شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تکمله ای بر صلح


تکمله ای بر صلح

تصوری در میان عامه رایج است که «صلح» را فاصله و وقفه ای میان درگیری ها به حساب می آورند بنظر می رسد که این تصور عمومی از «صلح», در ضمیر ناخودآگاه بشر به عنوان یک اصل نقش بسته است

تصوری در میان عامه رایج است که «صلح» را فاصله و وقفه‌ای میان درگیری‌ها به حساب می‌آورند. بنظر می‌رسد که این تصور عمومی از «صلح»، در ضمیر ناخودآگاه بشر به‌عنوان یک اصل نقش بسته است. بنابراین دیدگاه، "صلح" نتیجه پایان تعارض میان نیروهای مخالف و قطبی میان جوامع و ملل است. اما در واقع این باور رایج از"صلح"، سیکل مکرری از آغاز و پایان بلایای خشونت بار و سرکوبگرانه است. در این صلح، «ترس» کلید اصلی است. این صلح ِ ناکارآمد، در ذات خود ترس از نابودی دارد و این ترس بیشترین بخش تاریخ بشر را می‌سازد. طبعا چنین صلح مجعولی به کار کسانی که در اندیشه صلح واقعی هستند، نمی‌آید.

در واقع صلح واقعی، گزاره ای تسلیم پذیر و بی اراده و یا منفعل نیست که وابسته به چیز و کسی باشد. صلح واقعی پویاست، ضمن آن‌که در لفاف پویندگی و دینامیسم نیز محدود نمی‌شود. به‌عبارتی ، صلح واقعی، قدرت واقعی در مقابله با بی‌عدالتی‌ها، نابرابری‌ها و ایستادگی در برابر تجاوزات به حقوق ملت‌هاست.

زمانی از فیلسوفی خواستند تا از میان پرده‌های متعدد نقاشی که با موضوع «صلح» ترسیم شده بودند، بهترین پرده که معرف صلح باشد را انتخاب کند. از میان تمامی پرده‌ها، دو نقاشی نظر فیلسوف را به خود جلب کرد.

در یک پرده، نقاش دریاچه بی‌نهایت آرامی را به تصویر کشیده بود، آنچنان آرام که تصویر کوه‌های رفیع اطراف به وضوح در آب منعکس شده بود. بر فراز دریاچه، آسمان آبی با ابرهای اسفنجی درخشش داشت. بنظر می‌آمد حتی نسیم هم از میان درختان اطراف دریاچه عبور نمی‌کند. با دیدن آن شکی باقی نمی‌ماند که عالی‌ترین وجه تسمیه صلح؛ همین آرامش است.

پرده دوم نیز، کوه‌ها را ترسیم کرده بود. اما کوه‌هایی پر از پستی و بلندی و صخره‌های ناهموار و زمخت. بر فراز کوه‌ها نیز، هم‌چون پرده اولی، آسمان به تصویر کشیده شده بود. اما آسمانی با بارش شدید باران، به‌همراه رعدو برق. در اطراف کوه هم آبشاری غلتان، کف برآمده، آب خود را شلاقی درون حوضچه‌ای در دامنه کوه می‌ریخت. اصلا تصویر آرام و بی‌دغدغه‌ای نبود. درون این تلاطم، ناگهان چشم فیلسوف به بوته‌زار کوچکی در شکاف یک تخته سنگ بزرگ، در پشت آبشار افتاد. در این بوته‌زار پرنده مادری لانه خود را بنا کرده بود. در آن‌جا، در قلب آبشار خروشان و آسمان توفنده و بارانی، پرنده مادر با جوجه‌های خود درون لانه‌اش نشسته بود.

فیلسوف پرده دوم را انتخاب کرد و این‌گونه توضیح داد که " صلح واقعی بدان معنا نیست که در مکانی همهمه نباشد، مشکلات و سختی‌ها و یا سخت کوشی‌ها نباشد. صلح واقعی بدان معناست که اگر در میان همه‌ی آن سختی‌ها قرار بگیری، بایستی و هم‌چنان توان مقابله با دشواری‌ها را داشته باشی. این معنای صلح واقعی و منصفانه است."

المیرا مرادی

http://www.donyayema.info