جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

بر اساس روایات ملی و دینی آذربایجان سنگر ایرانیت


بر اساس روایات ملی و دینی آذربایجان سنگر ایرانیت

و آنگاه کیخسرو پس از بنای آذرگشسب در آذربایجان از آنجا به پارس برمی گردد و شاه کاووس بر او آفرین می گوید و او را صاحب برز و بالا ی خسروی و فره ایزدی می داند و در زمان حیات خود, تاج و تخت ایران را به او می سپارد و بدین سان فردوسی پدیدارشدن فروغ ایزدی و فره ایزدی را بر کیخسرو که شخصیت او هنوز نیز در نزد ایرانیان مقدس است, یادآوری می کند

و آنگاه کیخسرو پس از بنای آذرگشسب در آذربایجان از آنجا به پارس برمی‌گردد و شاه کاووس بر او آفرین می‌گوید و او را صاحب برز و بالا‌ی خسروی و فره ایزدی می‌داند و در زمان حیات خود، تاج و تخت ایران را به او می‌سپارد و بدین‌سان فردوسی پدیدارشدن فروغ ایزدی و فره ایزدی را بر کیخسرو که شخصیت او هنوز نیز در نزد ایرانیان مقدس است، یادآوری می‌کند.

و ز آنجا سوی پارس بنهاد روی

جوانبخت و بیدار دیهیم جوی

بدو شاه کاووس خواند آفرین

بدان خوب دیدار و آن فرودین

بدان برزو آن فره ایزدی

بر آن زیب و اورنگ و آن بخردی

بیاورد و بنشاند برجای خویش

ز گنجور تاج کیان خواستیش

و این امر که هم در روایات دینی و هم در روایات ملی آمده، نشان دهنده قدر و منزلت آذربایجان و تقدس باستانی و تاریخی آن در بین همه ایرانیان است. فردوسی در اشعار خود پیروزی کیخسرو بر دیوان و بت‌پرستان را با یاری یزدان در آذربایجان و تابیدن فره ایزدی بر او بیان می‌کند.

حکیم شهاب‌الدین سهروردی نیز که خود را <وارث معنوی حکمای قدیم ایران> معرفی کرده و بانی حکمت اشراق می‌باشد، در مورد کیخسرو می‌فرماید: <کیخسرو به‌مشاهده <خوره> نائل شد و بنابراین در عین حال هم حکیم کامل و هم پادشاه عارف بوده است.> علا‌وه بر شاهنامه که ذکر آن رفت در روایات دینی نیز نخستین کار بزرگ کیخسرو را همین خراب‌کردن بتخانه در کنار (دریاچه چیچست( ) ارومیه) می‌دانند، در بندهشن توصیف نور و فروغی را که فردوسی در شاهنامه آورده است:

ز بیرون چو نیم از تک تازی اسب

برآورد و بنهاد، آذرگشسب

<آذرگشسب در حالی که بر یال اسب کیخسرو قرار گرفته بود، تیرگی‌هایی را که یقینا به‌دست ساحران ایجاد شده بود، از میان برد و نوری چنان درخشنده ایجاد می‌کرد که بتخانه را کاملا‌ روشن می‌نمود و هنگامی که کیخسرو بتخانه را ویران کرد، آذرگشسب روی کوه اسنوند واقع در نزدیکی بتخانه قرار گرفت و علا‌وه بر موضوع برپایی آتش در آذرگشسب در شیز آذربایجان در شاهنامه و روایات مذهبی و ملی که موجب ارتقای منزلت مذهبی ایالت آذربایجان در عهد باستان می‌باشد، نکته مهم دیگری که در شاهنامه آمده و در مورد ارتباط باستانی و تاریخی آذربایجان با دیگر نقاط کشور ایران است، ترکیب لشگر ایران در جنگ کیخسرو با افراسیاب است که ضمن آنکه اشاره به نقاطی می‌کند که نیرو برای جنگ با افراسیاب از آنها بسیج شده، به آذربایجان و دلا‌ورانی نیز که از این منطقه جهت جنگ با افراسیاب آمده است، اشاره می‌کند.

هر آنکس که از زابلستان بدند

وگر مهتر و خویش‌دستان بدند

یکی آنکه بر خوزیان شاه بود

گه رزم با تخت همراه بود

بیک دست مر، طوس را کرد جای

منوشان و خوران فرخنده رای

که بر کشور پارس بودند شاه

منوشان و خوران زرین کلا‌ه

دگر شاه کرمان که هنگام جنگ

نکردی بدل یاد، رای درنگ

بزرگان که از بردع و اردبیل

به پیش جهاندار بودند خیل

دگر لشگری کز خراسان بدند

جهانجوی و مردم‌شناسان بدند

ز گردان و جنگ‌آوران ۱۰ هزار

گزین کرد شاه از در کارزار

ناگفته نماند که در همه متون تاریخی و اساطیری و روایات دینی و ملی (از جمله شاهنامه) در کنار دیگر مناطق ایران از خطه آذربایجان نام برده شده، ولی اهمیت کارهای کیخسرو در آذربایجان این منطقه را دارای ارزش سمبولیک برای همه ایرانیان نموده است. حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز به‌طرز بسیار حماسی و زیبایی آن را بیان نموده است. از دیگر مواردی که فردوسی در آن از کیخسرو یاد می‌کند، عزیمت کیخسرو پس از جلوس بر اریکه شاهنشاهی به نقاط مهم ایران است که در آن از آذربایجان نیز سخن می‌راند و می‌فرماید:

بخواهم که ببینم سراسر زمین

همه مرز ایران با آفرین

همه بوم ایران سراسر بگشت

به آباد و ویرانی اندر گذشت

هر آن بوم و بر، کان نه آباد بود

تبه بود و ویران از بیداد بود

به هر شهر بنشست و بنهاد تخت

چنان چون بود مردم نیکبخت

چنین تا در آذرآبادگان

بشد با بزرگان و آزادگان

همی خورد باده همی تاخت اسب

بیامد سوی خان آذرگشسب

جهان‌آفرین را ستایش گرفت

به آتشکده بر نیایش گرفت

همچنین موضوع مهم دیگری که در آذربایجان در تاریخ اساطیری ایران اتفاق افتاده، کشته‌شدن افراسیاب تورانی و برادرش گرسیوز به دست کیخسرو و به کین‌خواهی قتل مظلومانه پدرش سیاوش می‌باشد که آذربایجان را به‌عنوان محلی ارزشمند به‌منظور کین‌خواهی ایرانیان از دشمنان دینرین خود جلوه‌گر می‌کند. در مورد سرانجام افراسیاب و کشته‌شدن او به نقل از روایت ملی آمده: <بر اثر این جنگ تورانیان شکست یافتند و افراسیاب از ترکستان بگریخت و در پایان گریز به آذربایجان رسید و خود را نزدیک دریاچه چیچئست پنهان کرد.> و در آنجا به دست مرد مقدسی به نام <هوم> اسیر شد.

لیکن از او به جادویی بگریخت و در دریاچه پنهان شد. در این هنگام، گودرز، گرسیوز را که پیش از این اسیر شده بود، نزدیک دریاچه آورد و افراسیاب به فریادهای برادر از آب بیرون آمد و به کمند گودرز افتاد، در این وقت کاووس و کیخسرو فرا رسیدند و کیخسرو افراسیاب را به دست خود به قتل آورد و گرسیوز نیز کشته شد.> در روایتی که مأخذ اساسی آن تاریخ طبری است، از داستان هوم اثری نیست و او به‌سادگی چنین می‌گوید: <افراسیاب در دریاچه پنهان شد (دریاچه چیچست، ارومیه، در آذربایجان) و کیخسرو او را از آنجا به چنگ آورد و بکشت، در حالی که افراسیاب مطلبی برای تبرای خود از قتل سیاوش نداشت.> حتی در تاریخ طبری از موضوع قتل گرسیوز سخن نرفته و به جای آن چنین گفته است: <که افراسیاب برادری داشت، به نام گرسیوز (کی سواسف( )کراشواسف) که بعد از کشته‌شدن برادر به کشور ترکان بازگشت و پادشاهی ترکستان را به دست گرفت و بعد از او پسرش <خزراسف< >ارژاسپ> به جای او نشست.

در شاهنامه فردوسی نیز گرفتارشدن افراسیاب به دست هوم از نژاد فریدون آمده، فردوسی در شاهنامه نقل می‌کند که افراسیاب که از جان خود بیمناک بود، از ترکستان به بردعه می‌آید و به غاری پناه می‌برد و در آنجا مردی زاهد از نژاد فریدون زندگی می‌کرد که یک روز که با خدای خویش در کوهسار راز و نیاز می‌کرد، صدای ناله افراسیاب را شنیده و او را دستگیر می‌کند و افراسیاب به جادو از او می‌گریزد و هوم داستان دستگیری افراسیاب و فرار و رفتن در آب دریا را برای گودرز بازگو می‌کند:

برین جایگه بر ز چنگ به جست

دل و جانم از جستن او بخست

در این آب <خنجست> پنهان شدست

بگفتم بتو راز چونان که هست

چو گودرز بشنید این داستان

بیاد آمدش گفته باستان

پراندیشه شد سوی آتشکده

چنان چون بود مردم دل شده

نخستین بر آتش نیاش گرفت

جهان‌آفرین را ستایش گرفت

بپر دخت و بگشاد راز از نهفت

همه دیده با شهر یاران بگفت

هم‌آنکه نشستند شاهان بر اسب

برفتند ز ایوان آذرگشسب

محمد بهمنی قاجار