه مادی بدون توسعه و تحول معنوی نیز می تواند منشأ بروز مشكلات جدی شود. در بعضی از كشورها توجه زیادی به چیزهای بیرونی و رفاه خارجی می شود ولی اهمیت چندانی برای پیشرفت معنوی و درونی قائل نمی شوند. من عقیده دارم كه هر دو مهم است و باید به بسط و گسترش هر دوی آنها پرداخت و تعادلی میانشان برقرار كرد. كسانی كه از تبت و مردمان آن دیدن می كنند معمولاً مردم تبت را انسان هایی شاد و پرنشاط توصیف می كنند. این بخشی از خصلت ملی ماست كه توسط ارزش های دینی و فرهنگی شكل گرفته است. این ارزش ها تأكید می كنند كه همه انسان ها با هم برابرند و هر كسی مثل دیگران در جست وجوی شادمانی و نیك بختی است و حق دارد كه بدان نائل شود. چنین نگرشی، خود به خود احساس همدلی و پیوند با سایر انسان ها را در ما برمی انگیزد.»

دالایی لاما این احساس همدلی و حس شفقت و مهرورزی را یك واكنش صرفاً عاطفی و گذرا محسوب نمی كند بلكه آن را یك تعهد استوار و مبتنی بر عقل می داند. ازاینجا نتیجه می گیرد كه یك نگرش واقعاً شفقت آمیز به دیگران دچار زوال و تغییر نمی شود حتی اگر آنان منفی رفتار كنند. به اعتقاد دالایی لاما «صلح درونی» امری كلیدی و اساسی است: او تصریح می كند كه اگر انسان به صلح و آرامش درونی برسد، مسائل و معضلات بیرونی بر حس عمیق صلح و آرامش و طمأنینه او اثر منفی نمی گذارد. در آن حالت ذهن، فرد باآرامش و درایت و در حالی كه شادمانی درونی اش را حفظ می كند با مسائل روبرو می شود. از نظر دالایی لاما این خیلی مهم است. «بدون این صلح و آرامش درونی - هر چقدر هم كه زندگی تان از لحاظ مادی، راحت و آكنده از رفاه باشد- باز هم در اثر شرایط محیط چه بسا دچار نگرانی و اضطراب و تشویش شوید و احساس غم و اندوه كنید.»

دالایی لاما در بخشی دیگر از سخنرانی جایزه صلح نوبل درباره تاریخ و وضعیت تبت چنین گفت: «همان طور كه می دانید تبت بیش از چهل سال در اشغال نیروهای خارجی قرار داشت. امروزه، بیش از یك چهارم یك میلیون سرباز چینی در تبت مستقر شده اند. برخی منابع تخمین می زنند كه این نیرو به دو برابر افزایش یافته است. طی این دوره تبتی ها از اساسی ترین حقوق بشر از جمله حق حیات، آزادی بیان، حق عبادت و جز اینها محروم بوده اند. بیش از یك ششم جمعیت شش میلیونی تبت در نتیجه حمله و اشغالگری چین كشته شدند. حتی پیش از آنكه انقلاب فرهنگی چین شروع شود بسیاری از معبدها و بناهای تاریخی تبت ویران شدند و تقریباً هر آنچه را باقی ماند نیز طی انقلاب فرهنگی ویران كردند. من نمی خواهم روی این نكته خیلی متوقف شوم. در این مورد گزارش های مفصل و دقیقی وجود دارد. اما آنچه توجه به آن حائز اهیمت است این است كه به رغم آزادی محدودی كه از سال ۱۹۷۹ برای بازسازی تعدادی از معابد و مكان های مذهبی داده شد حقوق بشر اساسی مردم تبت هنوز هم به صورت همه جانبه نقض می شود. در ماه های اخیر این وضعیت بدتر هم شده است.» دالایی لاما همچنین از یكی دیگر از سیاست های دولت چین یاد می كند: اینكه از سال ۱۹۸۳ شمار كثیری از چینی ها، پیرو ترغیب و تشویق حكومت چین به همه مناطق تبت مهاجرت كردند از جمله مركز و غرب تبت. نتیجه آنكه «تبتی ها در كشور خودشان به سرعت به یك اقلیت بی اهمیت تقلیل پیدا می كنند. این دگرگونی - كه حیات و بقای ملت تبت و میراث فرهنگی و معنوی آن را تهدید می كند هنور هم می تواند متوقف شود. اما از هم اكنون باید این كار را كرد پیش از آنكه خیلی دیر شود.»دالایی لاما در برابر این وضعیت دشوار تبت و مردم آن تنهاراه حل را استفاده از روش های صلح آمیز و دور از خشونت می داند و اذعان می كند كه در این راه، مهاتما گاندی استاد و راهنمایش بوده است.

دالایی لاما در همین جهت، طرح صلح پنجگانه ای ارائه می كند: ۱- تبدیل كل تبت به منطقه آهیمسا (پرهیز از خشونت)، ۲- كنار گذاشتن سیاست تغییر جمعیت تبت و جلوگیری از اسكان چینیان در تبت، ۳- احترام به حقوق اساسی و آزادی های دموكراتیك مردم تبت، ۴- ترمیم و حفظ محیط زیست طبیعی تبت و ۵- آغاز رسمی مذاكرات جدی راجع به موقعیت آینده تبت و روابط میان تبتی ها و مردم چین. دالایی لاما در مورد نظام های حكومتی نیز بر این گمان است كه «هیچ نظام حكومتی ای كامل نیست اما دموكراسی نزدیك ترین نظام به نهاد بشر است. دموكراسی تنها بنیان استواری است كه بر پایه آن می توان یك بنای سیاسی جهانی عادلانه و آزاد ساخت.» دالایی لاما در مورد حقوق بشر هم معتقد است كه مسأله حقوق بشر چنان اهمیت بنیادینی دارد كه نباید هیچ اختلافی در مورد آن وجود داشته باشد. او بر آن است كه نه تنها در مورد پایبندی به حقوق بشر بلكه در مورد تعریف این حقوق نیز باید اتفاق نظر و اجماع جهانی وجود داشته باشد. او حتی مخالفت ها در این مورد را برنمی تابد و می گوید: «اخیراً برخی از حكومت های آسیایی این نظر را مطرح كرده اند كه معیارهای حقوق بشر كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر بیان شده است معیارهایی است كه غرب بنیان گذاشته و نمی توان آنها را در مورد آسیا و سایر مناطق جهان سوم به كار بست چون این سرزمین ها از لحاظ فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی وضعشان با غرب متفاوت است.» دالایی لاما تصریح می كند كه این نظر را نمی پذیرد و معتقد است كه بیشتر مردم آسیا نیز این نظر را تأیید نمی كنند. «زیرا در سرشت همه انسان هاست كه برای آزادی و برابری و منزلت حقیقی شان بكوشند و در واقع عمدتاً حكومت های اقتدارگرا و تمامیت طلب هستند كه با جهانی شدن حقوق بشر مخالفت می كنند.» دالایی لاما در یكی از سخنرانی هایش در سال ۱۹۹۷ چنین می گوید: در پایان قرن بیستم می بینیم كه دنیا به یك جامعه واحد بدل می شود. مسائل دشواری كه با آنها روبروییم ما را به هم نزدیك می كند. مسائل مربوط به افزایش جمعیت، كاهش منابع طبیعی و بحران زیست محیطی كه اصل و اساس حیات ما را بر روی كره زمین تهدید می كند. حقوق بشر، حفظ محیط زیست و عدالت اجتماعی و اقتصادی همه از جمله اموری اند كه با یكدیگر پیوند درونی دارند. من معتقدم كه در مواجهه با این مسائل، انسان ها باید حس مسؤولیت فراگیر و جهانی را در خود افزایش دهند. هر یك از ما بیاموزیم كه نه تنها بر خودمان و خانواده مان یا برای كشورمان بلكه برای كل بشریت كار كنیم. مسؤولیت جهانی بهترین بنیان برای استقرار و حفظ صلح جهانی است.» دالایی لاما برای شفقت بر دیگران ارزش خاصی قائل است. در این باره می گوید: «من ایمان دارم كه یكی از عوامل اصلی كه ما را از درك و اذعان به وابستگی درونی میان انسان ها باز می دارد تأكید بیش از حد ما بر پیشرفت مادی است. بدون آنكه خود كاملاً از آن آگاه باشیم چنان غرق در جست وجوی امور مادی هستیم كه اساسی ترین اوصاف بشری از جمله شفقت، نگرانی برای سرنوشت دیگران و همكاری با هم را از یاد برده ایم.»او در پایان یكی از سخنانش چنین می گوید: «علایق و دلمشغولی های من چقدر اهمیت دارد؟ برای من كاملاً روشن است كه هر چقدر هم كه مهم باشم فقط یك فرد هستم در حالی كه دیگران از لحاظ شمار و اهمیت نامحدودند...»

حمیدرضا فرزاد



همچنین مشاهده کنید