چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

طلاق خاموش


طلاق خاموش

چرا چنین می‌شود چرا سکوت مانند مرگ در خانواده قدم می‌زند آیا مردان مقصرند که با خودخواهی توجهی به نیازها و انتظارات مادر خانواده یعنی هسته اصلی خانواده ندارند ؟ آیا پدران …

چرا چنین می‌شود چرا سکوت مانند مرگ در خانواده قدم می‌زند آیا مردان مقصرند که با خودخواهی توجهی به نیازها و انتظارات مادر خانواده یعنی هسته اصلی خانواده ندارند ؟ آیا پدران اگر خودخواه می‌نمایند در حقیقت خسته از کار بسیار و شرایط نامساعد اجتماعی و محیط کار خود هستند ؟ آیا زنان مقصرند که تصوری غیرواقعی از جایگاه مرد دارند و بر این باورند که گره همه مشکلات زندگی باید به دست مرد خانواده گشوده شود غافل از آن.

طلاق خاموش همان جدایی زن و مرد است با این تفاوت که آنان در یک خانه زندگی می‌کنند و از یک غذا می‌خورند ولی هیچ گونه تعهدی نسبت به یکدیگر ندارند در این میان ممکن است فرزندانی هم در خانه باشند ولی آنان می‌آموزند که مشکلاتشان را جداگانه برای پدر و مادر مطرح کنند . یکی از پیچیده‌ترین سؤال‌هایی که در باره طلاق خاموش مطرح می‌شود این است که چرا بسیاری از افراد در آغاز زندگی تفاهم کامل دارند اما پس از چند سال در لاک خود می‌روند و دیگر کاری به یکدیگر ندارند و یا چه عواملی باعث می‌شود که کانون یک خانواده به سوی تنهایی و بی‌تفاوتی سوق داده شود و اثرات منفی این‌گونه رفتارها بر فرزندان چیست ؟.

. بالاترین دلیل ازدواج انگیزه است بدین معنا که اگر زن و مرد تمایلات خود را در نظر نگیرند و تن به ازدواج دهند . سرانجام جز سردی و بی‌تفاوتی نخواهند دید ازدواج‌هایی که انگیزه آنان سالم نیست عبارتند از :

۱) گریز از تنهایی بدین معنی که زن یا مرد فقط برای رفع تنهایی تن به ازدواج می‌دهند .

۲) حرف مردم دیگران از آنان می‌پرسند چرا ازدواج نمی‌کنید .

۳) ازدواج‌هایی که برای مادیات و نیازمالی صورت می‌گیرد .

۴) ازدواج‌هایی که برای چشم و هم‌چشمی‌ با فامیل و دوستان صورت گرفته است .

۵) ازدواج‌هایی که برا غریزه مادیات یا به جای ماندن نسل صورت می‌گیرد .

۶) ازدواج‌های تحمیلی که زیر نفوذ پدر و مادر صورت می‌گیرد و در آن خواستن نقشی ندارد .

ازدواجی موفق است که زن و مرد به روان‌شناسی شخصیتی خود آگاه باشند ویژگی‌های همسر خود را بدانند و بپذیرند و در آخر این که با شناخت و آگاهی ازدواج کنند .

ازدواج هایی که زن یا مرد برای رهایی از محیط خانواده به ان تن میدهد .-۷

چهار عامل عمده را علت‌های اتفاق نیفتادن جدایی در این خانواده‌ها می توان ذکر کرد دلایل جدا نشدن زن و شوهر بسیار زیاد است که به چند مورد آن اشاره می‌کنیم :

۱) طلاق در جوامع سنتی مذموم است بنابر این اکثر خانواده‌ها تلاش می‌کنند این اتفاق نیفتدد ولی چون در فرآیند توسعه ، معمولاً سنت‌ها شکسته می‌شوند بنابراین هرچه جوامع به طرف پیشرفت برود ، قبح طلاق هم از میان می‌رود .

۲) زن و مرد نیاز به پشتوانه عاطفی دارند به خصوص زنان از این نظر تمایل بیشتری دارند که حامی و پشتیبان عاطفی داشته باشند و چون زن برخلاف مرد انتخاب شونده است درون خود این ترس را دارد که مبادا پس از طلاق تنها بماند ، سومین عامل که متأسفانه به ضرر زنان تمام می‌شود این است که زنان پس از جدایی از سوی جامعه و برخی افراد مورد بی‌حرمتی قرار می‌گیرند و همین عوامل است که زن برای ترس از روبه‌رو شدن با چنین حوادثی سعی می‌کند .

به زندگی ادامه دهد و جدا نشود و دلیل آخر نیز اهمیت دادن به حرف‌ها و سخنان اطرافیان است زن و مرد هرچه شناختشان نسبت به هم بیشتر باشد به نسخه‌هایی که دیگران می‌پیچند ، کمتر اهمیت می‌دهند.

غیر از این هستند خانواده‌هایی که از مهمترین عوامل جدا نشدنشان وجود فرزندان است چنین والدینی از اثرات منفی این شیوه زندگی بر فرزندانشان غافلند زیرا تغییر رفتار فرزندان در شکل‌های متفاوتی بروز پیدا می‌کند از اولین نشانه‌های منفی در فرزندان طلاق خاموش ، بی‌نشاطی ، افسردگی و بی‌حرکتی است افت تحصیلی و بی‌علاقگی به درس خواندن نیز از عوامل سکوت طولانی میان پدر و مادر است ، زیرا چنین فرزندانی به بی‌آیندگی و ترس از فردا کشیده می‌شوند باج‌گیری و رشوه‌خواری فرزندانی که پدر و مادرشان در سکوت رفتاری و گفتاری به سر می‌برند زیاد است زیرا آنان می‌آموزند با این شیوه و یا ریاکاری کار خود را پیش برند .

چنین والدینی نمی‌توانند تربیت یکسان ، منظم و دقیقی روی فرزندان داشته باشند و همین ناهماهنگی باعث کمبود مهر و محبت فرزندان و در نهایت لغزش آنان می‌شود آسیب‌شناسان اجتماعی ، سردرگمی فرزندان را از عمده‌ترین مسایل می‌دانند بدین‌صورت که فرزند می‌ماند حق را به پدر بدهد یا مادر ؟

چاره راه

دوست داشتن و عشق آموختی است و هر عشق احتیاج به مراقبت و توجه دارد بنابراین می‌توان به صراحت عنوان کرد قدم اول در بهبود وضعیت موجود اصلاح خویش است ، بدین‌صورت که اول خود را به درستی بشناسد و بر رفع نقاط ضعفش سعی کند هرچند این کار احتیاج به شجاعت فراوان دارد قدم دوم شناخت روحیات و حالات طرف مقابل ( همسر) است بدین معنی که ما با چه کسی زندگی می‌کنیم و او چه خصوصیاتی دارد و چه نیازهایی از سوی همسرش برآورده می‌شود .

طرفین هیچ‌گاه نباید تصور کنند قربانی شده‌اند زیرا بیشتر انسان‌ها فکر می‌کنند دیگران نمی‌گذارند ،‌ آنها خوشبخت باشند و هیچ تغییری را نمی‌پذیرند و در عوض مدام به سرزنش طرف مقابل خود می‌پردازند و می‌گویند اگر تو خوب بودی ما خوشبخت می‌شدیم ، در آخر باید گفت زن و مرد برای پایان دادن به جدایی خاموش باید اعمال و رفتاری را که در گذشته داشته‌اند فراموش کنند و راه جدیدی را پیش‌گیرند و با اندیشیدن به نیازهای عاطفی و جسمی یکدیگر زندگی ، شورنشاط را بازیابند.

http://wayoflife.blogfa.com