پنجشنبه, ۱۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 6 March, 2025
مجله ویستا

بنای خانواده بر پایه مهر و محبت


بنای خانواده بر پایه مهر و محبت

همه مردم تشنه دوستی و محبتند دوست دارند محبوب دیگران باشند, دل انسان به محبت زنده است

کسی که بداند محبوب کسی نیست‏ خودش را بی کس و تنها می شمارد، همیشه پژمرده و افسرده است. ولی وجود همسر در زندگی موجب عشق و محبت است. و خلا محبتی انسان را پر می نماید.

علامه شهید استاد مطهری می گوید: ” قانون خلقت زن و مرد را طالب و علاقمند به ‏یکدیگر قرار داده است، اما نه از نوع علاقه‏ای که به اشیاء دارند. علاقه‏ای که ‏انسان به اشیاء دارد از خود خواهی او ناشی می‏شود، یعنی انسان اشیاء را برای خود می‏خواهد به چشم ابزار به آنها نگاه می‏کند، می‏خواهد آنها را فدای خود و آسایش ‏خود کند، اما علاقه زوجیت‏ به این شکل است که هر یک از آنها سعادت و آسایش دیگری ‏را می‏خواهد، از گذشت و فداکاری درباره دیگری لذت می‏برد.”

پس فرد زمانی به سعادت و آسایش می رسد که ازدواج درستی کند و به واسطه آن بتواند خود خواهی و خود کامگی را از خود دور نماید.

علل میل به تشکیل خانواده

۱) تشکیل خانواده:تشکیل خانواده یکی از نیازهای فطری بشر، بلکه از فطریات بسیاری از حیوانات است، هر فردی از افراد بشر که به سن رشد و کمال می رسد؛ یعنی به حدی که بتواند خانواده‏ای را تاسیس نماید، دوست می‏دارد که از عضویت‏ خانواده پدر و مادر خود خارج شود و مستقلا تشکیل خانواده بدهد و با همسر و فرزندی، با کمال آسایش زندگی کند.

حب بشر به تشکیل خانواده از حب فطری او به بقا، سرچشمه گرفته است، زیرا بقای هرفردی از افراد بشر و هم ‏چنین بقای اجتماع بشری بستگی به تشکیل خانواده دارد و اگر خانواده از میان برود بقای فرد و نیز بقای جامعه بشری متزلزل می‏شود، چون بیشتر افراد بشر بر حسب طبیعت نمی‏توانند بدون آن که یار و مددکار یا پرستاری داشته باشند، به تنهایی زندگی کنند؛ آیا این نتوانستن به واسطه ادراکات عقلی بشر است که از این جهت ‏بر حیوانات برتری دارد یا از ضعف و ناتوانی جسمی و بهداشتی او نسبت ‏به حیوانات است؟ یا علل دیگری دارد که مربوط به سخن ما نیست و خود بحثی جداگانه است؟ به هرحال بشر برای بقای خود احتیاج به تشکیل خانواده دارد و بدون آن، زندگانی برای او بسیار دشوار بلکه غیر ممکن است؛ زیرا در اثر عدم تشکیل خانواده، حیات فرد متزلزل شده و رو به نابودی می‏رود و در آن صورت است که ‏حیات اجتماعی نیز رو به انحلال می رود.

۲) عاطفه بشری: از امتیازاتی که بشر بر حیوانات دارد، داشتن عاطفه و مهربانی است. آن اندازه که بشر فرزند یا پدر و مادر یا بستگان و خویشاوندان خود را دوست می‏دارد و به آنها مهر می‏ورزد و از ناراحتی یا مرگ آن‏ها پریشان می‏شود و در غم ایشان می‏سوزد، حیوانات چنین نیستند.

عاطفه بشری یکی از علل تشکیل خانواده است، کسانی که عاطفه ندارند، از بشریت دورند و از استثناهایی هستند که در جمیع قواعد و قوانین کلی یافت می‏شوند.عاطفه بشری نیز به تنهایی اقتضا دارد که بشر تشکیل خانواده دهد؛ زیرا بشر به ‏کسی که عاطفه می‏ورزد با او بودن را دوست دارد و جدایی او را دشمن می داند شکوه ‏هایی که عشاق از فراق معشوق، یا پدر و مادر از فراق فرزند می‏کنند، از عاطفه بر می‏خیزد.

۳) انس فطری: از علل دیگری که موجب تشکیل خانواده می‏شود، انس است. انس از فطریات بشر است، هر فردی از افراد بشر اگر چندی با موجودی بگذراند و روزگاری را با او طی کند، با او انس پیدا می‏کند. گاه با گلی یا درختی انس پیدا می‏کند، گاه با خانه‏ای یا شهری یا کشوری، گاه با شخص معینی یا دسته‏ای از مردم مانوس می‏شود و از جدایی آن‏ها رنج می‏برد. انس بشر به همسر و فرزند، یکی دیگر از علل تشکیل خانواده است.

عامل اساسی خانوادهپس از این که به علل تشکیل خانواده و لزوم آن پی بردیم، حال باید عامل اساسی این خانواده را بشناسیم.

عامل اساسی و اصلی تشکیل خانواده، زن است؛ زیرا مرد هرچند خواهان تشکیل خانواده باشد نمی‏تواند رل اساسی را در آن بازی کند از این‏ نظر، بزرگ ‏ترین و مهم ‏ترین وظیفه‏ای که بر دوش زن نهاده شده است و او نیز توانایی انجام آن را دارد، همانا تشکیل خانواده است که پایه و بنیاد تمام تشکیلات اجتماعی است، اگر تشکیلات خانواده منظم و مرتب شد، تشکیلات اجتماعی مرتب خواهد شد؛ پس گزافه نگفته‏ایم اگر بگوییم پایه اساسی تمام سازمان‏های اجتماعی بردوش زن نهاده شده است. خداوند حکیم قدرت فوق العاده‏ای به زن عطا فرموده است. سعادت و خوشبختی خانواده و بدبختی خانواده نیزدر دست او می باشد.

زن می تواند خانه را به صورت بهشت ‏برین در آورد، و می تواند به ‏صورت جهنم سوزانی تبدیل سازد، می تواند شوهرش را به اوج ترقی ‏برساند و میتواند به خاک سیاهش بنشاند. زن اگر به فن شوهرداری آشنا باشد و وظائفی را که خدا برایش مقرر فرموده انجام دهد می تواند از یک ‏مرد عادی بلکه از یک مرد بی‏عرضه و بی‏لیاقت ‏یک شوهر لایق و آبرومند بسازد. یکی از دانشمندان می نویسد: زن قدرت عجیبی دارد، مثل قضا وقدر است، هر چه بخواهد همانست.

اسمایلز می گوید: اگر زن با تقوی و خوش خلق و کدبانویی در خانه‏ محقر و فقیری باشد آن خانه را محل آسایش و فضیلت و خوشبختی ‏می سازد.

ـ ناپلئون میگوید:اگر می خواهید میزان تمدن و پیشرفت ملتی را بدانید به زنان آن ملت‏ بنگرید.

ـ بالزاک میگوید: خانه بی‏ زن عفیف، قبرستان است.

شوهرداری در نظر اسلام به قدری اهمیت دارد که آن را در ردیف‏ جهاد در راه خدا قرار داده، حضرت علی (ع) می فرماید: “جهاد زن به این ‏است که خوب شوهرداری کند.”با توجه به این که جهاد در راه خدا برای ‏ترقی و عظمت اسلام و دفاع از کشورهای اسلامی و اجرای عدالت ‏اجتماعی بزرگترین عبادت است ارزش شوهرداری معلوم می شود.

ـ شکسپیرمی گوید: چیزی که در زن، قلب مرا تسخیر می کند مهربانی ‏اوست نه روی زیبایش. من زنی را بیشتر دوست دارم که مهربانتر باشد.

ـ امام رضاعلیه السلام می فرماید: بعضی زنها برای شوهرشان‏ بهترین غنیمت هستند: زنانی که به شوهرشان اظهارعشق ومحبت می کنند.

ـ پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله فرمود: بهترین زنان شما، زنهایی‏ هستند که دارای عشق و محبت‏ باشند.

بنابراین راز اصیل آفرینش زن چیزی غیر از گرایش غریزی واطفاء نائره شهوت می‏باشد که خداوند آن را آرامش زن ومرد بیان کرده واصالت را در ایجاد این آرامش به زن داده و او را در این امر روانی اصل دانسته ومرد را مجذوب مهر زن معرفی کرده است. ضمن آن که حقیقت هر دو را یک گوهر دانسته وهیچ امتیازی از لحاظ مبدا قابلی آفرینش بین آنها قائل نشده است. در سوره اعراف می‏فرماید:” هو الذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسکن الیها….” ( اعراف/۱۸۹)

منظور از نفس واحده همان حقیقت واحده و گوهر واحد است. یعنی مبدا قابلی همه انسانها یک حقیقت است ودر این امر هیچ فرقی بین زن ومرد نیست، چنانکه هیچ امتیازی بین انسان اولی وغیر اولی نیست واین گونه از تعبیرها همانند تعبیر به بنی‏آدم است که شامل همه انسانها حتی حضرت آدم نیز خواهد شد نظیر آیه ذریه:

” و اذ اخذ ربک من بنی‏آدم من ظهورهم ذریتهم…” (اعراف/۱۷۲))

” وهنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت…” که این اخذ میثاق اختصاص به فرزندان آدم ندارد بلکه شامل آن حضرت هم خواهد بود.

کلمه “نفس″ در آیه مزبور تانیث ‏سماعی ومجازی دارد نه حقیقی وتانیث کلمه واحده به همین لحاظ است ومعنای نفس واحده همانا حقیقت واحد اصل فارد است.

منظور از زوج در این آیه نیز زن است که همسر مرد است. و بهترین تعبیر از زن کلمه زوج است نه زوجه که جمع آن ازواج است نه زوجات. وتعبیر از زن به کلمه زوجه فصیح نیست‏ بلکه راغب در مفردات آن را لغت ردیئه دانسته وبه همین خاطر در هیچ قسمت از قرآن از زن به عنوان زوجه واز زنان دنیا یا آخرت به عنوان زوجات یاد نشده بلکه فقط زوج وازواج یاد شده است.

چون عنوان زن با تعبیر زوج مطرح شده قهرا مرد به عنوان شوهر از آیه استفاده می‏شود و ضمیر مذکر لیسکن، به مرد بر می‏گردد یعنی مرد بدون آفرینش زن سکینت وآرامش ندارد ونیازمند به انیس است.

مرجع ضمیر مؤنث - الیها نفس واحده نیست وبلکه به زوج بر می‏گردد یعنی زن ومفاد آن چنین می‏شود که گرایش انسی مرد به زن است وبدون آن مانوس نیست وبا وی انس گرفته وآرام می‏شود.

” و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون.”(روم/۲۱)؛ ” و از نشانه‏های او این که از خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، ومیانتان دوستی و رحمت قرار داد. آری، در این نعمت‏ برای مردمی که می‏اندیشند نشانه‏هایی است.

● رابطه فرزند با پدر و مادر

پس از این که به الزام تشکیل خانواده و ضرورت آن و نحوه روابط زن و مرد پی بردیم، حال باید ببینیم که در این خانواده فرزندان چگونه باید تربیت شوند و نحوه روابط آنها با والدین خود چگونه باید باشد.

مهم ‏ترین رابطه میان انسانی با انسان دیگر، رابطه فرزند با پدر و مادر است که اصل وجود فرزند وابسته به آنها است.آنچه پدر و مادر برای فرزند انجام می‏دهند، به هیچ وجه قابل جبران و مقابله نیست و از این رو نمی‏توان بر اساس قاعده قسط و عدل رفتار آنان را پاسخ داد. گویا به همین دلیل است که قرآن کریم معیار ارزش را در رابطه با پدر و مادر، احسان قرار داده است و در هیچ آیه‏ای نیامده که فرزند باید با پدر و مادر رفتاری عادلانه داشته باشد؛ زیرا در چنین موضوعی، عدل کارایی ندارد.

قرآن کریم در آیات فراوانی فرزند را توصیه به احسان به پدر و مادر خویش می‏کند و تعبیرهای خاصی در این باره به کار می‏برد که حاکی از اهمیت فوق العاده مسأله است. در آیه ۳۶ از سوره نساء پس از امر به عبادت خدا و شرک نورزیدن به او، بی‏ درنگ می‏فرماید: « و به پدر و مادر احسان کنید» .

در آیه ۲۳ از سوره اسراء تعبیر” و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا…”؛ «و پروردگار تو مقرر ساخت که جز او را مپرستید و به پدر و مادر خویش احسان کنید.» قضا در این جا به معنای تکلیف حتمی و مؤکد است. بالاترین تکلیف انسان عبادت خداوند است و پس از آن احسان به پدر و مادر قرار دارد. در آیه‏ای دیگر می‏فرماید: «ما به انسان سفارش کردیم که نسبت به پدر و مادر خویش به خوبی رفتار کند». و از آن جا که این سفارش ممکن است موجب این توهم شود که فرزند باید به طور کامل تسلیم پدر و مادر باشد، می‏فرماید : «اما اگر آنان کوشش کردند تو را به کفر بکشانند دیگر اطاعت نکن». تقارن این دو مطلب بیانگر آن است که انسان چه اندازه باید در برابر پدر و مادر خویش خاضع و تسلیم باشد. نفس این ‏استثنا حاکی از گستره لزوم اطاعت و سرسپاری و فروتنی در برابر والدین است. در سوره لقمان پس از بیان همین مطلب که «اگر تو را وادارند تا درباره چیزی که تو را به آن دانشی نیست به من شرک ورزی، از آنان فرمان مبر.» سفارش می‏کند در عین حال که ایشان مشرک‏اند و تو را به شرک فرا می‏خوانند، باید در دنیا به خوبی با آنان معاشرت کنی و رفتارت نسبت به آنان نیکو باشد.از دیگر تعابیر شگفت قرآن در این باره آن است که می‏فرماید:” ان اشکرلی و لوالدیک…”؛( لقمان/۱۴) «[به انسان سفارش کردیم‏] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش.» در هیچ جای دیگر از قرآن این تعبیر وجود ندارد که خداوند شکرگزاری خود را مقارن با دیگری قرار داده باشد و این حاکی از اهمیت بسیار و سرشار احسان به پدر و مادر و رعایت حقوق ایشان است.

در جایی دیگر، قرآن کریم سفارش می‏کند که در برخورد با پدر و مادر پیر و فرتوت خود، اظهار خستگی و ناشکیبایی نکنید و آن گونه نباشید که آنان احساس کنند شما از خدمت کردن به ایشان خسته شده‏اید: «اگر یکی از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها اف مگو، به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی. و از سر مهربانی، بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو: پروردگارا، آن دو را رحمت کن، چنان که مرا در کودکی پروراندند.»

بنابراین اگر انتخاب زن و مرد در ابتدا برای ازدواج با معیارهای صحیح انجام شود؛ خانواده ای تشکیل می دهند که محیط مساعدی برای تربیت و رشد و شکوفایی فرزندان می باشد و در نهایت خانواده انسانهای وارسته و شایسته ای به جامعه تقدیم می نماید.