سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
در قلمرو «مهران مدیری»
![در قلمرو «مهران مدیری»](/web/imgs/16/149/qdkkv1.jpeg)
«و در این هیاهوی عظیم، آخرین جمله او را دوباره شنیدم که میگفت: من همیشه یک بازی به تو بدهکارم...مطمئنم در بهشت، روزی با او کار خواهم کرد.احتمالا در یک تئاتر مشترک که آنجا دیگر، حوصله دارد، حالش خوب است و غمگین نیست.»
این دل نوشتهای است از مهران مدیری درباره خسرو شکیبایی. همان که دیگر غمگین نیست، همانی که با همه فریادهایش ساکن صحرای سکوت شد... شکیبایی که در یادهایمان هست تا همیشه...
واما نگارنده این نوشته دلنشین،همان جوان سریال باغ گیلاس است که در حال و هوای باغ آن روزگاران باقی نماند و جوانههایی نو آفرید. فال و تقدیرش گویی رقم خورده بود برای تولد لبخندهای گم شده... به آینده میاندیشید درست مثل اکنون که به فردا میاندیشد، در یک جا و یک زمان نمیماند و با هر حرکت این کره خاکی، او نیز به دنبال خلقی تازه است.
او خالق خنده است؛خنده بر لبان مردمانی که خشتهایشان چنان چیده شده که سخت میخندند، قصه او فقط طنز و کمدی کار کردن نبود، قصه او غصه مردم بود، سکوتش نشان از اندیشه است. میاندیشد که چگونه بخنداند... حالا در اندیشه کار جدیدی است. این روزها میخواهد بگوید «شوخی کردم».
بسیاری از آدمها در ارتفاع که باشند، از آن بالا دیگران را طور دیگری میبینند، اما مدیری آن بالا هم که باشد، همه را به یک چشم میبیند. از نیمه آخرین ماه فصل گرما لشکر هنرمندان مدیری در ارتفاعات بلوار ارتش دور هم جمع شدند تا خاطره بسازند. فصل خزان تازه آغاز شده، هوای دل انگیز صبح پاییزی و آفتاب زیبا همراهم شدند تا روزی به یاد ماندنی را در محل فیلمبرداری سریال جدید مهران مدیری با نام «شوخی کردم» سپری کنم. محل قرار ساختمانی قلعه مانند بود که نامش را گذاشتم قلعه شوخی ها.
● سفر به قلعه شوخی ها
نمای خارجی ساختمان نشانی از وسعتش ندارد اما وقتی داخل میشوم، دلیل انتخاب آن را میفهمم. وسعت این ساختمان آنقدر هست که یک گروه حرفهای بتواند در آرامش و با فراغ بال کار کند. در ورودم اولین چیزی که نظرم را جلب میکند راهنمای طبقات نصب شده در کنار آسانسور است. تابلو نشان میدهد که هر کدام از گروهها از جمله نویسندگان، کارگردانی، روابط عمومی، گریم، صحنه و لباس و.... در کدام طبقه هستند.
از اتاق روابط عمومی به همراه وفا ملکزاده مدیر روابط عمومی سریال بازدید از بخشهای مختلف ساختمان را شروع میکنم. کمکم ظهر شده و وقت ناهار است. در اتاق گریم گروه مشغول گریم بازیگران از جمله سحر زکریا است. قرارمان برای گفتوگو با او به بعد از کارش موکول میشود. طبقه سوم قلعه شوخیها اتاق تدوین و تهیهکننده و کارگردان است. صدای الیکا عبدالرزاقی را میشنوم و پس از رسیدن به میز تدوین متوجه میشوم تدوینگر در حال کار روی سکانسی از او است.
پس از اتاق تدوین نزدیک به اتاق مهران مدیری -که در این سریال علاوه بر بازیگری، تهیه کنندگی و کارگردانی، طراحی صحنه و لباس را هم انجام میدهد- شاهد یک تصویر زیبا بودم. چشم چرخاندم و تهران را از آن ارتفاع دیدم. در این لحظه از خودم پرسیدم مرد طنزپرداز وقتی از این نقطه به شهرش مینگرد به چه میاندیشد؟
ساختمان به شکل دایره است و پس از یک دور زدن سحر ذکریا را در اتاق بازیگران میبینم. میگوید: «همیشه کار با آقای مدیری مثل هر کار دیگری برایم تجربه تازه است.کار طنز را با او شروع کردم و اگر هم بخواهم ادامه بدهم فقط در آثار آقای مدیری حضور پیدا میکنم. چون طنز را به خوبی میشناسد، خودش بازیگر بسیار خوبی است و میتواند بازیگرها را به درستی هدایت کند.»
زکریا ادامه میدهد: «همیشه از همکاری با او خاطره خوش داشتهام. در کارهایش آرامش و سکوتی بوده که در کارهای دیگر دیده نمیشود. به نظرم فامیلیاش با مدیر و مدبر بودنش مطابقت دارد.» میگوید: « اکثر بازیگرانی که از گذشته با آقای مدیری کار کردهاند دور هم جمع شدهاند. حدود ۶۰ بازیگر داریم و سریال هم در فضای امروز و درباره دغدغههای جامعه امروز است. یقین دارم کار خوبی میشود.»
از زکریا میپرسم به نظرش چقدر از توانایی خانمهای بازیگر در عرصه طنز استفاده میشود. پاسخ میدهد: « در سریالهای طنز خانمها در حاشیه قرار دارند. همیشه گلهام این است که متنهای خوب برای آقایان نوشته میشود. برای همین دست خانمها بسته است و آنها نمیتوانند همه توانایی و استعدادشان را نشان دهند. حتی در کارهای جدی هم این مشکل وجود دارد و از همه توان بازیگران خانم استفاده نمیشود. اما در طنز بیشتر اتفاق میافتد.»
اگرچه کارهای ابتدایی مدیری که بسیار هم ماندگار شدند آیتمی بودند اما چند سالی بود که به این شکل کار نمیکرد و حالا بزرگترین تفاوت «شوخی کردم» نسبت به کارهای اخیرش آیتم محور بودن آن است. برای پرس و جو درباره این نوع کار به سراغ تیم نویسندگان میروم. اتاق نویسندگان انتهای راهروی طبقه دوم است. خشایار الوند، امیرمهدی ژوله، حمید برزگر و الهه زارعنژاد تیم نویسندگان سریال را تشکیل میدهند.
وارد اتاقشان میشوم، تابلویی را میبینم که نام آیتمهای ثابت سریال روی آن نگاشته شده و روبهروی هر آیتم اسم نویسنده آن نیز به چشم میخورد. جالب اینجاست نام مهران مدیری هم در مقابل یکی از آیتمها نوشته شده است.
با نویسندهها دور یک میز مینشینیم و از شوخی کردم سخن میگوییم. اولین سؤالم درباره فضای آیتم نویسی است. ژوله میگوید: « تعدادی سوژه انتخاب کردم که در هر قسمت یک موضوع دستمایه کار شود. ابتدا چرخشی مینوشتیم اما آقای مدیری پیشنهاد کردند از مجموعه چهار به بعد هر آیتم محصول کار یک نویسنده باشد. اگر برای یک قسمت ۲۰ آیتم احتیاج داریم ما ۳۰ آیتم مینویسیم و آقای مدیری از بین آنها انتخاب میکند. »
الهه زارعنژاد به تازگی به این جمع اضافه شده است. او نحوه ملحق شدنش را به گروه اینگونه توصیف میکند: « من از قهوه تلخ همکاریام را شروع کردم.در آن سریال دستیار کارگردان بودم. با آقایان الوند و ژوله آنجا آشنا شدم. در سریال فراموشی با آقای ژوله همکاری کردم و بعد هم در ویلای من به عنوان دستیار نویسندگان بودم و در این سریال همکاری بهطور جدیتر شکل گرفت. من قبلاً هم بهطور انفرادی کار کردهام اما جذابیت این همکاری، بودن در کنار آقای الوند و ژوله است چون به عنوان نویسندههای حرفهای به من لطف و توجه کردند و اجازه دادند کنارشان باشم و این برایم خوشایند است.
خشایار الوند طی سالهای گذشته یار ثابت کارهای مدیری بوده است. او گفت: برادرم سیروس میگوید تو باید نام فامیلت را عوض کنی بگذاری خشایار مدیری! آنقدر که سالها با مدیری همکاری داشتی.« من آیتم کار نکرده بودم. ساختار آیتم با همه کارهای نوشتاری برای تصویر فرق میکند. گاهی فقط یک جمله کافی است یک آیتم خیلی خوب شکل بگیرد، گاهی لازم است کاملاً مطابق با فیلمنامه ضبط شود تا خوب از آب دربیاید و...خوشبختانه آقای مدیری خودش تخصص بالایی در آیتم دارد و ما آنقدر با هم کار کردیم که شناخت خوبی از هم داریم.»
سؤال بعدیام این بود. با این حجم کار رسانهای و مخاطبی که به صدها شبکه تلویزیونی برای تماشای سریال دسترسی دارد آیتم چقدر جواب میدهد؟ حمید برزگر که در کارهای آیتمی با مدیری همکاری داشته و تخصص خوبی در این زمینه دارد، میگوید: « در فضای رسانهای کنونی باید دید کیفیت دیگر آثار در حال پخش چگونه است. مزیت آیتم نسبت به کارهای داستانی این است که لازم نیست دنبالکننده داستان باشند، از هر قسمتی که مایل باشند میتوانند کار را تماشا کنند. فکر میکنم الان شرایط مناسبی برای تولید آیتم است و تصمیم هوشمندانهای گرفته شد. بحث را خشایار الوند اینگونه ادامه میدهد :آیتم مثل فست فود میماند. سریع درست میشود و سریع هم هضم میشود. یکی از مشکلات تمام سریالهای شبکه نمایش خانگی عدم پیگیری تماشاگر است از جایی که وقفه در پخش میافتد. به دلایل مختلف چنین مشکلی پیش میآید. این روزها به دلیل شرایط زندگی به سختی میشود یک سریال را دنبال کرد و تلویزیون چند بار کارها را تکرار میکند تا همه بتوانند سریال مورد علاقه شان را دنبال کنند. خوشبختانه اینجا آیتم است. هر فرد از هر قسمتی کار را تماشا کند، میتواند مخاطب اثر باشد. ما بر اساس تجربه قهوه تلخ و ویلای من به آیتم رسیدیم. نکته دیگر اینکه آیتم دست کم گرفته شده است هنوز طرفداران آقای مدیری سریالهای آیتمی او را خاطرشان هست. متاسفانه الان با بودجه ضعیف کارهای اینچنینی در تلویزیون ساخته میشود. ما سعی کردیم به آیتم تشخص بدهیم. آن را دست کم نگیریم و به مخاطب احترام بگذاریم.
از زارعنژاد میپرسم طبق شنیده هایم قرار است شوخی کردم نقد سیاسی اجتماعی هم باشد و او میگوید: « بله. آقای مدیری معتقد هستند حالا که پس از سالها کار آیتمی میسازند اثرشان لایههای سیاسی، اجتماعی و نگاه نقادانه هم داشته باشد.»
حمید برزگر در گذشته در کارهای آیتمی مدیری و البته در دیگر سریال های آیتمی که ساخته شده، حضور داشته است. او تغییرات آیتم و البته شیوه کار مدیری را اینگونه توصیف میکند: «در گذشته آیتم با هزینه کم ساخته میشد. مثلاً دکورها ساده بودند. از نظر نگارش هم متفاوت شده است. در گذشته آیتمهای ما سادهتر بود اما حالا علاوه بر کمدی بودن باید حرفی هم برای گفتن داشته باشد. آقای مدیری هم طی این ۱۵ سال با تجربهتر شده است و با وسواس بیشتری هم کار میکند.»
● یک گروه همراه و همدل
پس از گفتوگو با نویسندگان به اتاق گریم میروم تا با مهرداد شکرآبی طراح چهره پردازی سریال به گفتوگو بنشینیم. مشغول کار روی یکی از صورتکها است. او طراحی چهره پردازی در «شوخی کردم» را در مقایسه با دیگر سریالهای مدیری سختتر میداند و میگوید: «شوخی کردم سریال آیتمی است و تعداد محدودی از آیتمها تکرار میشود که فقط درباره آنها گریم ثابتی داریم. معمولاً در کارها تست گریم میزنند و بعد طبق نظر کارگردان اگر ایرادی داشت، اصلاح میشود اما اینجا شخصیتها زیاد هستند و اکثر کاراکترها یک بار خلق میشوند. یعنی یک بازیگر چند نقش را ایفا میکند و باید با گریم به او در ایفای نقش کمک کرد.»
طراح گریم سریال شوخی کردم ادامه میدهد: «من از تجربه و اندوخته و خلاقیتم بهره گرفتم تا بهترین نتیجه را بگیریم. طبیعتاً در این میان امکان اشتباه هم بیشتر است چون فرصت اصلاح و رتوش کم است و از طرفی متنها روزانه دستمان میرسد و کاراکترهای مختلفی هم وجود دارد.»
پس از این گفتوگو دوباره به اتاق روابط عمومی برمیگردم. در حال گپ و گفت با اعضای گروه بودم که متوجه میشوم مدیری به طبقه دوم آمده و به اتاق نویسندگان رفته است. پس از بیرون آمدن از اتاق رو به دستیارش پوپک مظفری میگوید: «بریم خانم مظفری» و این یعنی شروع تصویربرداری. به همراهی گروه راهی محل اصلی فیلمبرداری میشویم.
این روزها در سینمای حرفهای لوکیشنها در سوله ساخته میشوند و در سریال شوخی کردم هم این اتفاق افتاده است. از ابتدای ورودم به لوکیشن متوجه نظم خاص گروه میشوم. اینجا همه چیز طبق روال منظمی پیش میرود.
حضور جوانان در گروه نظرم را جلب میکند و متوجه میشوم مدیری در این سریال بازیگران جوانی را به جامعه هنری معرفی خواهد کرد.
در سوله برای هر آیتم بخشی در نظر گرفته شده است. تقریباً در بخش انتهایی سوله آیتم اتاق عمل را میبینم که قرار است مدیری و زکریا در آن بازی کنند. او با وسواس و حساسیت خاص خودش صحنه را چک میکند. شوخی کردم با دو دوربین ضبط میشود. مدیری مشغول مشخص کردن جای دوربین است. کنارش میروم و پس از احوالپرسی میگویم همه منتظر یک ساعت خوش دیگر هستند. میگوید: «انشاالله همینطور باشد.» پس از مشخص شدن دوربینها و آماده شدن صحنه او را در گریم و لباس نقشی که قرار است بازی کند میبینم.
آیتم خندهداری است طوری که حتی اعضای گروه را هم به خنده میاندازد. پس از ضبط این آیتم گروه برای بخش بعدی خود را آماده میکنند. من هم به طبقه بالا میروم. در این فاصله حضور هنروران نظرم را جلب میکند. گویا قرار است برای آیتم بعدی جلوی دوربین بروند.
پوپک مظفری دستیار اول کارگردان و برنامهریز سریال است. او از سالها پیش با مهران مدیری همکاری داشته است البته این همکاری در قهوه تلخ شکل نگرفت. به اتاق گروه کارگردانی آمده که به سراغش میروم. مظفری با اشاره به اینکه از ۱۳ شهریور سریال را کلید زدهاند میگوید: « تاکنون ۲ بسته ۸۰ دقیقهای که شامل قسمتهای یک تا چهار است را آماده کردهایم. از سال ۷۹ با فیلم سینمایی توکیو بدون توقف همکاریام را با آقای مدیری شروع کردم که با پاورچین، جایزه بزرگ و شبهای برره ادامه پیدا کرد تا رسید به سریال ویلای من. وقتی در ویلای من برای چندمین بار این همکاری شکل گرفت احساس کردم دوباره به خانه برگشتم.در کارهای آقای مدیری آرامشی وجود دارد که چنین احساسی شکل میگیرد. »
به پوپک مظفری میگویم چون مهران مدیری علاوه بر بازیگری، کارگردانی و تهیه کنندگی را هم بر عهده دارد کارش سنگینتر است و طبیعتاً کار شما هم سختتر میشود. میگوید: « این همراهی است که هر دستیاری باید با کارگردانش داشته باشد. هر کارگردانی شیوه خودش را دارد که نیازمند همکاری دستیارش است.»
جواد رضویان هم از راه رسیده و پس از گریم به محل فیلمبرداری رفته است. من هم راهی سوله میشوم و سراغش را از عوامل صحنه میگیرم. او را با گریمی متفاوت میبینم . رضویان در پاورچین ایفاگر نقش داوود برره بود که هنوز در ذهنها مانده است. او از همکاری دوبارهاش با مدیری میگوید: «در این سالها خیلی دوست داشتم دوباره کنار هم باشیم و خوشبختانه پیش آمد. اتفاق خوبی است شاید دوباره احساس جوانی کنم. خاطرات خوبی از آن دوران دارم و امیدوارم این خاطرات خوب برای مردم هم تکرار شود.»
رضویان که طبق روال همه اعضای گروه در محل فیلمبرداری آهسته و آرام سخن میگوید، در پاسخ به این سؤال که تجربیات کارگردانیاش چقدر در بازیگری به کمکش میآید، میافزاید: «من در وهله اول نه خودم را خیلی بازیگر میدانم و نه کارگردان.جزو علاقهمندان این حرفه هستم. به نظرم به یدک کشیدن این عناوین وزنه سنگینی است البته تجربیات گذشته هم کمک میکند. دور هم جمع شدن دوباره بچهها کنار هم انگیزهها را مضاعف کرده است.اینجا خبری از کم فروشی نیست و همه هر آنچه در توان دارند ارائه میدهند. قرار گرفتن در چنین جمعی برایم لذت بخش است. وقتی چنین اسامی که دو دهه سعی کردهاند مردم را بخندانند کنار هم قرار میگیرد، توقع مخاطب بالا میرود و ما هم باید حواسمان را جمع کنیم کوچکترین اشتباهی اتفاق نیفتد. با کوچکترین کوتاهی ممکن است مخاطب ما را نبخشد. از این همکاری خوشحالم و امیدوارم خروجی کار در شأن مخاطب باشد.»
گروه همچنان مشغول آماده کردن صحنه برای آیتم بعدی هستند. قرار است آیتم بعدی را خود آقای کارگردان بنویسید و به همین دلیل برای رعایت تمرکزش هنگام نگارش، سکوت حرف اول را میزند.
در کنار این گروه آنقدر انرژی داشتم که کمتر از آسانسور استفاده میکردم. از پلهها بالا میروم و به محض رسیدن به طبقه دوم سیامک انصاری را میبینم.
● یاد گذشته
ضبطم را که در لوکیشن یار جدانشدنیام بود، روشن میکنم تا برایم از سریال بگوید. معتقد است با فضای تازهای روبهرو شده است و میگوید: « این فضا برایم با کارهای قبلی متفاوت است و حال و هوای متفاوتی دارد. درست است که ما ۶۰ بازیگر هر روز کنار هم نیستیم، اما بهصورت پراکنده یکدیگر را میبینیم و یادی هم از دوران قدیم میکنیم.»
در همین حین یوسف صیادی را میبینم که با پسرش آمده است. او از اهالی ساعت خوش است و میگوید: «شروع کارم با ساعت خوش بود که پس از آن هم کار آیتمی انجام دادم و با این سبک غریبه نیستم.»
حسی دوباره من را به لوکیشن میکشاند. گروه مشغول ضبط صحنهای جدید هستند. کمند امیرسلیمانی نیز از راه رسیده است. پس از این آیتم با کمند امیرسلیمانی به گفتوگو مینشینم. از او میپرسم تجربه چنین سریالی چگونه است؟ پاسخ میدهد: « جذاب و هیجان انگیز است. هنرپیشه وقتی سریال پیوسته بازی میکند به مرور با نقش عجین میشود، اما در چنین سریالی تا با نقش ارتباط برقرار میکنیم تمام میشود و باید نقش کاراکتر دیگری را ایفا کنیم. اینجا باید سرعت عمل و تمرکز بیشتری داشته باشیم تا در کوتاهترین فرصت بهترین نتیجه را از کار بگیریم.»
سکانس تمام شده و تعدادی از هنرورانی که در آن بازی داشتند به سمت مدیری میروند.
من هم به سراغش میروم اما فقط برای خداحافظی. از بدو ورودم میدانستم علی رغم احترامی که برای اهالی رسانه قائل است چندان اهل گفتوگو و مصاحبه نیست. با خود فکر کردم شاید وقتی دیگر، شاید در یک زمان مناسبتر بشود پای حرفهای این مرد طنزپرداز بنشینم و برایم از گذشته بگوید. از خاطرات ساعت خوش، پرواز ۵۷، نود شب، پاورچین و... بگوید؛ از خلوتی خیابانها زمان پخش شبهای برره بگوید. از موسیقی که بخشی از دنیای هنریاش را شکل داده و البته مرد هزار چهره. یادم میآید در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: « خودم نمیخواستم مسعود شست چی را بازی کنم اما تیم نویسندههایم گفتند فقط خودت باید بازی کنی.»
او بازیگر خوبی هم هست. در سری جدید قلب یخی با بازی در یک نقش جدی بخش مهمی از تواناییاش را نشان داد، شاید هم روی دیگرش را نشانمان داد، شاید هم آن کاراکتر بیشتر شبیه خودش باشد.
غرق در این افکار بودم که خودم را روبهرویش یافتم. خسته نباشیدم را به گرمی پاسخ داد. روزنامه آن روز را روی میزش گذاشتم. از تغییرات برایش گفتم و او هم گفت:حتماً روزنامهتان را میخوانم. این ایران را...
شباهنگام زمان بازگشت از قلعه شوخیها ساعت خوش را با خود مرور کردم و میاندیشم در کنار این گروه چقدر ساعات خوشی داشتم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست