شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
گفتگو با خالق پل چوبی, عاشقانه سیاسی
با اکران «پل چوبی» پرونده فیلمهای تحریمی حوزه هنری بسته شد. فیلمی که دو سال در نوبت اکران باقی ماند و تعبیرها و تفسیرهای زیادی از آن شد. یکی از پرستارهترین آثار اخیر سینمای ایران با حضور بازیگرانی چون مهناز افشار، بهرام رادان، هدیه تهرانی و مهران مدیری با وجود تعداد کم سینماهایی که به آن اختصاص یافته است، افتتاحیه موفقی داشت.
با مهدی کرمپور، کارگردان و یکی از نویسندگان فیلمنامه «پل چوبی» درباره داستان فیلم و کارگردانی و حاشیههایی که حوزه هنری برایش به وجود آورد، صحبت کردیم. «پل چوبی» یک فیلم عاشقانه است درباره روابط پیچیده بین آدمها که اسیر گرفتاریهای سیاسی و اجتماعی هم میشوند. فیلمی که روح زمانهاش را دارد و با وجود نقطه ضعفهایش یکی از معدود فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران است که میتواند بر مخاطبش تاثیر بگذارد.
بهنظرم بهتر است از اینجا شروع کنیم که «پل چوبی» قرار بود یک فیلم عاشقانه باشد و در دلش ارجاعاتی هم به حوادث سیاسی و اجتماعی داشته باشد یا به گفته برخی یک فیلم هوشمندانه سیاسی است که یک داستان عاشقانه هم چاشنی آن شده؟
«پل چوبی» یک فیلم عاشقانه است که بستر سیاسی دارد. در یک مقطع خاص زمانی دارد اتفاق میافتد و البته درباره اینجا و اکنون هم صحبت میکند اما طرح فیلم از «کازابلانکا» گرفته شده است. فیلم «کازابلانکا» را خیلی دوست داشتم و فیلم محبوبم بود و بعد از مدتها میخواستم برداشتی از آن را بسازم. اما آن اتفاقی که در فیلم «کازابلانکا» افتاد جنگجهانی دوم و عامل پیشبرنده قصه، ما اینجا نداشتیم. میتوانستیم البته به حوادث گذشته اشاره کنیم ولی مشکلش این بود که خیلی کهنه بودند و آن وقت با نسل جدید نمیتوانست ارتباط برقرار کند. نزدیکترین چیزی که اتفاق افتاده بود و محمل خوبی میشد برای کاراکتری که به دلایل قبلی دیگر حاضر نیست در مسائل سیاسی حضور پیدا کند، انتخابات ۸۸ بود. ما یک داستان عاشقانه میخواستیم با شخصیتی که مثل ریک فیلم «کازابلانکا» اصلا حاضر نیست با سیاست سر و کار پیدا کند. البته «پل چوبی» اشارات اجتماعی و سیاسی هم میتواند داشته باشد. بهتر است بگویم که میشود تاویلهای سیاسی و اجتماعی از فیلم کرد اما اصل مطلب این بود که میخواستیم یک عاشقانه بسازیم که طرح کلی قصهاش شبیه «کازابلانکا» باشد.
خب این بستری که برای فیلم فراهم کردید خیلی کمک کرده که «پل چوبی» متعلق به یک زمان و فضا و جغرافیای خاص شود. فیلمی است که میشود نشان داد و گفت سال ۸۸ زندگی ما اینطوری بود. فیلم جو و اتمسفر است. این جو و اتمسفر بهنظرت بیشتر بهخاطر همان فضای انتخابات است که خوب از کار درآمده؟
ببین یک پلان هم از ماجرای انتخابات در فیلم وجود ندارد ولی آن فضا و حس در فیلم وجود دارد. درآوردنش کار خیلی سختی بود. برای اینکه ما نمیخواستیم حتی یک پلان از یک تجمع یا زد و خورد در فیلم داشته باشیم و نمیخواستیم هم که طرف کسی را بگیریم. چون در «پل چوبی» اصلا طرف گرفتن اهمیت نداشت. مهم این بود که بگوییم سیاست از مشروطه تا الان با ما آمده و از روی خصوصیترین لحظههای ما عبور کرده است. یعنی از آن زمان ما انسانهای سیاستزدهای هستیم و نه سیاسی. متاسفانه سیاست از ما عبور میکند و میتواند خیلی چیزها را در مناسبات و زندگی ما به هم بریزد.
خارج از اینکه چه طرفی باشیم یا چه نگاهی داشته باشیم به یک مقوله سیاسی. همانطور که به درستی اشاره کردی من دوست داشتم اینجا و اکنون را ثبت کنم ولی فارغ از نگاه رسمی. چون در طی این سالها نگاه رسمی فیلمهای خودش را ساخته بود. ما سعی کردیم در بخش خصوصی و خارج از مناسبات قدرتها و جناحها از عشق بگوییم و از اینجا و اکنون و اینکه این نسل چطور زندگی کرد. فریدون جیرانی بعد از دیدن این فیلم به من تلفن کرد و گفت خیلی جالب است من هیچ فیلمی را ندیده بودم که نوستالژی دهه ۷۰ داشته باشد.
اشاره به سال ۷۸ خیلی کوتاه است ولی دقیقا آدم را دوباره یاد آن حال و هوا میاندازد. دقیقا نکته این است که چطور بدون نشان دادن پلان به این جو رسیدی؟
بعد از سال ۷۸ فیلمهایی ساخته شدند که درباره مسائل دانشگاه صحبت کردند. مثلا آقای کیمیایی «اعتراض» را ساخت یا فیلمی مانند«متولد ماه مهر» که در آنها صحنههایی را بازسازی کردند. اما من دوست نداشتم در این فیلم چیزی را نشان بدهم. حتی امیر در این داستان بوده همین. چطورش را نمیدانیم. فیلمهای سیاسی تاریخ مصرف پیدا میکنند اما من درباره آدمها حرف زدم. آدمهایی که اسیر سیاستزدگی و سیاستورزی شدند. ما بچههای زیادی را داشتیم که سیاسی نبودند اما گاهی اوقات در یک کوران سیاسی قرار میگیرند. اصلا منافعی هم ندارند. جوان هستند و اقتضای جوانی دارند. نباید از بالا به آنها نگاه کرد. باید کنارشان ایستاد و حرف زد. نباید با آنها در نگاه رسمی برخورد کنیم. من چون آنها را زندگی کرده بودم توانستم این فضا را نشان بدهم. اتفاقی که در فیلم میافتد، اتفاقی است که ماجرای شخصی من و همنسلهای مرا به تصویر میکشد. اما ساختن اتمسفر بدون نشان دادن پلان کاری سخت ولی شدنی هست و اتفاقا طرف هیچکس را نگرفتن هم کار سختی است که ما سعی کردیم از همه اینها عبور کنیم. عبور کردن از قید و بندها و ممیزی کار سختتری است و اینکه بتوانیم جواب همه گروهها و سلیقهها را هم بدهیم تا این فیلم را بیاوریم و اکران کنیم هم از همه کار سختتری است. علت این دو سال توقف هم همینهاست. یعنی هر کسی از ظن خودش میخواست که به فیلم یک برچسب بچسباند یا با سواد اندکی که دارد خودش را بر کنه فیلم محیط کند. اما فیلم دارد به عنوان یک کالای فرهنگی و یک موجود زنده تنفس میکند و امروز اگر به نمایش درآمده و مورد استقبال قرار گرفته و جوانها آن را دوست دارند به این خاطر است که توانستهاند خودشان را در آن پیدا کنند. این چیزی است که سینمای ما خیلی از آن دور شده است. یعنی خودمان را در سینما نمیبینیم. «پل چوبی» درباره همه مردم نیست. در مورد یک طبقه، یک قشر، یک فرهنگ و یک سن است و کسانی که دوستش دارند یعنی درکش کردهاند. فیلم بیواسطه با آنهایی مواجه میشود که دوست دارند فیلم را خارج از حواشیاش ببینند.
طرح فیلمنامه را از روی فیلم «کازابلانکا» برداشتید اما ریک تنهای آن فیلم را در «پل چوبی» تبدیل به یک زوج کردید. چرا؟
طرح کلی «کازابلانکا» برای من جذاب بود اما نمیخواستیم که عینا «کازابلانکا» را بسازیم. به علاوه اینکه بهنظرم آمد وجه عاشقانهای که میتواند شکل بگیرد بین این مرد با همسرش بیشتر از مرد با عشق قدیمیاش است. موقعی احساس کردیم که امیر باید زن داشته باشد که دیدیم داستانمان در دایره سوءتفاهمها اتفاق میافتد. اگر انتخابات نبود تلفنها قطع نمیشد. آن سوءتفاهمها ایجاد نمیشد و اصلا نازلی به ایران برنمیگشت.
شخصیت امیر بهنظر میرسد یک سردرگمی دارد. اول فیلم خیلی به همسرش علاقه دارد. با نازلی هم رابطه خاصی پیدا نمیکند. پس چرا آخر سر دنبال همسرش نمیرود و درواقع پایان خوشتری برای فیلم رقم نزدید جوری که سوءتفاهمها برطرف شود؟
چون سوءتفاهمها برطرف نمیشوند. یعنی در فیلم همه اتفاقات حتی گرفتن میشل یا آیدا از روی سوءتفاهم است. بهنظر میآید که اگر سوءتفاهمها را حل میکردیم به واقعیت نزدیک نمیشدیم. درست است که به یک پایان خوش میرسیدیم اما دور از واقعیت زندگی بودیم. پایان فیلم در واقع پایانی است که مرد دوست دارد همسرش را در کنارش میداشت ولی ندارد به دلیل سوءتفاهمهای بزرگتری که ایجاد شد و باید نشان میدادیم که این سالها خیلی از ماجراهای عاشقانه و حتی خانوادگی تحتتاثیر ماجراهای بزرگی واقع شدند که آدمهایی در آن ضربه دیدند که هیچ نقشی در آن اتفاقات نداشتند. نمونههای عینیاش را در این سالها خیلی دیدیم. آدمهایی که حتی فکر میکردند در انتخابات طرفدار این جناح یا آن جناح هستند با هم دعوا میکردند و از هم جدا میشدند و هیچکدام هیچ نفعی هم نمیبردند و یک سال بعد هم آن ماجرا را همه فراموش میکردند و اصلا این بازی، بازی آنها نبود. سال ۸۸ اتفاق بزرگی برایمان افتاد. یعنی کشور هنوز شش ماهی تنش بعد از انتخابات را داشت. این چیزی نیست که ما بتوانیم از تاریخ حذفش کنیم و خیلی سوءتفاهمها را باعث شد. نمیشد که ما سوءتفاهمها را حذف میکردیم و یک فیلم جعلی میساختیم. بهنظرم پایانی که دارد متناسب با همان حال و فضاست.
به کارنامهات که نگاه میکنیم بهنظر نمیرسد خیلی به سینمای کلاسیک علاقه داشته باشی. چطور شد که یک داستان کاملا کلاسیک با روایتی کلاسیک ساختی؟
من سینمای کلاسیک را خیلی دوست دارم. اتفاقا اصرار داشتم که حتما یک قصه سرراست در «پل چوبی» تعریف کنم. اتفاقا همه فیلمهایی که جزو علقههایم هستند آثار کلاسیک و فیلمهای داستانگو هستند اما وقتی شروع کردم نمیتوانستم از آن ور فرمالیستی خودم بگذرم. اینجا بسیار کنترل کردم. سعی کردم فرمی را که به چشم میآید حذف کنم و یک قصه کاملا کلاسیک تعریف کنم. چون موضوع به اندازه کافی موضوع پیچیدهای بود. برای اینکه یک موضوع پیچیده را توضیح بدهی لازمهاش این است که تماشاگر را به صورت متمرکز با خودت همراه کنی. هنر مدرن، هنر بیانگری نیست. هنر تاثیرگذاری است. هنر مدرن خیلی تبیین نمیکند بلکه آنارشی درونیاش است که باعث میشود یک حسی را به تو منتقل کند که ممکن است عینا آن حس درک اولیه هنرمند نباشد اما حسی است که هنرمند میخواهد بر مخاطبش بگذارد. اینجا بحث تاثیرگذاری نبود. بلکه قصه فیلم بحث بیانگری داشت و باید کاملا کلاسیک رفتار میکردیم. کارگردانی این کار بسیار سهل و ممتنع بود و به من نشان داد به روش کلاسیک کار کردن کار بسیار سختتری است. چون وقتی شما در فرم کار میکنید هر کاری در آن درست است اما وقتی کلاسیک کار میکنید باید کاملا اصول را رعایت کرد.
درباره کارگردانی حرف زدیم. بهنظرم مهمترین نکته اجرای «پل چوبی» سلیقه است. اینکه میزانسنها یا قابهای ساده هم زیبا بهنظر برسند. در سینمای ما کمتر به چنین موردی که آنقدر ساده هم بهنظر میرسد برخورد میکنیم.
ببین دوباره بحث هنر مدرن است. هنر مدرن متاسفانه تبدیل به هنر زشتیها شد. یعنی نشان دادن زشتیها به هر طریق ممکن و اینکه بگویی این واقعیت است و چون رئالیستی است باید آن را به هر قیمتی همینطور نشان بدهیم. من تصورم این است که ما پایمان باید در رئالیسم باشد و سرمان در هوا. هنرمند جهانی را میسازد که دوست دارد نه جهانی را که هست. فرق یک انسان هنرمند با یک غیرهنرمند وقتی پشت دوربین میایستد باید معلوم باشد. آرتیست هم باید سلیقه داشته باشد. اینها جزو بدیهیات است. ما مثلا در «بربادرفته» یا در «دکتر ژیواگو» جنگ را نشان میدهیم و خیلی زیباست. از موسیقیاش بگیرید تا پلانهایش. من برای ساختن «پل چوبی» بیشتر از ۱۰ محله را فیلمبرداری کردم. تمام جغرافیای فیلم ساخته شده است. یعنی همه چیز کاملا چیدمان شده است. کافه در یک خیابان است و کوچه دردار یک خیابان دیگر. مثلا خانهای که به عنوان خانه نازلی میبینید اصلا درکوچه دردار نیست.
در فیلم چند تا اینسرت تو ذوقزننده وجود دارد که کمی هم در سالن واکنشبرانگیز بود. مثلا وقتی امیر دستش را با قوطی رانی میبرد یا وقتی مانی از علاقهاش به آیدا حرف میزند و کات میشود به بکگراند لپتاپش که عکس آیدا روی آن است. فکر نمیکنی بعضی از این تاکیدها زیادی است؟
بستگی دارد درباره چه مخاطبی حرف میزنی. ما بعد از اکران جشنواره مثلا صحبت کردیم آن پلان قوطی رانی را دربیاوریم. مشکلی هم نبود ولی خیلیها خوششان آمده بود. ما نظرسنجی کردیم. از یکسری آدم پرسیدیم و فیلم را دوباره نشان دادیم. حتی تاریخهای فیلم را مجبور شدیم بزنیم چون یکسری متوجه تغییر فصلها و زمان فیلم نشده بودند. ولی اکثریت از اینکه این حس با تاکید بیشتری بهشان گفته میشد، خوششان آمده بود. شما نمیتوانید همه را راضی کنید اما باید یک معدل بگیرید. همه آدمها را باید در نظر گرفت. خیلی از چیزهایی که در «هامون» یا «اجارهنشینها» میبینید اغراق زیادی دارد اما مهرجویی معدل مخاطبش را میگیرد و این کار درستی است.
درباره استفاده از ستارهها حرف بزنیم. اینکه چقدر شیمی مهناز افشار و بهرام رادان بعد از این همه سال خوب از کار درآمده است و اینکه فکر نمیکنید هدیه تهرانی از نظر سنی به بقیه کاراکترها نمیخورد و منطق داستان را خراب کرده؟درباره مهران مدیری هم میشود گفت با اینکه تلاش زیادی کرده تا نقش را خوب از کار دربیاورد که بهنظرم موفق هم شده ولی برای خیلی از تماشاگران مدیری همچنان همان کلیشههای قدیم را دارد. آکسانهایش روی کلمات بلافاصله مخاطب را یاد مدیری آثار کمدی خودش میاندازد. نگران این خطر نبودید؟
در مورد ستارههای اصلی باید بگویم که هم بهرام رادان و هم مهناز افشار بازیگران باهوشی هستند. سالها از وقتی که روبهروی هم بازی کرده بودند گذشته بود و هر دویشان دو کاراکتر کاملا متفاوت شده بودند. افشار اولین فیلم غیرتجاری که بازی کرد «چه کسی امیر را کشت» بود و بعد از آن فیلم بود که از جرگه بازیگران تجاری خارج شد. رادان هم در تمام این سالها بعد از گرفتن دو سیمرغ بلورین و کار کردن با کارگردانان برجسته و بسیار گزیده کار کردن، شخصیتش با اولین فیلمی که بازی کرده بود کاملا متفاوت شده است. بعد از سالها هر دو دوست داشتند که در هیبت جدیدشان جلوی هم بازی کنند. برای خودشان هم خیلی جذاب بود. در مورد انتخاب خانم تهرانی باید بگویم که ایشان چند سال بود فیلم بازی نکرده بودند.
ما باید برای این رابطه عاشقانه بین امیر و نازلی بازیگری را انتخاب میکردیم که آنقدر برای تماشاگر وجه ستارهای داشته باشد که باور کند امیر، ممکن است شیرین را بهخاطر او رها کند. کاراکتر استاد هم باید آنقدر جذاب میبود که تماشاگر باور کند ممکن است شیرین همسر جوانش را بگذارد و با او برود و خب مهران مدیری میان مردم محبوبیت زیادی دارد و به معنای واقعی کلمه یک سوپراستار است. ما در دهه ۶۰ دچار فقر ستاره بودیم چون سیستم سینمای ایران نمیخواست ستارهپروری کند. درنتیجه بازیگران خوشتیپی که از آن دهه باقی ماندهاند خیلی اندکند. ما هم درست دنبال بازیگر میانسال خوشتیپ بودیم و مهران این جذابیت را داشت. آخرین نقشی که ما بازیگرش را انتخاب کردیم استاد دانشگاه و مهران مدیری بود.
کار واقعا سختی بود. ما از مهران مدیری نمیخواستیم که بیاید و دور از خودش را بازی کند و کلیشه خودش را بشکند. ما میخواستیم یک نقش جدی بازی کند ولی همچنان مهران مدیری باشد. همانطور که رضا کیانیان در همه فیلمهایش کیانیان است و خسرو شکیبایی در همه نقشهایش خسرو شکیبایی بود ولی نقشهای متفاوتی را بازی کرد. اینجا هم مهران مدیری است که نقش متفاوتی را بازی میکند. من سعی میکنم به عنوان کارگردان همیشه بهترین توانایی بازیگرم را جلوی دوربین بیاورم. از او نمیخواهم ادای من را دربیاورد یا کس دیگری باشد.
در فیلم ساختمانی نیمهکاره داریم که اوضاعش به هم ریخته است. میتوان آن را مقیاس کوچکی از جامعه تفسیر کرد. یا قندی که در آب حل میشود و آشوبی که کمکم به راه میافتد. چقدر موافقی که با نماهای فیلمت به صورت کشف و تفسیر نمادها برخورد شود؟
خیلی اینها را نماد نمیدانم. فیلمهای سمبولیستی آثار دیگری هستند که مثلا در آنها عینک یعنی فلان. ما بیشتر سعی کردیم که سکانسهای سینمایی را طراحی کنیم. این بیشتر بحث یک درک تصویری است و نه یک نماد. ما سعی کردیم در فیلم لحظات سینمایی درست کنیم و همه این مثالهایی که زدی سکانسهای سینمایی است که اگر خوب تعریف شود میتواند درک تصویری به تماشاگر بدهد. بعد خود تماشاگر میتواند از آن درک تصویری برداشت کند. اما «پل چوبی» به هیچعنوان سمبولیستی نیست و حرفش را به وضوح میزند. گرچه حتما به تعداد تماشاگرهایش میتواند درکهای متفاوتی از آن برداشت شود.
برای تمام شدن بحث درباره موضعگیری حوزه هنری نسبت به «پل چوبی» بگویید. حداقل چهار فیلم از شش فیلمی که حوزه هنری آنها را تحریم کرده آثاری هستند که دقیقا زمان و مکان دارند و خنثی نیستند. آندره ژید جملهای دارد که خیلی وصف حال «پل چوبی» و تعدادی دیگر از این آثار تحریمی است. میگوید: «اصلا معقولانه نیست که هنر در تضاد با زندگی قرار بگیرد. به کمک زندگی است که میشود اثر هنری پدید آورد.» انگار حوزه هنری اصلا با این برداشت موافق نیست.
حوزه هنری در یک اقدام خیلی بیسابقه شش فیلم را به عنوان لیست سیاه خودش با ارشاد اعلام کرد که متاسفانه یا خوشبختانه این فهرست لو رفت و مطبوعاتی شد. بعد از مطبوعاتی شدن این جریان ما سازندگان شش فیلم و تهیهکنندگانش تصمیم گرفتیم دور هم جمع بشویم. اتهامها و برچسبهای عجیب و غریبی به فیلم ما زدند. من فکر میکنم حوزه هنری بیشتر از هر چیزی دنبال یک سینمای خنثی و بفرموده است. ما باید بدانیم فرهنگ چیزی نیست که از یک ساختمان دربیاید. فرهنگ با دستورالعمل و بخشنامه درنمیآید. فرهنگ آن چیزی است که بین مردم جاری و ساری است و حوزه هنری امروز رابطه خودش را به طور کامل با مردم قطع کرده است و نه با فیلمها. این یک ماجرای ۱۰۰درصد سیاسی یک عده مدیران میانی جاهطلب است. برای اینکه در سطح کلان در سازمان تبلیغات اسلامی با مذاکراتی که بعدا تهیهکنندهها کردند خود روسای سازمان تبلیغات اسلامی مشکلی با فیلمها نداشتند.
مشکل چند مدیر میانی هستند که اصلا صبغه فرهنگیشان معلوم نیست. ندیم بادمجان بودند و میخواستند به جاهای دیگری پاسخ بدهند و خودشان را با این جریان در بین مقامات مطرح کنند و شاید پستهای بالاتری بگیرند. اما آن چیزی که واقعا بین مردم وجود داشت این بود که واقعا از این فیلمها استقبال کردند. یکی از همین مدیران حوزه هنری به تهیهکننده ما گفته بود که من نه روزنامهها را میخوانم و نه تلویزیون نگاه میکنم و نه فیلم. ما به جای دیگری پاسخگو هستیم. خب این خیلی بد است که روزنامه نمیخوانند. باید بخوانند و ببینند. باید دانشتان را افزایش بدهید و بعد قطعا آدم دیگری میشوید. آنها میگویند حتی ما حاضریم فیلمهایی را در سینماهایمان اکران کنیم که کاری نمیکند تا به اهدافمان برسیم. خب وقتی سالن خالی است شما چطور میتوانید به اهدافتان دست پیدا کنید؟ یاد بگیرید که لااقل فیلمهای جذابتری بسازید. با انگ زدن به دیگران و فرافکنی و حتی تهدید به برخوردهای امنیتی به نتیجه نمیرسید.
جشن اکران شش فیلم تحریمی حوزههنری با به نمایش درآمدن «پل چوبی» آخرین فیلم به جا مانده از میان این شش فیلم در موزه سینما برگزار شد. در این جشن تهیهکنندگان و سازندگان هر شش فیلم تحریمی به جز عبدالرضا کاهانی سازنده «بیخود و بیجهت» حضور داشتند. همچنین ستارههای سینما چون مهناز افشار، بازیگر دو فیلم «پل چوبی» و «برف روی کاجها» و مهراوه شریفینیا و چهرههای مهم سینما از جمله علی معلم، ابوالحسن داوودی، علیرضا رییسیان و عزیزالله حمیدنژاد هم در کنار سازندگان فیلمهای تحریمی حضور یافتند. پیش از نمایش آخرین فیلم تحریمی، «پل چوبی»، بیانیه سازندگان این شش فیلم توسط مهدی کرمپور خوانده شد و خواستههای آنان از جمله استعفای دستهجمعی آمران و مشاوران این تحریم در حوزه هنری، کنارهگیری مدیران و مسئولان صنفی که در قبال این تحریم سکوت کردند و درخواست درباره گرفتن سینماهای تحت مدیریت حوزه هنری از این سازمان بیان شد. همچنین آنها از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت سینمایی تقاضا کردند که پرونده شکایت آنها علیه حوزه هنری بهخاطر ضررهایی که متوجه فیلمهایشان شده است، بازگشایی شود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست