جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

شقه هایی برای این زمان


شقه هایی برای این زمان

درباره نمایشگاه نقاشی های حسین ماهر در گالری اعتماد

شائیم سوتین در «شقه گوشت» تمامی نگون بختی خود و دیگر هم پالکی هایش، موریس اوتریو و آمدئو مودیلیانی را یافت، تا او باشد که برخلاف مودیلیانی که ستایش گر زیبایی پیکره ها بود، تمامی رنج و عذاب آن سال های سخت گذشته در بلوار مونمارتر را برای ابد، برای ما، تصویر کند.

اما این تنها سوتین نبود که دورافتادگی اش از میهن، فقر و مرارت زیستن به مثابه یک اقلیت را در چنین تصوری از پیکره شقه شده گاو دید که در همان سال ها، اکون شیله، نابغه دیر کشف شده اتریشی، نه فقط از پیکره هایش برای تصویر کردن تمامی رنج هایش که برای رسم تمامی رنج های انسانی استفاده کرد. هر پیکره شیله بیشتر هراس آور است تا شهوت انگیز، بیشتر رعب انگیز است تا غمگین. هر پیکره او تصویرگر مالیخولیای اوست و تصویرگر ذهن بیمارش، ذهن بیمار ما.

ولی جادوی پیکره از کهن ترین روزگاران، انسان را مسخر کرده بود. از نخستین اجداد ما که «دیدن» را کشف کردند و معصومانه کشف شان را بر دیواره های غارها تصویر کردند تا اسلاف مدرن شان پیکره انسان، منظر هر هنرمند را افسون کرد، تا هر کس آلام یا عشق اش، سرخوشی یا سرخوردگی اش را در پرهیب انسانی تصویر کند. حتی سوبوتا نیز نتوانست از این لذت برکنار باشد. او نتوانست به مانند دیگران کتاب تشریح اش را با عکس ها، به شیوه مرسوم معاصر در طراحی و اجرای کتب تشریح، بنویسد که برخلاف دیگران، او کل اندام، امعا و احشا را نقاشی کرد.

او هنرمند نبود ولی به مثابه ایشان، پیکره انسان را، تک تک امعا و احشای انسانی را ستایش می کرد و چه چیز بهتر از تصویر کردن چیره دستانه این عشق، این ستایش، حتی به صورت یک کتاب علمی برای آموزش علم تشریح به دانشجویان پزشکی. هر پیکره ماهی در جدیدترین نمایشگاه نقاشی های حسین ماهر، او را از آثار نخستین اش از سرخوشی ستایش گرانه پیکره های کشیده اش و آن جهان پاستورال دورتر می کند. هر چند او پیشتر، همواره تصویرگر ستایش اش از پیکره بود ولی هر چه به عقب تر بگردیم خوی مودیلیانی غالب است و حال اینجا، در آخرین نمایشگاهش، او هر چند هنوز تصویرگر پیکره هاست ولی انگار، اینجا سوبوتای چیره دست که می خواست تمامی توان اش را در تصویر کردن دقیق انسان به ما نشان دهد با خوی شیله یا سوتین ترکیب شده است.

شاید، به خاطر زمانه باشد؛ حتماً هست، که اینچنین پیکره های شقه شده ماهی ها که تمامی سطوح بوم های اکثراً بزرگ را فرا گرفته اند، اینچنین نهیب مان می زند. اینچنین است که زمانه هر پیکره ماهی را به امعا و احشا تقسیم می کند، چنانچه حتی بومی، یکسره، تبدیل به احشای داخلی پیکره ماهی ها می شود، که در ابعادی عظیم (۱۸۰ در ۱۸۰ سانتی متر) بر دیوار گالری است. دو تابلوی تک رنگ، مشخصاً به اتاق تشریح یا چیزی شبیه آن ارجاع مان می دهد با خونابه ریخته ماهیان شقه شده، و چند تابلو با ابعاد مشابه (۱۰۰ در ۷۰ سانتی متر) همان پیکره ماهیان است، بی سر و دم که با خطوط فراوان و عصبی و تیز تصویر شده اند که یادآور کتب تشریح است. غلبه رنگی عمدتاً با رنگ های گرم است، حتی در یکی از دو اثر که دو پیکره نهاده شده بر سطحی سفید، سینک ظرفشویی؟ باز شتک های رنگی خون مانند در میانه دو پیکره دیده می شود، که در بالا به آن اشاره شد.

در این مجموعه هر خط، غلبه رنگ های طیف قرمز ما را شدیدتر به هیاکل شیله یا شقه گوشت سوتین نزدیک می کند. حتی در بومی که سر ماهی بر زمین افتاد و جای خالی اش هنوز با خطوطی کم رنگ بر بالای پیکره هست، سبعیت یا خشونت وارد آمده از منظر نقاش را بر این پیکره ها تصویر می کند. حتی آنجا که در بوم عظیم مقابل امعا و احشای ماهیان هستیم تصورمان بیشتر به مواجهه با اکسپرسیونیسمی از جنس پالاک نزدیک می شود تا واقع نمایی از جنس سوبوتا. همان که سوتین در شقه گوشت دیده بود یا شیله در هر پیکره هولناک معوج انسانی اش. اینجا روح سوتین در پیکره های تشریح شده ماهیان است.

به یاد داشته باشیم که مسیح با یک ماهی و پنج قرص نان جمعی را طعام داد. به یاد داشته باشیم که ماهی یونس را خورد و باز به یاد داشته باشیم که برای هرمان ملویل نهنگ سفید تصوری از شهر بود؛ تصوری که ریشه در لویاتان کتاب مقدس دارد، همان که عنوان کتاب سرجان میلز شد در رثای جامعه مدرن. ماهی با همه این وجوه چندگانه اش در اینجا مقابل چشمان مان سلاخی شده است. در اینجا آلام، رنج ها و پیکره هایی اینچنین تحت خشونت واقع شده تصویر شده اند. از اینجا دیگر پیکر نه شور ستایش گرانه مودیلیانی را دارد نه نگون بختی رمانتیک سوتین را که این بار انگار شیله است که از منظر یک موبوتا فریاد می زند.

در اواخر دهه ۱۹۶۰ بعد از سوء قصد به جان اندی وارهول او تحت عمل جراحی قرار گرفت. ریچارد اودن عکاس افسانه یی هم دوره اش برای تصویر کردن اندی وارهول نه به سراغ چهره که به سراغ شکم دریده اش رفت تا با این تصویر تمامی خشونت عصری پرآشوب را در یک تصویر جاودانه کند. گاه می توان یک دهه، یک عصر، یک دوره و زمانه یی با تمام خشونت و شقاوتش را تنها با یک تصویر ابدی کرد. کاری که اودن کرد، کاری که سوتین کرد و آنچه سوتین به آن دست یافت. هر عصری مودیلیانی دارد که ستایشش می کند و سوتین که تصویرگر خشونتش باشد، این روزها انگار خوی سوتین است، خوی شیله است که تظاهر می کند.

حافظ روحانی