پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

سخن ملکی است سعدی را معلم


سخن ملکی است سعدی را معلم

شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی از بزرگ ترین سخنوران ایران و جهان به شمار می رود که در سده نخست قرن هفتم هجری در یکی از دودمان های نژاده شیراز که به گفته خودش همه عالم دین بودند دیده به جهان گشود

شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی از بزرگ ترین سخنوران ایران و جهان به شمار می رود که در سده نخست قرن هفتم هجری در یکی از دودمان های نژاده شیراز که به گفته خودش - همه عالم دین بودند- دیده به جهان گشود. او استاد مسلم ملک سخن و تسلطش در سخن از همه بیشتر بود. دوره او روزگاری بود که فتنه و آشوب در شیراز موج می زد. قرن هفتم و ششم دوره هایی است که به دلیل تاخت و تازها و جنگ و غارت ها و حمله مغول و قبل از آن سلطه سلجوقیان و ترکان غزنوی، نامردمی و ظلم و فساد بیش از حد بر جامعه اسلامی حاکم بود و مردم ایران عموما و بیشتر مردم شیراز اسیر زورمندان و گرفتار ددمنشان بودند. فقدان نظم و نظام، عدم توجه به عدل و عدالت و قانون و عرف و سنت موجب از بین رفتن و کم رونق شدن بازار مسلمانی؛ یعنی در واقع دروغ و تزویر و مردم فروشی به اوج خود رسیده و زمان و روزگار، روزگار بی اعتباری بود و عصر، عصر تجسم فساد و زشتی بود. در این دوره اگرکسی خلاف جهت سلطان زمان گام برمی داشت گویی اسباب هلاکت خویش فراهم نموده است:

«خلاف رای سلطان رای جستن

به خون خویش باید دست شستن»

در چنین شرایطی شجاعت و دلیری سعدی رخ می نماید. ستایش های او نظیر مدایح دیگر شعرای مداح نیست بلکه صراحت لهجه ای در ستایش و مدح او وجود دارد که ملامت و نصیحت را با مدح و تشویق در هم می آمیزد. گفتارش سراسر پند و اندرز است. وی ممدوحان خود را به داد و دهش و عدالت فرا می خواند و این در حالی بود که ملت ایران با حمله مغول به نحوی ارزش های اجتماعی خود را از دست داده بود که افرادش به جای اتحاد و اتفاق در برابر بیگانگان غالب، به جان یکدیگر می افتادند. و در این زمان این استاد سخن چونان طبیبی دلسوز با سخنان و اشعار نغز خویش مرهمی بر زخم جانکاه و سوزنده جامعه دردمند خویش می گذارد:

شنیدم که خسرو به شیرویه گفت

در آن دم که چشمش زدیدن بخفت

بر آن باش تا هرچه نیت کنی

نظر در صلاح رعیت کنی

الا تا نپیچی سر از عدل و رای

که مردم زدستت نپیچند پای

بسی بر نیاید که بنیاد خود

بکند آن که بنهاد بنیاد بد

خرابی کند مرد شمشیر زن

نه چندان که دود دل طفل و زن

چراغی که بیوه زنی بر فروخت

بسی دیده باشی که شهری بسوخت

از آن بهره ورتر در آفاق نیست

که در ملکرانی به انصاف زیست

چو نوبت رسد زین جهان غربتش

ترحم فرستد بر تربتش

بدو نیک مردم چو می بگذرد

همان به که نامت بنیکی برد

سعدی سراسر نیکی می جوید. او از طریق عدالت جویی روح تقوا و دیانت را در دیگران بیدار ساخته و حاکمان را به مهربانی و تفقد و دلجویی از بینوایان و فقرا توصیه می کند. سعدی نادره گفتاری است که شعر و نثر او همپایه و مساوی و هر دو در حد اعلای فصاحت و بلاغت است و در این مورد سخن را به ایجاز رسانیده است. کمتر کسی است که همچون او در هر دو میدان سرآمد باشد. در آن دوره شاعران کمتر به نثر می پرداختند و نویسندگان به سختی و تکلف شعر می گفتند اما او تنها کسی بود که شعر و نثرش در یک سطح قرار داشت. دو چیز است که او را از دیگران متمایز می سازد یکی عشق و دیگری شیوه سخن سرایی او. سعدی هم استاد رموز عاشقی است و هم آموزگار تقوا و خردمندی: چیزی که در یک تن جمع شدنش نادر است در وجدان او نیکی که هدف اخلاق است از زیبایی که غایت عاشقی است جدا نیست.

نزد وی اخلاق وسیله ای است که انسان را به کمال آدمیت می رساند و وجود او را با رشته محبت با سراسر کاینات می پیوندد. همین هدف اخلاقی در عشق او نیز هست. عشق او نیز در حقیقت اخلاق و تقواست. درد و سوز و گذشت و تسلیم است چنان از خودپرستی- که هیچ اخلاق پسندیده ای با آن سازگار نیست- دور است که در آن از عاشق و خواست و کام او نشانی نیست. عشق که مایه غزل های اوست البته به جمال انسانی محدود نیست روح، طبیعت، تقوا، خدا و سراسر کاینات نیز موضوع این عشق است و این پیر دلسپرده و سرمست از جام می عشق همنوا با طبیعت و تمام ارکان هستی این گونه نوای عاشقانه سر می دهد:

آب حیات من است خاک سر کوی دوست

گر دو جهان خرمی است ما و غم روی دوست

ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار

فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست

دوست به هندوی خود گر بپذیرد مرا

گوش من و تابه حشر حلقه هندوی دوست

شیوه سخن سرایی و سبک ادبی اشعار او بر انسجام لفظ و رقت معانی استوار است. سادگی، لطف، ذوق، رقت احساسات و شیرینی بیان در کلام او به ویژه در غزل به روشنی نمایان است. اوست که بعد از فرخی سیستانی سخن سهل و ممتنع را به ایجاز رسانیده، کلامی که ظاهرش ساده و خلق نظیر آن بس صعب و دشوار است. اوست که غزل را جانشین قصیده می کند زیرا از دیدگاه او غزل و لفظ غزل، نرم، تراش خورده و دلنشین تر، عاطفی تر و هیجان آورتر است تا لفظ قصیده. شهرت عمده او نیز به واسطه همین غزلیات اوست به گونه ای که مایه رشک و حسادت هم عصران خود می شود. خواجوی کرمانی، حافظ شیرازی، امیر خسرو دهلوی او را استاد غزل شمرده اند. تقریباً می توان گفت در جمیع فنون سخن طبع آزموده و مهارتش در سرودن انواع آنان مسلم است. از قبیل: مثنوی، قصیده، رباعی، قطعه ترکیب بند و ترجیع بند.

گلستان او نثری است آمیخته به نظم و بوستان، مثنوی اخلاقی و تعلیمی در حکمت عملی و اخلاق فردی و اجتماعی است شعر بلند سعدی به روانی نثر و نثر شیوای سعدی به زیبایی و فریبایی شعرش پدید آمده است و صورت و معنا در کمال دوشادوش هم در آثار وی دیده می شود. او در بوستان خواسته است مدینه فاضله ای را ترسیم کند و بحق این مأموریتش را نیک انجام داده است. وی در بوستان سیمای یک انسان نمونه آرمانی را ترسیم می کند و با کلام نافذ و ناقد خویش چونان پدری مدیر و دلسوز، آدمیان را به صلاح و صداقت و راستی و تقوا رهنمود می کند و انسان ها را به شایسته ها فرا می خواند و از ناشایست ها پرهیز می دهد که در این زمینه او بحق توانسته است شعر اخلاقی را کمال بخشد. سعدی این گنجینه گرانقدر ادبی را در ده باب با نظامی سنجیده طبقه بندی کرده است: باب اول، از عدالت که سیرت اصیل فرمانروایان و صاحبان ولایت است، می گوید و تدبیر مملکت وزانت رأی شاهان را باز می نماید.

باب دوم، به احسان که عالی ترین و کامل ترین جلوه انسانیت است اختصاص یافته و شیخ در آن سیاست را بر احسان متکی ساخته و نشان می دهد که فریب کاری و ریاکاری به کلی فاقد ارزش است. باب سوم، به عشق و شور و مستی اختصاص یافته و استاد غزل، سعدی، که خود سرمست باده شوق و محبت است، خواسته دانه عشق را در جهان انسانیت بیفشاند و کارآموزان سخن خود را از عشق خلق به عشق خالق رساند. باب های چهارم و پنجم و ششم، به ترتیب به تواضع و تسلیم و قناعت که رکن رکین عرفان عملی است مخصوص شده و در باب هفتم درباره «تربیت» که اساس انسان پروری است گفتگو کرده است. بوستان شاهکاری است که شاعر شیراز در سال ششصدوپنجاه و پنج به اتابک زمان، ابوبکربن سعد اهدا کرده است اما در واقع هدیه شیخ به جهان انسانیت تقدیم شده و به همین دلیل همواره برقرار و جاودانه است.

این اثر آمیزه ای است از عرفان، حکمت، اخلاق و دستورهای زندگانی با عباراتی بس شیوا و رسا. نظمی است به محکمی ضابطه های علمی و حقوقی و به روانی نثر و روشنی گفت وگوهای روزمره مردم. هدف بوستان، تربیت روان، تصفیه و تزکیه قوای نفس و تقویت خیال و پرورش شور و عشق در راهنمایی همه انواع عواطف و نیروهایی است که باید در راه سعادت دستگیر افراد بشر باشد.

سعدی بی تردید بزرگ ترین شاعری است که بعد از فردوسی آسمان ادب فارسی را به نور خیره کننده خود روشن ساخت و آن روشنی با چنان نیرویی همراه بود که هنوز پس از گذشت هفت قرن تمام از تأثیر آن کاسته نشده است. بلکه این نور و روشنایی درخشش بی نظیر و تابناک به زبان های فرانسه، انگلیسی و آلمانی داشته و مورد توجه شاعران و ادیبان آن زبان ها نیز بوده است. چنانچه بنابر تأثیری که از سعدی و ذهن و زبان او پذیرفتند اثری متفاوت خلق کردند که بی گمان از نگاه و اندیشه و داوری سعدی به دور و برکنار نبود.

فهیمه بافنده اسلام دوست