یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

انتقاد با چراغ خاموش


انتقاد با چراغ خاموش

نقدی بر فیلم “پسرآدم دخترحوا”

ژانر کمدی، یکی از دشوارترین گونه‌های سینما است. در این ژانر، خنداندن مخاطب فرض اصلی است اما مهم چگونگی دستیابی به این هدف مفروض است. ساده‌ترین راه، استفاده از شوخی و بازی‌های کلامی است. شوخی‌های کلامی، واقعیت را از زاویه دیگر بیان می‌کند که برای مخاطب نامتعارف است و این سبب خنداندن مخاطب می‌شود. در فیلم‌های طنز چندسال‌اخیر، کارگردان‌ها به جای بهره‌گیری از “بازی‌های کلامی” به استفاده از “لودگی” روی آورده‌اند. در این رویکرد، به بهانه خنداندن مخاطب، از شوخی‌های پیش‌وپاافتاده‌ای استفاده می‌شود که هیچ بارمعنایی ندارند و فقط یک “جوک” هستند!

نوع دیگر ژانر کمدی، کمدی موقعیت است. در کمدی موقعیت، با خلق موقعیت‌های نامتعارف، مخاطب را می‌خنداند. دراین شیوه، شخصیت در موقعیتی ناخواسته فرار می‌گیرد و ماجرا حول جدال شخصیت با موقعیت شکل می‌گیرد. ماجرا از ورود شخصیت به موقعیت آغاز می‌شود و با خروج او از موقعیت پایان می‌یابد. در این ماجرا، شخصیت ویژگی خاصی ندارد که او را برجسته کند بل‌که شخصیت تحت تأثیر موقعیت قرار می‌گیرد. در اکثر آثار این سبک، شخصیت‌، بسیار معمولی انتخاب می‌شود تا مخاطب با آن همذات‌پنداری کند و خودش را به‌مانند شخصیت، در آن موقعیت فرض کند.

● حامدکمیلی و مهنازافشار در فیلم "پسرآدم دختر حوا"

آخرین ساخته رامبد جوان، یک کمدی موقعیت است. دو وکیل تازه‌کار که در جستجوی دفترکار هستند، به صورت ناخواسته و تحت شرایط خاص، با هم دریک دفتر مشغول به کار می‌شوند. این دو وکیل، هیچ ویژگی خاصی ندارند و داستان نیازی به نقب‌زدن به درون این شخصیت‌ها را ندارد. ماجرا ، با ورود این دو وکیل به موقعیت آغاز می‌شود. دو وکیل، شخصیت برجسته‌ای ندارند وبه صرف جوان بودن، سودای پیشرفت در حرفه خود را دارند. هر دو توانایی مالی برای اجاره‌ی دفتر مستقل را ندارند و مجبور هستند در این موقعیت بمانند. هر دو تازه در این راه گام برداشته‌اندو برای جذب مشتری مشکل دارند. تمام این‌ها ، شرایط معمولی است که اکثر دانش‌آموختگان دانشگاه، در ابتدای تجربه کاری خود، با آن درگیر هستند و شرایط ویژه‌ای نیستند که به خاطر صفات خاص شخصیت‌ها پیش‌آمده باشد. این نکته سبب می‌شود مخاطب خود را همراه شخصیت در موقعیت ببیند و با صحنه‌های کمیک آن همراه شود.

جدال این دو وکیل، نه با هم، که با موقعیت است. کشمکش در داستان، در چیره‌شدن شخصیت‌ها بر موقعیت است. دو وکیل، با هم قرار می‌گذارند که هر کس از نظر حرفه برتر باشد، دفتر – موقعیت – را ترک کند. این دو شخصیت با هم درگیری ندارند و تمام درگیری آن‌ها با هم، در این موقعیت تعریف می‌شود و اگر موقعیت از بین برود، کشمکش به پایان می‌رسد. در بخشی از فیلم که کیف یکی از وکیل‌ها در خیابان به سرقت می‌رود، وکیل دیگر به دنبال سارق می‌رود. این بخش از داستان، به گونه‌ای جلو می‌رود، که به جدال دو شخصیت تشابه پیدا می‌کند؛ اما کارگردان با قراردادن عنصر “کیف و مستندات داخل آن” در ماجرا، جدال را به موقعیت ربط می‌دهد و نمی‌گذارد ماجرا به جدال دو شخصیت بدل شود.

جدال دو وکیل با موقعیت‌، به پرونده‌ای مشترک می‌رسد که دو شخصیت در دو سوی آن صف‌آرایی می‌کنند تا بتوانند با پیروزی در این نبرد، بر موقعیت غالب شوند. این پرونده، مسئله حضانت کودک پس از طلاق است. این پرونده، از پرونده‌های متداول دستگاه قضایی است و موضوعی تکراری برای ساختن ماجرا از آن است. نگاه این فیلم، به این موضوع متفاوت است. کارگردان با کمی اغراق و بهره‌گیری از یک واقعه سیاسی، موضوع را به گونه دیگر مطرح کرده است. کارگردان با چاشنی طنز، بن بست در قوانین را به تصویر می‌کشد. در این گونه از فیلم‌ها برای رهایی از پایان معلوم، به واقعیتی مجهول روی می‌آورند. به عنوان مثال، برای آن‌که حضانت کودک به پدرش سپرده نشود، اعتیاد پدر کشف می‌شود! این رویکردها در این فیلم به تمسخر گرفته می‌شود و آخر حکم متداول این پرونده‌ها صادر می‌شود و حضانت طفل به پدر سپرده می‌شود. اما کشمکش پایان نمی‌یابد. به جای آن که کارگردان از جیب خود دلیل در بیاورد و مخاطب را شوکه کند، به مخاطبش ، وجود بن‌بست در قوانین را نشان می دهد و تنها راه این پرونده کوچک خانوادگی را فعالیت مدنی برای تغییر قوانین عنوان می‌کند. این ربط ظریف خانواده به جامعه، برای مخاطب بسیار باورپذیر است. به خصوص آن‌که این جدال‌ها، چندی پیش، به صورت تراژدی در واقعیت اتفاق افتاد و حال با بیان کمیک، به تعریف آن جدال‌ها و ربط آن به یک خانواده کوچک می‌پردازد. نکته مهم این است که این کشمکش فرعی، سبب به سایه رفتن کشمکش اصلی نمی‌شود و در داخل کشمکش اصلی روایت می‌شود.

بهره‌گیری از اغراق یکی از اصول ژانر کمدی است. از دیرباز هم تلخک‌ها و دلقک‌های دربارها بر بیان حقیقت، آن را غلو می‌کردند تا با پس‌زمینه طنز، تلخی حقیقت را بکاهند. راهپیمایی‌ها در این فیلم، از این جنس هستند. اغراق در نحوه شکل‌گیری فعالیت‌های مدنی ، اگزاژره‌ای در بیان واقعیت است تا ماجرا بیش از آن‌که حول شخصیت شکل بگیرد، راه‌کاری برای گره‌گشایی در داستان باشد.

دیالوگ‌نویسی برای یک فیلم کمیک، بسیار دشوار است. یکی از نکات فیلم، دیالوگ‌های طنزی است که بارمعنایی خاص خود را دارند و در عین حال به لودگی شباهت پیدا نمی‌کنند. برخی کنایه‌های فیلم در همین دیالوگ‌ها مستتر است. دیالوگ‌های مربوط به ردصلاحیت، تحت تکفل بودن شکم و … از این جمله‌ هستند. مورد دیگری که در دیالوگ‌های بسیار تکرار شد، حل شدن مسئله به صورت چراغ خاموش است. این امر در تناقض با ماجرا است که در مطبوعات و صحنه جامعه ، مسئله حل شد. این نکته، کنایه به روحیه پنهان‌کاری جامعه ایرانی است که تمایل دارد تمامی مسائل پشت درهای بسته حل شود. از طرف دیگر فیلمنامه برخی انتقادهای خود را در بسته‌بندی طنز به مخاطب عرضه می‌کند تا با چراغ‌خاموش انتقادش را از جامعه بیان کند!

یکی از ضعف‌های کمدی‌های اخیر، بهره‌گیری از جدال جنسیتی زن و مرد شخصیت داستان برای جذب مخاطب است. شخصیت‌های زن با کنش‌های زنانه، شخصیت مرد داستان را به واکنش‌های مردانه وا می‌دارند و برای جذب بیشتر مخاطب، شوخی‌های جنسیتی را چاشنی کار خود می‌کنند. نکته مهم فیلم، پرهیز از این امر است. کنش‌ها و واکنش‌های شخصیت‌ها خاص یک جنسیت خاص نیست. با آن‌که موضوع فیلم، بسیار مستعد تقابل جنسیتی است، فیلم بسیار در این امر محتاط است. به عنوان نمونه، جدال دو شخصیت، در نصب تابلوها بسیار جالب نشان داده‌شده‌است و هیچ تفسیر جنسیتی ندارد. حتی در برخی موارد مانند راهپیمایی‌ها، پدربزرگ کودک فیلم را در کنارمادرکودک قرار می‌دهد و یا شعارهایی انتخاب شده‌است که این تقابل دیدگاه‌ها، تقابل جنسیتی تفسیر نشود.

ضعف دیگر فیلم‌های کمدی، داشتن پایان خوش یکسان است! تمامی این فیلم‌ها باید به ازدواج دو شخصیت زن و مرد منجر شود و انگار تمامی این گره‌گشایی‌ها با ازدواج ختم‌به‌خیر می‌شود! یکی از اصول متداول فیلم‌های کمدی، پایان خوش است اما لزومی‌ ندارد که همه فیلم‌های این ژانر، یک پایان خوش یکسان داشته باشند! این انفعال در پایان داستان، در این فیلم هم به چشم می‌خورد و این فیلم هم دچار پایان سیندرلایی است!

در میان فیلم‌های کمدی چندوقت اخیر، این فیلم می‌تواند راه‌گشایی برای مسئله طنز در سینمای ایران باشد و می‌تواند نکته‌ای را به بدنه‌ی سینمای ایران نشان دهد که نیاز نیست برای جذب مخاطب به هر شیوه‌ای متوسل شوند.

سعید احمدی پویا