دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
بحران برلین
در ۲۴ژوئن ۱۹۴۸ میلادی ارتش سرخ شوروی به بهانه تعمیر پلهای رودخانه «آلپ» عبور و مرور بزرگراهها و خطوط آهن و کانالهای بین برلین و آلمان غربی را متوقف کرد واولین بحران جنگ سرد به این خاطر در اروپارابطه غرب وشرق را تیره کرد.به همین مناسبت به ریشه یابی این بحران واهمیت تاریخی آن میپردازیم.
در مقالهای تحت عنوان جنگ سرد که در شنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۹ در این روزنامه درج کردیم، متذکر شدیم که متفقین طی کنفرانس یالتا از چهارم تا ۱۱ فوریه ۱۹۴۵ به فکر بعد از پیروزی بر آلمان بودند و حوزههای نفوذ خود در جهان به ویژه آلمان را مشخص کردند. بعد از تسلیم آلمان در هشتم می ۱۹۴۵ روسیه بخش شرقی آلمان را منطقه تیول خود قرار داد و یک حکومت کمونیست دستنشانده در آن برقرار کرد و دولتهای متفق غربی مانند ایالات متحده آمریکا، انگلستان و فرانسه علاوه بر آنکه غرب آلمان را اشغال کردند، با روسیه توافق کردند که در قلب آلمان شرقی یعنی برلین پایتخت راش سوم نیز منطقه نفوذ داشته باشند.
به این ترتیب، در پایان سال ۱۹۴۵ شهر برلین به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد. بخش شرقی،پایتخت آلمان شرقی بود که یک حکومت کمونیست دستنشانده بر آن حاکم بود و بخش غربی تحت نفوذ آمریکا، انگلستان و فرانسه قرار گرفت. ولی روسها با نفوذ غربیها در قلب کشور کمونیست آلمان شرقی بسیار ناراضی بوده دنبال فرصت مناسبی بودند تا غربیها را از برلین غربی اخراج کنند. جنگ سرد در دنیا به ویژه اروپا با بحران برلین آغاز شد و بعد از ۴۴ سال در ۱۹۸۹ با تخریب دیواری که دو بخش غربی و شرقی برلین را از یکدیگر جدا میکرد، به اصطلاح سیاسیون دنیا، جنگ سرد به پایان رسید و عاقبت منجر به وحدت آلمان شد و شهر برلین بعد از فروپاشی نظام کمونیسم در اروپا پس از ۵۰ سال عملا و رسما پایتخت آلمان شد و تشکیلات اداری آلمان از شهر بن به این شهر منتقل شد و قوای روسی برای همیشه بخش شرقی آلمان را ترک کردند. در این مقاله، ابتدا ضمن گذری به تاریخچه برلین به بحرانی که بعد از پایان جنگ جهانی دوم که این شهر پشت سر گذاشت تا رسیدن به وحدت آلمان به مقاله پایان میدهیم.
آلمان با «برلین» و این شهر تاریخی همراه دروازه «براندنبورگ» شناخته میشود. این شهر باعظمت دارای عمر ۷۰۰ساله است و تاکنون پایتخت امپراتوریهای پروس و آلمان بوده که ژرمننژاد بودهاند. این شهر ابتدا بسیار کوچک و در کنار رودخانهای بنا شد و از ۱۷۰۱ به بعد تبدیل به یکی از شهرهای بزرگ و پایتختهای باعظمت اروپا که دارای دانشگاهها و مراکز علمی، فلاسفه، شعرا و ادبا بود، شد و در تاریخ اروپا جایگاه ویژهای پیدا کرد. دروازه «براندنبورگ» به یاد افتخارات و پیروزیهای «فردریک کبیر» (۱۷۸۶-۱۷۴۰) بنا شد. این ساختمان بعد از مرگ «فردریک کبیر» به دستور برادرزادهاش «فردریک ویلهلم دوم» و به کمک معماران زبده به مدت پنج سال به اتمام رسید. در بام این دروازه یک کالسکه چهاراسبه با یک آرم عقاب که نشانه عظمت است، دیده میشود که مدتهاست به صورت نماد برلین، عظمت و شکوه این شهر را نمایان میکند. کمی آن طرفتر عمارت «رایشتاک» دیده میشود که ویلهلم اول بعد از آنکه در ورسای در حومه پاریس به سال ۱۸۷۱ به کمک صدراعظم آهنین یعنی بیسمارک تاجگذاری کرد، این عمارت زیبا به دستور او تبدیل به پارلمان آلمان شد.
برلین در ۱۹۰۰ آنچنان توسعه یافت که جمعیتی نزدیک به دو میلیون نفر را در خود جای داد. در ۱۹۳۹ یعنی در آغاز جنگ جهانی دوم بالغ بر ۳/۴ میلیون نفر جمعیت داشت. شهر برلین در دو مرحله یعنی ۱۹۱۴ و ۱۹۳۹ شاهد هلهله و شادی ساکنان خود بود که سربازان آهنیناراده را برای دفاع از میهن به جبهه گسیل میداشت. در پایان جنگ جهانی اول، آلمان بین متفقین تقسیم نشد و فقط بعضی از مناطق آن مانند «دانزیک» و چند نقطه مرزی از آن کشور جدا شدند.
اما متفقین در خلال جنگ جهانی دوم در جریان کنفرانسهای سری تصمیم به تجزیه آلمان گرفتند.
سرنوشت آلمان و برلین در کنفرانسهای سری استراتژی ارتش سرخ و شخص استالین این بود که بخش شرقی آلمان را از بدنه آلمان و علاوه بر آن، مناطق پروس غربی و شرقی را نیز از آلمان جدا کند. کاری که استالین میکرد، دیپلماسی زمان جنگ نبود بلکه نوعی انتقامجویی از آلمانها محسوب میشد. استالین دستور داد شهر «کونیکسبرگ» مهد فلسفه آلمانی و محل تولد کانت را در ۲۸ ژوییه ۱۹۴۵ محاصره کنند. این شهر که مرکز پروس شرقی و مهد مدنیت و عظمت ملیت آلمانی محسوب میشد، به سختی از خود دفاع کرد ولی دفاع بیفایده بود. در حالی که محاصره پروس شرقی ادامه داشت، استالین در جریان کنفرانس یالتا (چهارم فوریه ۱۹۴۵) به سران متفقین غربی گفت چاره کار اروپا در فروپاشی ملیت آلمان و ژرمننژادهای پروس شرقی است. او وقتی موافقت متفقین غربی را جلب کرد، دستور داد به هر نحو که میسر است، پروس شرقی در ساحل دریای بالتیک از تمام عناصر ژرمنی تخلیه شود. یورشهای بیوقفه ارتش سرخ به «کونیکسبرگ» آغاز شد و در ۹ آوریل ۱۹۴۵ در حالی اشغال شد که همه ساکنان آن به سوی غرب متواری شدند و ارتش سرخ به جای آنها روسها را اسکان داد.
حتی نام شهر «کونیکسبرگ» را به کالینینگراد تغییر داد (کالینین رییسجمهور شوروی در زمان استالین بود). استالین برای جلب حمایت غربیها در کنفرانس یالتا گفته بود پروس شرقی و غربی موطن اصلی «فردریک کبیر» است که باعث این همه دردسر و ناراحتی برای اروپا شده است. اگر این قسمت از آلمان جدا شود، بقیه آلمانها مانند گوسفندی آرام خواهند گرفت. او برای آنکه نفس آلمان را در سینه حبس کند، بر تقسیم شدن آلمان اصرار داشت اما از آنجا که آمریکا صاحب سلاح هستهای شده بود و تعادل قدرت به نفع آمریکا بود و روسها به ویژه استالین را وحشت از این بمب لحظهای آرام نمیگذاشت، حاضر شد امتیاز بزرگی به غرب در مورد تقسیم برلین بدهد. روسها هم از این جهت به این امر رضایت دادند که دیگر شاهد ظهور رایش سوم دیگری در این شهر نخواهند شد. بعد از تسلیم آلمان در هشتم می ۱۹۴۵ و دستگیری سران آلمان از حزبی تا ارتشی، در جریان کنفرانس برلین در ژوئن ۱۹۴۵ که توسط نمایندگان شوروی و متفقین غربی انجام شد، درباره نحوه تقسیم برلین به دو قسمت شرقی و غربی و اداره آن تصمیماتی گرفته شد و بالاخره در ژوییه ۱۹۴۵ در جریان اجلاسیه قصر «پوتسدام» در نزدیکی برلین شورویها و دولتهای غربی درباره آلمان به توافق نهایی رسیدند.
● آغاز محاصره برلین و پیامدهای آن
از آنجایی که روسها به رهبری استالین مطمئن بودند که تا ماه ژوییه ۱۹۴۹ به سلاح اتمی دست پیدا خواهند کرد و از نظر قدرت، همردیف آمریکا خواهند شد و در زمینه تعادل قدرت و وحشت قادر به رویارویی مستقیم با آمریکا و متحدان غربی او خواهند بود، تصمیم گرفتند در برلین در برابر غرب بایستند. بنابراین در ساعت شش بامداد روز ۲۴ ژوئن ۱۹۴۸ ارتش سرخ شوروی به بهانه تعمیر پلهای رودخانه «آلپ» عبور و مرور بزرگراهها و خطوط آهن و کانالهای بین برلین و آلمان غربی را متوقف کرد تا اولا از فرار و پناهندگی مردم برلین شرقی به برلین غربی و آلمان غربی جلوگیری کند، ثانیا از ورود مواد غذایی به برلین غربی ممانعت کند. به بیان بهتر شهر برلین غربی را محاصره یا شهربندان کردند. در نتیجه کلیه راههای ارتباطی بین آلمان غربی و برلین مسدود شد. ژوزف استالین عقیده داشت که وجود برلین غربی در قلب آلمان شرقی به منزله پست دیدهبانی امپریالیستهای غربی در قلب جهان کمونیسم است و از اینرو بر محاصره برلین اصرار میورزید. پس از محاصره شهر، دولتهای متفق غربی دالانی هوایی بین آلمان غربی و برلین غربی ایجاد کردند. در ۲۸ ژوئن روزانه ۱۵۰ هواپیمای ترابری غولپیکر در فرودگاه «تمپل هوف» برلین فرود میآمد و هزاران تن مواد غذایی به برلین غربی میرساندند. در ۲۰ژوییه همان سال حجم کالاهایی که به برلین غربی میرسید بالغ بر ۲۴۰۰ تن تخمین زده میشد.
در آن زمان مردم برلین غربی با شهامت جیرهبندی مواد غذایی را تحمل میکردند. در آن زمان افرادی کمونیست مانند «ویلیام پیک»، «والتر اولبریخت» و «ویلی اشتوف» از رهبران حزب کمونیست بودند که هنوز پست و سمت آنها از جانب مسکو تعیین نشده بود، ترتیب سازمان دادن کشور آلمان شرقی را در جهت منافع شوروی در پناه ارتش سرخ میدادند. این افراد بعدها به رهبری رسمی کشور آلمان شرقی رسیدند. در همان زمان ترومن رییسجمهور آمریکا در اوج محاصره برلین گفت: «یک ضدحمله کمونیسم بینالمللی در مقابل شکستهای آن در یونان، فنلاند، انتخابات ایتالیا، فرانسه و یوگسلاوی را در برلین میبینیم.» در اثر مقاومت مردم آلمان و تسلط متحدان غربی بر اوضاع، شوروی در ۱۲می ۱۹۴۹ دست از محاصره برلین برداشت، اما چون در ۱۴ژوییه ۱۹۴۹ روسها اولین بمب اتمی خود را با موفقیت آزمایش کردند، احساس قدرت کردند و در هشت نوامبر ۱۹۴۹ جمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) را با رژیم کمونیستی ایجاد و به رسمیت شناختند و یک «تروییکا» یا رهبری سهجانبه به سبک شوروی در آن کشور ایجاد کرد و اولبریخت را به عنوان رهبری کمونیست، اتوگرو را در سمت نخستوزیری و «ویلیام پیک» را در سمت ریاستجمهوری قرار داد. بهرغم تشکیل حکومت توتالیتر کمونیست و پشتیبانی ارتش سرخ از آن، مقاومت مردم در آلمان شرقی همچنان نمایان بود.
در ۱۷ نوامبر ۱۹۵۳ دستههایی از جوانان به سبب سختی زندگی، دست از کار کشیدند و راهپیمایی کردند. اما سپاهیان شوروی این راهپیمایی را به خاک و خون کشیدند. از این پس چون اولیای امور آلمان شرقی به رهبری «والتر اولبریخت» رهبر حزب کمونیست که همه اختیارات حکومتی را به دست داشت، قادر نبودند به خواستههای مردم پاسخ دهند؛ اولا به شدت عمل دست میزدند. ثانیا تبلیغات بر ضد آلمان غربی را آغاز کردند و این اعتراضات مردمی را در نتیجه تبلیغات غربیها میدانستند. در سوم اکتبر ۱۹۵۴ نمایندگان کشورهای غربی ضمن اعلامیهای که در لندن صادر کردند، بر موجودیت برلین غربی داخل محدوده آلمان شرقی پافشاری کردند و صحه گذاشتند و متعاقب آن کشورهای عضو «ناتو» (پیمان آتلانتیک شمالی) به این تضمین پیوستند. اتخاذ این رویه وضع را بحرانیتر کرد، بهطوری که دولتهای غربی بعد از افزایش فشار روسها سیاست اتحاد مجدد آلمان را اعلام کردند و در همان وقت «ویلی برانت» از حزب سوسیالدموکرات آلمان غربی به سمت شهردار حکمران برلین غربی انتخاب شد.
● اولتیماتوم اتحاد شوروی درباره برلین
خروشچف دبیرکل حزب کمونیست و نخستوزیر اتحاد جماهیر شوروی سابق به رغم هشدارهای «جان فاستر دالس» وزیر خارجه آمریکا در مورد برلین در دهم نوامبر ۱۹۵۸ در حالیکه «والتر اولبریخت» دستپرورده مسکو که دبیرکل حزب کمونیست آلمان شرقی نیز بود، در استادیوم لنین مسکو در حضور دبیرکل حزب کمونیست لهستان گفت: «وقت آن رسیده است که امضاکنندگان موافقتنامه «پوتسدام» آنچه را که از رژیم اشغالی برلین باقی مانده است، رها کنند. دولت شوروی به سهم خود وظایفی را که هنوز سازمانهای شوروی در برلین شرقی انجام میدهند، به جمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) واگذار خواهند کرد. بهتر است آمریکا، انگلستان و فرانسه نیز مستقیما با جمهوری دموکراتیک آلمان وارد معامله شده و در مورد مسایل مورد علاقه خود با آن کشور وارد مذاکره شوند و بخش برلین غربی را به آلمان شرقی واگذار کنند، چون برلین پایتخت آلمان شرقی است و فقط شهر بن پایتخت بخش غربی آلمان است. اگر نیروهای تجاوزگر غربی به کشور جمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) حمله کنند، ما این حمله را علیه اتحاد شوروی و اعضای پیمان ورشو تلقی خواهیم کرد و جواب آن را خواهیم داد.»خروشچف اضافه کرد دولت شوروی قرارداد صلح جداگانهای با آلمان امضا خواهد کرد و برلین شرقی را رها خواهد ساخت و دولتهای غربی نیز به پیروی از شوروی باید برلین غربی را رها کنند. او تصریح کرد به این وضع اشغال برلین غربی در داخل آلمان شرقی پایان خواهد داد. چند روز بعد خروشچف در مصاحبهای که در کاخ کرملین انجام داد، تهدید کرد این غده سرطانی یعنی برلین غربی را در قلب دنیای کمونیسم تحمل نکرده و آن را جراحی خواهد کرد.
در زمان ابراز این تهدیدها و بالا رفتن بحران در این منطقه، سیل فراریان از برلین شرقی به برلین غربی و عبور از مرزهای آلمان شرقی به آلمان غربی شدت گرفت. در آن زمان روزنامههای اروپا از فرار هزاران نفر از دنیای کمونیست به دنیای آزاد خبر دادند. بحران همچنان ادامه داشت تا آنکه در اول می ۱۹۶۰ بزرگترین میتینگ در تاریخ برلین برپا شد و ۷۵۰ هزار نفر در آن شرکت کردند و همه یکدل و یکصدا، آزادی شهر برلین را خواستار شدند. در نتیجه خروشچف در ۲۰ می ۱۹۶۰ طی نطقی اظهار داشت به زودی جلسه رهبران کشورهای بزرگ برای این مساله باید راهحلی پیدا کند. در روزهای سوم و چهارم ژوئن ۱۹۶۱ کندی و خروشچف در شهر وین درباره مسایل کلی جهان مذاکره کردند اما درباره برلین به توافق نرسیدند.
دو طرف اعلام کردند مساعی خود را جهت تحقق صلح جهانی به کار خواهند گرفت. بعد از این کنفرانس دوباره خروشچف درباره برلین تهدیدات خود را تجدید کرد و گفت اگر تا پایان ۱۹۶۱ موضوع صلح آلمان و مساله برلین حل نشود، قرارداد صلح جداگانهای با آلمان شرقی امضا خواهد کرد و راههای عبور و مرور آلمان غربی به برلین غربی را به عمال آلمان شرقی خواهد سپرد و راههای نفوذی غرب به برلین غربی را سد خواهد کرد. در همان وقت والتر اولبریخت نیز سخنان خروشچف را با لحنی جدیدتر تکرار کرد. بلافاصله کندی رییسجمهور آمریکا در کنگره، طی گزارشی گفت ما اجازه نخواهیم داد کمونیستها ما را به مرور از برلین بیرون برانند. بعد از نطق کندی بود که دنیا شاهد سیل دیگری از فراریان به برلین غربی بود. به ویژه وقتی کندی از دیوار برلین بازدید کرد. مجامع بینالمللی و جهانی عده فراریان از آلمان شرقی به آلمان غربی و همچنین از برلین شرقی به برلین غربی را بیش از ۶/۳ میلیون نفر برآورد کردند.
● برلین از ساخت دیوار تا فروریزی آن (وحدت آلمان)
از سیزدهم آگوست ۱۹۶۱ مقامات آلمان شرقی و ارتش سرخ اطراف برلین شرقی دیوار بتنی ضخیمی که در دو طرف آن سیمهای خاردار و مواضع ضدتانک قرار داده شده بود، پیریزی کردند. این دیوار سد نفوذناپذیری در دو طرف دروازه براندنبورگ کشیده بود اما مردم با وجود سیمخاردار و دیوار عظیم و مراقبتهای دقیق و مجازاتهای سنگین به استقبال رگبارهای مسلسل مرزبانان آلمان شرقی و شوروی میرفتند و از هر راهی که مییافتند، شناکنان از رودخانه یا با نقب زدن و خراب کردن دیوار فرار را بر قرار ترجیح میدادند. عده زیادی هنگام فرار هدف گلوله قرار گرفتند و کشته شدند. در آن زمان روزنامههای جهان عکسی را به چاپ رساندند که یک سرباز آلمان شرقی با سلاح خود در حال فرار به برلین غربی بود و آن عکس به عنوان عکس سال انتخاب شد. اما از آنجا که بحران موشکی کوبا ذهن خروشچف را به خود مشغول داشته بود، او تصمیم گرفت سیاستی اتخاذ کند تا در برلین آرامش برقرار شود.
در دوم نوامبر ۱۹۶۲ یعنی فقط پنج روز پس از اعلام بازگردانیدن موشکها از کوبا، خروچشف «والتر اولبریخت» رهبر حزب کمونیست آلمان شرقی و سایر رهبران آن کشور را به حضور پذیرفت و به آنان گفت امضای پیمان صلح جداگانه به روزهای بهتری موکول شده است. این امر نشان میداد شوروی در برابر غرب، هم در کوبا و هم در برلین عقبنشینی کرده است زیرا پیش از ساختن دیوار برلین تهدید کرده بود با انعقاد قرارداد صلح جداگانهای خاک آلمان شرقی و برلین شرقی را تخلیه خواهد کرد و دولتهای غربی نیز باید متقابلا چنین کنند اما وضعیت خروشچف به گونهای بود که حرف خود را پس گرفت و در نتیجه اولبریخت رهبر کمونیست آلمان شرقی در اول دسامبر ۱۹۶۲ اعلام کرد امضای قرارداد صلح مستلزم سیاست آشتیجویانه بین دو آلمان است. از این جهت در ژانویه ۱۹۶۴ در دیوار برلین در نزدیکی دروازه «براندنبورگ» مدتی باز شد تا بین برلین غربی و شرقی رفت و آمد صورت گیرد و افراد خانوادهها که سالها یکدیگر را ندیده بودند، با یکدیگر دیدار کنند.
سقوط خروشچف بانی تز همزیستی مسالمتآمیز در ۱۵ اکتبر ۱۹۶۴ و روی کار آمدن برژنف به عنوان دبیرکل حزب کمونیست نقطه عطفی در ارتباط بین شرق و غرب بود. برژنف بارها گفته بود درباره همه چیز میتوان با غرب مذاکره کرد مگر وحدت آلمان. او همواره از اولبریخت دبیرکل حزب کمونیست آلمان شرقی پشتیبانی میکرد. از ۱۹۷۰ به بعد در اثر مذاکرات متعدد رهبران شوروی، آمریکا و همچنین مقامات آلمان غربی و شرقی و سیاست تشنجزدایی برژنف مقرر شد در ماههای دسامبر و ژانویه هر سال دیوار برلین از چند نقطه گشوده شود تا رفت و آمد مردم برلین غربی و شرقی به راحتی صورت گیرد. با مرگ برژنف و تحولاتی که باعث رکود اقتصادی شوروی شد، در ۱۰ مارس ۱۹۸۵ فرد اصلاحطلبی در مرکز اردوگاه سوسیالیسم یعنی شوروی روی کار آمد که همان گورباچف بود.
او آزادیهای سیاسی به مردم روسیه اعطا کرد که تا آن زمان سابقه نداشت. در چهارم ژوئن ۱۹۹۱ لفظ سوسیالیسم را از اتحاد شوروی برداشت و ضمن منحل کردن پیمان ورشو به رهبران اروپای شرقی توصیه کرد از مقامهای خود استعفا دهند و مردم را در گزینش حکومت برای خویش آزاد بگذارند. او به «هونکر» رهبر حزب کمونیست آلمان شرقی دستور داد دیوار برلین را که بین دو بخش پایتخت آلمان است، بردارد. او اصل وحدت آلمان را پذیرفت و زیر فشار سیاسی به رهبران آلمان شرقی، اریش هونکر دبیر اول حزب کمونیست آلمان شرقی و رییس شورای دولتی در ۱۸ اکتبر ۱۹۸۹ استعفا کرد و دستگیر شد ولی به علت بیماری سرطان آزاد شد و بعد از چندی فوت کرد و دو کشور آلمان شرقی و غربی بعد از ۴۰ سال در سوم اکتبر ۱۹۹۰ به صورت آلمان واحد درآمدند و به تدریج پایتخت از بن به برلین انتقال یافت و این بحران ۴۵ساله به پایان رسید و هلموت کهل صدراعظم آلمان واحد شد. لازم به یادآوری است که شوروی نیز در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ با استعفای گورباچف دچار فروپاشی شد.
سیروس غفاریان
منابع:
۱- گاهشماری اروپای شرقی، قاسم صنعوی، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، ۱۳۷۱.
۲- آلمان در نیم قرن اخیر، قباد تقیزاده، شرکت سهامی افست، تهران، ۱۳۴۴.
۳- جریانهای بزرگ تاریخ معاصر و تشکیل بلوک شوروی و پیمان آتلانتیک، ژاک پیرن، ترجمه مهندس رضا مشایخی، بخش چهارم، انتشارات ابنسینا، تهران، ۱۳۴۰.
۴- تاریخ جنگ سرد، جلد اول و دوم، آندره فونتن، ترجمه عبدالرضا هوشنگمهدوی، نشر نو، تهران، ۱۳۶۳.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست