جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

می اندیشم پس هستم مروری بر دكارت و فلسفه او


رنه دكارت علاوه بر فیلسوف از ریاضیدانان و فیزیكدانان بزرگ عصر رنسانس نیز بوده است, طوریكه او را پدر هندسه تحلیلی نیز نامیده اند

رنه دكارت علاوه بر فیلسوف از ریاضیدانان و فیزیكدانان بزرگ عصر رنسانس نیز بوده است، طوریكه او را پدر هندسه تحلیلی نیز نامیده اند. او در ۳۱ مارس ۱۵۹۶ در فرانسه به دنیا آمد و پس از طی دوره تحصیلی هشت ساله در بیست سالگی به جهان گردی پرداخت و از آن پس به قول خودش كوشید در پی خرد برود. از این رو به ارتش هلند پیوست و به جنگ رفت و بدین ترتیب اوقاتی از عمر را در قسمتهای گوناگون اروپا گذراند در ۱۶۲۹ باز هم روانه هلند شد و نزدیك بیست سال در آنجا و در آرامش به تحقیقات خود پرداخت. تحقیقات دكارت بیشتر تجربه و تفكر شخصی بود، او كمتر از كتاب و نوشته استفاده می كرد و این ما را یاد سقراط می اندازد كه در كوچه های آتن قدم می زد و با هر كس به بحث و فلسفه می پرداخت و هیچ گاه چیزی از خود ننوشت!

دكارت در سپتامبر ۱۶۴۹ به دعوت ملكه سوئد برای تعلیم فلسفه خویش به دربار وی در استكهلم رفت اما شرایط آب و هوا و همینطور نوع زندگی كه دكارت به آن عادت نداشت او را به بیماری ذات الریه مبتلا ساخت و در ۱۱ فوریه ۱۶۵۰ در همان جا در گذشت.عصری كه دكارت در آن می زیست به عصر شكاكیت نیز معروف می باشد و نمایان است كه "شك" نه تنها اعتقادات دینی را متزلزل می كند بلكه آسایش و آرامش زندگی را نیز مختل می كند. دكارت نیز كه به دیانت مسیحی معتقد و به گفته خودش وجود خداوند را همچون قضایای ریاضی بدیهی می دانست برای بر انداختن شكاكیت و رهانیدن اعتقادات و علوم از چنگال شك به تاسیس فلسفه جدیدی پرداخت، بمین خاطر او را پدر فلسفه نو نیز نامیده اند.

او همانند ارشمیدس كه معتقد بود: "برای اینكه بتواند كره خاكی را از جا بر كند و به مكان دیگر منتقل كند تنها نیازمند یك نقطه ثابت و ساكن بود"، به دنبال نقطه ای ثابت می گشت تا بر آن تكیه كند. از اینرو دكارت می گوید: "در ابتدا باید به همه چیز شك كرد" او نمی خواست قدم اول و پایه بنا را بر جای سست قرار دهد. و در ادامه این شك او از این هم فراتر می رود و می گوید: "حتی به حواسمان نیز نمی توانیم اعتماد كنیم، حواسمان ممكن است ما را بفریبند." اما در این میان تنها چیزی كه برای او مسلم بود همین شك كردن او بود. این شك تنها چیزی بود كه او یقین داشت و وقتی شك می كند، حتما می اندیشد و چون می اندیشد حتما موجودی اندیشنده است! و یا به گفته خود او: "می اندیشم، پس هستم". او می گوید: وقتی من حكم می كنم كه شیئی هست یا موجود است چرا كه آنها را می بینم، قطعا با بداهت بیشتری لازم می آید كه خود من كه شی را میبینم، وجود داشته باشم چون ممكن است آنچه من می بینم در واقع آن شی نباشد، همچنان كه ممكن است من حتی چشمی نداشته باشم كه چیزی را ببیند ولی محال است وقتی می بینم یا فكر می كنم كه می بینم (فرقی نمی كند) خود من كه فكر می كنم معدوم باشم."

او این نقطه ثابت را بدست آورده بود و در ادامه از این نقطه پیش تر می رود و به اثبات و جود خداوند، تجرد نفس، بیان ماهیت خطا، بیان ماهیت ماده و به اثبات عالم خارج می پردازد، كه اینها همه در رساله تاملات او جمع آوری شده است.

تاملات نه تنها بهترین اثر دكارت بلكه بهترین و مهمترین اثر قرن هفدهم به شمار آورد.

وجود خدا در نظر دكارت همانند " هر كه اندیشید پس هست" خود - بدیهی بود. او می گفت: تصور وجود كامل را همه ما داریم و لازمه چنین تصوری آن است كه باید وجود كاملی وجود داشته باشد چون وجود كامل اگر وجود نمی داشت كامل نمی بود، در ضمن اگر وجود كاملی در میان نبود تصور آن نیز به ذهنمان راه نمی یافت! به گفته دكارت تصور خدا در ذات ماست. این تصور از وقتی كه بدنیا می آییم و مثل علامتی كه سازنده روی فرآورده خود می گذارد بر ما نقش شده است. چرا كه تصور كمال از انسان بی كمال ممكن نیست!

مهدی سامان پور