یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
ریشه ها و میوه های فرزندسالاری
این روزها وقتی با پدرها و مادرها صحبت میکنیم، اغلب این گلایه را میشنویم که روزگار ما روزگار فرزندسالاری است و در خانه حرف، حرف بچههاست و هرچه میگوییم، آنها باز کار خود را میکنند...
وقتی دور و بر خود را هم نگاه میکنیم، میبینیم حرف پدرهاو مادرها چندان هم بیراه نیست. انگار بچههای روزگار ما رییس خانوادههای خود هستند. بچهها از همان بچگی به پدر و مادر خود زور میگویند و حرف، همیشه حرف آنهاست اما چرا این وضع ایجاد شده است؟ این وضعیت چه عواقبی دارد؟ دکتر کتایون رازجویان، متخصص روانپزشکی کودک و نوجوان و استادیار دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتیبه این پرسشها پاسخ میدهد.
▪ آیا فرزندسالاری تعریف علمی و مشخصی در متون روانپزشکی دارد؟
نه، در کتابها و مقالههای علمی دنیا، مبحثی به نام فرزندسالاری با تعریفهایی که ما از آن داریم، وجود ندارد اما اگر بخواهیم این موضوع را با تعریفی در جامعه خود شرح دهیم، فرزندسالاری زمانی در یک خانواده شکل میگیرد که فرزندان مستقیم یا غیرمستقیم محور تصمیمگیریهای خانواده شوند. یعنی همه کارها با توجه به خواسته فرزندان و نیازهای آنها انجام میشود.
▪ آیا به وجود آمدن این شرایط در یک خانواده خوب است؟
اینکه یک خانواده تمام تصمیمگیریهای خود را بر مبنای خواستههای یک کودک خردسال انجام دهد، نمیتواند چندان مطلوب باشد. شاید ریشهیابی دلایل این رفتار بتواند خانوادهها را برای برخورد صحیح با این موقعیت آگاه کند.
▪ چه دلایلی؟
بسیاری از والدینی که اسیر این به اصطلاح فرزندسالاری هستند، در دوران کودکی و نوجوانی خود دچار ناکامیها و محدودیتهایی بودهاند که میخواهند آن را در فرزند خود جبران کنند. آنها تصور میکنند اگر تمام آنچه در دوران کودکی نداشتهاند برای فرزند خود جبران کنند، وضعیت بهتری خواهد داشت. برخی از پدرومادرها نیز در دوران کودکی ناکامی را تجربه نکردهاند با این حال نمیدانند چطور باید قدرت را در دست بگیرند و روشهای تربیتی را پیاده کنند. به این ترتیب زمام امور را به کودک میسپارند. برخی والدین نیز بر این باورند که در خانواده همه برابرند و باید دموکراسی کامل حکمفرما باشد و به این ترتیب بهتدریج حتی حق خود را نیز به فرزندان میدهند و نمونههای بسیار دیگر...
معمولا والدینی که آگاهی چندانی درباره تربیت فرزندان ندارند، در دو سوی افراط و تفریط به سر میبرند. در برخی از این والدین، تنها روش تربیتی شناخته شده، تنبیه است و نظر و طرز فکر کودک به هیچ وجه جایگاهی در تصمیمگیریهایشان ندارد. از سوی دیگر، در برخی خانوادهها نظر و نقش والدین در تصمیمگیریها دیده نمیشود و خودخواسته یا ناخودآگاه همه کارها را بر مبنای خواستههای فرزند خود انجام میدهند.
▪ آیا شرایط خانوادههای امروزی مثل تکفرزندی نیز در فرزندسالاری موثر است؟
بله، در این صورت امکان بروز این حالتها بیشتر است بهخصوص وقتی پدر و مادر مهارت تربیت کودک را نداشته باشند. اگر پدر و مادر مهارت فرزندپروری داشته باشند و بدانند از پاداش و تنبیه در چه مواقعی استفاده کنند، اگر توانایی «نه» گفتن در مواقع لازم را داشته باشند، بین تکفرزندی و چند فرزندی تفاوتی وجود نخواهد داشت. متاسفانه این مهارتها در بسیاری از والدین تکفرزند وجود ندارد و به همین دلیل پدر و مادر همواره نگران هستند فرزندشان که تنهاست، از چیزی ناراحت نشود و کمبودی نداشته باشد و درنتیجه در تربیت او دچار مشکل میشوند.
▪ این وضعیت چطور بروز میکند؟
کودکان بهطور طبیعی و از زمانی که محیط پیرامون خود را میشناسند، سعی میکنند پادشاه خانه باشند و جنگ قدرت را مستقیم و غیرمستقیم با پدر و مادر آغاز میکنند تا معلوم شود چه کسی رییس خانه است. مثلا پدر و مادر به فرزند خود میگویند باید ساعت ۹ شب بخوابد. کودک از این کار امتناع و گریه و لجبازی میکند و پدر و مادر اجازه میدهند هر ساعتی که خواست، بخوابد. این وضعیت غیرمستقیم کودک را به این سمت سوق میدهد که میتواند پدر و مادر خود را تحتتاثیر قرار دهد بنابراین کودک میآموزد با لجبازی و مقاومت میتواند رییس خانه باشد. وقتی کودک میداند که میتواند با تحتتاثیر قرار دادن والدین از طریق جملههایی مثل «شما مرا دوست ندارید»، «من خیلی تنهام»، «اصلا چرا مرا به دنیا آوردید» و... حرف خود را به کرسی بنشاند، این رفتار مدام در او تقویت میشود و این روند تا جایی ادامه پیدا میکند که والدین به مرور متوجه میشوند حرف آنها دیگر هیچ تاثیری بر فرزندشان ندارد.
▪ میتوان جلوی این اتفاق را گرفت؟
بله، اما به شرطی که والدین با آگاهی از موضوع و با دانش فرزندپروری قصد این کار را داشته باشند. ابتدا باید به والدین آموزش داده شود که چه برخوردی صحیح و چه برخوردی اشتباه است و در گام بعدی، مهارت فرزندپروری در آنها تقویت شود زیرا اغلب این مهارتها ذاتی نیست و باید از طریق آموزش به افراد منتقل شود. پدر و مادر باید بدانند کجا به فرزند خود جواب منفی و کجا جواب مثبت بدهند، بدانند چطور در تربیت کودک با هم هماهنگ باشند، آموزش ببینند که چگونه در تصمیمهای خود ثبات داشته باشند و...
فرزند در این شرایط با قوانین خانواده آشنا میشود و با اشراف به جایگاه خود میفهمد نقش او هم در خانواده مهم است ولی درنهایت تصمیم نهایی با والدین خواهد بود.
▪ این نوع تربیت، چه تاثیری در آینده کودک خواهد داشت؟
اغلب خانوادهها به دلیل اینکه نگران هستند با مخالفتهایشان، فرزندشان دچار مشکلات عاطفی و روانی شود، به تمام خواستههای وی تن میدهند در صورتی که نمیدانند این برخورد آنها چه تاثیر منفیای بر آینده فرزندشان خواهد داشت. کودکی که در طول زندگی خود «نه» نشنیده و محدودیتهای منطقی را تجربه نکرده باشد، مسوولیتپذیری را آموزش ندیده و فقط پاداش دریافت کرده باشد، وقتی در آینده وارد جامعه و با محیطی روبرو میشود که معادلههای منطقی خود را دارد و برای افراد محدودیت قائل میشوند، بدون شک در جامعه، در کار، با دوستان و خانواده دچار مشکلات فراوانی خواهد شد و حتی ممکن است جامعه او را طرد کند.
پیمان صفردوست
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست